امیرحسین فردی؛ کسی که رهبر انقلاب او را بنیانگذار هسته هنر انقلاب خواندند
پنجم اردیبهشت ۹۲ حوزه ادبیات نویسندهای را از دست داد که هیچ وقت جایگزینی برای او نخواهد آمد؛ «نسیم» در گزارشی به بررسی زندگی ۶۴ ساله امیرحسین فردی و آثار وی پرداخته است
گروه فرهنگی «نسیم»؛ کمتر کسی است که در حوزه ادبیات داستانی کار کرده باشد و نام امیرحسین فردی را نشنیده باشد.
فردی در پنجمین روز مهر ماه سال 1328 در روستای کوچک قره تپه واقع اردبیل به دنیا آمد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در آبان ماه 58، به حوزه اندیشه و هنر اسلامی پیوست. بخش ادبیات داستانی در حوزه را با همراهی شهید حسن جعفربیگلو و محسن مخلباف بنیانگذاری کرد. در آن سالها "سوره بچه های مسجد" که مرتبط با ادبیات کودکان و نوجوانان بود را راه اندازی و شش شماره از آن را منتشر کرد .
در شهریور ماه سال 61 به کیهان بچه ها دعوت شد و به عنوان سردبیر، عهده دار هدایت قدیمی ترین نشریه کودکان و نوجوانان کشور شد، مدتی بعد به علت اختلاف نظراتی که در حوزه پیش آمد، آنجا را ترک و تمام انرژی و توان خود را صرف کیهان بچه ها کرد.
در اولین قدم طی یک مصاحبه زنده تلویزیونی اعلام کرد که مجله کیهان بچه ها آمادگی همکاری با همه نویسندگان، شاعران و تصویرگران کودک و نوجوان را دارد و از آن پس کیهان بچه ها تبدیل به عرصه فعالیت هنرمندان شعر و داستان کودک و نوجوان شد. شوراهای داستان، شعر و تصویرگری در تحریریه کیهان بچه ها تشکیل شد که ماحصل آن نقد و بررسی و انتخاب بهترین آثار ارسالی به دفتر مجله بود. حاصل این کار در طی سالها، معرفی نویسندگان و شاعران بی شماری به جامعه ادبی کشور بود .
در سال 68 "کیهان علمی" را راه اندازی کرد و با همکاری بزرگانی چون "استاد احمد بیرشک" جایگاه شایسته ای به عنوان اولین مجله علمی کودکان و نوجوانان پیدا کرد. این مجله پس از 5 سال فعالیت، به دلیل مشکلات مالی موسسه کیهان تعطیل شد .
در دهه 60 "جلسات داستان نویسی مسجد جوادالائمه" را هر هفته به طور منظم در کتابخانه مسجد، تشکیل داد. در این جلسات که به صورت کارگاهی اداره می شد، رمانهای بزرگ جهان و داستانهای نوشته شده اعضا خوانده و مورد بحث و نقد قرار می گرفت. پس از تربیت شاگردانی چند، در سال 1375، با به راه اندازی " جشنواره کتاب سال شهید حبیب غنی پور" با همکاری شاگردان دیروز، که امروز با عنوان "شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه" فعالیت می کنند، جنبه گسترده تری به فعالیت های ادبی مسجد داد .
در سال 1377، در تشکیل "انجمن نویسندگان کودک ونوجوان" و در سال 1378 در تشکیل "انجمن قلم ایران" حضور موثر داشت .
در سال 1381 به مناسبت بیستمین سال سردبیری اش در کیهان بچه ها، مراسم بزرگداشتی با عنوان "بیست سال عاشقی" برگزار شد و در همان سال برای حضور مجدد در "حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی" از او دعوت به عمل آمد. بدین ترتیب او بعد از بیست سال جدایی از حوزه، با عنوان "مدیر کارگاه قصه و رمان" به خانه هنر انقلاب بازگشت. در سِمت جدید تلاش گسترده ای برای رونق دادن به "ادبیات انقلاب اسلامی" آغاز کرد که در ادامه منجربه شکل گیری " جشنواره داستان انقلاب اسلامی" شد .
در سال 1387، موفق به دریافت "نشان درجه یک هنری" از وزارت ارشاد دولت وقت شد .
در شهریور ماه سال 1389 به "مدیریت دفتر آفرینش های ادبی حوزه هنری" منصوب و تا پایان عمر - در کنار مدیرمسئولی کیهان بچه ها- در این مرکز مشغول خدمت به ادبیات انقلاب اسلامی بود .
در سال 1391 در اولین "جشنواره پیش نگاران مطبوعات" از وی به عنوان یکی از پیش کسوتان عرضه مطبوعات، تقدیر به عمل آمد . در غروب روز پنجم اردیبهشت ماه 1392، به ناگهان قلب مهربانش از کار ایستاد و روح بی قرارش، به دیدار یاران شهیدش شتافت .
آثار فردی
میرزاکوچک خان جنگلی
این نمایشنامه، اولین کتاب مستقل منتشر شده فردی است که در بیست و چهار صحنه برای اجرا تنظیم شده است . خلاصه داستان نمایشنامه: میرزا کوچکخان و یارانش علیه حکومت رضاخان و حضور انگلیسیها در ایران قیام کرده و نهضت جنگل را پایهگذاری کردهاند. شوروی و کمونیستها به او خیانت میکنند و علیرغم حمایت اولیه، دست از کمک به نهضت برمیدارند. احسانالله خان و خالو قربان دو نفر از مجاهدان جنگل نیز به میرزا خیانت میکنند. نمایندگان روس از او میخواهند تا حکومت رضاخان را به رسمیت بشناسد اما میرزا حاضر به سازش نمیشود و همچنان به مبارزه ادامه میدهد و در آخر تنها گائوک آلمانی در کنارش باقی میماند و به همراه و به سمت کوههای پربرف فرار میکند .
سیاه چمن
خانواده خیرمحمد در منطقه زهکلوت و در کپر زندگی میکنند و سالهاست که گله و دام خود را برای چرا به سیاهچمن میبرند. آن سال خشکسالی است و سیفاللهخان اجازه نمیدهد که گله خیرمحمد به سیاهچمن بیاید اما او دام خود را به آنجا میبرد. همینکار، آغازگر کینه و نفرت میان دو خانواده میشود. میرداد، پسر سیفالله خان؛ امان داد که پسر خیرمحمد است در سیاهچمن به باد کتک میگیرد و میخواهد تا گله را بهجای دیگری ببرد . سرانجام خیرمحمد پسرانش را وادار میکند تا گله را به کوهپایه ببرند ولی گله در اثر گرسنگی در میانه راه تلف میشود. یارمحمد، پسر بزرگتر خیرمحمد، میرداد را در سیاهچمن میبیند و تلافی کتککاری او با برادرش را درمیآورد و او را زخمی میکند. به بهانه انتقام از این عمل، سیفاللهخان به کپر خیرمحمد حمله میکند و با گلولهای او را میکشد. کپرها را آتش میزنند و همهچیز نابود میشود. یارمحمد تصمیم میگیرد به کهنوج برود و نیروهای اسلامی را در جریان بگذارد. یارمحمد که در راه فرار به کهنوج با عزیز، پسر عمویش همراه است، ناگهان نقشة آتشزدن کپرهای خان به ذهنش خطور میکند. ولی قبل از هر اقدامی افراد خان به تعقیب آنها میپردازند و در این تعقیب و گریز گلولهای به عزیز اصابت میکند و میمیرد. یارمحمد به جنگل میگریزد، در حالیکه یک پایش در اثر برخورد با جیپ خان آسیب دیده است. صبح روز بعد با کمک دادعباس و پدرش قادر که یکی از آشنایان قدیمی است، حال بهتری مییابد و به کپر آنها میرود. او شرح مصائبی را که بر خود و خانوادهاش رفته، بازگویی میکند و همراه قادر به سمت کهنوج میرود. آنها وارد قهوهخانهای میشوند تا شب را به صبح برسانند که نیمههای شب صدای میرداد و هلیل، نوکرخان را میشنوند که به آنجا آمدهاند تا برای فروش گله خان، ماشین اجاره کنند. در قهوهخانه میان آنها درگیری پیش میآید و سرانجام جمعه که شاگرد قهوهچی است، نیروهای اسلامی را خبر میکند و ماجرا فیصله مییابد. یارمحمد به همراه پاسداران به زهکلوت برمیگردد و به خانه سیفاللهخان رفته و ضمن درگیری، سیفاللهخان، یارمحمد را زخمی کرده و خودش هم بهدست پاسداران کشته میشود .
آشیانه در مه
شکور، پسر نوجوانی است که همراه مادر و خواهرش، ستاره به روستا میروند تا تعطیلات تابستان را در آنجا بگذرانند. یک روز که شکور از آبتنی برمیگردد، جمشید پسر ارباب را میبیند که یک قرقی را نشانه گرفته و او را میزند . شکور از دیدن این صحنه بهشدت متأثر میشود و بالای درختی که آشیانه قرقی است میرود و یکی از جوجهها را که زنده است برمیدارد و با خود به خانه میبرد. کمکم میان شکور و مونس، بچه قرقی، دوستی و انس برقرار میشود و پرنده دستآموز میشود. جمشید که به این موضوع حسادت میکند، مترصد فرصتی است تا تلافی کند. سرانجام روزی که قرقی پرواز کرده و به خانه نیامده است، آن را مییابد و پاهایش را با سنگ زخمی میکند. وقتی شکور موضوع را میفهمد به سراغ جمشید میرود. در باغ، جمشید را میبیند که حاجی لکلک را نشانه رفته است. شکور با او گلاویز میشود تا جمشید به حاجی لکلک شلیک نکند . جمشید حاجی لکلک را بغل میکند و در همین گیرودار حاجی لکلک با نوکش پیشانی او را زخمی و پرواز میکند. جمشید بهسرعت به خانهشان میرود تا این ماجرا را به گردن شکور بیندازد. کدخدا غروب آن روز به خانه شکور میآید و جریان را به مادر میگوید. مادر از کدخدا میخواهد تا با ارباب صحبت کند و ماجرا را فیصله دهد. شب هنگام و در باد و سرما، مادر همراه شکور، جوجه قرقی را که در اثر زخم پاها به حالت مرگ افتاده است به لانهاش میبرند تا در آنجا راحتتر باشد .
یک دنیا پروانه
این کتاب اثری کودکانه درباره جنگ است که توانست در نخستین دوره انتخاب بهترین کتاب «دفاع مقدس» رتبه اول را بهدست آورد . خلاصه داستان: ستاره کنار باغچه نشسته است و موهای عروسکش را شانه میزند . پروانه بزرگی روی دامن ستاره و سپس روی سر عروسک مینشیند و موهایش را بههم میزند. عروسک عصبانی میشود. صدای آژیر قرمز شنیده میشود و ستاره و مادرش و عروسک به زیرزمین میروند. پروانه به حرف ستاره برای رفتن به زیرزمین گوش نمیکند. زمین میلرزد و صدای چند انفجار شنیده میشود. با شنیدن آژیر سفید آنها از زیرزمین بیرون میآیند. ستاره به طرف باغچه میرود و مرده پروانه را زیر برگها میبیند. ستاره وقتی با عروسکش به طرف اتاق میرود، هزار هزار پروانه میبیند که پروانه مرده را به آسمانها میبرند .
افسانه اصلان
اصلان چوپان نوجوانی است که گله را به صحرا برده و هنگام غروب که به روستا برمیگردد، جز ویرانی و خرابی چیزی نمیبیند. تصمیم میگیرد به دنبال افراد روستا بگردد و بفهمد که چه اتفاقی افتاده است. در کنار دیوار مسجد به خواب میرود و در خواب پیرمردی را میبیند که به او میگوید بهجای نشستن و گریه کردن، بلند شود و به طرف چاهی که کبوتری توی آن لانه دارد، برود . اصلان به طرف چاه میرود و ماری را میبیند که میخواهد جوجهها را بگیرد . مار را به ته چاه میاندازد و کبوترها را نجات میدهد. کبوتر در عوض محبت اصلان، به او کمک میکند و به همراه کبوترهای دیگر برای او کلبهای میسازند تا استراحت کند و میوه تازه بخورد. سپس کبوتر به او میگوید که از کدام راه برود. اصلان آنقدر راه میرود تا به درختی میرسد. از درخت بالا میرود تا روی آن استراحت کند ولی نیمههای شب با تکانهای شدید از خواب میپرد و در فاصلهای نهچندان دور، غول وحشتناکی را میبیند که با تبرش به درخت حمله میکند. اصلان با غول درگیر میشود و سرانجام با فلاخنی که به همراه دارد آنقدر به غول سنگ میزند تا او میمیرد. درخت از اصلان تشکر میکند و او را راهنمایی میکند که به طرف کلبه پیرمرد و پیرزنی که نزدیک دریاست، برود و نشانی خانوادهاش را از آنها بپرسد. وقتی اصلان به کلبه میرسد، میفهمد که آنها از دست نهنگ سفید و غول پیکری در عذاباند. روز بعد همراه با پیرمرد ماهیگیر به دریا میرود و با تبر کهنهای که دارد با نهنگ مبارزه میکند و آن را هم از پا درمیآورد. پیرمرد و پیرزن اصلان را راهنمایی میکنند تا نزد چوپانی برود و نشانی خانوادهاش را بپرسد. اصلان نزد چوپان میرود و میفهمد که گرگی به گله چوپان زده که هیچ جانوری مثل او نیست. اصلان تصمیم به مقابله با گرگ میگیرد و در مبارزهای دیگر او را میکشد. با راهنمایی چوپان به سمت جنگل میرود و در آنجا با دیوی روبهرو میشود و در گودالی عمیق میافتد. در گودال مادر و باقی اهالی ده را میبیند که اسیر دیو شدهاند. وقتی ماجرا را از آنها میپرسد، میفهمد که هر روز دیو چندتا از آنان را میخورد. پدر اصلان هم بهدست دیو خورده شده است. اصلان تصمیم میگیرد دیو را نابود کند. وقتی دیو او را بالا میآورد تا بخورد، اصلان با دیو به گفتوگو مینشیند و از حرفهای غول با هوشیاری و زیرکی، علیه او استفاده میکند و با کمک اهالی، غول را به ته گودال میاندازند و روی آن را با خاک و برگ و شاخهها میپوشانند و به طرف روستایشان برمیگردند .
روزی که تو آمدی
کتاب «روزی که تو آمدی» مجموعه هشت داستان کوتاه است که قبل از انتشار در کیهان بچهها به چاپ رسیده بودند. این داستانها بهترتیب انتشار در کتاب عبارتاند از: «روزی که تو آمدی»، «تقصیر خودم بود!»، «پسری که نصف شب به پدرش نامه نوشت»، «ماتان»، «شاخه درخت سیب»، «گوساله قربان»، «تیم فوتبال ستاره برای مسابقه آماده است .» این کتاب که با تصاویری همراه است، برای مخاطبان نوجوان نوشته شده است .
هامون، زهکلوت و آن حوالی
این کتاب، سفرنامهای است از رفتن نویسنده به زهکلوت، منطقهای بین استان سیستان و بلوچستان و کرمان و از نظر جغرافیایی به همان منطقهای که داستان « سیاهچمن» جریان دارد، میپردازد .
فردی فرهنگ و آداب و رسوم مردم منطقه را تشریح میکند و از محرومیت و زندگی مردمی سخن میگوید که از کمترین امکانات زندگی بیبهره هستند. نویسنده برای آشنایی بیشتر مخاطبان با جغرافیای منطقه در ابتدای کتاب نقشه محل سفر را نیز درج کرده است .
مهمان ملائک
این کتاب براساس خاطراتی از زندگی سردار سرتیپ پاسدار یدالله کلهر، برای نوجوانان نوشته شده است و شامل چهار داستان با نامهای «چوپانان گله گمشده»، «شب سفید»، «رخنه در باغشاه» و «میهمان ملائک» است و در پایان کتاب به زندگینامه آن شهید پرداخته است. پشت جلد کتاب با تصویری از یدالله کلهر همراه است. سردار سرتیپ یدالله کلهر در سال 1333 در روستای بابا سلمان از توابع شهریار متولد شد و در جبهههای غرب و جنوب حماسهها آفرید و بارها مجروح شد. به شکلی که یک کلیهاش را از دست داد و یک دستش کاملاً از کار افتاد. وی در دیماه 1365 در عملیات کربلای پنج دعوت حق را لبیک گفت .
امام خمینی(ره)
کتاب به زندگی و مبارزات رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) میپردازد و شامل پنج بخش سالشمار زندگی، زندگینامه، توضیح اعلام، عکس و منابع است .
از ویژگیهای این اثر میتوان به خلاصه، مفید و مختصر بودن آن اشاره کرد . مخاطب نوجوان کتاب بهراحتی طی یک نشست با خوانش آن، شناختی نسبتاً جامع از شرح حال، اقدامات و خدمات رهبر فرزانه انقلاب بهدست میآورد .
ملاقات با آفتاب
کتاب شامل هشت داستان با نامهای «نگاه آخرین»، «وعده دیروزی»، «ملاقات با آفتاب»، «باغ پر از شبنم»، «روزی که تو آمدی»، «دلشورههای شبانه عالیه خانم»، «شانههای بیشکیب»، «رؤیاهای آینده یک خلبان» است. شخصیت و حضور امام خمینی(ره) در مرکز توجه همه داستانهای این مجموعه است .
روح الله
این کتاب شامل ده فصل است و از دوران شهادت حاجآقا مصطفی، پدر امام خمینی(ره) تا زمـان درگذشت امـام را در بر میگیرد .
کوچک جنگلی
کوچک جنگلی رمانی نوجوانانه است که در سی و پنج فصل روایت میشود. این اثر در زمره داستانهای تاریخی قرار میگیرد .
تختی افسانه نبود
این کتاب، سرگذشتنامه غلامرضا تختی است و در هجده بخش بهصورت مصور از دوران نوجوانی تا مرگ این پهلوان ملی را روایت میکند. نویسنده در بخش داستان جهان پهلوان تختی، بهصورت روایتی داستانی، به زندگی تختی از دوران نوجوانی تا اولین حضور در مسابقات جهانی میپردازد و در بخشهای دیگر که جنبه داستانی ندارد به حضور این قهرمان در مسابقات جهانی کشتی، اخلاق و روحیات، مخالفت با شاه، ازدواج و مرگ او میپردازد .
بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی
کتاب بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی، یکی از کتابهای مجموعه «سرای من ایران » است. این مجموعه کوششی برای معرفی آداب و رسوم، بناهای تاریخی و پدیدههای طبیعی سرزمین ایران است . در هوای بهاری مدرسه، خانم صابر معلم انشای راوی (دختری نوجوان) بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی را بهعنوان موضوع انشا معرفی میکند. خانم معلم از راوی میخواهد تا انشای خود را برای بقیه بخواند. راوی انشایش را میخواند. در حقیقت نویسنده کتاب، اطلاعات تحقیقی درباره بقعه را در قالب انشا به خواننده ارائه میدهد .
در انشا، ابتدا شرحی کوتاه درباره شیخ صفیالدین اردبیلی داده شده، سپس به ویژگیهای این بنا که محل دفن شیخ صفی و شاه اسماعیل صفوی است، پرداخته شده است. در پایان کتاب، دختر پس از خواندن انشا با بستن دفترش با صدای آفرین خانم صابر به خود میآید .
از ویژگیهای کتاب میتوان به استفاده از تلفیق عکس و تصویرسازی در معرفی بقعه و مطالب مندرج در اثر عنوان کرد که برای مخاطبان نوجوان جذابیتی خاص ایجاد کرده است .
امام اول
امام اول» یکی از کتابهای مجموعه چهارده آفتاب است که سعی شده با داستان، زندگی امام علی(ع) را برای نوجوانان و جوانان روایت کند. کتاب در نوزده بخش از تولد تا شهادت امیر مؤمنان را روایت میکند و در پایان سالشمار زندگی و چهل سخن از سخنان آن حضرت را که از نهجالبلاغه انتخاب شده، بیان میکند .
میرزا کوچکخان
کتاب میرزا کوچکخان شامل دو بخش است :
بخش اول داستان کوتاهی با نام «قله پر از برف» و بخش دوم شرح حالی کوتاه از زندگی میرزا و نهضت جنگل است. مخاطبان کتاب، نوجوانان هستند و متن اثر با تصاویری از وقایع داستان همراه است .
اسماعیل
اسماعیل» رمانی است که فردی آن را برای مخاطبان بزرگسال نوشته است. این رمان که حوادث انقلاب را در مرکز توجه خود دارد، اثری دنبالهدار است که می توان ادامه آن را در رمان "گرگ سالی" دنبال نمود .
قصه های گل بهار
فردی در سال 1388 تمامی قصههای کودکانهاش را که با شخصیت دخترک روستایی، گل بهار نوشته و بهصورت یک مجموعه منتشر میکند. قصه دیگری با نام «پاپاخ » نیز که قبلاً به شکل کتاب چاپ نشده بود، برای اولینبار در این مجموعه منتشر شده است. این کتاب به ترتیب شامل قصههای «پاپاخ»، «گل بهار مهربان » ، « خسته نباشی گل بهار»، «گل بهار و گنجشک»، «یک مشت نقل رنگی»، «گل بهار و هزار چراغ روشن» و «آن شب بارانی» است. قصههای «یک مشت نقل رنگی»، «گل بهار و گنجشک» هر کدام مجزا و در یک کتاب منتشر شده بود و قصههای «گل بهار و هزار چراغ روشن» و «آن شب بارانی» در کتاب «گل بهار و هزار چراغ روشن » به چاپ رسیده بود. قصههای «خسته نباشی گل بهار» و «گل بهار مهربان» نیز در کتاب «خسته نباشی گل بهار» منتشر شده بود .
گرگ سالی
رمان گرگ سالی در واقع جلد دوم رمان "اسماعیل " است وجغرافیای این رمان برعکس اسماعیل که در تهران وپایتخت می گذشته، در دامنه های سبلان می گذرد .
در پایان جلد اول رمان اسماعیل ، برای این شخصیت انقلابی شرایطی بوجود می آید که ناگزیر می شود برای امنیت بیشتر پایتخت را ترک کند و به روستایی در دامنه سبلان نزد مادربزرگش برود که بامشکلاتی روبرو می شود.
پیام رهبری بعد از درگذشت فردی
بعد از درگذشت امیرحسین فردی رهبر معظم انقلاب در پیامی درگذشت وی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب را به این شرح منتشر کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم درگذشت تأسفبار هنرمند و نویسنده متعهّد و مجاهد آقای امیرحسین فردی رحمةالله را به همه اصحاب ادبیات و هنر انقلاب و به خانواده و بازماندگان و یاران همراه ایشان تسلیت عرض میکنم.
این هنرمند مؤمن و سختکوش از پیشکسوتان در عرصه فعالیتهای ادبی دوران انقلاب و از بنیانگذاران هستههای جوانان هنرمند انقلابی و در شمار برجستگانی بود که نهال پر طراوت هنر انقلاب را در برابر دشمنان عنود و همراهان سست عنصر، با انگیزه و ایمان راسخ خویش پاسداری کردند و به شکوفایی و باروری امروز رساندند. رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانهاش.»