تلخیص سه جلد کتاب شرح نهج‌البلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی)

آیت‌الله خامنه‌ای: جامعه اسلامی درگیر نفاق است؛ آیین‌نامه انقلاب اسلامی (3)

کدخبر: 2352321

امروز در جامعه ما مدعیان اسلام مترقی، گروه هایی هستند که سینه به سینه هم قرار میگیرند و دارید می بینید که مدعیان طرفداری از خط امام کسانی هستند که بر روی هم حتی گاهی شمشیر می کشند! اینها مدعی اند، آنها هم مدعی اند؛ جو جو نفاق است

نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهج‌البلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آیین‌نامه این انقلاب به حساب می‌آید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهج‌البلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.

در جنگ صفین این طرف نماز جماعت میخواندند، آن طرف هم نماز جماعت میخواندند؛ اینها هم با خضوع و خشوع، آنها هم با خضوع وخشوع، لذا خصوصیت زمان علی (ع) این است که جو جامعه، جو نفاق است. زمان ما هم در این ویژگی، به زمان علی (ع) شبیه است. اگرچه قبل ها گفتیم که از لحاظ کلی اجتماعی، از لحاظ جبهه گیری ها، دشمنی ها، خصومت ها، نحوه خصومت ها، جناحهای متخاصم، شبیه زمان پیغمبر است اما از این لحاظ کلی هم شبیه زمان علی (ع) است. امروز در جامعه ما مدعیان اسلام مترقی، گروه هایی هستند که سینه به سینه هم قرار میگیرند و دارید می بینید که مدعیان طرفداری از خط امام کسانی هستند که بر روی هم حتی گاهی شمشیر می کشند! اینها مدعی اند، آنها هم مدعی اند؛ جو جو نفاق است.

امروز در بعضی از ایدئولوژی های التقاطی ببینیم که اینها خدا را قبول میکنند اما اگر از آنها بپرسی که خدا چیست، میبینی در مفهوم خدا، در معنا و مضمون این کلمه در می مانند خدا را به معنای کل وجود معنا میکنند، خدا را به معنای قوانین حاکم بر طبیعت معنا میکنند، خدا را به معنای سنت های علّی و معلولی که در طبیعت و تاریخ و انسان وجود دارد معنا میکنند، خدا را با معنای واقعی خودش یعنی آن ذات مستقل واجب الوجود و تردیدناپذیر که آفریننده این عالم است و نه خود این عالم، با این مفهوم برجسته فلسفی قابل استدلال نمیتوانند بشناسند. در اسم خدا در می مانند و از اسم آن طرف تر نمیروند؛ وقتی که از اسم الله ، ذات الله را نتوانند بشناسند، طبیعی است که معرفت، عشق، عرفان، جاذبه های معنوی، کشش های اخلاقی که همه بر مبنای توحید و عرفان و شناخت خدا است در یک چنین عناصری به وجود نمی آید.

خود ما که دوران اختناق پهلوی را دیده‌ایم، خیلی روشن میتوانیم مضمون این کلمات علی بن ابی طالب را بفهمیم؛ دقیقا ترسیمی از اوضاع زمان ما است، زمان مظلومیت ملت ایران و زمان قربانی شدن ملت ایران در زیر دست و پای جلادان خاندان پهلوی و رژیم مزدور آمریکایی، در آن روزگار از لحاظ فکری، مردم در سطح بسیار نازل، مردم حیرت زده، مردم فریب خورده بودند. شما به این دو سه سال آخر نگاه نکنید؛ اگر سنتان کفاف میدهد، یادتان بیاید آن روزی را که در بسیاری از شهرستانهای ایران کسانی از فریب خوردگان به معنای واقعی کلمه در کامیون ها سوار میشدند، کف میزدند، ساز میزدند، نیلبک میزدند و «جاوید شاه» میگفتند و راه میرفتند. آن کسی هم که سوار نمیشد کف بزند، عملا کف میزد؛ در هر کسوتی، نه فقط در کسوت کارمندان و حقوق بگیران دولت بلکه حتی در کسوت روحانیت کسانی بودند و بسیار بودند و کم نبودند که سرشان به کار و زندگی گرم بود و در عمل، در رفتار بی تفاوت خودشان، تحسین کننده و پذیرنده روشهای طاغوت بودند، فریب خورده بودند.

آنچه امروز شما در قرن بیستم، در این دنیای مدرن و پیشرفته اسم ظلم را بر آن میگذارید، در حقیقت و ماهیت خود متفاوت نیست با آنچه در زمان اردشیر بابکان مثلا اسمش را میگذاشتید ظلم. امروز هم ظلم یعنی تبعیض طبقاتی، یعنی دوگانگی زندگی ها، یعنی زورگویی انسانی بر انسان دیگر و جمعی بر جمع دیگر، یعنی خودکامگی یک انسان در قبال یک جامعه امروز معنای ظلم این است دیگر؛ مگر غیر از این است؟ ظلم به سپاهان در آفریقای جنوبی چیست؟ ظلم به ارزشهای شریف انسانی در کشورهای راقی و مترقی چیست؟ دقیقا همینها در آن دوران هم وجود دارد. در آن دوران هم تبعیض است که نامش ظلم است، اختلاف طبقاتی است، زورگویی و گردن کلفتی است، خودکامگی و کام جویی است و البته کام جویی امروز با نوع کام جویی آن روز فرق میکند اما اصل کام جویی فرقی نمیکند. کام جویی، خودکامگی و به خود اندیشیدن و انسانها را ندیدن و ارزشهای انسانی را نفهمیدن و فضیلت های دیگران را ندانستن، در همه دورانهای تاریخ یک جور است. پس انسانیت امروز دقیقا از همان چیزی رنج میبرد که در دورانهای اولیه تاریخ رنج میبرد، و لذا علاج انسانیت هم امروز دقیقا همان چیزی است که در دورانهای اولیه تاریخ است؛ منتها نوع کارها، شکل کارها، مصداقهای کارها فرق می کند.

قبل از ظهور حضرت مهدی عج، دنیا به یک کمال نسبی رسیده؛ ما حکومت حضرت مهدی را که من از آن به جامعه مهدوی تعبیر کردم یک جامعه انسانی عادلانه صددرصد میدانیم و معتقدیم که از این صد درصد، پنجاه درصد، شصت درصد، هفتاد درصد، هشتاد درصدش را باید شما و نسلهای بعد از شما تأمین کنند تا حضرت مهدی بیاید و آن صددرصد را در دنیا کامل کند. بنابراین قبل از ظهور حضرت مهدی، دنیا به یک صلاح نسبی رسیده؛ همچنان که امروز، در این روزگار که ایران یک حکومت جمهوری اسلامی دارد که البته اسلام صددرصد نیست اما درصد قابل توجهی از اسلام در آن وجود دارد، و البته همه دنیا نیست اما در یک منطقه حساس دنیا هست به خاطر وجود این جمهوری با این خصوصیات، یقینا به دوران مهدی (عج) نزدیک تر است تا دوران قبل و دوران قبل از آن و اقبل تر از آن.

منبع : بخش شناخت موضوعات و بخش زمینه اجتماعی بعثت پیامبران از جلد نبوتها در نهج‌البلاغه

ارسال نظر: