فلسفه فیزیک از منظر شهید محسن فخری‌زاده ۵

ازفیزیک تا خدا

کدخبر: 2366953

استاد حسن رحیم پور ازغدی در پنجمین بخش ازیادداشتهای شهدای ترورهای  هسته ای، به نمونه ی جدیدتری ازتوجهات متفکرانه وپرسشگرانه شهید فخری زاده در فلسفه فیزیک ونسبت آن با متافیزیک پرداخته است.

نسیم آنلاین : استاد حسن رحیم پور ازغدی در پنجمین بخش ازیادداشتهای شهدای ترورهای هسته ای، به نمونه ی جدیدتری ازتوجهات متفکرانه وپرسشگرانه شهید فخری زاده در فلسفه فیزیک ونسبت آن با متافیزیک پرداخته است:

۹. سردار محسن ، شاگردانش را توجه می‌داد که با نگاه تحلیلی، پرسشگرانه و غیرمقلدانه به سیر تاریخ فیزیک بنگرند و حساس باشند که مثلا چگونه فیزیک‌دانان از پنج نیروی "مغناطیسی" ، "الکتریکی" ، "هسته‌ای" ، "گرانشی" و "ضعیف" به سه نیرو رسیدند؟ به تلاش امثال ماکسول، فارادی و... احترام میگذارد اما پژوهشگر فیزیک را فرامی‌خواند که دوباره وسه باره بیاندیشند چه شد که دو نیروی الکتریکی و مغناطیس به هم پیوست و "الکترو مغناطیس" باچه توجیهی پدید آمد؟ چرا انیشتین کوشید همه نیروها را به منشاء واحد بازگرداند و چرا موفق نشد؟ تا دهه‌های اخیر که عبدالسلام و واینبرگ ،نیروی ضعیف را به الکترومغناطیس پیوند دادند و جایزه نوبل به کشف "الکترو ضعیف" به عنوان نیروی سوم داده شد.

استاد شهید، برادر فخری‌زاده درنامه‌ به یکی از شاگردانش می‌نویسد این تحلیل، مبتنی بر تفکیک میان مفهوم نیرو و انرژی است. "نیرو"، مفهوم فعلیت یافته‌ی "انرژی" است به ضمیمه همان فرض که انرژی کل جهان ثابت باشد و ماده هم انرژی قلمداد شود، از منظر مادی، جهان فقط انرژی است و انرژی، کاملا به هم پیوسته و دقت کن که این نکته بسیار دقیق است. شاید فعلا نباید می‌گفتم ولی نگران یک سردرگمی برای تو بودم و در آینده یکی از مطالب کلیدی که روی آن بحول الله وقوته کار خواهم کرد و منتظر پرسش‌های تعیین کننده و تازه‌ای است، همین مطلب است.

۱۰. و اما آن فیزیکدان عارف مسلک مجاهد درخصوص نقطه یانقاط وصل یافصل " فیزیک" و"متافیزیک" ، تئوریهای متنوعی را قابل بررسی میدانست. دردهه۶۰ درجبهه کردستان ،هم میجنگید وهم برای همرزمانش، نشست "حافظ خوانی" داشت، انس همزمان با شعر و با فیزیک ، طرفه بود. در مورد خداوند، معتقد به ضعف ذاتی، نه تنها در زبان فیزیک ، بلکه در دستگاه زبان متافیزیک های بشری و غیروحیانی بود. میگفت منطقا بایدبه زبان خود خداوندو پیام‌آورانش و سخنگویان و مفسرانش ائمه معصومین(ع) متوسل شد . خداوند از ذرات تشکیل نشده که هر ذره آن در موجودی از موجودات عالم باشد. شیفته مرزبندی امیرالمومنین ع درنفی "مباینت" و"ممازجت" اشیا با خداوند و معتقدبه امکان تاثیرگذاری چنین مفاهیمی نه فقط در "علم متافیزیک" بلکه در پایه های بنیادین فیزیک اشیا بود. گرچه خداوند همه جا با همه وجود، حاضر و ناظر است و جا، مکان و حرکت ندارد تا موضوع فیزیک باشد. خداوند در مورد صفات خود تعبیراتی ویژه و توقیفی اما قابل تعقل و قابل شهود دارد. جبروت او همه چیز را پر کرده، علم او به همه چیز تعلق دارد. به انسان، نزدیک تر از خود او به خودش، و از رگ گردنش است، دیده نخواهدشد اما دور نیست. اوبما نزدیک است وما از او دور! واین (دوری درعین نزدیکی) ، چه دامنه مفهومی در نسبتهای هستی با ما دارد؟ و فیزیک چه نقشی در معرفه الله میتواندداشته باشد؟ اوکه در گوش روح ما مدام نجوا میکند آنگاه که بندگان من، هرکس،هروقت،هرجا مرا بخوانند، بگو من بسیار نزدیک هستم، نه کنارشان ،بلکه "باایشان" ( معهم) هستم، صدایشان را می‌شنوم و دعایشان را اجابت می‌کنم ....و چنین بود که دعای حاج محسن ، شنیده شد، اجابت شد، شهیدشد و....با پیکری خونین به دیدار (خدای متافیزیک و فیزیک هستی) رفت.

ارسال نظر: