«نسیم آنلاین» گزارش می‌دهد:

دولت یازدهم و ایام فقدان آیت‌الله هاشمی و اوباما

کدخبر: 2091849

با مدنظر داشتن شرایط اجتماعی و داخلی دولت در دوران پسا اوباما و محرض شدن دستاورد "تقریبا هیچ" برجام در اذهان عمومی مردم و جامعه، دولت روحانی از سویی نیاز به اتخاذ برخی مواضع تند و تیزتر دارد و از طرف دیگر در ایام پساهاشمی حرکت به سمت آنچه دوران پسا اوباما می‌طلبد نتیجه متفاوت و حتی معکوس خواهد داد.

گروه سیاسی « نسیم آنلاین »، محمد زعیم زاده:: بیش از چهل روز از رحلت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می گذرد و این روزها بازار گمانه زنی در مورد آینده سیاسی جریان نزدیک به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی داغ است و حل مسئله نسبت دو جریان اصلاح طلب و حامی دولت که حالا مهم ترین پایگاه حاکمیتی خود را از دست داده اند نقل محافل سیاسی شده است، به نظر می رسد علی رغم وجود برخی قرائن و شواهد برای پررنگ شدن بعضی تحلیل‌ها هنوز برای جمع بندی در خصوص تاثیر فقدان و عدم حضور آیت الله هاشمی در کشور و آینده جریانهای سیاسی کمی زود است و اساسی‌ترین علت این واقعه هم غیر خطی چند پارامتری بودن معادلا سیاسی ایران است اما عجالتا می توان با در نظر گرفتن محدوده‌ای خطا و بنا به برخی شواهد، حداقل پیرامون آینده دولت یازدهم در دوران عدم حضور هاشمی گزاره هایی را مطرح کرد.

واقعیت این است که حسن روحانی و کابینه او هم مهم ترین حامی خود در میان حاکمیت را از دست داده است و هم الگو و مدل حرکتی برای اداره کشور و دولت را، کابینه تدبیر و امید هم در شکل و هم در محتوا مدل کم‌رنگ شده دولت سازندگی است و امروز در محلی قرار دارد که اولا از نظر پایگاه اجتماعی و سبد رای شرایط ممتازی ندارد و حد نصاب متوسطی را به خود اختصاص داده، دوم از منظر مسائل داخلی باید بتواند خود را با شرایط جدید فضای سیاسی وفق دهد و بتواند بین دوراهی چرخش به راست و حفظ سبد رای اصلاح طلب یا یکی از آنها را انتخاب نماید و یا اینکه دست به ریسکی دشوار بزند و برای حفظ همزمان هردوی آنها تلاش کند و بر همین اساس احتمالا رفتارهای آینده دولت ارائه کننده ابعاد تصمیم آنها خواهد بود اما در شرایط کنونی می تواند مسئله‌ای نزدیک را به عنوان یک نمونه مورد ارزیابی قرار داد.

حجت الاسلام روحانی اولین نشست خبری خود پس از فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی را با چاشنی احتیاط همراه کرد و در اظهاراتی با یادکردن از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت که "مراسم خاکسپاری و مجالس ترحیم او باعث ایجاد وحدت و همدلی بین مسئولان و گرایش های سیاسی مختلف شده" و خواستار تداوم این وضعیت شد. شاید همین مساله و همین احتیاط پررنگ هم باعث شد که با وجود سوال بسیار جدی خبرنگاران در خصوص رئیس دولت اصلاحات و مسئله ممنوع التصویری وی و همینطور وضعیت فعالین و سران فتنه و آشوب های سال 88، وی حتی برخلاف نشست‌های خبری گذشته خود هیچ اشاره‌ای به آنها نکرد، حتی نامی از آنها نیز بر زبان نیاورد و از بیان پاسخ شفاف و حتی مشابه قبل خودداری کرد.

مسیری که حسن روحانی و دولتمردان وی هم در این چهل و اندی روز پیموده اند کاملا در این قاب قابل تحلیل است البته همانگونه که گفته شد، ارزیابی دقیق از وضعیت این دو جریان در شرایط پسا هاشمی هنوز زود است اما به نظر می رسد دو مسئله سبب شود اظهاراتی از این دست هم چنان ادامه داشته باشد. مساله اول سعی ویژه آنها برای جلب نظر و اعتماد نظام و بازسازی نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در جایگاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رابطی برای تداوم تعامل میان حاکمیت و جریان تجدیدنظر طلب است و مساله دوم یافتن مسیری و رسیدن به جایگاه مطمئن برای نمایش کم شدن درگیری ها و چالش ها میان اصلاح طلبان رادیکال و آرمانهای انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره).، دو مساله ای که در صورت تداوم و حتی شدت گرفتن با رفتار تند برخی افراد کم تجربه تر این جریان، می تواند در آینده ای نزدیک بقا و حیات اصلاح طلبان درون حاکمیت و حتی دیگر جریان های نزدیک به آیت الله هاشمی را نیز با چالش جدی روبرو کند. البته با اظهار نظرهای اخیر و ارائه طرح های مختلف از سوی برخی سران این جریان می توان به این نتیجه رسید که آنها یافته‌اند که تا قبل از حل و فصل مسائل مربوط به وقایع سال 88 و عذرخواهی رسمی تغییری در شرایط کنونی سپهر سیاست کشور پدید نخواهد آمد.

از طرف دیگر اما وقایع به نحو دیگری در جریان است. اخبار رسانه‌ای حاکی از این است که رقابتی جدی میان افرادی چون حجت الاسلام ناطق نوری و حسن روحانی برای ایفای نقش در جایگاه سیاسی و جایگاه حقوقی مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی شکل گرفته است. رقابتی که هرچند رقابت کنندگان آن دارای نقطه ضعف‌های زیادی هستند اما در صورت بروز اقدامی حساب شده و مبتنی بر واقعیات امروز جامعه که بتواند رفتار خطای گذشته برخی اعضای این جریان را هم پوشش دهد، پیروز میدان می‌تواند هم بدنه جریان نزدیک به آیت الله هاشمی را حفظ کند و هم در میان حاکمیت موقیت از دست رفته را بازسازی نماید و در آینده ایران نقش آفرین باشد.

اما اینها فقط ابعادی از یک سوی ماجراست و باید سوی دیگری را نیز در نظر گرفت. برای دولت و حامیان آن وضعیت فعلی با محدودیت های بین المللی در فضای سیاست خارجی هم همراه شده است. در آمریکا کنار رفتن دموکرات هایی که اهل گفتگوی سطوح دو و سه و زد و بند با واسطه ها بودند، کنار رفته اند و محدودیت‌های سیاست ورزی حسن روحانی در جایگاه ریاست جمهوری را افزایش داده است.

آنچه مسلم است این است که استقرار کامل دونالد ترامپ در کاخ سفید و اقدامات یک ماه گذشته ایالات متحده آمریکا در ایجاد تحریم های جدید علیه ایران به بهانه های موشکیو تسلیحاتی و همچنین تصویب ممنوعیت ورود اتباع 7 کشور مسلمان از جمله ایران به آمریکا؛ تایید مجددی بر قطعیت "مسدود شدن" مسیرهای تعامل دولت یازدهم با ایالات متحده است و لذا مجموعه این وقایع بیشتر از همه و بیشتر از گذشته کنش‌گری سیاسی جریانی را محدود خواهد کرد که امید زیادی به گفتگوها و تعاملات مسیر آشکار و پنهان با کاخ سفید بسته بود و بخش قابل توجهی از دستاوردهای خود را در این مسیر تعریف کرده بود.

تیم حسن روحانی در تمام مدتی که در قوه مجریه حضور داشته بسیاری از مسائل مهم و اساسی کشور را به سیاست خارجی و روابط بین المللی گره زده است و از قضا روابط خارجی خود را نیز منوط به برجام کرده است و همچنین برجام را در چارچوب تعهدات آمریکا و اقوال مطرح شده از سوی دولت اوباما و وزیر خارجه آن یعنی جان کری دیده است و امروز که اوباما و جان کری دیگر در کاخ سفید حضور ندارند و دستشان از همه معادلات و روابط و امکانات دولتی کوتاه شده، در این سوی دنیا تمامی انتظارات و احتمالات و برنامه های دولتی نیز با چالش و ابهام روبرو شده است و به عبارتی همه چیز به هم ریخته است.

البته از مدتی قبل پیش بینی این مساله صورت گرفته بود که دولت یازدهم که ید طولایی در دوگانه سازی مسائل در داخل دارد اقدامات خود را پس از پایان جاده تعامل با کاخ سفید و وزارت خارجه آن تشدید کند و به آن بیاندیشد که قوت خود در اداره کشور را در ماه های پایانی دولت و پس از شکست تلاش ها در سیاست خارجی و دیپلماسی بین المللی با مجموعه ای از عملیات روانی در مسائل داخلی نشان دهد، که البته این نیز خود مستلزم فاصله گرفتن از برخی بخش های حاکمیت و ورود به چالش هایی در داخل خواهد بود ، مسیری که در دوران پسا اوباما به احتمال زیاد مورد انتخاب دولت قرار خواهد گرفت.

با در نظر داشتن این دو نکته حالا باید جمع بندی دیگری از مساله داشت، با مد نظر داشتن آنچه در بالا بیان شد یعنی شرایط اجتماعی و داخلی دولت در دوران پسااوباما و محرض شدن دستاورد "تقریبا هیچ" برجام در اذهان عمومی مردم و جامعه؛ از سویی دولت حسن روحانی نیاز به اتخاذ برخی مواضع تند و تیزتر دارد و از طرف دیگر در ایام پساهاشمی حرکت به سمت آنچه دوران پسا اوباما می‌طلبد نتیجه متفاوت و حتی معکوس خواهد داد و اتفاقا از همین نقطه است که دولت به نقطه متناقض می‌رسد.

در واقع برای تیم کابینه یازدهم ملزومات شرایط "فقدان آیت الله هاشمی" با ملزومات دوران ترامپ به سختی قابل جمع است، حسن روحانی در این سه ماه باقی مانده می تواند در مسیری گام بردارد که همزمان با ارائه تضمین های بیشتر به حاکمیت، خود را جایگزین هاشمی رفسنجانی معرفی کند و البته بخشی از بدنه حامی یا به عبارتی اصلاح طلب خود را که بعضا رویکردهای شبه لیبرالی دارند را از دست بدهد و یا اینکه مسیر متفاوتی را انتخاب کند که با قبول هزینه چالش با حاکمیت منافع دیگر یعنی رای کامل آن بدنه مذکور را بدست آورد و البته نگاه جمعیت دیگری که بعضا درون جغرافیای ایران حضور ندارند راهم به خود معطوف کند.

ارسال نظر: