هیچ نامزدی برای سوال اصلی اقتصاد ایران جوابی ندارد

کدخبر: 2373216

بدون یک رشته اقدامات تعادل‌ساز تحریم رفع نخواهد شد.بر این تصور مصّر هستم که تحریم عامل از دست رفتن نقش ایران در اقتصاد جهانی نیست بلکه از دست رفتن نقش ایران در اقتصاد جهانی عامل تحریم است.

نسیم‌آنلاین؛ سعید فضل زرندی: دکتر مجید شاکری که به داشتن نظرات کارشناسی دقیق و غیرجناحی در زمینه مسائل مالی دولتی شهره اند، در توییتی گفتند که به نظرشان مهم‌ترین سوال ایران چه به جهت اقتصادی و چه سیاست‌خارجی این است که چطور می‌تواند ذخایر ارزی خود را همزمان هم نقد نگه دارد، هم در خارج از اقتصاد ایران، هم سودزا و هم غیرقابل بلوکه شدن، آن‌هم در حالی که این چهار هدف دو به دو با هم در تضاد نسبی قرار دارند.

1

پس از این توییت از ایشان درخواست کردیم تا در مصاحبه با نسیم آنلاین، منظورشان از این سوال مهم را دقیق‌تر توضیح بدهند. در ادامه متن گفتگوی ما با دکتر مجید شاکری را مشاهده می‌فرمایید:

در توئیتر با اشاره به چهار مسئله اصلی پیرامون ذخایر ارزی کشور فرمودید مهمترین سوال هم اقتصادی و هم سیاست‌خارجی حال حاضر کشور پاسخ به وضعیت این مسائل است. ممنون میشوم توضیح بفرمایید این مسائل چه هستند، چرا با هم در تضاد قرار دارند و اهمیت آن‌ها در چیست؟

سوال اصلی کشور ایران تا ابتدای دهه 40 کمبود ذخایر ارزی بود. همیشه کشوری بودیم که مشکلات جدی  داشتیم و ذخایر مازاد بانک مرکزی مان خیلی کم بود. آن زمان سوال اصلی این بود که ارز از کجا بیاورد؟ از حدود سال 43 تا 48 و 48 به بعد به طور خاص، سوال ایران از "کمبود درآمد ارزی" به "نوسان درآمد ارزی" تغییر پیدا کرد، یعنی یک دوره‌هایی درآمد ارزی بالا و دوره‌هایی درآمد ارزی پایین‌تر . مخصوصا در ایران که به خاطر جنگ، انقلاب، تحریم و ... این نوسانات دو برابر نوسان درآمد ارزی سایر کشورهای نفتی است. همیشه در این دوره ایران با این سوال مواجه بود که چطور باید ذخایر بانک مرکزی را نگه دارد و به بهترین صورت مدیریت کند.

چهار مولفه متفاوت ولی متضاد در این باره وجود دارد. اول اینکه این ذخایر باید نقد باشد. از این بابت که بانک مرکزی با این ذخایر تأمین مالی کالاهای اساسی را انجام می‌دهد. همچنین به این دلیل که عملاً در ساختار فعلی، سترون‌سازی یا جمع کردن پایه پولی را از طریق فروش ارز خارجی انجام می‌دهید. به این دو دلیل باید این ذخایر در یک حد مشخصی نقد باشد و قابلیت استفاده فوری داشته باشد.

دوما این ذخایر بایستی در واقع خارج از اقتصاد ایران باشد. این نگرانی وجود دارد که وقتی این ذخایر را در قالب واردات به اقتصاد ایران وصل می‌کنید، یعنی دولت نفت می‌فروشد و پول نفت را در حساب بانک مرکزی سیاهه می‌کند و بانک ریال را به دولت می‌دهد و بانک مرکزی باید حتما تا حدی تأمین مالی واردات را انجام دهد و به این دلایل یک اثر ضدتولیدی دارد که این سوال بعدی را به وجود می‌آورد و با موضوع شماره یک در تضاد است. اینکه چطور این منابع را از اقتصاد ایران جدا نگه داریم که آثار سرریز شدن درآمد ارزی به اقتصاد ایران را در چارچوب افزایش شدید مقطعی پایه پولی شبیه سال 53  تا 56  که حدود 40 درصد میانگین سالانه رشد پایه پولی داشتیم را نداشته باشد.

موضوع سوم این است که این منابع باید سودده باشد. به این معنا که اگر به صورت ذخایر ساده نگه دارید با نرخ صفر یا نرخ کم، در اصل یک فرصت سرمایه‌گذاری را از دست می‌دهید و برای شما که سایز دارایی خارجی‌تان بزرگ است از دست رفتن سود روی فرصت سرمایه‌گذاری عدم‌النفع قابل توجهی دارد.

موضوع چهارم بلوکه نشدن است. شما در کشورتان بعد از انقلاب چهار بار سابقه دارید که دارایی تان بلوکه شده است. حتی قبل از انقلاب با دارایی‌تان شرکت خریده‌اید ولی امروز نمی‌توانید در ساختار سهام‌داری آن شرکت نقش ایفا کنید با وجود اینکه باید حق رأی داشته باشید. مدیریت این ذخایر دچار مشکلات جدی است. بعد وقتی به حساب نقد هم که نگه می‌دارید به راحتی قابل بلوکه کردن می‌شود. چنانچه آمریکایی ها تقریبا کل موجودی موثر بانک مرکزی را بعد از انقلاب بلوکه کردند. چنانچه بعدتر در دوره هاشمی، دوره احمدی نژاد و دوره روحانی نیز این اتفاق افتاد.

باید به یاد داشته باشیم که موضوع جلوگیری از بلوکه شدن پول ایران در ذخایر خارجی سوالی به مراتب پیچیده‌تر از این است که ما روابط سیاسی خوبی با دیگران داشته باشیم یا نداشته باشیم. این‌ها سوالات جدی برای کشوری است که دارای مازاد ذخایر است. این سوالات همواره وجود داشته است و خارج از موضوع ایران در کشورهای مختلف و با ریسک های مختلف مطرح بوده است. حتی الان این سوال در بین چین و آمریکا نیز مطرح است که تقابل ایدئولوژیکی با هم ندارند و موارد دیگری شبیه به این.

پس ما عملاً با چهار هدف و اتفاق متفاوت مواجهیم که نمی‌توانیم هر چهارتای این‌ها را با هم کاملاً برآورده کنیم. مسئله اصلی تعیین جایی است که بین اینها باید ایستاد.

به طور مثال با اینکه طرفدار جدایی بودجه ارزی از ریالی هستم، اما اگر بودجه ارزی را از ریالی جدا کنیم با لنگر بودن نرخ ارز در تورم چه‌کار کنیم؟ اگر به منظور ایجاد سوددهی منابع را در داخل سرمایه گذاری کنیم و مثلا بندر بسازیم، آیا همان بندر نمی‌تواند مورد تحریم قرار بگیرد و درآمد ارزی ایجاد نکند؟ نکته بعد اینکه اگر این کار را کردیم، کسری بودجه را چطور بپوشانیم؟ چطور پایه پولی ایجاد شده را سترون کنیم؟

یعنی حتی همین ایده جدا کردن بودجه ارزی از ریالی و سرمایه‌گذاری منابع ارزی در داخل هم نیازمند یک روند است که بتواند تا مدتی مسئله کسری بودجه را نیز در نظر بگیرد. این تصور که با خارج کردن پول نفت از بودجه صرفاً با فروش اوراق می‌شود این سوال را کامل برطرف کرد تصور غلطی است. به این علت که بازار اوراق عمیقی ندارید و ایجاد بازار اوراق عمیق و ورود بازار اوراق دولتی به سبد سرمایه خانوار زمان‌بر است و با یک بشکن درست نمی‌شود. اینها سوالاتی است که سر راه این موضوع قرار دارد.

فلذا این مسئله غامض، اینکه جانمایی بهینه بین این چهار ضلع کجاست، که برای کشور از قبل از انقلاب وجود داشته و امروز هم سخت‌تر از قبل وجود دارد، مسئله اصلی‌ای است که باید به آن فکر کنیم. نحوه پاسخ به این سوال سیاست خارجی و همچنین برنامه توسعه صنعتی ما را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. بنابراین تصور می کنم باید از سوالات سطحی مثل اینکه چرا نقدینگی رشد می‌کند یا چگونه با گرانی مبارزه کنیم عبور و وارد سوالات جدی‌تر و اجرایی‌تر بشویم.

آیا جوابی برای این سوالات وجود دارد یا فعلا در مرحله طرح موضوع هستیم؟

پاسخ از جنس دادوستد است. هر کاری کنید دارید مابین معایب و مزایای روش‌های مختلف تریدآف یا دادوستد می‌کنید و این تریدآف صرفاً اقتصادی نیست بلکه سیاسی، نظامی و امنیتی هم است. مثلاً فرض کنید اگر کشور چین بخشی از ذخایر خود را به شکل یک بندر در سریلانکا ایجاد می‌کند روی آن یک پیوست نظامی هم می‌گذارد. بلکه اصلا چون می‌تواند این پیوست را بگذارد این بندر را بدوا ایجاد می‌کند. بنابراین پاسخ به این سوال به جنس حکمرانی و اولویتهای شما بر می‌گردد. نمی‌توانیم به سادگی فکر کنیم معاون ارزی بانک مرکزی باید بیاید به این سوال پاسخ بدهد و کار با یک سبدگردانی در اتاق معاملات حل می‌شود. پاسخ به این سوال خیلی از سطح معاون ارزی بانک مرکزی بالاتر است.

آیا بین گروه‌های سیاسی که در سطح کشور هستند و یا به طور ساده‌تر بین نامزدهایی که برای ریاست جمهوری اقدام کرده‌اند، قابل دسته بندی هست که چه پاسخ هایی به این سوالات دارند؟

نه، اصلا. فکر نمی‌کنم حتی به آن فکر شده باشد. می‌توان گفت که چه پاسخ‌هایی به شخصیت کدام نامزد نزدیک‌تر است، اما اینکه فکر کنیم که کسی به این سوال اینطور فکر کرده باشد فعلا سراغ ندارم، شاید فکر کرده‌اند ولی نگفته‌اند!

رویکرد دولت آقای روحانی به این سوال چه بود است؟

در دولت قبلی، تا قبل از آقای همتی این سوال معنا داشت. در زمان آقای همتی این سوال معنا نداشت به این علت که ایشان از زمان تحریم آمد و امکان جابجایی منابع به آن معنا وجود نداشته. اما در زمان آقای سیف با تصور اینکه برجام برای ما یک مزیت پایدار برای جلوگیری از بلوکه شدن پول‌های‌مان ایجاد می‌کند به سرعت به این سمت رفتیم که سهم بانک‌های ایرانی در اروپا از نگه‌داشت ذخایر بانک مرکزی را زیاد کنیم. بعضی رفتارهای خیلی غلط هم در گذشته‌های دور و قبل از آقای روحانی داشته‎‌ایم و مثلا در پاسخ به سوال لزوم نقد و سودده بودن به سمت نگهداری اوراق خزانه آمریکا رفتیم و خریداری کردیم.

اینها همه در همین کانتکست است که پول را در کجا می‌خواهید نگه دارید و چگونه تعادل ایجاد می‌کنید که اگر طرف غربی بداند و بخواهد آن را بلوکه کند، جای دیگر پول داشته باشید و چطور باید در جای دیگر پول داشته باشید که تحت تاثیر تحریم‌ها نباشد. تعادل مابین نقد بودن و توسعه ای بودن، به معنای سودده بودن، چطور حفظ شود و چیزهایی شبیه به این.

الان در چه وضعیتی هستیم؟ یک تصویر ارائه بدهید که کشور در پاسخ به این سوالات عملا در چه وضعیتی قرار دارد عملا؟

جهت‌گیری کشور این است که از هر جایی که توانست موجودی را نقد کند که جهت‌گیری معقولی است. به این خاطر که الان سوال مرکزی این است که موجودی نقد داشته باشیم که بتوانیم با آن حدی از سترون‌سازی و تأمین مالی کالای اساسی را انجام بدهیم. وضعیت به صورت طبیعی این را حکم کرده است. فقط به فکر این هستیم کجا بتوانیم دارایی نقد ایجاد کنیم. اما در فضایی که یک مقدار  امکان بازچرخانی منابع وجود داشته باشد، سوال مرکزی جدی تر می‌شود.

یعنی می‌فرمایید تا زمانی که مذاکره نشود و تحریم‌ها کاهش پیدا نکند، مسئله دو و سه و چهار مطرح نیست و دولت حق دارد صرفا به سوال یک بپردازد؟

موضوع حق داشتن نیست، عرضم این است که دولت صرفا طبیعتاً به سوال یک می‌پردازد. اما ممکن است شما راهی را پیشنهاد کنید که در این راه به حدی از تعادل یعنی حدی از نقدپذیری و حدی از سودده شدن و ... با هم برسید. اما سطح این راهکار حتما از جنس سیاست کلان اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران است.

مادامی که شما تنها چیزی که در نظرتان است، این است که به طریقی، از یک جایی یک دلاری یا یورویی پیدا کنید که با آن بتوانید پول کالای اساسی بدهید، طبعاً در این شرایط نقد بودن از همه چیز مهم‌تر است. سوال این است که آیا این شرایط درست است؟ آیا این شرایط، ناشی از تحریم است یا مقوّم تحریم است؟

یک جهت‌گیری که در کشور وجود دارد و آقای همتی هم گفتند و درواقع در ادبیات دولتی پررنگ است این است که ما اول باید مسئله تحریم را حل کنیم و بعد در مورد هر سوال اگر احتیاج بود جواب می‌دهیم. نظرتان در مورد این جهت‌گیری چیست؟

تصور می‌کنم که بدون رشته‌ای از اقدامات تعادل‌ساز، که بخش مهمی  از آن این است که در آینده با ذخایر ارزی چه کار می‌خواهید بکنید، عملاً تحریم رفع نخواهد شد. چون تصور می‌کنم و بر این تصور مصّر هستم که تحریم عامل از دست رفتن نقش ایران در اقتصاد جهانی نیست بلکه از دست رفتن نقش ایران در اقتصاد جهانی عامل تحریم است. در این معنا شما باید سیاست تجاری متفاوتی داشته باشید و در این سیاست تجاری متفاوت تبعا به شکل  متفاوتی منابع ارزی شما تولید و مصرف می‌شوند.

فکر می‌کنم این سوال اساسا از این بازنمایی ساده که اول تحریم‌ها را حل کنیم بعد به این سوالات پاسخ بدهیم خیلی بالاتر است. اصلا خود پاسخ به این سوال است که به ما می‌گوید که چطور تحریم‌ها را رفع کنیم. اصلا شما فکر کنید که تحریم ها را می‌خواهید رفع کنید،حتی اینکه منظور شما از رفع کردن تحریم‌ها چیست، تابع این است که شما چه نگاهی به پاسخ این سوال مرکزی دارید.

پس می‌فرمایید باید از کسی که قرار است در راس دولت قرار بگیرد انتظار داشت پاسخ معتبر به این سوال مرکزی داشته باشد؟

حتماً؛ اما فکر نمی‌کنم هیچ کاندیدایی به این سوالات به این طریق فکر کرده باشد.

اگر بخواهید به این سوالات پاسخ بدهید، چند گزاره اصلی‌تان که به نظرتان حتماً باید در پاسخ بیاید و به نظر شما جهت‌گیری درستی است چه خواهد بود؟

ایران باید وارد یک سری تجارت دوجانبه بشود. در تجارت دو‌جانبه تکلیف ذخایر مشخص است. چون ذخایر شما به صورت مازاد بستانکاری در‌می‌آید که طرف مقابل معادل آن به شما یا کالا می‌دهد و یا در شما سرمایه‌گذاری می کند، به نحوی که کل تراز پرداخت‌تان با آن کشور خاص صفر شود. یک همچنین مکانیزمی عملاً نیاز به حضور در بانکداری بین المللی ندارد. حتی می‌تواند نقش بیمه‌ای هم ایفا کند و می توان نقش توسعه‌ای از آن بیرون کشید و به شما راه نفس می‌دهد که در بانکداری بین الملل هم بتوانید کارهایی انجام بدهید.

پس می‌فرمایید توسعه تجارت دوجانبه پاسخی است به سوال مرکزی؟

یک پاسخ اولیه‌ای به مجموعه سوالات می‌دهد. دری است به سمت پاسخ به این سوالات نه اینکه جواب کامل باشد.

 

 

ارسال نظر: