به مناسبت سی‌وهشتمین شب شاعر ویژه «صادق رحمانی»

آهسته‌تر و عمیق‌تر از شب

کدخبر: 2117619

رضا شیبانی به مناسبت سی و هشتمین شب شاعر که قرار است ویژه صادق رحمانی برگزار شود در یادداشتی به اثر او پرداخته است.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، سی و هشتمین شب شاعر ، ویژه «صادق رحمانی» روز یکشنبه بیست و ششم شهریور ماه ساعت 17 در سازمان هنری رسانه ی اوج برگزار می شود.

رضا شیبانی اصل، کتاب «در این شب آهسته» نوشته صادق رحمانی را نقد کرده که در پی می آید؛

بسم الله الرحمن الرحیم آهسته تر و عمیق تر از شب نظری «در این شب آهسته» نمی دانم دیگران کتاب های شعر را چگونه شروع به خواندن می کنند. من عادت دارم هیچ مجموعه ای را با شعر اول شروع نکنم. معمولا صفحه ای از کتاب را تصادفی باز می کنم و رهیافتم به شعرهای آن را به دست بخت می سپارم. اولین بار که کتاب «در این شب اهسته» اثر صادق رحمانیان را گشودم این شعر به تصادف امد: در گوشه متروکه ی یک قبرستان گوری تنها با نام رضا آزاد و رها ناخوداگاه توضیح شاعر بر این شعر عجیب و غریب را در پاورقی آن صفحه از کتاب به دقت خواندم. شاعر می گوید با دیدن گوری که روی سنگش فقط نوشته بود «رضا» حس و حال عجیبی یافتم و این دوپاره ی کوتاه را نوشتم : «رضا دنیا را به هیچ گرفته است ، نه تاریخ تولدی ، نه وفاتی نه نام پدر و نه ...غروب خسته ای بود. هوا نه سرد و نه گرم.»

بگذریم که توضیحات رحمانیان بر این شعر، کمتر از خود شعر، شاعرانه نبود. اما سپاسگزارم از تصادف که گام اول اشنایی من با این کتاب را این شعر و این اظهار حس رحمانیان قرار داد. دریافتم که با شاعری متفاوت الاحساس روبرویم. فارغ از ضعف و قوت ... به گمانم کم شاعری با دیدن گوری به نام رضا ، از طبع خود شعر سرایی طلب کند. دیگران خواهند گفت حتما گوری ست متعلق به کودکی که به محض تولد مرده و والدینش دل و دماغی برای سنگ نویسی و سنگ تراشی نداشته اند. چه بسا بعدا صاحب چندین فرزند شده اند و دیگر سال هاست سراغی از این گور نمی گیرند. وقتی گور پدر ها و مادرها پس از دهه ها انس و زندگی ، در جامعه امروز به نسیان سپرده شده است ، چه کسی یاد می کند از گور نوزادی که چند روز بیشتر نزیسته است. ... تنها یک شاعر متفاوت است که می تواند حس رهایی و آزادی را از چنین گوری برگیرد.

من در شعر خواندن بیشتر مشتری چنین شاعرهایی هستم. بیزارم از شاعرانی که عشق و زندگی و مرگ و ... را چنان می بینند که دیگران نیز. به تحقیق دریافته ام یکی از عوامل تحصیل نگرش های متفاوت به مقولاتی چون مرگ و زندگی ، تحصیل و درک دروس حوزوی ست. عرض می کنم تحصیل و درک دروس ؛ هر روز ده ها "رضا" را با آداب شرعی می توان کفن و دفن کرد و بر او نماز گزارد و تلقین کرد. اما برقرار کردن پیوند با قبر یک " رضا " ی بی نام و نشان و گرفتن تلقین معنوی و عاطفی از سنگ قبر او ، نوعی شاعرانگی عمیق حوزوی می خواهد. نوعی شاعرانگی عمیق و متفاوت از دیگر شاعرانگی ها .

باز عرض می کنم این با تمامیت ضعف و قوت شعر متفاوت است. سخن از نوعی ملاحت متفاوت در ابعاد شعر است که حتی اگر شعر در بسیاری از جهات نظیر زبان و بیان و بدایع ضعف داشته باشد ، شعر را نمکین و جذاب می کند.مثل شعر بسیاری از علما. ظاهرا دروسی که در حوزه تدریس و تحصیل می شود ، با شاعر ها معامله های جالبی می کند و جنونی غریب در جان آنان می ریزد. از جمله نگاهشان را به «مرگ » سایه روشنی غریب می بخشد. سایه ای روشن در سیاهی . یا به عبارتی سخن گفتن از تاریکی مرگ با کلماتی روشن : دانه دانه بیا بیا نزدیک مرگ ای کبوتر تاریک این شعر ، شعری ست که من در اوج قوت زبانی نیز می بینمش. «بیا بیا» عبارتی ست که ما در هنگام شکار یک حیوان و زمانی که در کمین او هستیم زیر لب زمزمه می کنیم. شاعر انگار به کمین مرگ نشسته است. اوست که مرگ را در می یابد و نه مرگ او را.

این شعر زیبا چیزی نیست جز یک سلطه ی عارفانه بر مرگ. نمی گویم و ادعا نمی کنم رحمانیان به مقام مرگ آگاهی و «الهی رضا براضائک» رسیده است. اما شاعرها هر چقدر زمینی باشند ، گاهی پروازکی می کنند و ثانیه ای اوجی هر چند کوتاه می گیرند و دوباره بر زمین فرود می آیند. مثل مرغان خانگی که پرواز نمی دانند اما گاهی پروازکی می کنند. از این سر باغچه تا آن سر باغچه. و در این پریدن می توان گل های باغچه را از ارتفاعی بالاتر نگاه کرد. انتهای پیام/

منبع: فارس

مسئولیت صحت اخبار ارائه شده به عهده منبع خبر بوده و این رسانه صرفاً رسالت اطلاع‌رسانی خود را در این رابطه انجام می‌دهد.

ارسال نظر: