ساماندهی مهاجران باید در اولویت قرار گیرد

کدخبر: 2378468
خبرنگار:

مجتبی نوروزی، فعال حوزه روابط بین‌الملل می‌گوید راه حل معضلات مربوط به مهاجران، ساماندهی آنهاست. همچنین از نظر نوروزی مهاجران ظرفیتی برای کشور میزبان به حساب می‌آیند.

نسیم‌آنلاین: وقتی افراد در یک جامعه به درستی فرایند فرهنگ‌پذیری را طی کنند، تعارضات و تنش‌های درون فرهنگی در این جامعه کاهش پیدا می‌کند. با ورود مهاجرین افغانستانی به ایران و نوع نگاه ما به این افراد و سیاست‌هایی که در قبال این گروه اتخاذ کرده‌ایم باعث شده است نوع خاصی از جامعه‌پذیری ناقص در بین این اتباع افغانستانی اتفاق بیفتد. هرچند که جذب کردن این گروه به جامعه ایرانی کار بسیار راحتی بوده است اما وقتی تلاشی در راستای بهبود اوضاع اجتماعی این گروه دیده نشد، چیزی که مشاهده شد درگیری‌ این دو گروه بود. باید درنظر گرفت که یکی از عوامل موثر در ورود اتباع افغانستانی در 50 سال اخیر به ایران وجود مشترکاتی مانند زبان و فرهنگ است. ریشه‌های مشترک مهاجرین در کشور ما کاملا نادیده گرفته شد و این فرایند طوری پیش رفت که ما شاهد دشمن‌پنداری و مهاجر افغانستانی در جامعه کنونی خود هستیم. برای درک بهتر تعاملات فرهنگی و بررسی وضعیت فرهنگ جامعه ایران متاثر از جامعه‌ی افغانستان با دکتر مجتبی نوروزی، فعال و متخصص حوزه روابط بین‌الملل گفتگو کردیم.

نسیم‌آنلاین: به نظر شما در تجربه برخورد فرهنگی ایران و افغانستان و ورود افراد از یک کشور دیگر به ایران متناسب با پیش‌زمینه‌های فرهنگی موجود چه شرایطی بوجود آمده است؟

 ببینید، اولا این بحث دو وجه دارد. یک وجه به طرف مهاجرین  و یک وجه به طرف جامعه میزبان.  خود جامعه میزبان هم از نظر من دو بخش دارد. یکی جامعه میزبان، یکی نهادها و حاکمیت ‌.  این ‌را در بازه زمانی پنجاه ساله یعنی پیش از انقلاب تا به امروز باید ارزیابی کنیم که امواج مختلف مهاجرتی را ما در این سال‌ها داشتیم و نسل‌های مختلف مهاجرین را داریم.  این‌ها وضعیت‌شان با هم متفاوت است چون اصلا مبنای مهاجرت‌شان متفاوت بوده است و تجربه‌های متفاوت داشتند. یعنی ما هر چه ‌ از نسل‌های اول مهاجرت به سمت امروز پیش می‌آییم فضای جامعه‌پذیری و تطابق سخت‌تر می‌شود. این تفاوت علت‌های مختلف دارد. به نظر من یک علت این است که اساسا تلاشی برای جامعه‌پذیری در نسل‌های پیشین صورت نگرفته است. آن میزان جامعه‌پذیری که صورت گرفته است، آن جامعه‌پذیری طبیعی بوده است و برنامه‌ریزی مدونی برای این قصه در این سال‌ها اتفاق نیفتاده است. یک بخش دیگر ‌ دامن زدن به اختلافات جامعه میزبان و مهاجر یا بازنمایی اشتباه روابط جامعه میزبان و مهاجر در رسانه‌هاست. مخصوصا این از ابتدای دهه هفتاد در رسانه‌های ایرانی به دلیل سیاست دولت برای بازگشت مهاجرین و فشار آوردن به مهاجرین برای بازگشت شدید ‌شد. بعدا در فضای رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی این به عنوان پاشنه آشیل تلقی می‌شود و تلاش می‌شود که مدام به تنش‌ها و چالش های بین میزبان و مهاجر در فضای رسانه‌ای دامن زده شود. بازنمایی رابطه، بازنمایی اشتباهی است و تلاش دارد به جای اینکه بر پیوندها تاکید کند ‌ بر نابسامانی‌ها، تنش‌ها و بعضا مشکلاتی که وجود داشت تاکید کند. نکته سوم هم ‌ که باز ریشه در همین نوع تعامل رسانه‌ای دارد ‌متصلب شدن هویت‌ها، چه در جامعه میزبان و چه در جامعه مهاجر است. هر چه شما جلوتر می‌آیید جامعه مهاجر به مرور به سمت کلونی شدن پیش می‌رود. در جوامع بسته‌تری زندگی می‌کنند و جامعه میزبان هم تلاش می‌کند که یک نوع فاصله‌ای را حفظ کند ما که دهه شصت یادمان می‌آید اصلا چنین چیزی وجود نداشت که تلقی منفی از یک فردی که از افغانستان آمده بود وجود داشته باشد. در سریال‌ها و رسانه‌های دهه هفتاد این تلقی ترویج پیدا می‌کند و به مرور در ذهن مردم جامعه میزبان هم شکل می‌گیرد. البته که ما از ابتدای دهه نود یک تحرک جدی رسانه‌ای داریم برای اصلاح این رویکرد. من معتقدم این جریان تا حدی توانسته فضا را تا حدی معکوس کند ولی هنوز نتوانسته به آن فضای رسانه‌ای غلبه کند. ما نمی‌توانیم بازنمایی درستی از روابط مثبت جامعه میزبان و مهاجر نشان بدهیم.‌

بخش دیگر هم مربوط به حاکمیت است. ما از یک بلاتکلیفی در این حوزه رنج می‌بریم که واقعا حاکمیت نمی‌داند تکلیفش با مهاجرین چیست. می‌خواهد مهاجرین برگردند؟ می‌خواهد در ایران باقی بمانند؟ چون هر کدام این‌ها نیازمند یک برنامه‌ریزی متفاوتی دارند. یک نوع حرکت سینوسی در برنامه‌ریزی‌های ما در مواجهه با پدیده مهاجرین وجود داشته است. لذا ما هر چه جلوتر می‌آییم و نگاه‌مان از نگاه مکتبی فرامرزی دهه شصت به سمت نگاه ملی‌گرایانه داخل مرزها می‌آوریم کارمان سخت می‌شود و روند به سمت منفی پیش می‌رود. ما دچار یک نوع فضای ترس از خارجی و بیگانه هم هستیم که این فضای ترس در همه زندگی ما خودش را نشان می‌دهد.

البته که در دوره‌های مختلف تاریخی به دلیل تجربه‌های تاریخی که ایرانی‌ها داشتند این مدام بازتولید شده و یک جاهایی هم درست است. این بیگانه‌هراسی یک جاهایی کارکرد منفی پیدا می‌کند. یعنی ما نسبت به هر فردی که می‌خواهد از خارج از این مرزها بیاید و یک تفاوتی با ما دارد ترس داریم. حتی ما در تعامل جوامع محلی خودمان هم این را داریم. شما مثلا یک کرد با یک بلوچ، یک بلوچ با یک عرب، یک عرب با یک گیلک. بین اقوام مختلف این‌ را داریم. این رویکرد برعکس سابقه تاریخی گذشته ماست که هر کسی داخل این مرزها آمد ما تلاش کردیم که فرهنگ غنی خودمان را غالب کنیم به همه اقوام مهاجر و مهاجم این سرزمین. الان گاهی اوقات احساس می‌شود که آن توان گذشته وجود ندارد. هر چند که در مورد مردم افغانستان به دلیل قرابت فراوان فرهنگی که وجود دارد، مخصوصا جریانات فارس زبانی که از افغانستان می‌آیند ما کمتر با مشکل مواجه هستیم. باز تاکید می‌کنم هم به‌لحاظ مذهبی، به‌لحاظ زبانی، به‌لحاظ قومی تفاوت‌های جدی دارند.

نسیم‌آنلاین: آیا مهاجرین افغاستانی در ایران تلاشی برای غلبه و تسخیر در حوزه‌های فرهنگی یا فضایی و... هستند؟

واقعیت این نیست. این روایتی هست که رسانه دارد از این موضوع ارائه می‌دهد. یعنی رسانه تلاش می‌کند این را ارائه بدهد. اولا این‌ها به لحاظ نسبت جمعیتی بسیار جمعیت پایینی دارند. دوما چون ‌ آمایش سرزمینی درستی وجود ندارد، توزیع سرزمینی درستی وجود ندارد و چون این‌ها در یک فضاهای محدودی متمرکز شدند، وقتی شما وارد آن فضاهای متمرکز می‌شوید، این ذهنیت ناخودآگاه ‌ القا می‌شود. یعنی در اطراف شهرهای بزرگ مثل مشهد، مثل تهران، مثل قم این تصور وجود دارد. اما شما وقتی این را به نسبت کل جمعیت ایران مقایسه می‌کنید،  کم و ضعیف و شکننده است. قوانین تابعیت در ایران سختگیرانه است، قانون مدنی 1310 که هنوز هم پابرجاست، این‌قدر سختگیرانه با این موضوع برخورد کرده که اصلا امکان چنین چیزی که این‌ها بخواهند در آینده بعد از چند نسل غلبه‌ای بر جامعه ایرانی داشتند باشند وجود ندارد. نکته سوم همان نکته‌ای است که در سوال اول هم عرض کردم. یعنی اولا قرابت فرهنگی و قوت فرهنگی که این‌جا وجود دارد این‌قدر قوی است، که اگر کسی در دل جامعه ایرانی زندگی می‌کند به مرور این‌قدر ایرانی می‌شود که شما دیگر اصلا تفاوتی بین فرهنگ این جامعه و جامعه ایرانی نمی‌توانید مشاهده کنید که بگویید این‌ها حامل یک فرهنگ و یک ارزش‌ها و هنجارهای دیگری هستند که می‌توانند بر فرهنگ و ارزش‌ها و هنجارهای این جامعه غلبه بکند.

نسیم‌آنلاین: در وضعیت کنونی که اتباع بدلیل بلاتکلیفی و ممکن نبودن گرفتن مدارک هویتی حس بی هویتی دارند، چگونه می‌توانند جامعه‌پذیر شوند و نسبت به جامعه ایران مسئولیت‌پذیری پیدا کنند؟

این یکی از نقاط ضعف جدی ما در حاکمیت هست. هیچ وقت برنامه‌ریزی برای این‌که این‌ها را ساماندهی بکنیم و مثل خیلی از جوامع دیگر بگذاریم خودشان را ثبت کنند نداشتیم.  اگر ما برای آن‌ها مدارک هویتی قائل شویم و  امتیازات اولیه شهروندی  به آن‌ها بدهیم حتما وضعیت بهتر خواهد شد. چون از آن‌طرف هم قوانین حضور مشخص است که شما تا این زمان اجازه حضور دارید بمانید. نظم ندادن  بدون مدرک بودن مهاجران و روشن نبودن قوانین و آیین‌نامه‌ها برای جامعه ایرانی که می‌خواهند با این‌ها تعامل داشته باشند و برای خود جامعه مقابل، بزرگترین نقطه ضعفی‌ست که می‌تواند روند جامعه‌پذیری را دچار اشکال کند و به این شکاف‌ها دامن بزند. به هر حال اگر از ابتدا مشخص باشد که شما قوانین‌تان چیسست، حتی اگر آن قوانین سخت‌گیرانه باشد ولی قوانین مشخص باشد وضعیت متفاوت خواهد بود. یعنی افراد ملزم باشند خودشان را ثبت کنند و بخاطر این  از یک مزایایی برخوردار ‌شوند.

 ما سرشماری‌های متعددی برگزار کردیم، خیلی اوقات نمی‌آیند در این سرشماری‌ها شرکت کنند. یکی از دلایل این هست که خب چرا ما باید در سرشماری شرکت کنیم؟ این سرشماری چه امتیازی برای ما دارد که نسبت به کسی که غیر قانونی حضور دارد امتیاز ایجاد می‌کند؟  چون ما این را نتوانستیم درست تبیین کنیم شخص میل و رغبت درستی برای حضور در سرشماری ندارد. لذا من فکر می‌کنم که ما باید حتما یک‌مقدار آیین‌نامه‌ها را تسهیل کنیم. اگر این اتفاق افتاد، یعنی قوانین‌مان روشن شد، تسهیل شد، اطلاع رسانی درستی در موردش انجام شد، آن‌وقت نهادهای نظارتی و قضایی و نظامی می‌توانند به شدیدترین وجه با کسانی که حضور غیر قانونی دارند مقابله کند. تا مادامی که ما نتوانیم روشنگری کنیم، نتوانیم خدمات را واضح کنیم، نتوانیم یک شرایط سهلی را ایجاد کنیم ‌ برای حضور قانونی مهاجرین، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که وقتی برخورد انتظامی و قضایی صورت می‌گیرد، این برخورد انتظامی ‌تصویری مثبتی در فضای جامعه مهاجر و فضای رسانه‌ای بیرون از ایران می‌سازد.

نسیم‌آنلاین: آیا  می‌شود از ظرفیت‌های مهاجرین برای بهبود اوضاع هر دو کشور استفاده کرد؟

ما این را در تجربه دو دهه گذشته یعنی در دوره جمهوریت تا حدی تجربه کردیم. در یکسری عرصه‌ها، واقعا قدرت در اختیار کسانی بود که قبل از بازگشت به افغانستان در ایران حضور داشتند و در ایران درس خواندند. مثلا حوزه آموزش در افغانستان در دو دهه گذشته کامل در اختیار دوستانی بود که در ایران درس خوانده بودند و فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های ایران بودند. اگر این روند ادامه پیدا می‌کرد حتما سرریزش به سایر حوزه‌ها هم خودش را نشان می‌داد. در حوزه اقتصاد ما در سال‌های گذشته با وجود اینکه از منظر زیرساختی تجارت با پاکستان برای مردم افغانستان راحت‌تر بوده می‌بینیم در سال‌های آخر دوره جمهوریت ما تبدیل به شریک اول تجاری افغانستان می‌شویم و جای پاکستان را می‌گیریم. تجارتی که بخش عمده‌ی موازنه‌اش به نفع ماست و مقدار قابل توجهی ارزآوری برای کشور دارد. جالب این‌جاست که در همین حوزه هم ما می‌بینیم حاکمیت برنامه ریزی جدی ندارد، پس چرا این اتفاق می‌افتد؟ بخش عمده‌ای از این اتفاق در اثر حضور مهاجرین و به صورت طبیعی اتفاق می‌افتد. یعنی کسانی که می‌خواهند کالایی را خریداری کنند افرادی را در داخل ایران دارند، ارتباطات با ایران و تولیدکنندگان و تجار ایرانی برای‌شان سهل شده، راحت می‌آیند این‌جا و خرید می‌کنند. مجموع این‌ها یک تجارت چهارپنج میلیارد دلاری را در سال رقم می‌زد. در مقایسه با همسایگان بعد از عراق ما بیشترین مراوده اقتصادی را با افغانستان داشتیم.

 ایران در ‌ فضای توانمند سازی مهاجرین خیلی جدی نبود. مهاجرین وقتی باید برمی‌گشتند به داخل جامعه افغانستان، توانمندی اقتصادی، توانمندی علمی، توانمندی اجتماعی و ...شان در حد کسانی بود که از جاهای دیگر برمی‌گشتند. البته مشکلاتی هم در داخل خود افغانستان وجود داشت که بها نمی‌داد. یعنی حضور آمریکایی‌ها باعث می‌شد به کسی که از ایران برمی‌گشت به چشم کسی که قابل اعتماد نیست نگاه می‌کرد.

علاوه بر این‌ها ما یک موضوع فرهنگی و تمدنی داریم که آن هم بحث زبان فارسی‌ست. ما معتقدیم که زبان فارسی در خارج از مرزهای ایران مهم‌ترین پشتوانه‌اش در داخل افغانستان است.  ما باید حواسمان به پشتوانه زبان فارسی باشد و آن را تقویت کنیم. جریان شعر و ادبیات در افغانستان در اثر تلاش‌هایی که در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در ایران صورت گرفت، یک پیشرفت مثبت جدی داشت. این مدام باید تقویت شود و مدام ‌ بازتولید شود. آرزویی که انگلیسی ها در این منطقه داشتند و بعدا آمریکایی‌ها هم آن را دنبال کردند این بوده است که زبان فارسی محدود شود به مرزهای سیاسی ایران. می‌خواهند این پشتوانه در افغانستان، در تاجیکستان و در سایر نقاطی که حالا به صورت کلونی‌های کوچک‌تر زبان فارسی صحبت می‌شود به مرور ‌ حذف شود و حل شود در ‌ غلبه زبانی سایر زبان‌ها.

نسیم‌آنلاین: در مورد نقش‌آفرینی افغانستانی‌ها در توسعه و پیشرفت زبان فارسی بیشتر توضیح می‌دهید؟

در بیست سال گذشته در افغانستان تعداد قابل توجهی آثار در حوزه شعر و داستان و نقد در حوزه ادبیات فارسی تولید شد. همین الان من معتقد هستم یکی از فرصت‌هایی که پیش‌روی زبان فارسی‌ست پراکندگی جدی مهاجرین افغانستان در سراسر دنیاست. ما الان تقریبا کمتر کشوری را می‌توانیم پیدا کنیم که مهاجر افغانستانی نداشته باشد. الان رفقایی داریم که مهاجر شدند به شیلی. در گذشته هیچ وقت هیچ کسی فکر نمی‌کرد یک کسی در شیلی به زبان فارسی صحبت کند.  این یک پتانسیل عظیم و یک ظرفیت عجیب و غریب است. همه این‌ها علاقه‌مند به کتاب هستند، دوست دارند کتاب بخوانند، دوست دارند کتاب تولید کنند، دوست دارند فیلم ببینند، دوست دارند موسیقی فارسی بشنوند و همه این‌ها کمک خواهد کرد به توسعه زبان فارسی در سراسر دنیا. یعنی جاهایی که قدرت و قوت این‌ها زیاد و تعدادشان نسبتا بالاتر است، زبان فارسی دارد تبدیل می‌شود به زبان‌ دوم و سوم و چهارم آن کشور.  این برای ما فوق‌العاده ارزش خواهد داشت به شرطی که بتوانیم اولا یک نگاه درست به این پدیده داشته باشیم و دو بتوانیم شبکه‌سازی درست انجام بدهیم. سه، بتوانیم حمایت درستی انجام بدهیم که این پتانسیل بالقوه تبدیل به بالفعل شود.

نسیم‌آنلاین: مهاجران افغانستانی تا بحال نقشی در برنامه‌های توسعه ایران داشته‌اند؟ اصلا این امکان دارد؟ چگونه می‌توان چنین نقشی برای این افراد قائل شد؟  

بله ممکن است و ضرورت هم دارد. اینکه ما هیچوقت در برنامه‌های توسعه اساسا نگاه‌مان به ظرفیت‌های خارج مرزها نبوده است، غلط بود. در حوزه کشاورزی در این سال‌های اخیر بحث کشت فراسرزمینی اتفاق افتاده است. یعنی فهمیدیم یک ظرفیت‌هایی وجود دارد که می‌توانیم روی آن حساب کنیم. ظرفیت ترانزیت و تجارت بین‌المللی با کشورهای همسایه و توسعه کُریدورها مسائلی بوده که در گذشته به آن توجه شده ولی به دلیل کمتر بها داده شد. ولی ظرفیت مهاجرین اصلا به حساب نیامده است در حالی که این می‌توانست حداقل در بخش نیروی کار و در بخش ‌ توسعه ظرفیت‌های فرهنگی ایرانی و فارسی و خیلی از مسائل دیگر  مورد توجه قرار بگیرد. ولی چرا؟ اساسا نگاه ما به توسعه یک نگاه درون‌گراست. یعنی ادبیات ما در حوزه توسعه هنوز ادبیات دهه مثلا و هفتاد است. یعنی ادبیات متکی به خودکفایی، ادبیات متکی به تولید همه چیز در داخل مرزها. کمتر در ادبیات توسعه جمهوری اسلامی حرفی از تعاملات بین‌المللی وجود دارد.  این باعث می‌شود که ما کمتر به این ظرفیت توجه کنیم. یکی از الزامات آن تغییر ادبیات توسعه و توجه به تجربه‌های چند دهه گذشته خود ماست.  وقتی ما این را تغییر بدهیم، یک تغییر فرهنگی هم نیاز داریم. اخیرا در جلسه دیگری راجع به توسعه مکران صحبت می‌کردم، آنجا گفتم که چالش‌ جدی ما چالش فرهنگی‌ست. یعنی اساسا در نگاه ما، یک چیزی به نام سرمایه‌گذار افغانستانی ما مقوله ناشناخته‌ای‌ست و این ریشه در آن فرهنگ دارد که ما نگاه بالا به پایین داریم و این نگاه مدام بازتولید شده است.

نسیم‌آنلاین: من اخیرا شنیدم این که اتفاقا ما بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی در ایران را از  افغانستانی داریم.

بله. ما داریم. منتها نکته آن چیست؟ در همین دو سال گذشته یک ظرفیت عجیب وجود آمد که ما می‌توانستیم جذب کنیم. ولی شما ببینید چقدر جذب شد و چقدر رفت به جاهای دیگر. به طور خاص ترکیه و دبی. یعنی ما نتوانستیم آن زمینه لازم برای جذب را فراهم کنیم. همین الان هم بزرگ‌ترین گروه سرمایه گذاران خارجی در ایران اتباع افغانستان هستند ولی این هنوز تا آن میزان مطلوب فاصله بسیار زیادی دارد. یعنی ما در یک فضایی قرار داریم که احساس می‌کنیم هنوز نیاز نداریم به این سرمایه. کشورهای دیگر روی سرمایه‌های بسیار خرد برنامه‌ریزی می‌کنند. یعنی دنیا دیگر دنیای سرمایه‌های کلان شرکت‌های چند ملیتی نیست. اتفاقا الان دنیای تجارت روی سرمایه‌های خرد که از کشورهای مختلف می‌آید حساب می‌کند. یعنی شما باید زمینه و شرایط سیاسی، امنیتی، تجاری و همه چیز را ایجاد کنید در یک رقابت بین المللی تجاری که مثلا فلان شرکت نفتی بیاید یک سرمایه گذاری چند ده میلیارد دلاری این‌جا انجام بدهد.خیلی وقت‌ها هم به نتیجه نمی‌رسد. حالا به دلایل مختلف ما به جذب سرمایه‌های خرد که مجموع آن‌ها گاهی اوقات از آن سرمایه کلان بیشتر می‌شود، بی‌توجه هستیم.

نسیم‌آنلاین: با مهاجرین غیرقانونی که در مواردی دست به اقدامات سیاسی علیه جمهوری اسلامی می‌زنند چگونه باید برخورد کنیم؟

شما ببینید حجم این در مقایسه با حجم مهاجرین چقدر است. آیا واقعا ما با یک جریان مواجه هستیم؟ حالا من اصلا کاری ندارم، اصلا قضاوت نمی‌کنم. می‌خواهم بگویم آن کسی که می‌خواهد در مورد این برنامه‌ریزی کند و تصمیم بگیرد، آن مسئولی که می‌خواهد در مورد این فکر کند، باید به این فکر کند که آیا ما با یک جریان مواجه هستیم؟ یا با یک مثلا جرقه‌هایی مواجه هستیم؟ البته که باید حواس‌مان ‌ باشد که این جرقه‌ها تبدیل به جریان نشود ولی باز راهش برمی‌گردد به همان ساماندهی. یعنی شما تا زمانی که ساماندهی درست و کامل نداشته باشید ، هر چیزی امکان‌پذیر است و طبیعتا اگر شما برنامه‌ریزی درستی کرده بودید، می‌توانستید با کوچکترین تحرکی در این قالب برخورد کنید. خود آن طرف هم می‌داند که اگر بخواهد به چنین فضایی دامن بزند و در چنین مسائلی دخالت کند، کمترین ‌ جریمه‌اش رد مرز و بازگشت به سرزمین خودش است.

 

ارسال نظر: