فراز و فرودهای هاشمی رفسنجانی به قلم داریوش سجادی؛

وقتی هاشمی رفسنجانی پس از سال‌ها شکست، محتاج یک پیروزی نصفه و نیمه می‌شود

کدخبر: 2029391

روح سرگشته هاشمی از فردای "رد صلاحیت"برای آرام شدن محتاج یک رکورد و پیروزی بود تا بدان وسیله ضمن رسیدن به یک حظ روحی و ارضاء ذهنی بتواند دور خداحافظی خود در "استادیوم سیاست" را با سربلندی و قهرمانی طی کند و نازفروشانه از شیدائیانش نازخری کند؛ انتخابات ۷ اسفند آخرین فرصت برای نیل به این رکورد بود.

به گزارش « نسیم آنلاین »، داریوش سجادی از نویسندگان خارج نشین که وابستگی فکری به جریان اصلاح طلب به ویژه آقای هاشمی رفسنجانی دارد نسبت به سخنان اخیر هاشمی که گفته بود «در مقطع فعلی خیالش راحت شده و می تواند به راحتی بمیرد» واکنش نشان داده و در مطلبی که در کانال تلگرامی خود نگاشته، چنین نوشته است: «تنها نکته محوری در انتخابات اسفند 94 که برای هاشمی رفسنجانی برخوردار از اهمیتی افزون بود نیاز ذهنی و روانی ایشان به یک بُرد آبرومند و قابل افتخار بمنظور تکمیل دلپسند پرونده سیاسی و آمادگی ایشان برای خداحافظی قهرمانانه با دنیای سیاست و حیات دنیوی پر فراز و نشیب اش طی 80 سال گذشته بود».

سجادی که پیش از این به عنوان مشاور مهدی کروبی از وی یاد می شود در ادامه این یادداشت خود تاکید کرده است: « این یک واقعیت تلخ برای هاشمی بود که از پایان دور نخست ریاست جمهوریش مستمراً روند افول محبوبیت را در عرصه های انتخاباتی پشت سر گذاشت. در 72 ناباورانه شاهد افت چند میلیونی آرائش نسبت به انتخابات ریاست جمهوری 68 شد. بازگشت مجدداش در 84 با شکستی ناباورانه در مقابل احمدی نژاد مواجه شد و 92 اوج تراژدی هاشمی بود که علی رغم مهیائی و همراهی و هماهنگی همه عوامل داخلی وخارجی و روانی با سورپرایز «رد صلاحیت» آخرین و بزرگترین خیز بلند هاشمی برای بازگشت مجدد به ساختمان پاستور ناکام ماند و هاشمی در یک قدمی فتح پاستور با سوت داور مجبور به خروج از میدان رقابت گردید! »

گفتنی است اظهارت اینچنینی داریوش سجادی که سالیان گذشته در یک شبکه ماهواره ای به عنوان مجری ارشد حامی خاندان هاشمی رفسنجانی فعالیت داشته جالب توجه می نماید. چنانچه در این یادداشت نیز سجادی در ادامه حمایت های جریان خارجی از هاشمی رفسنجانی دست به قلم شده اما با این وجود رفتار وی را مسموع اما نامقبول عنوان کرده است. سجادی پیش از این نیز بارها در رثای هاشمی رفسنجانی دست به قلم شده و حتی در مدت فعالیت خود در شبکه هما، همواره دو محور برقراری رابطه با آمریکا و حمایت از خاندان هاشمی رفسنجانی و حزب کارگزاران سازندگی را در دستور کار خود قرار داده بود.

متن کامل یادداشت سجادی بدین شرح است:

از «می خواهم زنده بمانم» تا «اکنون می توانم راحت بمیرم!»

داریوش سجادی

در مراسم رونمایی از کتاب «زندگی و زمانه هاشمی رفسنجانی» که با حضور ایشان برگزار شد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن سخنرانی خود در بخشی از اظهاراتش ابراز داشت:

در دوره احمدی نژاد به ویژه پس از سال 88 انقلاب داشت منحرف می‌شد و به سمت اختناق می‌رفت «من» موفق شدم در بدترین شرایط تا حدودی این وضع را عوض کنم و مردم با همان مردانگی که انقلاب کردند سال 92 هم پیروز شدند. در سال 94 هم بزرگان را نگذاشتند وارد میدان شوند و چند چهره رده سوم و چهارم توانستند ژنرال‌های رقیب را کنار بزنند. اکنون دیگر می‌توانم راحت بمیرم زیرا مردم تصمیماتشان را خودشان می‌گیرند و در این نزدیکی پایان عمر که راه انقلاب را مسدود کرده بودند آن را باز کردم.

اظهارات هاشمی رفسنجانی هر چند برخوردار از بار عاطفی است و حکایت از وجدان کردن مرگ و مهیائی و استقبال ایشان برای پذیرش دعوت حق است اما بار معنائی این اظهارات فرای بار عاطفی اش برخوردار از تاویل است.

نکته قابل تاویل این اظهارات آنجاست که معظم له آغوش گشائی خود از مرگ را عطف به انبساط خاطرش بابت گشایش راه انقلاب و احاله به اهتمام موفقیت آمیز خود در نتیجه انتخابات مجلس دهم می نمایند!

بر این منوال فرمایش آقای هاشمی مسموع هست اما مقبول نیست.

واقع امر آن است انتخابات 94 و ایضاً 92 نه از حیث شکل و نه از حیث محتوا امری بیرون از سنت انتخاباتی 37 سال گذشته در ایران نبود و طی این مدت و با همین ساختار و بافتار «تداول قدرت» بین جناح های سیاسی در ایران جریان داشته.

تنها نکته محوری در انتخابات اسفند 94 که برای هاشمی رفسنجانی برخوردار از اهمیتی افزون بود نیاز ذهنی و روانی ایشان به یک بُرد آبرومند و قابل افتخار بمنظور تکمیل دلپسند پرونده سیاسی و آمادگی ایشان برای خداحافظی قهرمانانه با دنیای سیاست و حیات دنیوی پر فراز و نشیب اش طی 80 سال گذشته بود. در واقع بدیهی ترین توقع هاشمی در فصل پایانی حیان دنیوی ـ سیاسی اش آن بود که مانند قهرمانان فوتبال بعد از سالها حضور در تورنمنت ها و رقابت های نفس گیر و برخورداری از ده ها پیروزی و افتخار در میادین ورزشی اینک خداحافظی خود با زمین فوتبال را معطوف به آخرین بازی پیروزمندانه کرده تا بعد از آن بتواند ضمن دور قهرمانی زدن در استادیوم و دست تکان دادن برای شیدائیان زمین مسابقه را با غرور و سربلندی ترک کند.

این حداقل حقی است که هاشمی برای خود متصور بود تا بعد از 60 سال حضور پر رنگ در عرصه های پر فراز و نشیب سیاسی، اینک پایان خود در عرصه سیاست را به پایانی با افتخار و آبرومند مُبدل نماید.

این یک واقعیت تلخ برای هاشمی بود که از پایان دور نخست ریاست جمهوریش مستمراً روند افول محبوبیت را در عرصه های انتخاباتی پشت سر گذاشت.

در 72 ناباورانه شاهد افت چند میلیونی آرائش نسبت به انتخابات ریاست جمهوری 68 شد. بازگشت مجدداش در 84 با شکستی ناباورانه در مقابل احمدی نژاد مواجه شد و 92 اوج تراژدی هاشمی بود که علی رغم مهیائی و همراهی و هماهنگی همه عوامل داخلی وخارجی و روانی با سورپرایز «رد صلاحیت» آخرین و بزرگترین خیز بلند هاشمی برای بازگشت مجدد به ساختمان پاستور ناکام ماند و هاشمی در یک قدمی فتح پاستور با سوت داور مجبور به خروج از میدان رقابت گردید!

سورپرایز رد صلاحیت روح و روحیه هاشمی را دچار سرگشتگی کرد.

هاشمی بعد از 60 سال مبارزه سیاسی و با توجه به حس مالکیت اش نسبت به انقلاب و ایران خود را مستحق چنین فرجام و انجام به زعم خود «نارفیقانه ای» نمی دانست. بدین اقتفا تا قبل از انتخابات 7 اسفند، نغمه ها و نجواهای هاشمی را می توان و می شد قرینه ناله ها و لابه های «سوزان هآی وارد» در «می خواهم زنده بمانم» فهم و ادراک کرد.

روح سرگشته هاشمی از فردای «رد صلاحیت» برای آرام شدن محتاج یک رکورد و پیروزی بود تا بدان وسیله ضمن رسیدن به یک حظ روحی و ارضاء ذهنی بتواند دور خداحافظی خود در «استادیوم سیاست» را با سربلندی و قهرمانی طی کند و ناز فروشانه از شیدائیانش نازخری کند.

انتخابات 7 اسفند آخرین فرصت برای نیل به این رکورد بود و پیرمرد خوش اقبالانه توفیق آن را یافت تا برگ پایان حیات سیاسی خود را ولو به استعداد پروپاگاندای بی بی سی با رای دو میلیونی تهرانیان به انجام و فرجام برساند.

انجام و فرجامی که ظاهراً به اندازه کافی برخوردار از چاشنی بود تا اینک اکبر هاشمی رفسنجانی را تا آن درجه به آرامش و آسایش برساند که «دیگر می توانم راحت بمیرم» را بنام خود و در پایان خود در تاریخ ثبت کند.

ارسال نظر: