از نگاه شرق‌شناسانه به خوزستان دست بردارید

کدخبر: 2373490

نسبتی وثیق میان فشارهای اقتصادی و اعتراضات مردم ایذه برقرار است. این شهر در سال‌های اخیر همواره یکی از کانون‌های اعتراضات بوده است

نسیم‌آنلاین؛ محمد جمشیدی‌: نخستین کاری که لازم است برای مواجهه با مسائل خوزستان انجام داد این است که عینک شرق‌شناسانۀ خود را کنار بگذاریم و مسائل این استان را با واقعیت‌های این استان تحلیل کرد. نگاه شرق‌شناسانه روزگاری رونق بسیاری داشت (البته هم‌اکنون نیز به‌قوت باقی است) و جوامع شرقی را به‌سان مردمانی می‌دید که «دیگری» غرب هستند. اگر غرب نماد عقلانیت است، شرق نماد سنت‌گرایی است و اگر غرب نماد توسعه‌یافتگی است، شرق نماد جوامع عقب‌مانده است. در این دیدگاه، شرق به‌عنوان موجودیتی عقب‌مانده و فاسد بازنمایی می‌شود که غرب از آن عبور کرده است و نشانه‌ای است برای اینکه مردم غرب به خود افتخار کنند که از آنان برترند. البته شرق‌شناسی به اخلاقیات و سننی نیز می‌پردازد که در جوامع شرقی وجود دارند؛ مثلاً اخلاقیاتی چون مهمان‌نواز بودن و سخت‌کوشی و آدابی مثل ازدواج و رقص محلی و... . اما پرداختن به این مسائل صرفاً بدین سبب است که ببینیم شرق عقب‌مانده چه خصوصیات منفی و یا حتی جالبی دارد.

نگاه مرکزمحور به خوزستان نیز فارغ از سویه‌های شرق‌شناسانه نیست. اغلب حتی نمی‌دانیم که خوزستان چند قوم را در خود جای داده است. فکر می‌کنیم همۀ خوزستان عرب هستند. درحالی‌که خوزستان هم عرب دارد، هم لرِ بختیاری و لر غیربختیاری و هم فارس. همین می‌شود که بازنمایی‌ها از خوزستان حالتی رمانتیک از آنجا به دست می‌دهد: مردمان عربی که لهجۀ زیبایی دارند؛ دشداشه می‌پوشند و همه دارند از تشنگی می‌میرند. حتی رئیس‌جمهور مملکت نمی‌داند که خوزستان فقط عرب‌نشین نیست. لذا وقتی به اهواز می‌رود، عربی سخنرانی می‌کند. این نادانی و نگاه شرق‌شناسانه هم در دولت وجود دارد و هم مردمان ناآگاه. نتیجه آن می‌شود که خیّران رمانتیک و البته دلسوز برای کمک به این مردمان شیرین‌لهجه پای کار می‌آیند و برای آن‌ها آب معدنی می‌فرستند؛ گو آنکه آب در خوزستان نیست. یا اینکه نیروهای نظامی با تانکرها آب به این مناطق می‌برند؛ گو آنکه با این آب تمام مشکلاتشان را حل کرده‌اند. حتی در سطح وسیع‌تر، گمان می‌کنیم با فرستادن استاندار ویژه به خوزستان تمام مسئله را از ریشه حل می‌کنیم. این‌ها ناشی از آن است که نگاهی سانتی‌مانتال به مسائل داریم. فکر می‌کنیم استاندار می‌تواند جلوی لابی‌های در سطح حاکمیت را بگیرد، بیکاری را ریشه‌کن کند، آب را به همۀ مناطق خوزستان برساند، مهاجرت‌های فزاینده را کنترل کند، به وضعیت بغرنج روستاییانی که مدرسه و خانۀ بهداشت و دیگر امکانات اولیه را ندارند، پایان دهد، در تقابل میان کارگران و صاحبان شرکت‌ها، طرفِ کارگران را بگیرد و از حقوقشان دفاع کند و در آخر، خصوصی‌سازی افسارگسیخته را مهار کند.

در ماجرای خوزستان، در وهلۀ اول، باید نگاهی درست به منطقه داشته باشیم. باید تفاوت‌های مناطق مختلف آن را موشکافانه بررسی کنیم  تا به مسئلۀ اصلی برسیم. باید بدانیم ایذه و باغملک و مسجدسلیمان با شادگان و سوسنگرد و آبادان فرق دارند و ای بسا اعتراضاتشان همگون و همسان نباشد. به دو تا از این تفاوت‌ها اشاره می‌کنم و سپس بحثم را دربارۀ اعتراضات در ایذه پی می‌گیرم. نخست، اساساً اقتصاد برخی از روستاهای شادگان مبتنی بر دامداری است و دام غالبشان گاومیش است. چنانکه می‌دانید، گاومیش باید آب‌تنی کند وگرنه از گرما می‌میرد. شروع اعتراضات خوزستان از گاومیشی بود که به‌دلیل نبود آب در رودخانه در باتلاق گیر کرد و مرد. اگر گاومیش‌ها تا گردن در آب فرو نروند، علاوه بر احتمال مرگ خودشان، بچه‌گاومیش‌هایی که در شکم دارند نیز خواهند مرد، چنانکه در روزهای اخیر این اتفاق رخ داد. اما شهرهای بختیاری‌نشین اغلب مشکل آب ندارند. روستاهای اندکی در ایذه و باغملک هست که برنجکاری می‌کنند. اغلب آن‌ها مشغول کشاورزی دیم هستند و گندم و جو می‌کارند.

گندم ایذه

از همین رو، به‌نظر نباید اعتراضات ایذه را با مناطق عرب‌نشین یکی گرفت. دوم، کسانی که در مناطق بختیاری زندگی می‌کنند، می‌دانند که متأسفانه مردم این مناطق غالباً دیدگاه‌های عرب‌ستیز دارند. از آنجا که بختیاری‌ها خود را ایرانی اصیل می‌دانند، رابطۀ خوبی با عرب‌ها ندارند. مثلاً به‌ندرت پیش می‌آید که با عرب‌ها وصلت کنند. اما در اعتراضات اخیر، مردم ایذه شعار دادند: «بختیاری با عرب، اتحاد اتحاد» و این به نظرم گویای این است که مسئله فراتر از مشکل آبی باشد.

با این مقدمه راحت‌تر می‌توان دربارۀ اعتراضات ایذه نوشت. اگر تجمعات و اعتراضات ابتدای انقلاب را کنار بگذاریم، باید بگوییم که اعتراضات ایذه تاریخی 18ساله دارد. نخستین اعتراض جدی مردم ایذه سال 1382 بود. یکی از کاندیداهای مجلس در شهر ایذه نتوانست اکثریت آرا را کسب کند و هم‌طایفه‌ای‌ها او به این ماجرا اعتراض کردند. آن‌ها جلوی فرمانداری رفتند و تجمع کردند اما نیرو انتظامی، با این استدلال که آن‌ها در پی تصرف فرمانداری بودند، به مردم تیراندازی کرد و چهار نفر کشته شدند.[1] این اعتراض را می‌توان پایان اعتراضات طایفه‌ای در ایذه دانست. از آن زمان به بعد، تقریباً هیچ اعتراضی به صورت جدی در ایذه شکل نگرفت تا دی‌ماه سال 1396. در این سال، دوباره جوانان شروع به اعتراض در مرکز شهر کردند. در این اعتراضات نیز طبق گفتۀ نمایندۀ مردم ایذه در مجلس، دو نفر کشته و شماری زخمی شدند. حتی این شایعه نیز در کشور گسترش یافت که مردم ایذه فرمانداری را تصرف کردند و شهر سقوط کرد. دو سال بعد، یعنی آبان‌ماه سال 1398، دوباره معترضین به مرکز شهر آمدند و طبق برخی گفته‌ها یک نفر کشته شد و شماری زخمی. امسال نیز درست دو سال پس از آخرین اعتراض، معترضین تجمع کردند و شعار دادند. این اعتراض به درگیری با نیروی انتظامی درگیر شد و یک جوان ایذه‌ای که کمتر از بیست سال سن داشت و کارگری می‌کرد، کشته شد. شرح کلی و مختصر ماجرا از این قرار است.

دلیل اعتراضات در ایذه چیست؟ گفتن یک جواب ایجابی و کلی به این پرسش اشتباه است. اما می‌توان این پاسخ سلبی را گفت که اعتراضات مردم ایذه به‌دلیل آب نیست یا «فقط» به دلیل آب نیست. اعتراضات مردم ایذه ریشه در فرهنگ و اقتصاد این شهر دارد.

نکتۀ اول آنکه مردم ایذه در سال‌های اخیر نسبتی عمیق با ایران باستان و پیشااسلامی پیدا کرده‌اند. اقدامات نابخردانۀ مسئولین شهر سبب ایجاد دوگانه‌هایی چون «ایران/اسلام» و عمیق‌تر شدن آن شد. مثلاً در دهۀ هشتاد قرار بود مجسمه‌ای از روی مجسمۀ مشهور به مرد پارتی که در روستاهای ایذه پیدا شد، ساخته شود و، به‌عنوان نشانی از قدمت شهرستان ایذه، در میدان ورودی شهر نصب شود. اما برخی مسئولین شهر، ازجمله امام‌جمعۀ شهرستان، با استدلال‌هایی چون «ساخت مجسمه حرام است» با این کار مخالفت کردند. این کار موجی از نارضایتی را در میان جوانان شهر برانگیخت و به‌عمیق‌تر شدن شکاف میان اسلام‌گرایی و ایران‌گرایی منجر شد؛ به‌طوری‌که در بسیاری از ماشین‌ها و در گردن بسیاری از جوان‌ها نشان فَرَوَهَر دیده می‌شد.

ایذه کوروش

گفتن این نکته نیز مهم است که از دهۀ 1380 این اعتقاد نیز در طیف جوانان جا افتاد که زادگاه کوروش کبیر ایذه بوده است. این ماجرا خود ریشۀ برخی از اعتراضات جوانان است. آنان با حکومت هم‌ذات‌پنداری نمی‌کنند و حاکمان را در گروه مقابل خود، یعنی اسلام‌گراها، می‌بینند. یکی از دلایلی که سلطنت‌طلبی در میان برخی جوانان شهر رایج است، همین باستان‌گرایی است. آنان بعضاً حکومت پهلوی را (چنانکه پهلوی‌ها هم در پی آن بودند) ادامۀ حکومت ساسانیان می‌دانند و از رضاشاه و محمدرضا شاه تمجید می‌کنند که ایران‌پرست بودند. می‌توان نسبتی نیز میان این باستان‌گرایی و شعارهایی چون «رضاشاه روحت شاد» یافت. بی‌شک یکی از دلایلی که عرب‌ستیزی را در میان برخی از مردمان ایذه افزایش داده است، همین روحیۀ باستان‌گرایی و ایران‌پرستی است. اما نکتۀ جالب در اعتراضات اخیر آن بود که جوانان شهر شعار « بختیاری با عرب، اتحاد اتحاد» سر دادند. به نظرم، این شعار نشان‌دهندۀ یک وحدت استراتژیک برای هدفی بزرگ‌تر از آب است. طرفه آنکه ترک‌ها نیز با شعار  «آذربایجانا اویاخدی، خوزستانا دایاخدی» (آذربایجان بیدار است، حامی خوزستان است) به خیابان آمدند تا اعتراض کنند. گویا مسئله فراتر از آب است که اقوام ایرانی را در کنار هم قرار داده است.

دوم، ایذه جزء شهرهایی است که میزان بیکاری در آن زیاد است. سال 1396 جمعیت ایذه 64هزار جمعیت فعال داشت که از میان آن‌ها 11هزار و 735 نفر بیکار بودند، یعنی 18.3 درصد جمعیت. ایذه در این سال، به‌لحاظ بیکاری رتبۀ 31 را داشت.[2] جالب آنکه 24درصد از جمعیت فعال در شهر کرمانشاه را نیز بیکاران تشکیل می‌دادند. جالب‌تر آن که دو استان خوزستان و کرمانشاه در آبان 1398 به‌ترتیب بیشترین میزان کشته‌ها را داشتند. بگذریم. چنانکه می‌دانیم نرخ باروری ایرانی‌ها در زمان جنگ ایران و عراق چیزی حدود هفت بوده است. یعنی هر مادر ایرانی به‌طور میانگین هفت فرزند داشته است. میزان باروری در مناطق لرنشین، و به‌طور خاص، شهرستان ایذه در دهۀ 1360 و 1370 بسیار بالا بود. شاید بتوان گفت خانواده‌هایی که ابتدا یا انتهای دهۀ 1360 ازدواج کرده‌اند، حدود 7 تا 10 فرزند دارند. این جمعیت در دهۀ 1380 و 1390 آمادۀ ورود به بازار کار شد اما به‌دلیل نبود هیچ زیرساختی برای کار در شهرستان، برخی ناچار شدند که برای کار به شهرهای عسلویه، کنگان، بندرعباس، قشم، کرج و... بروند و هر دوسه ماه یکبار به ایذه بیایند و به خانواده سر بزنند. برخی نیز نتوانستند کاری جفت‌و‌جور کنند و به مرحلۀ تجرد قطعی رسیده‌اند. جالب آنکه خبرگزاری عصر ایذه، که مهم‌ترین خبرگزاری شهر است، اعلام کرده که برخی از این معترضان همان کسانی بودند که پس از کمپین اعتصاب، از کار بیکار شدند و به شهر بازگشتند.

بیکاری

میزان خودکشی نیز در شهرستان ایذه زیاد است. ایسنا 15شهریور1396 اعلام کرد که ایذه و مسجدسلیمان، یعنی دو شهر بختیاری‌نشین، به‌ترتیب بیشترین آمار خودکشی را دارند. سال 1397 نیز همچنان ایذه رتبۀ نخست استان را داشت. مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری خوزستان در سال 1397 گفت: «در یک دورۀ پنج‌ساله ۲۷۳ نفر در اهواز، ۷۵ نفر در ایذه، ۶۲ نفر در مسجدسلیمان، ۲۵ نفر در اندیکا و ۹ نفر در هفتکل خودکشی منجر به فوت داشته‌اند؛ این در حالی است که شهرهایی همچون باوی، دشت آزادگان و هویزه رتبه های آخر خودکشی را در خوزستان داشته‌اند». گفتنی است که به‌جز اهواز که ترکیبی از همۀ اقوام است، شهرهای دیگر همه بختیاری‌نشین هستند. و شهرهای که رتبه‌های آخر را دارند، همه عرب‌نشین هستند. از آنجا که بیشتر این خودکشی‌ها متعلق به نیروی آمادۀ کار است، می‌توان گفت میزان زیاد بیکاری و فشار اقتصادی در افسرده‌شدن آن‌ها و سپس اقدام به خودکشی بی‌تأثیر نبوده است.

در آخر باید گفت که نسبتی وثیق میان فشارهای اقتصادی و اعتراضات مردم ایذه برقرار است. این شهر در سال‌های اخیر همواره یکی از کانون‌های اعتراضات بوده و در هر سه اعتراض اخیر کشته داده است. بیکاری گسترده در میان جوانان و ندیدن هیچ آینده‌ای برای خود، سبب شده که جوانان این شهر هیچ چیزی برای از دست‌دادن نداشته باشند و جانشان را کف دست بگیرند و با هر بهانه‌ای به خیابان بیایند تا مگر بتوانند تغییری در وضعیت خود ایجاد کنند. ایذه را می‌توان نماینده‌ای واجد اساسی‌ترین ویژگی‌های میان شهرهای لرنشین و بختیاری‌نشین دانست. اگر کمی با دقت بنگریم، شباهت‌های زیادی میان ایذه و حتی شهرهای استان لرستان مثل الیگودرز و دورود یافت. این دو شهر نیز به‌لحاظ بیکاری وضعیت بغرنجی دارند. ایرنا میزان بیکاری در دورود را 30 درصد اعلام کرده است و الیگودرز، طبق گفتۀ روزنامۀ کیهان، رتبۀ نخست بیکاری در استان لرستان را داراست. در شهری مثل دورود چهل درصد بیکاران مدرک دانشگاهی دارند و بقیه دیپلم و زیر دیپلم هستند. بنابراین، با وجود تفاوت‌های خاصی که در این شهرها وجود دارد، مسئلۀ مشترکی نیز هست: تورم بیش از حد بیکاران. آن‌ها از وضع موجود خسته‌اند و هر فرصتی را غنیمت می‌شمارند تا آن را دگرگون کنند. بنابراین، با صِرف «آبی»خواندن اعتراضات چیزی حل نخواهد شد. حتی، به‌نظر من، آماده‌کردن بستر اعتراضات نیز پاسخگوی این شرایط نیست. آن‌ها احساس می‌کنند که صِرف بیان اعتراضات برایشان راه‌گشا نیست و کسی به خواسته‌شان اهمیتی نمی‌دهد، بنابراین به‌دنبال راه‌های رادیکال‌تری هستند که واقعاً وضعیتشان را دگرگون کند.


[1] طبق گفتۀ معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور در دولت حجت‌السلام خاتمی

[2] خبرگزاری انتخاب، 13دی1396

ارسال نظر: