یادداشت مهمان
باید «تاریخ» بخوانیم؛ نگاتی درباره لزوم بازخوانی و استفاده از تجربیات تاریخی
حضور انگلیس در خلیج فارس به سالهای میانی قرن نوزده میلادی و قرن سیزده هجری شمسی باز میگردد. آنجا که برای بازرسی از کشتیهای موجود در خلیجفارس به بهانه منع خرید و فروش برده توافقی را به ایران تحمیل کردند. با فشار دولت انگلستان در آگوست ۱۸۵۱ برابر با مرداد ۱۲۳۰ه.ش حق بازدید از کشتیهای ایرانی به مدت یازده سال به کشتیهای انگلیسی مستقر در خلیج فارس اعطا شد.
نسیم آنلاین ؛ علیرضا عزیزگل: حضور انگلیس در خلیج فارس به سالهای میانی قرن نوزده میلادی و قرن سیزده هجری شمسی باز میگردد. آنجا که برای بازرسی از کشتیهای موجود در خلیجفارس به بهانه منع خرید و فروش برده توافقی را به ایران تحمیل کردند. با فشار دولت انگلستان در آگوست ۱۸۵۱ برابر با مرداد ۱۲۳۰ه.ش حق بازدید از کشتیهای ایرانی به مدت یازده سال به کشتیهای انگلیسی مستقر در خلیج فارس اعطا شد. مطالعه پژوهشها و مقالات این وقایع و شباهت آن با وضع کنونی حیرت آور است. اما چرا نه تنها حضور بلکه ردپایی از بازخوانی این گونه حوادث و تجربیات تاریخی در رسانههای عمومی نمیتوان یافت. بدیهی است که پاسخ به این پرسش نیازمند تحلیلی گستردهتر از یک یادداشت است اما نباید به این بهانه از تامل صرف نظر کرد.
به نظر میرسد گفتن و نوشتن از آن چه بر ملت ایران در دوران معاصر گذشته است در عرصه عمومی و رسانههای رسمی به مرحله بحرانی نزدیک شده است. نخست این که به طور کلی نقل حوادث تاریخی و بررسی مداوم و منظم آنان جایی در زندگی روزمره ما ندارد. همه ما عموما درباره مسائل تاریخی کلیات و کلیشههایی در ذهن داشته و به آنها اکتفا میکنیم. این موضوع شاید به نقص آموزشهای تاریخی درنظام آموزشی نیز بازگردد. دو نمونه اخیر از اشتباهات رایج در رسانههای عمومی تنها مشتی از خروار است تا به خود آمده و در برخی اقدامات خود تجدید نظر کنیم. به نظر میرسد که در صورت ادامه چنین روندی آینده جامعه ما با تکرار اشتباهات ملی همراه باشد. امید است که هر چه زودتر تامل و درنگی برای مقابله و اصلاح این پدیده خطرآفرین در نظر گرفته شود.
اما دو نمونه اخیر چسیت؟
الف) در تلویزیون جمهوری اسلامی از نویسندهای عامه پسند در عرصه تاریخ به عنوان تاریخدان بزرگ رونمایی میشود. به نظر میآید ورود به نقد نوشتههای تاریخی آقای معتضد در توان این نویسنده نیست. اما به مراجعه به عموم تاریخنگاران میتوان دریافت که نوشتههای ایشان مورد مراجعه اهل فن نیست.( برنامه تلویزیونی شبکه هفت).
ب) درخبرگزاری های پرمخاطب معمولا نوشتارهای تاریخی عمیق و تاثیر گذار دیده نمیشود و سرفصلی در موضوعات و عناوین دستهبندی محتویات به تاریخ معاصرایران اختصاص ندارد. آیا این امر شایسته ملتی پر افتخار و پر تجربه در دوره معاصر است. به عنوان فردی علاقهمند به تاریخ معاصر با ذکر مراجعات اخیر خود به رسانههای عام به نقل و نقد برخی مطالب تاریخی آنها میپردازم. امید آن که این نقدهای دلسوزانه در اصلاح و بازسازی بنیه تاریخی ما موثر واقع شود.
در توضیح این مطلب باید گفت که در این ماه اخیر سالروز دو اتفاق مهم دوره مشروطه یعنی سالگرد پیروزی مشروطه و سالگرد اعدام شیخ فضلالله نوری بوده است. مراجعهای به رسانههای خبری نشان میدهد که پوشش مناسبی از این واقعه رخ نداده است. البته گفتوگوهایی با برخی اساتید تاریخدان مانند دکتر حقانی توسط رجانیوز و استاد تبریزی توسط تسنیم صورت گرفته است که بیشتر مناسب مخاطبان خاص و پژوهشگران است تا مخاطبان عمومی.
نویسنده این سطور البته واقف به دشواریهای پژوهشی و تالیفی خاص دوران مشروطه است اما نادیده انگاشتن بازخوانی تجربیات بزرگ دوران مشروطه تا فروپاشی خاندان قاجار خلاهای جدی در شناخت کنونی ما از جامعه و حاکمیت امروز آن به وجود می آورد.
در این محیط کممایه به لحاظ فقر محتوایی عرضه عمومی پرداخت مسائل تاریخی و بازخوانی شباهتهای تاریخی ارزشمند بوده و در خور ستایش است. اما این مهم نباید ما را از نقد محتوایی این گونه نوشتارها غافل سازد. زیرا که ورود به مسائل تاریخی اگر چه لازم است اما نیازمند تامل و حصول دقت کافی است. از این رو به نظر میرسد برای حضور موفق و تاثیرگذار در این عرصه باید تامل و برنامهریزی داشت تا از سویی شتابزدگی رخ ندهد و از سوی دیگر از این تجارب پرهزینه تاریخی صرفنظر نشود.
تحلیل محتوای تاریخی گزارش «پلیس جنوب»؛ از تپانچهداران انگلیسی تا تفنگداران ایرانی که در رسانههای مختلف بازنشد نشانگر مسائل پیشتر آمده است.
در این گزارش آغاز استدلال نویسنده با این فرضیه است که انگلستان و روسیه برای حفظ منافع خودشان نیروی نظامی در ایران تاسیس کردند: «در جریان جنگ جهانی اول، دولتهای روس و انگلیس که از نفوذ آلمان در ایران هراس داشتند و این نفوذ را برخلاف منافع خود میدانستند، در قراردادی محرمانه ایران را بین خود تقسیم کردند. طبق قرارداد 1907 ایران منطقهای بیطرف پیشبینی شده بود، اما روسها و انگلیسیها برای حفظ منافع خودشان در ایران قشون نظامی تشکیل دادند.».
در ادامه نوشتار این ادعای نویسنده مایه استدلال بعدی است که به رقابت روس و انگلیس اشاره کند. حال بیایید درباره نیروی قزاق تامل و رجوعی به منابع و مآخذ داشته باشیم. با رجوع به ماخذی اینترنتی اما معتبر دربارهی قزاقها درمییابیم که:« بریگاد قزاق، واحد سواره نظام ارتش ایران از زمان ناصرالدین شاه (حکومت:۱۲۶۴ـ ۱۳۱۳ه.ق) تا دوره احمدشاه (حکومت: ۱۲۸۷ـ۱۳۰۴ ه.ش) براساس نمونه واحد قزاقهای ارتش روسیه است. بریگاد، واژهای فرانسوی، برابر تیپ و شامل چند واحد نظامی به سرکردگی یک سرتیپ است. پس از شکستهای پیاپی ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاه (حکومت: ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰ه.ق) و لشکرکشی بینتیجه محمدشاه (حکومت: ۱۲۵۰ـ۱۲۶۴ه.ق) به هرات، همچنین شکست ایرانیان از انگلیسیها در جنوب و از ترکمانان مرو در اوایل دوره ناصری، قشون ایران از هم فروپاشید.ناصرالدین شاه که در اندیشه تشکیل ارتش نوین بود، در دومین سفر به اروپا در ایروان با هنگ سوار قزاق روبرو شد که با لباس متحدالشکل در طولِ مسیر، تشریفات نظامی به جا میآوردند و نظمشان نظر وی را جلب کرد» پیوند ماخذ و این مقدمهای شد برای تاسیس نیروهای قزاق.
در ادامه این متن آمده است:«ابتدا روسها نیروی قزاق را با استعداد 11 هزار نفر و با فرماندهی خود ایجاد کردند. سپس دولت انگلیس هم در جنوب کشور پلیس تشکیل داد. با تشکیل نیروی قزاق توسط روسها در شمال کشور، انگلیسیها به بهانه ناامنی و دستبرد به اموال بازرگانان انگلیسی و هندی در جنوب ایران در اخطاری به دولت ایران هشدار دادند که در صورت تکرار این اتفاقات، درجنوب ایران و فارس قوای نظامی تشکیل خواهند داد و سازمانی شبیه قزاقخانه که روسها در شمال کشور اداره میکردند، در جنوب ایجاد خواهند کرد. در آن اخطاریه تهدید هم کردند که هزینه نگهداری این قشون باید توسط دولت ایران و از محل سود گمرک جنوب و مالیات فارس تامین شود»
همانطور که در این نوشتار مشخص است گویا انگلیسیها در پی تاسیس روسها در راستای رقابت با روسها به تاسیس تفنگداران جنوب روی آوردهاند. با نگاهی به وضعیت نیروهای قزاق در همین ماخذ کوتاه پیشتر آمده میتوان دریافت که درست است که نیروهای قزاق در این دوره تقویت شدهاند و واحدهای نظامی خود را گسترش دادهاند اما انگلیسیها برای حفظ مسیر تجاری راهها و منابع نفتی مستعمره خود در جنوب نیازمند نیروهای نظامی بودند. گویا نویسنده این نوشتار را از زبان توجیهگران حضور نظامی انگلیسیها نوشته است. بدین صورت که انگلستان در ازای امتیازی که به روسها داده شده بود اجازه تاسیس نیروی نظامی را درخواست کرده بوده و البته بنا بر سیاست موازنه مثبت خب باید به آنها نیز این امتیاز داده شود. البته جای گلایه نیست که کماکان در دوره معاصر نیز افرادی از سر ناآگاهی وبرخی البته با غرضهای به خصوص دست به همراهی با منافع اروپایی و آمریکایی به تاریخسازی دست میزنند.
تا این جای نوشتار یک تاریخسازی رخ داده است که برای فهم عمومی مردم درباره گذشته خود خطرآفرین است. روی سخن نقد این نوشتار خردهگیری و گلایه به نوع نویسندگان سیاسی و تاریخناآشنا است نه این مقاله به خصوص و نویسنده آن.
در نظر داشته باشید که تاسیس نیرویی نظامی در عرصه ملی و سرزمینی امری است که در هر دوره زمانی نیازمند زمینهها و بسترهای خاص خود است و این تصور که در دوره قاجار نیروهای مردمی و مذهبی افرادی بیتفاوت نسبت به حضور بیگانگان در مملکت اسلامی بودهاند جفا به پیشینیان مسلمان و خودمان است. البته مردان قدرت و سیاست ایران یکسان نبوده و چند دسته بودند، برخی رجال سیاسی ایران مانند سیدضیاء طباطبایی بودهاند که آینده و پیشرفت خود و ایران را به طور کامل در همکاری و خدمت انگلستان میدیدند برخی مانند فرمانفرما برای حفظ منافع مالی و سیاسی خود در قدرت با نیروهای خارجی تا حد امکان همکاری میکردند که حتی همانها نیز تسلیم محض نبودهاند و در نهایت بسیاری از نیروهای سیاسی کشور مخالف جدی نفوذ خارجی بودند مانند شهیدمدرس و نظام السلطنه مافی. نادیده گرفتن بخش مهمی از نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور و خلاصه کردن رجال ایران به افراد وابسته، ذلیل و دلبسته به خارجیان نگاهی به شدت اشتباه بوده و جفایی است به مردم، تاریخ و هویت ما.
یکی از نکات مهم در فهم مسائل تاریخی را تخیل تاریخی میگویند یعنی سعی در فهم دوره زمانی مورد مطالعه با سفر به گذشته از اکنون و یا سفر به آینده از امروز. بیاید کمی تخیل تاریخی داشته باشیم. نویسندهای در سال ۱۴۶۰ه.ش درباره تشکیل بسیج چنین مینویسد: بر اساس اختلاف میان سپاه و شهربانی (نام نیروی انتظامی در دهه نخستین انقلاب) در اداره امور داخلی کشور در سال ۱۳۶۹ نیروهای بسیج تشکیل شدند. حال آن همه ما میدانیم که بسیج زاییده انقلاب و جنگ است.آیا برای ما این سخن خندهآور نیست.
بر اساس همین قیاس باید دانست که تشکیل نیروی قزاق ناشی از ضعف فکری، اقتصادی و فرهنگی دستگاه سلطنت ناصری و وابستگی به دولت استعماری روسیه تزاری برای پیشرفت بوده است نه قبضه ایران به دست خارجی و اجنبی.
خوب است مسئولین رسانههای گوناگون فارغ از تعارفات مرسوم به پیگیری بیشتر مطالبات رهبری انقلاب بپردازند. رهبر تاریخدان و تاریخخوان انقلاب اسلامی اخیرا این مساله مهم را بیان داشتند: «یکی از چیزهایی که بنده نگران آن هستم، این است که این نسل جوانِ بالندهی ما که بحمدالله، هم آگاه و با بصیرت است، هم دارای انگیزه است، آماده بهکار است، وسط میدان است، انقلابی است، بتدریج این حوادث مهم را، این عبرتهای بزرگ دوران معاصر را از یاد ببرد؛ این کمکاری ما است، کمکاری دستگاههای مسئول است؛ این حوادث نباید کهنه بشود؛ حافظهی تاریخی یک ملّت نباید ضعیف بشود. اگر جوانهای ما در سرتاسر کشور این حوادث را ندانند، تحلیل نکنند، عمقیابی نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد. جوانها باید این حوادث را درست بشناسند و بدانند که چه شد، چه اتّفاق افتاد، چه کسی بود؛ اینها را باید جوانها بفهمند . ۱۸/۶/۱۳۹۴» ( بیانات در دیدار عمومی با مردم)
با تاملی کوتاه بر جوانب مسالهی ارتقای فهم عمومی از گذشتهمان میتوان مسائل زیر را به عنوان مشکلات فهرست کرد: مطالعات تاریخی امری دیربازده محسوب میشود و از این رو صبر، حوصله و برنامهریزی بلند مدتی را میخواهد.
موضوع دیگر این است که اشتباهات تاریخی رسانههای عمومی به طور جدی مورد انتقاد و مطالبه عموم مردم واقع نمیشوند تا رسانهها مورد سرزنش قرار گرفته و به بازنگری بپردازند. در کمال تاسف باید گفت که عموم متولیان رسانه خود از ضعف بینش تاریخی رنج میبرند که با نگاهی به تعلیم و تربیت عمومی و ضعف کتابخوانی امر دور از ذهنی به نظر نمیرسد.
موضوع دیگر تفاوت جنس مطالعات تاریخی با نزاعهای سیاسی رایج در بستر رسانهها است. متاسفانه بیشتر رسانهها علاقهمند هستند که با ایجاد و سوار شدن بر بستر هیجانهای عمومی زودگذر هوادارانی را برای خود گردآورند. حال آن که با آشنا شدن با تاریخ نگاههای یکسویه، شتابزده و هیجانی به افراد، سازمانها و جریانها و دیگر وقایع و حوادث تعدیل میشود.
در این میان ناگفته نماند که پایگاههای اینترنتی خوبی مانند موسسه مطالعات تاریخ معاصر، موسسه مطالعات و پژوهشها سیاسی و مرکزاسناد انقلاب اسلامی نعمت بزرگی هستند و برای استفاده برای شناخت مردممان، حکومتمان و دولتمان یعنی هویت جمعی ما بسیار قابل استفادهاند اما به نظر میرسد باید در اندیشه عمومی سازی بازخوانی تجریبات تاریخی بود.
منابع الکترونیکی:
نوشتارهای پلیس جنوب و قزاق در ویکی فقه
پایگاه خامنهای دات آی آر
منابع مکتوب:
مقاله مقاومت دولت قاجار در مقابل منع بردهفروشی، صص ۱۷۴ تا ۱۸۶
کتاب سومین همایش ایران و استعمار انگلیس