نه نانی مانده است و نه جانی داریم
سالهاست در ایران معادن در حکم قبر بالقوه عمل میکنند. کارگران قربانیان تکراری حوادث معادن هستند که هرچند وقت یکبار تکرار میشوند. اتفاقاتی که همگی به راحتی قابل پیشبینی و جلوگیری بودند.
نسیم آنلاین: اسماعیل خودش انتخاب کرد که گردن زیر تیغ پدر بگذارد که رضای حضرت حق را بدست آورد. این داستان هم از همان نوع رضا دادن به مرگ است. در جهان و مخصوصا ایران هم مردانی هستند که به مرگ خودشان رضایت میدهند تا به وظایف خود پایبند باشند. در تاریخ ایران بارها خبر مرگ کارگران هنگام کار در معدن دست به دست شده است. خبری که به معنای راضی شدن چند پدر و پسر و برادر دیگر به اولویت داشتن نان به جان است.
خبر اینگونه منتشر شد: «به دنبال حادثه دردناک وقوع انفجار در شرکت معدنی معدنجو، تعداد کارگران فوتی به 52 نفر و مصدومین به ۲۰ نفر افزایش یافت». این اولین باری نبود که معدنی در طبس کشته میگرفت. در مورد چرایی این حوادث صحبتهای فراوانی شده است که در جمعبندی به آن اشاره خواهد شد. ابتدا چند مورد از این حوادث را مرور میکنیم. حوادثی که همگی کشته گرفتهاند. مرور این فاجعهها نشان میدهد که معادن با کشته دادن تعطیل یا تجهیز نمیشوند یلکه در طی سالهای متوالی کشتههای متعددی میگیرند.
سال 88 که معمولا بخاطر اتفاقات سیاسی در یادها مانده است شروع مرگباری داشت. فروردین ماه بود که صدای مهیبی از معدن باب نیزو شنیده شد. صدای انفجار داخل تونل معدن بود. سقف فروریخت و عدهای هم در داخل معدن جان باختند. علت حادثه چه بود؟ نشت گاز متان و عدم اطلاع کارگران از این موضوع و تخلیه نشدن تونل، 12 معدنچی داخل تونل بودند. یک ساعت که گذشت آن 12 معدنچی جان باختند.
5 ماه بعد دادستان عمومی شهرستان زرند در مورد حکم بدوی مقصرین این حادثه اعلام کرد که باید به خانوادهها دیه داده شود و مقصرین به حبس تعزیری بروند. اتفاقی که هرگز به طور کامل اجرای نشد. در نهایت با شکایت خانوادهی قربانیان و درخواست هیات مدیره شرکت دلتا هزار وزارت صنایع مبلغ اندکی به خانوادههای داغدار پرداخت شد. شرکت دلتا نیز مجبور به پرداخت مقدار کمی از دیه به خانوادهی جانباختگان شد. براساس گزارشها بجز دستگیری مقطعی مدیرعامل معدن، هیچکدام از مقصرین این فاجعه زندانی نشدند. این اولین باری نبود که کارگران معدن در باب نیزو جان میباختند. سال84 هم این معدن 9 کشته گرفته بود.
23 آذر 1389 یک معدن در کرمان فرو ریخت و تونل معدن بر سر کارگران خراب شد. کارگران گزارش دادند که 5 نفر از معدنچیان این معدن در عمق 600 متری گیر کردند. همه این کارگران فوت شدند و تلاش برای پیدا کردن جنازه این افراد آغاز شد. بعد از پیدا شدن اولین جانباخته، 13 روز طول کشید تا دو جسد دیگر بیرون کشیده شوند ولی دو جنازهی دیگر به دلیل سستی خاک و گرما 114 روز بعد پیدا شدند. معدن اشکلی هجدک کرمان در سالهای اخیر هم به کشته گرفتن خود ادامه داد. یکی از مسئولان استان کرمان همان زمان اعلام کرده بود که «این معدن قاب آهن و همه موارد ایمنی مورد نیاز را هم داشته، چون یکی از قدیمیترین معدنهای فعال استان کرمان بوده است. این معدن سال ۱۳۵۳ بهرهبرداری شده بود. یعنی از معدنهای تازه اکتشاف شده هم نبوده است. جزو معادنی بوده که در قدیم روسها آن را اکتشاف کرده بودند. تجهیزات آن هم مربوط به همان زمان بوده است اما ظاهرا تجهیزات ایمنی طاقت نیاورده و باعث ریزش معدن و کشته شدن این چهار نفر شده است».
یعنی جناب ترابیان معتقد بودند تجهیزات معدن مشکلی نداشته و خب بالاخره زمین بدقلقی کرده است. در سال 1400 هم بخاطر همین زمین و ریزش تونل معدن ذغال سنگ هجدک در بخش کوهساران راور یک کارگر جان باخت. کارگری 35 ساله بهدلیل مشکلات ایمنی معدن سقوط کرد و در زیر آوار خفه شد. معلوم نیست چرا معادن این زمین که انقدر مرگبار است تعطیل نمیشوند. در مورد علت حوادث هم کسی چیزی را گردن نمیگیرد و معدن گاه بسته میشود و بعد بازگشایی جدیدی برای گرفتن جان یک کارگر جدید اتفاق میافتد.
صبح سیزدهم اردیبهشت 1396 انفجاری در معدن یورت استان گلستان اتفاق افتاد. نیروهای امدادی در محل معدن حاضر شدند اما راهی برای ورود به معدن نبود و همه چیز خراب شده بود. تا شب همه در کنار معدن جمع شده بودند. مادران، همسران و فرزندان کارگرانی که در معدن بودند. در کنار دیگر کارگرانی که شیفت آنها نبود در کنار ورودی معدن ایستاده بودند. عزیزی از هر خانواده داخل معدن بود و کسی نمیدانست نفس میکشد یا از دنیا رفته است. 1330 متر در عمق معدن کارگرانی حضور داشتند و تا شب فقط 800 متر از تونل باز شده بود. تنفس برای کارگران انتهای تونل ممکن نبود و با گذشت هر دقیقه امیدها به زنده ماندن کارگران کمتر میشد. در نهایت 43 کارگر پیدا شدند و جسدشان به بیرون معدن شماره 3 یورت منتقل شد. این عملیات 6 روز طول کشید و جنازه کارگران مدت زیادی داخل تونل مانده بود. نفسهایی که روبری هم قطع شده بود. 7 ماه بعد اخباری در مورد علت حادثه منتشر شد. پرتکرارترین تیتر رسانهها برای اعلام علت حادثه، فراهم نشدن تجهیزات ایمنی توسط کارفرما بود.
سنسور تشخیص نشت گاز که به کارگران هشدار بدهد باید معدن را ترک کنند در این معدن و تقریبا در هیچ معدنی وجود ندارد و حوادث زیادی را میآفریند. کارگران این معدن سال آخر زندگی خود را با حقوق معوقه و یک دوم بیمه سر کرده بودند. شاید سوال شود که چه اتفاق بدی برای این کارفرمای بیملاحظه افتاد؟ در پاسخ باید گفت احتمالا هیچ چیز، چون خبری در این خصوص منتشر نشده است.
حسن روحانی، رئیس جمهور وقت اعلام کرده بود که مقصران این حادثه اعدام خواهند شد اما...
شاید نیاز نباشد خیلی به عقب برگردیم. اردیبهشت 1403 در یکی از معادن اصلی ذغال سنگ در کوهبنان کرمان یک کارگرد 40 ساله که دارای 2 فرزند بود به دلیل ریزش ذغال سنگ فوت شد. در حالی که در همان ماه و همانجا یک کارگر دیگر نیز جان باخته بود.
در مصاحبهای که علیرضا بهرامی با محمد گنجی کیا عضو هیئتمدیرۀ کانون عالی کارگران کشور و رئیس کانون ایمنی و بهداشت استان تهران انجام داده بود 2 شاخصه اصلی ایمنی کارگاهها آموزش افراد و تجهیزات ایمنی معرفی شد. در همین مصاحبه ایشان ایران را کشوری فاقد تجهیزات به روز خواند. در حالی که در دنیا با پایش آنلاین وضعیت گاز در معادن و ثبت منظم آن، از این دست حوادث با تخلیه معدن از کارگران پیشگیری میشود.آقای گنجی کیا به درستی اشاره کره بودند که: «ما الان داریم بازی جان با نان را انجام میدهیم. یعنی میگوییم فلان کارگاه تجهیزات مناسب را ندارد. میدانید که اگر کارگاهی این شرایط را نداشته باشد مطابق با قانون ضابط قضایی میتواند آن را برای مدت مشخص پلمب کرد. ما میگوییم اگر فلان کارگاه را ببندیم ده نفر بیست نفر صد نفر شغل خود را از دست میدهند و اصطلاحاً از نان خوردن میافتند. پس بگذاریم کار بکند. من میپرسم به چه بهایی کار کند؟ به بهای اینکه افراد جانشان را از دست بدهند؟ من داشتم نگاه میکردم این افرادی که فوت شدند در بازۀ 40 تا 50 سال بودند. همهشان خانواده دارند. همهشان بچه دارند».
اکثر مواردی که مرور کردیم علت مشابهی داشتند. واحد پیشگیری(HSE) از حادثه که باید راهکارها و پروتکلهایی را تنظیم و اجراکند به وظایفش عمل نمیکند. این واحد موظف است نظارت مستمری داشته باشد تا از وقوع حوادث جلوگیری کند. در ایران اکثر حوادث در معادن وابسته به بخش خصوصی اتفاق میافتد. به نظر در این شرکتها چیزی به اسم تعهد کاری و اهمیت دادن به جان کارگر وجود ندارد. تعداد کم بازرس نسبت به تعداد کارگران فعال در کارگاه و نبود تجهیزات مناسب عملا این بازرسیهای دورهای را بیفایده میکند. مدتی بعد از هر حادثه هم همه چیز فراموش میشوند. درنهایت کاش روزی برسد که با تهیه تجهیزات درست و رعایت اصول ایمنی حوادثی از این دست اتفاق نیافتد.