ماجرای مکالمه تلفنی شیخ‌الاسلام با وزیر خارجه آمریکا

کدخبر: 2348602

یک مرتبه از دفتر وزیر خارجه آمریکا با لانه تماس گرفته شد. من تلفن را جواب دادم، خودش را معرفی کرد و گفت: میخواهم با یکی از دانشجویان صحبت کنم.

حسین شیخ‌الاسلام از جمله دانشجویانی بود که در جریان تسخیر لانه جاسوسی فعال بود و با گروگان‌ها نیز گفت‌وگو می‌کرد. او خاطرات و ناگفته‌های زیادی از آن روزها دارد.

شیخ‌الاسلام در بخشی از خاطراتش درباه عملیات طبس می‌گوید:

عملیات طبس مهمترین اتفاق بود. اگر آمریکاییها موفق میشدند حتماً همه دانشجویان را نابود میکردند. یک مرتبه از دفتر وزیر خارجه آمریکا با لانه تماس گرفته شد. من تلفن را جواب دادم، خودش را معرفی کرد و گفت: میخواهم با یکی از دانشجویان صحبت کنم.

گفتم: دانشجویان میگویند نمیخواهیم کسی با ما صحبت کند. اصرار کرد و خود وزیر آمد روی خط تلفن. گفت: من به تو میگویم وزیر خارجه آمریکا هستم و میخواهم با دانشجویان صحبت کنم. گفتم: هر کس میخواهی باش.

شیخ‌الاسلام در جای دیگری در مورد ملاقات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای با گروگان‌های آمریکایی نیز می‌گوید: خدا حفظ کند حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را؛ ایشان آن زمان نماینده‌ی امام در شورای دفاع بودند. ما دنبال یک نفر عاقل بودیم که به آنجا بیاید. آقا هم حواسش بود که باید از اینها دیدن کند، باید می‌دید وضع لانه برای آمدن نماینده صلیب سرخ مرتب هست یا نه و اگر گروگان‌ها مشکلات روحی دارند تخلیه شوند.

ایشان تشریف آوردند و گروگان‌ها را تک تک دیدند. یادم نمی‌رود که این ملاقات روی چند گروگان چقدر اثر گذاشت. یکی از این آدم‌ها « مترین‌کو » بود که خیلی مقاوم بود. زیاد جیغ و داد می‌کرد. اعتقاد داشت دیپلمات است. اما همین شخص بعد از ملاقات با آقا خیلی عوض شد. با ما دعوا کرد که چرا به من نگفتید ایشان می‌آید. حداقل من خودم را تمیز می‌کردم و لباس خوب می‌پوشیدم. او به خوبی آقا را می‌شناخت چون کار سیاسی می‌کرد. شخصیت‌های ایران، دوره انقلاب، شخصیت‌های وزارت دفاع و شورای عالی دفاع را می‌شناخت. مترین‌کو به آقا تندی هم نکرد. البته نمی‌شود گفت تندتر از دیگران نبود اما تندی زننده‌ای نکرد. یا مثلاً « لیمبرت » که همسر او ایرانی بود با مترین‌کو فارسی صحبت می‌کردند. این سبب شده بود بچه‌ها سربه‌سرشان بگذارند و بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند.

«خبرگزاری مهر»

ارسال نظر: