پایگاه اینترنتی برهان در یادداشتی به قلم حمید رضا قنبری نژاد اصفهانی، کارشناس مسائل حقوق بیالملل نوشت: بر اساس ادعای مقامهای رسمی آمریکایی طی روزهای اخیر، دو ایرانی به نامهای «منصور ارباب سیار» که تابعیت دوگانهی ایرانی ـ آمریکایی دارد به همراه «غلام شکوری» در نظر داشتهاند با منفجر کردن رستورانی، «عادل الجبیر» سفیر عربستان در آمریکا را ترور کرده و در ادامه دست به اقدامهای تروریستی دیگری نیز بزنند. اتهامهای این دو ایرانی براساس متن شکواییهی قضایی در یکی از دادگاههای فدرال در نیویورک این گونه اعلام شده است: «تلاش برای قتل یک مقام خارجی (سفیر عربستان) در خاک آمریکا، کاربرد سلاح کشتار جمعی (مواد منفجره) و اقدام برای ارتکاب فعالیت تروریستی بینالمللی.» آمریکا در چارچوب این ادعای واهی اعلام کرده که این توطئه در داخل ایران طراحی شده است و یکی از این افراد (ارباب سیار) بازداشت شده و دیگری(شکوری) به ایران گریخته است. به موجب این ادعا، ارباب سیار (با مأموریت از طرف سپاه قدس) به دنبال قاچاقچیان مکزیکی میگشته است تا عملیات ترور سفیر عربستان در یک رستوران را سازماندهی کند. مُخبری (که هنوز مشخص نیست اهل اف.بی.آی
بوده است یا سیا) به ایشان میگوید: «من و باند مکزیکیام که در قاچاق مواد مخدر هستیم کاملاً توانایی انجام این کار را داریم، ولی برای شما 5/1 میلیون دلار هزینه دارد.» ارباب سیار قبول میکند و مبلغ 100هزار دلار را به عنوان پیش پرداخت به حساب این شخص واریز مینماید. در همین خبر آمده است که مخبر از ارباب سیار میپرسد بمب گذاری در رستورانی که سفیر سعودی باید کشته شود میتواند موجب کشته شدن 150 نفر از شهروندان آمریکایی شود. ارباب سیار در پاسخ میگوید: «هیچ مشکلی نیست!» دادگستری آمریکا برنامهریزی برای اقدام تروریستی را تنها به کشتن سفیر عربستان محدود نکرده و در لیست اتهامهای خود، سفارت اسراییل در آمریکا، ترور چندین شخصیت و حتی بمبگذاری در دیگر کشورهای آمریکای لاتین را هم قرار داده است. منصور ارباب سیار کیست؟ فردی که آمریکاییها وی را متهم به عضویت در «سپاه قدس» و طراحی ترور سفیر سعودی کردهاند، 10 سال پیش به جرم دزدی در نیویورک بازداشت شده است! افشای ماهیت منصور ارباب سیار و بازداشت وی در 10 سال پیش به جرم سرقت در نیویورک که «ای.بی.سی.نیوز» خبر آن را منتشر کرده است، این گمانه را نزد تحلیلگران قوت بخشیده که
دستگاه امنیتی آمریکا برای کاستن از بار روانی ناشی از بحرانهای داخلی، سناریوی دستپاچهای را طراحی کرده که بازیگر نقش اول آن یک ایرانی مقیم آمریکاست. ایرانی 56 سالهای که سالها قبل به علت ارتکاب جرم توسط پلیس آمریکا بازداشت شده و به همین دلیل برای باج دهی به دستگاه امنیتی آمریکا آمادگی دارد. «سی.ان.ان» در مصاحبه با یک دوست نزدیک ارباب سیار، از گوشههایی از زندگی شخصی وی پرده برداشته است. این دوست ارباب سیار از وی به عنوان فردی بسیار بینظم یاد میکند که به هیچوجه نمیتواند بخشی از یک عملیات تروریستی باشد. وی که «دیوید تومشا» نام دارد و در سال 2000م. یک اتومبیل را با ارباب سیار شریک بوده است، تصریح میکند: «اگر قرار بود مأمور شمارهی 007 [مأمور ویژهی عملیات تروریستی] استخدام شود، برای این کار بهتر بود «مستر بین» [کمدین مشهور انگلیسی] استخدام شود تا اربابسیار» به گفتهی تومشا بینظمی ارباب سیار به حدی بود که زندگی شخصی وی را نیز تحتالشعاع قرار داده بود. او حتی صورتحسابهایش را پرداخت نمیکرد، نه از آن رو که پول ندارد بلکه از آن رو که یادش میرفت. وی در معاملههای اتومبیل مدل آنها را از یاد میبرد.
یک دوست دیگر ارباب سیار به نام «میشل هامائویی» که برای مدت 20 سال این متهم به عملیات تروریستی را میشناخته است نیز در خصوص وی اظهار داشت: «منصور ارباب سیار فاقد هرگونه دیدگاه خاص سیاسی یا مذهبی بود.» وی مشارکت ارباب سیار در چنین عملیاتی را شوکآور دانست، چرا که این شخص به هیچ وجه آدمی به نظر نمیرسد که بخواهد در چنین اموری مشارکت کند. جالب این که مقامهای ارشد امنیتی و قضایی آمریکا ، دزد 10 ساله را عضو سپاه قدس قلمداد کردهاند تا ضمن پیشبرد سناریوی کلی برضد ایران، عقده گشایی سیاسی خود برضد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز - که در مسایل دیگری مانند تحریمها هم مشهود است - به نمایش بگذارند. با این وجود نکتهی رسوای سناریوی دستگاه امنیتی آمریکا در نظر نگرفتن شعور افکار عمومی چه در آمریکا چه در ایران و چه در سراسر دنیاست که به هیچ وجه نمیپذیرد دولتی برای انجام عملیات تروریستی ادعایی در قلب آمریکا به سراغ کسی برود که تبعهی خود آن کشور بوده و واسطهی ارتکاب جرم تحت نظر دستگاه قضایی و امنیتی آمریکاست. دکتر «متقی» ـ استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی ـ نیز در مورد میزان راستی آزمایی این سناریو و کیفیت شبکهی ترور
میگوید: «اگر کسی بخواهد واقعیت سیاستهای منطقهای ایران را بداند به این نکته میرسد که ایران هیچگاه چنین الگویی (ترور در خاک آمریکا) را مورد حمایت قرار نخواهد داد. شبکهی مکزیکی را باید در زمرهی کارگزاران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا دانست که نقش توزیع کنندهی اسلحهی غیر مجاز در منطقه را بر عهده دارد. این شرکت طی دههی گذشته بسیاری از سیاستهای خود را با آمریکا هماهنگ کرده است از این رو نمیتوان به شرکتی استناد کرد که خود از کارگزاران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکاست.» آیا در ارتباط با این پرونده بحث حمایت دیپلماتیک هم میتواند مطرح شود؟ بر اساس اصول و قواعد حاکم بر حقوق بین الملل، «حمایت دیپلماتیک» عبارت است از مجموعه اقدامهای حقوقی که یک کشور در راستای احقاق حق و حمایت از اتباع خود ـ که مورد تعدی قرار گرفتهاند ـ در سایر کشورها به عمل میآورد. اما اقدام به حمایت دیپلماتیک متضمن وجود شرایط و گذار از مراحلی است که بدون توجه به آنها چنین اقدامی امکان پذیر نیست. این مقدمات عبارتاند از: 1) وجود علقهی تابعیت بین مدعی(فرد زیان دیده) و کشور متقاضی حمایت دیپلماتیک؛ 2) مراجعهی قبلی فرد زیان دیده به مقامهای
صالحهی قضایی کشور محل دعوی و ناکامی در احقاق حق؛ 3) پاک دستی مدعی (عدم ارتکاب اعمال غیر قانونی در کشور محل دعوی). بر این اساس در چارچوب موضوع مورد بحث، مسألهی اقدام به حمایت دیپلماتیک تا حدود زیادی مشکل مینماید چرا که بر مبنای اصول و قواعد حاکم بر حقوق بینالملل خصوصی چنانچه شخصی دارای تابعیت مضاعف باشد (دو تابعیتی باشد) دو نکته میبایست مورد لحاظ قرار گیرد: «نکتهی اول این که حمایت دیپلماتیک از شخص یاد شده تنها از سوی کشوری قابل طرح و پیگیری است که میان آن دو پیوند و رابطهی واقعی (تابعیت مؤثر) وجود داشته باشد و نکتهی دیگر این که درخواست حمایت دیپلماتیک بر ضد کشوری که شخص یاد شده تبعهی آن نیز محسوب میشود، امکان پذیر نیست.» از این رو با توجه به این مسأله، اقدام به حمایت دیپلماتیک از منصور ارباب سیار توسط ایران با معذور مواجه است؛ چرا که اول، وی افزون بر تابعیت ایران، تابعیت ایالات متحدهی آمریکا را نیز دارا بوده و از این رو بر اساس آن چه گفته شد، چنین اقدامی امکان پذیر نیست و دوم، بعید نیست پس از بررسیهای آینده، وجود تابعیت مؤثر میان وی و ایالات متحدهی آمریکا آشکار شود. این در حالی است که اتهام
وارده از سوی مقامهای آمریکا، شرط سوم (پاکدستی مدعی) را نیز تحت الشعاع خود قرار داده و شرط دوم (روند ناعادلانهی داردرسی) نیز هنوز در مرحلهی عمل به اثبات نرسیده است. بنابراین در چنین شرایطی در حال حاضر نمیتوان سخن از ورود ایران به نهاد حمایت دیپلماتیک نمود. به نظر بنده روش اصولی در این رابطه آن است که جمهوری اسلامی ایران بین دو موضوع تفکیک قایل شود: 1) تمرکز بر رد اتهام بیپایهای که از سوی مقامهای آمریکایی صورت گرفته است؛ از راه یک دیپلماسی فعال و بدون ورود به حواشی و مبتنی بر صبر، تا از به این وسیله بتواند در قبال سیاه نمایی و پرونده سازی صورت گرفته به تنویر افکار و دفع تهدیدهای محتمل بپردازد. 2) هوشیاری در برخورد با این توطئه و عدم گرفتاری در دام دسایس پشت پرده، چرا که چنین امکانی وجود دارد که به واقع و یا به گونهای تصنعی و ساختگی این مسأله به اثبات برسد که بر اساس شواهدی (واقعی یا صوری) فرد یاد شده (یا افراد دیگری) قصد ارتکاب عملیات مطرح شده از سوی مقامهای آمریکایی را داشتهاند. در واقع آمریکا با استناد به بحث تابعیت دوم منصور ارباب سعی در برقراری ارتباط میان وی و جمهوری اسلامی ایران را داشته و از
این راه درصدد نشانه روی فلش اتهام به سمت ایران است. واقعیت این است که هنوز هویت متهم بازداشت شده برای ایران به شکل دقیقی معلوم نگردیده و به گفتهی سخنگوی وزارت امور خارجهی ایران در رابطه با فردی که ادعا میشود تبعهی ایران است و اسم وی منتشر شده اگر ادعایی مطرح است باید اسناد هویتی را در اختیار ما قرار دهند و شرایط دسترسی کنسولی را فراهم نمایند. اما هنوز چیزی به طور مستقیم دریافت نکردهایم و با وجود دو بار درخواست تا کنون امکان دسترسی کنسولی فراهم نشده و فقط اظهار نظری از طرف سخنگوی وزارت خارجهی آمریکا مطرح شده که باید دید در رابطه با چه موضوعی بوده است. این موضوعی است که بسیاری از قوانین ملی و بین المللی نیز بر آن تأکید نمودهاند؛ از جمله به موجب بند 2 اصل 16 قطعنامهی 43/173 مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوبهی 9 دسامبر 1988 تحت عنوان «مجموعه اصول برای حمایت همهی افراد در هرگونه بازداشت یا زندان» چنانچه فرد بازداشتی شهروند خارجی محسوب میشود، لازم است در اسرع وقت مقدمات تماس با مقامهای کنسولی کشور متبوعش فراهم شود: «اگر فرد در بازداشت یا زندان یک شهروند خارجی است، وی همچنین باید بیدرنگ از حقوق خویش
در مورد تماس به شیوههای مناسب با یک مقام کنسولی یا هیأت دیپلماتیک کشور متبوع خویش آگاه گردد ...» از این رو تا زمانی که ماهیت ماجرا به شکل دقیق و به صورت رسمی روشن نشود، ورود به مسایلی همچون حمایت دیپلماتیک، غیرضروری و غیراصولی است. جمهوری اسلامی ایران در واکنش به این اتهامها چه اقدامهای حقوقی انجام داده است؟ به موجب تمامی قواعد اصولی پذیرفته شده در مقررات و منابع حقوقی (داخلی و بین المللی)، بار اثبات هر ادعایی با مدعی است (البینة علی المدعی). از این رو صرف بیان ادعا هیچ گاه مورد قبول هیچ محکمهی عدالت محوری قرار نگرفته و از این منظر مهمتر از «طرح» ادعا، «اثبات» آن است؛ که لازم است از راهارایهیادلهی محکمه پسند و مستدل صورت گیرد. بر این اساس بلافاصله پس از انتشار خبر طرح اتهامهای یاد شده از جانب آمریکا بر برضد ایران، «محمد خزاعی» سفیر و نمایندهیدایم ایران در سازمان ملل متحد، دخالت جمهوری اسلامی ایران در طرح ترور سفیر عربستان و دیگر اتهامهای وارده را بی اساس دانست. وی همچنین با ارسال نامهای به «بان کی مون» دبیرکل سازمان ملل متحد، از این موضوع شکایت کرده است. در این نامه آمده است: «من با ارسال این
نامه به شما خشم و ناراحتی خود را دربارهیاتهامهایمقامهای آمریکایی برضد جمهوری اسلامی در زمینهی دخالت تهران در یک برنامهی ترور که هدف آن یک دیپلمات خارجی بوده، اعلام میکنم. جمهوری اسلامی قویاً و قاطعانه این اتهامها را جعلی و بیاساس میداند که بر اساس ادعاهای مشکوک از سوی یک فرد صورت گرفته است.» در ادامهی این نامه آمده است: «هر کشوری میتواند دیگر کشورها را با این داستانهای ساختگی متهم کند، اما این اقدامها در روابط کشورها، خطرهایبیسابقهای را ایجاد خواهد کرد ... ایران همیشه تمام اشکال تروریسم را محکوم کرده و خود نیز قربانی تروریسم بوده و نمونهی روشن آن ترور چند دانشمند هستهای بود که طی دو سال گذشته از سوی رژیم صهیونیستی و با حمایت آمریکا صورت گرفته است.» خزاعی در پایان نامهی خود تأکید نموده: «شما در جایگاه دبیرکل سازمان ملل متحد مسؤولیت دارید تا افکار عمومی جهانی را در خصوص عواقب خطرناک سیاستهای جنگ افروزانهیدولت بر صلح و امنیت بین المللی آگاه کنید.» وی همچنین از دبیرکل سازمان ملل متحد درخواست کرده تا این نامه به عنوان اسناد مجمع عمومی و شورای امنیت این سازمان منتشر شود. همچنین وزارت امور
خارجهی جمهوری اسلامی ایران با صدور بیانیهای ضمن تصریح بر این نکته که ادعاهای آمریکا برضد ایران منطق حقوقی ندارد، مسؤولیت ایجاد تنش و مخدوش کردن امنیت بینالمللی ناشی از ادعاهای اخیر مقامهای آمریکایی برضد ایران را متوجه دولت آمریکا اعلام کرد. در این بیانیه آمده است: «فرد بازداشت شده حداقل از حدود 16 سال قبل در آمریکا اقامت داشته و چنین فردی هیچ ارتباطی با نهادهای دولت جمهوری اسلامی ایران نداشته است.» بر اساس این بیانیه، اعلام یک جانبهیاتهامها به شهروند ساکن آمریکا بدون ارایهی مستندات و ایجاد موج رسانهای برضد جمهوری اسلامی ایران، با هیچ منطق حقوقی سازگار نیست و صرفاً میتواند یک نمایش سیاسی و رسانهای باشد. وزارت امور خارجه در ادامهی این بیانیه تأکیدمیکند: «بر اساس بدیهیات حقوقی، در صورت وجود هرگونه ادعا نسبت به دولت دیگر، دولت آمریکا باید حداقل اطلاعات فردی متهم/ متهمین را برای بررسی، اعلام نظر و درخواست همکاری به کشور مورد نظر تسلیم میکرد اما دولت آمریکا علیرغم درخواست صریح جمهوری اسلامی ایران و برخلاف کنوانسیونهای شناخته شدهی بین المللی، تاکنون هیچگونه اقدامی در این زمینه انجام نداده است.» این
بیانیه همچنین ادامه میدهد: «بدیهیات فوق الذکر در کنار سایر ادلهی روشن موجب شده است کارشناسان و شخصیتهای مجرب سیاسی در سطح بین المللی و حتی خود آمریکا نیز ادعای مقامهایآمریکا در خصوص اصل توطئه - صرف نظر از انتساب آن به دولت دیگر - را رد کرده و بعضاً از آن به تمسخر یاد کنند.» این بیانیه همچنینمیافزاید: «پایهی ادعای مقامهای آمریکایی صرفاً گزارش یک مأمور مخفی بی نام و نشان است که بر اساس اظهارنظرهایتوأم با حدس و گمان افراد دخیل در قاچاق مواد مخدر تهیه شده است! در این گزارش، هیچ سند و مدرک محکمه پسندی ارایه نشده و بر اساس معیارهای شناخته شدهی حقوقی، چنین ادعای غیر حرفهای در هیچ دادگاه صالح و بی طرفی قابل تأیید نیست.» وزارت خارجه در این بیانیه ضمن تکذیب قاطع و شدید هرگونه ارتباط جمهوری اسلامی ایران با این ادعای مقامهای آمریکایی، یادآوری میکند که رفتار غیرمنطقی دولت آمریکا در طراحی انتساب سخیف این سناریو به ایران و نمایش سیاسی - رسانهای آن صرفاً در چارچوب شکست همه جانبهی سیاست خارجی آمریکا در پرتو بیداری اسلامی، ناکامی همهیاقدامهای غیرقانونی آن کشور برضد جمهوری اسلامی ایران و مشکلات فزآیندهی داخلی
آن کشور قابل توجیه است. در چارچوب اقدامهای حقوقی به عمل آمده همچنین وزارت امور خارجهی ایران با احضار کاردار سوییس ـ حافظ منابع آمریکا در ایران ـ به اظهارنظر مقامهای آمریکایی در مورد ارتباط نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی با فرد متهم به توطئهی ترور سفیر سعودی در واشنگتن اعتراض کرده است. رییس دفتر آمریکای شمالی این وزارتخانه در این جلسه، ضمن تسلیم یادداشتی به سفیر سوییس، بر این نکته تأکید کرده که تردیدی در بیپایه بودن ادعای آمریکا وجود ندارد اما لازم است براساس حقوق بین المللی و تعهدهای دولت آمریکا، امکان دسترسی کنسولی به فرد بازداشت شده در این ارتباط فراهم شود. آمریکا با طرح چنین اتهامهایی چه اهداف پشت پردهای را دنبال میکند؟ به نظر میرسد عمدهترین هدف آمریکاییها از طرح چنین اتهامهای واهی و بی پایه و اساسی، دامن زدن به پروژهی «ایران هراسی» است که با هدف تداوم سلطه در منطقه و در غالب ایراد اتهامهای متعدد و به ویژه حمایت از عملیات تروریستی توسط ایران پیگیری شده و از راه جنجالهای رسانهای و تبلیغاتی سعی در تثبیت آن در اذهان جامعهی بین المللی دارند. مقام معظم رهبری طی سخنانی با اشاره به شیوهی آمریکا
در این باره میفرمایند: «آنها با نسبت دادن یک تهمت مُهمَل و بیمعنا به چند ایرانی تلاش کردند بهانهای به دست آورند و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان مدافع تروریزم مورد هجوم تبلیغاتی سیاسی قرار دهند اما این توطئه نیز نگرفت و نخواهد گرفت و مانند دیگر اقدامات آنها بیفایده و بی اثر میماند و بر خلاف تصورشان به انزوای بیشتر خود آنها منجر خواهد شد.» اما این که چرا این اتفاق در این برههی خاص زمانی صورت گرفته نیز خود دلایل متعددی دارد که در نگاهی گذرا و به صورت تیتر وار از این گزینهها میتوان به عنوان علل اصلی چنین رویکردی در شرایط فعلی یاد کرد: 1- انحراف افکار عمومی از بحرانهای داخلی تحت تأثیر قرار دادن و به حاشیه بردن تبعات گستردهی بحران وال استریت در آمریکا؛ 2- تخریب و تنش زایی در روابط میان ایران و اعراب از راه اختلاف افکنی میان ایران و عربستان و تسری آن به دیگر بلاد اسلامی، به ویژه در آستانهی فرا رسیدن موسم حج؛ 3- تسریع در تشدید اعمال تحریمها برضد ایران؛ 4- متعاقد کردن شورای امنیت جهت برخورد امنیتی با ایران؛ 5- استفادهی ابزاری از این مسأله به منظور فراهم کردن شرایط برای پیروزی مجدد اوباما در
انتخابات ریاست جمهوری آیندهی آمریکا؛ 6- منزوی کردن ایران در منطقه؛ 7- اختلاف افکنی میان شیعه و سنی؛ 8- وارد ساختن فشار بر دولتهای حامی ایران و متقاعد ساختن ایشان در عدم حمایت؛ 9- حمایت از اسراییل و عربستان برای رویارویی با ایران؛ 10- تخریب وجهه و موقعیت ایران در کشورهای تازه انقلاب کردهی عربی؛ 11- زمینه سازی طرح خاورمیانهی جدید؛ 12- آماده کردن اذهان عمومی دنیا برای اقدامهای بعدی برضد ایران؛ 13- خارج ساختن اسراییل و عربستان از انزوا، از راه سیاست مظلوم نمایی؛ 14- به میدان آوردن اسراییل و عربستان، به منظور جذب بیش از پیش کمکهای مالی به آمریکا جهت نفوذ و تسلط بر منطقه؛ 15- زمینه سازی جهت تحت فشار قرار دادن ایران بر نشستن بر سر میز مذاکره با آمریکا؛ 16- زنده نگاه داشتن سوژهی تروریسم (وشعار فریبکارانهی مبارزه با تروریسم).