به گزارش «نسیم»، میرزارضا لیلانی در پایگاه تحلیلی تبیینی "برهان" نوشت: لزوم توجه به گزینههای آیندهی احتمالی (یا همان سناریوسازی) بهخصوص در حوزهی سیاست خارجی، مقولهای است که میبایستی با توجه به چند عنصر مورد توجه قرار بگیرد. یکی از آنها عناصر اطلاعاتی (مقدورات و محذورات ملی) دومین عنصر نیروهای محرک در کنار اطلاعات و منابع است. سومین عامل، احتمالاتی است که بر اساس واقعیتها (اطلاعات) نسبت به آینده وجود دارد. چهارم زدودن عوامل زائد در حول و حوش نیروهای محرک است. . عناصر اطلاعاتی؛ منظور از اطلاعات وجود دادهها و کدهایی است که در خصوص وضعیت یک کشور وجود دارد؛ این دادهها هم جزو تواناییهای ملی محسوب میشود که به آن مقدورات ملی گفته میشود و هم جزو ناتوانیها، چالشها یا تهدیدهای ملی محسوب میگردد که ما از آنها به محذورات ملی یاد خواهیم کرد. در اینجا مقدورات و محذورات ملی ایران را بیشتر توضیح خواهیم داد. مقدورات ملی در حوزهی سیاست خارجی ایران الف) ایدئولوژی بسیج داخلی، منطقهای و فرامنطقهای، توان ایدئولوژیک نظام سیاسی مستقر بر ایران به لحاظ بسیج نیروهای اجتماعی، در عرصهی داخلی تحت رهبری فرهمند هم در
دورهی امام و هم در دورهی رهبر معظم انقلاب، یکی از بزرگترین پتانسیلهای جمهوری اسلامی برای تأثیرات منطقهای، فرامنطقهای و بینالمللی بوده است. همانطور که اشاره شد این تأثیر محدود به حوزهی داخلی نمیباشد، بلکه ایران توان تأثیرگذاری بر نیروهای اجتماعی در حوزهی منطقهای را نیز دارد. نفوذ تشیع به عنوان پشتوانهی نظام سیاسی ایران در منطقهی خاورمیانه و در کشورهای عراق، عربستان، بحرین، سوریه، لبنان توان ایران در حوزهی سیاست خارجی در این مناطق برای تأثیرگذاری را زیاد کرده است. این تأثیر گذاری به حدّی است که حتی گروهها و جریانهای فراوانی از اهل سنت را نیز متأثر کرده است. ب) پیوند با گلوگاه انرژیک دنیا که به واسطهی اشراف بر تنگهی هرمز، خلیج فارس و منطقهی نفت و گاز خیز دنیا حاصل شده از تواناییهای ملی کشور ایران است. ج) واقع شدن در چهارراه استراتژیک، حضور در منطقهی حساس و استراتژیک خاورمیانه ایران را به بازیگری حساس در دنیا معرفی کرده است. حضور عربستان و قطر به عنوان تولیدکنندگان انرژی، در جنوب غربی و خلیج فارس به عنوان منبع انرژی در جنوب، پاکستان و هند به عنوان مصرف کنندگان انرژی ایران در شرق، روسیه،
آسیای مرکزی و قفقاز در شمال ایران، ترکیه متحد غرب در شمال غربی ایران و عراق تازه مستقل در غرب همه و همه نشان دهندهی میزان و توان این کشور در حوزهی استراتژیک خود است. محذورات ملی الف) سیاست خارجی ملاحظهای و متأثر از شرایط: به عقیدهی بسیاری از کارشناسان، طرح کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طرحی واحد و جامع نیست، بلکه متأثر از تحولات منحصر به فرد است، به عبارتی این کشور، تحت تأثیر شرایط متغیر رفتار میکند. ب) نگرش تونلی به سیاست خارجی سیاست خارجی برای رسیدن به آرمانها و با توجه به واقعیتها نیازمند کاربرد تمام وجوه و ابعاد بازی بینالمللی است. در بازی بینالمللی سیاست خارجی قاعدهی ریاضی و هندسهی حاکم نیست که در آن 2 به اضافهی 2 به جمع جبری 4 برسد. سیاست خارجی مرهون پاسداشت عناصر سیاسی، اجتماعی، حقوقی، ایدئولوژیک، واقعی و ... است که این مقوله در سیاست خارجی ایران مشهود نیست. 2. نیروهای محرک؛ نیروهای محرک را در قالب 2 استراتژی حاکم بر سیاست خارجی بررسی میکنیم. - نخست دنباله روی (bandwagoning)؛ مطابق این دیدگاه سیاست خارجی ایران میبایستی مطابق با رفتار دولتهای دیگر برنامهریزی سیاست خارجی خود را
انجام دهد. عدهای از طرفداران جریان اصلاحطلبی در ایران با مورد توجه قرار دادن غرب به عنوان بلوکی که انتفاع بیشتری در حوزهی سیاست خارجی دارد، معتقدند که غرب منافع بیشتری برای ایران در مقابل شرق دارد. این عامل در صورتی نیروی محرک محسوب میشود که این جریان قدرت را در ایران در دست بگیرد و چون طرح واحد و جامعی در خصوص سیاست خارجی تعریف نشده است، بنابراین سیاست دنبالهروی غرب در ایران میتواند محرک سناریوی آیندهی احتمالی باشد که در ادامهی نوشتار در مورد آن صحبت خواهیم کرد. - دوم موازنه (balancing)؛ مطابق با این برداشت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بایستی یا با توجه به همین توان سیاست داخلی به نقش موازنه دهنده یا برهم زنندهی موازنه به معادلات فراملی وارد کارزار سیاست خارجی شد، یا سطح توانایی داخلی را به حدی رساند که سیاست خارجی با توجه به آن تحت تأثیر قرار گیرد. طرفداران این طیف فکری نیز اصولگرایان و طرفداران رئیس جمهور احمدینژاد در سیاست خارجی محسوب میشوند. مقولهی دوم که بیشتر متناسب با نگرش عقلانیت ملی است، کمتر در ایران مورد توجه قرار گرفته است. بهطور کلی هر دوی این جریانها توان تأثیرگذاری بر
سیاست خارجی را دارند و میزان عملی شدن هر یک بستگی به وزن هر نیرو در دست گیری قدرت در کشور است. احتمالاتی که منبعث از مقدورات و محذورات ملی باشد و در آن نیروهای محرک برای تحلیل آینده نیز مدنظر قرار گیرند را سناریو میگویند. سناریو طرحوارههایی توصیفی از بدیلهای موجه است که به بخشی از آینده مربوط میشود. همانطور که در تعریف نیز مشخص است تمام فاکتورهای پیش نیز در آن وجود دارد. هم اطلاعات (توصیفها)، هم نیروهای محرک (بدیلهای موجه) و هم بخشی از آینده (احتمالات). در ادامه با توجه با موارد گفته شده، تلاش خواهیم کرد تا انواع سناریوهای ممکن در سیاست خارجی ایران را بهطور اجمالی بررسی کنیم. روسیه و چین هم منافع راهبردی در ایران و از ایران میبرند و هم زیر پرچم مخالفت ایران با غرب سینه میزنند و هم از رابطه با ایران منافع کسب کرده و امتیاز میگیرند؛ البته که ایران دوست در کنار روسیه و چین به بهبود نفوذ این 2 کشور در کشورهای اسلامی میانجامد سیاست ایرانی این 2 کشور شبیه کاسهای از آب است که آن را کج نگه داشتهاند ولی از ریختن آن جلوگیری میکسناریوهای ممکن در سیاست خارجی ایران الف) سناریوی مسیر عادی؛ این سناریو که
از آن تحت عنوان عدم شگفتی در سیاست خارجی ایران یاد میشود، پیروی از همین تونلی است که سیاست خارجی در آن قرار دارد؛ بدون تقویت و تغییر مقدورات ملی و بدون برطرف کردن محذورات ملی، به آن چیزی که اینک مبنای رفتار و کردار خارجی در حوزهی دیپلماسی ایران محسوب میشود. در این مسیر روند امتیازدهی به شرق، بیشتر و دوری از غرب، فراتر خواهد شد، که منتهی الیه این سیاست تبدیل شدن به دنبالهروی از نوع شرقی آن میشود؛ یعنی اینکه نهتنها کنشمندی صورت نمیگیرد، بلکه به انعطافپذیری منفعت گریز نیز تبدیل میشود. احتمال تداوم این سناریو در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به چند دلیل ضعیف است. نخست اینکه ظرفیت فعلی جمهوری اسلامی وضعیت مطلوب مردم، نخبگان علمی و نخبگان سیاسی این کشور نیست. دوم اینکه محیط بازی ایران در سطح منطقه و بینالملل در حال تغییر است؛ البته این لزوماً به معنای این نیست که این محیط رو به مطلوبیت برای جمهوری اسلامی پیش برود. قدر مسلم در صورت بهرهوری از تمام ظرفیت داخلی و فراملی ایران، این بازیگر، بینالمللیتر خواهد شد و در صورت عدم بهرهوری از این پتانسیلها وضعیت نه تنها به سمت چشمانداز 1404 پیش نخواهد رفت،
بلکه اسیر مشکلات داخلی و بینالمللی خواهد شد. نتیجه اینکه زعمای سیاسی و مردم به وضعیت فعلی به عنوان مرحلهای در حال گذر نگاه میکنند؛ بنابراین ثبات این سناریو در ایران کمتر از 50 درصد خواهد بود. ب) سناریوی خوشبینانه؛ مطابق این سناریو ایران بر تمام توان هستهای خود تأکید میکند، غنیسازی را با غلظت 60 درصد برای تولید سکوهای سوختی مورد نیاز در رآکتورهای پزشکی به پیش میبرد، غنیسازی اورانیوم با غلظت 90 درصد که در ساخت زیردریاییهای اتمی کاربرد دارد، را انجام میدهد، تأسیسات فردو را تکمیل میکند و آبشارهای سانتریفیوژ در تأسیسات فردو را راهاندازی میکند، در تنگهی هرمز اختلال ایجاد میکند و موجب افزایش قیمت نفت شده و هزینههای تشدید فشارها از سوی واشنگتن را افزایش میدهد و با افزایش قیمت بنزین به اقتصاد دنیا ضربه زده و از اروپا برای بهرسمیت شناخته شدن فعالیت هستهای خود پالس مثبت دریافت میکند. این سناریو بر تداوم وضعیت فعلی اصرار دارد، با این تفاوت که معتقد است نگاه دنیا به ایران و ایران به دنیا همراه با آیندهی امیدوارانه است و هر اتفاقی که در سطح بینالمللی میافتد با توجه به نقش ایران خواهد بود. برای تحقق
و عملیاتی شدن این سناریو، بایستی توان و مقدورات ملی ایران بالا رفته و همانطور که در مورد احتمال تحقق سناریوی قبل به آن اشاره شد، قدرت ملی ایران پتانسیلهای خود را رها کرده و معیار سیاست خارجی این کشور قرار گیرد. برای تحقق این سناریو همچنین بایستی غرب بیش از پیش وابسته به انرژی باشد تا نقش ایران برجسته نشان داده شود. چین و روسیه نیز کماکان از ایران حمایت کنند و بر تداوم رفتارهای ایران در سیاست خارجی مهر تأیید بزنند. طی این سناریو موضوع هستهای ایران، متأثر از دگرگونیهایی که در کشورهای غربی صورت گرفته، به پیش میرود و تحت الشعاع تحولات سریع نظام بینالملل قرار میگیرد و یا غرب به ایران امتیاز میدهد، تا ایران در مدیریت بحران انرژی همراه غرب شود. احتمال تحقق این سناریو در سیاست خارجی ایران به چند دلیل بالای 50 درصد است. نخست اینکه هم پتانسیل ایران برای تبدیل شدن به قدرت منطقهای و فرامنطقهای بالا است و هم ارادهی معطوف به تغییر در ایران زیاد است. تحلیل محتوای سخنان رهبر انقلاب نشان دهندهی 2 فاکتور اصلی برای تغییر از شرایط موجود به شرایط مطلوب جمهوری اسلامی در آینده دارد. در این تحلیل محتوا که از مجموع 20
سخنرانی وی در مورد سیاست خارجی صورت گرفت، مشاهده شد که واژگانی که معطوف به «اراده»ی ایران برای تغییر بود بیشترین تعداد واژگان محتوایی متن را شامل میشد. به طور میانگین در هر سخنرانی (با تعداد میانگین 100 واژهی محتوایی)، حدود 25 واژهی محتوایی «اراده» تغییر وجود داشت. این یعنی یک چهارم اصلیترین مباحث مطرح شده توسط ایشان معطوف به تغییر در سیاست خارجی فعلی است. فاکتور دیگری که در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته، «توان» تغییر است. بدون تردید جمهوری اسلامی از تمام ظرفیتهای موجود خود برای رسیدن به وضعیت مطلوب استفاده نکرده است. این در سخنان رهبر انقلاب به عنوان موجهترین فرد برای تعریف سیاست خارجی موجود است. در صورت تحقق این اراده و این توان، «امکان» رسیدن به این سناریو فراهم میشود، بنابراین به دلیل شناخت این 2 فاکتور توسط نخبگان سیاسی و مردم در ایران و با تغییر معادلات نظام بینالملل به نفع جمهوری اسلامی، امکان تحقق این سناریو بیش از 50 درصد است. تمام شواهد نشاندهندهی این است که سوریه تا سال 2014م. با بشار اسد حکومت را به پیش خواهد برد. چرا که حتی غرب نیز به این نتیجه خواهد رسید که بهترین انتخاب، انتخاب
مردم در سوریه است و البته اسد بعد از 2014م. از قدرت کنار خواهد رفت و روند اصلاحات سریع در ساختار نظام سوریه بهوجود خواهد آمد. ج) سناریوی بدبینانه؛ مطابق این سناریو همزمان با پافشاری ایران بر تداوم غنیسازی، غرب بر وضعیت فعلی یعنی عدم رسمیت فعالیت هستهای ایران اصرار میورزد و چین و روسیه نیز ضمن امتیاز گرفتن از ایران و عدم تحریم شرکتهای خود از واردات نفت ایران، از برگ ایران در سطح بینالملل استفاده میکنند و از غرب نیز در خصوص ایران امتیاز میگیرند. سیاست خارجی ایران از بعد اقتصادی تبدیل به ابعاد امنیتی میشود و ایران در سطح بینالملل منزوی میگردد. محور اصلی این سناریو متأثر شدن سیاست خارجی از بازیهای داخلی سیاست است چرا که تا انتخابات فرصت زیادی باقی نمانده است و احتمال اینکه دولت فعلی، فعالیتهای هدفمند خود را تحتالشعاع بازیهای انتخاباتی قرار دهد، وجود دارد. در این صورت فضای اقتصادی کشور سیاست زده خواهد شد و همت نخبگان سیاسی، اقتصادی و توان و ارادهی ایران معطوف به انتخابات و حوادث بعد از آن خواهد شد. اقتصاد، امنیتی شده و شیرازه ظرفیتهای موجود کشور از بین خواهد رفت. باید گفت که احتمال تحقق این
سناریو کم نیست که این امر بیشتر به دلیل فضای 3 سال اخیر دولت و اطرافیان دولت از یک طرف و به وجود آمدن مهندسی جدید سیاسی در دولت فعلی و فضای سیاسی کشور از جانب دیگر است؛ البته نویسنده معتقد است هر دوی این نیروهای سیاسی، صرفاً زندگی سیاسی و نه زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم را متأثر کرده است. بنابراین نهتنها نیرویی اجتماعی تحت عنوان «جنبش سبز با مطالبات مدنی و خواستهای دموکراتیک» در کشور وجود ندارد، بلکه حرکت مدنی تحت عنوان «حرکت انسانی عدالتخواهانه» که برخی اطرافیان رئیس جمهور «به صورت انتزاعی و نه واقعی»، از آن سخن میگویند نیز در قالب تصورات ذهنی وی بوده است. با این حال، امکان فعالیت این 2 نحله در فضای سیاسی کشور و تحتالشعاع قرار دادن نیروها، توان و زندگی سیاسی کشور وجود دارد و در صورت عملیاتی شدن این توان، بسیاری از پتانسیلهای کشور برای تحقق سناریوهای خوشبینانه و تحقق اراده و توان واقعی نظام، تحت تأثیر قرار خواهد گرفت احتمال تحقق این سناریو نیز در سیاست خارجی کشور ما وجود دارد؛ چرا که خیز هر 2 جریان برای انتخابات و فضای پیش و پس از انتخابات به خوبی مشهود است و این بستگی به مدیریت پیش از انتخابات برخی از
نخبگان وفادار به نظام سیاسی دارد که به چه مقدار از این توان مطلع باشند و به چه مقدار اجازهی بازی کردن این 2 جریان با برگ انتخابات را فراهم کرده و نیروهای وفادار اجتماعی را چگونه شکلبندی کنند. د) سناریوی فاجعه در این سناریو سیاست خارجی ایران صددرصد امنیتی میشود و اقتصاد نیز کاملاً تحتالشعاع مسائل امنیتی قرار میگیرد. سوریه از هم میپاشد، روسیه و چین از ایران دوری میکنند، سیاست تغییر رژیم آمریکا در ایران عملیاتی تندتر به خود میگیرد. نیروهای معارض در ایران سربر میآورند و تمام بازیگران منطقه و فرامنطقه ضد ایران وارد کارزار میشوند. در این سناریو چین و روسیه نقش تسریع کننده را در ایران بازی خواهند کرد؛ یعنی روند تحدید توان ایران را تسریع خواهند کرد. احتمال تحقق این سناریو در سیاست خارجی ایران به چند دلیل بسیار بعید است. ابتدا به موضوع سوریه میپردازیم. تمام شواهد نشاندهندهی این است که سوریه تا سال 2014م. با بشار اسد حکومت را به پیش خواهد برد. چرا که حتی غرب نیز به این نتیجه خواهد رسید که بهترین انتخاب، انتخاب مردم در سوریه است و البته اسد بعد از 2014م. از قدرت کنار خواهد رفت و روند اصلاحات سریع در ساختار
نظام سوریه بهوجود خواهد آمد؛ البته آیندهی سوریه نیز بهچند عامل بستگی دارد: «اینکه روسیه و چین تا چه اندازه از اسد حمایت کنند، غرب تا چه حد بر سوریه فشار وارد کند، اسد تا چه اندازه موفق به انجام اصلاحات شود و مهمتر از همه اینکه مردم سوریه جانب کدام گروه (معارضان یا دولت) را بگیرند.» چرا که گفته میشود مردم سوریه هنوز به عنوان نیروی سوم و البته خاموش در سوریه محسوب میشوند که وزن دولت را نیز در ثبات و برقراری ثبات بیشتر میدانند. در صورت پایبندی مردم بر این وضعیت فعلی خاموش، به این دلیل که مهمترین خواستهی آنها برقراری امنیت و ثبات خواهد شد، با حکومت همسو خواهند شد و مشکلات فعلی اسد از بین خواهد رفت ولی در صورتی که مردم همسو با امنیت اسد نشوند، حکومت مجبور به فرار از قدرت خواهد شد که احتمال آن بسیار ضعیف است؛ چرا که در وضعیت ناامنی مردم تمایل به برقراری ثبات حتی توسط حکومت نامطلوب خود را خواهند شد. در خصوص روسیه و چین و رفتارهای این 2 کشور نیز بایستی به 2 فاکتور مهم موجود در آنها اشاره کرد. سیاستهای این 2 نهتنها با شخصیت تصمیمسازان و تصمیمگیران سیاست خارجی روسیه و چین همساز است، بلکه با موضع
درازمدت این 2 کشور در عرصهی بینالمللی مطابقت دارد. سیاست خارجی روسیه و چین بر مبنای الگو و طرح بقا طراحی نشده که لزوم حفظ وضعیت خود در نظام بینالملل، عامل سوق دادن این 2 کشور به غرب سیاسی و آمریکا باشد. این 2 کشور نهتنها در ایران و با ایران منافع درازمدت دارند، بلکه مخالفت این 2 با فروپاشی شوروی نیز نه «امتیاز دادن به ایران برای امتیاز گرفتن از ایران»، بلکه مبنای ساختاری سیاست این 2 کشور محسوب میشوند. «پوتین» شخصیتی اوراسیامحور و نه اروپا محور است. داعیهی بازسازی روسیه و بازگرداندن قدرت روسیه برای تبدیل شدن به قدرت اول جهان را دارد. شخصیتی کاملاً جاهطلب نسبت به وضعیت فعلی جهان است. در چین رهبران بهشدت متأثر از «دنگ شیائوپینگ» هستند و قصد تبدیل کردن چین از قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی را در دنیا دارند. بنابراین مخالفت با حمله به سوریه نه برای حمایت کردن از ایران و امتیاز دادن به ایران، بلکه متأثر از برنامهریزی درازمدت در سیاست خارجی این 2 کشور است. مطابق با واقعیتهای بینالمللی پیگیری عدم تحریم چین از ایران و استثنا کردن این کشور از تحریم نفتی ایران نشان دهندهی این فرضیه است که چین کماکان به انرژی
ایران وابسته است. ساختار تکنولوژیک چین با نفت ایران طراحی و ساماندهی شده است. بهراحتی امکان جدایی اقتصاد این کشور از ایران وجود ندارد. موضوع قرارداد «اس 300» نبایستی با روابط راهبردی 2 کشور مختلط شود و ایران نبایستی از شکایت خود نسبت به روسیه در مورد «اس 300» صرفنظر کند، در عین حال روابط 2 کشور نیز بایستی در بالاترین حد بهلحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ادامه یابد. این سیاست خارجی موضوعی نسبت به کشورها در کوتاهمدت بهترین موضعی است که دستگاه سیاست خارجی ایران برای عبور از «پیچ بزرگ تاریخی»، میتواند استفاده کند. بهطور کلی این سناریو احتمال بسیار ضعیفی برای تحقق دارد؛ چرا که وضعیت سیاست خارجی ایران به سمت فاجعه نخواهد رفت حتی در بدترین حالت سیاست خارجی ما با انتقال نخبگان مواجه خواهد شد. اصلیترین بخش سیاست خارجی؛ یعنی نگاه تئوریک به وسیلهی نخبگان اجرایی تعریف نشده و نمیشود و این مقوله نقطهی مثبت سیاست خارجی ایران است. مجریان سیاست خارجی توان تفسیر سیاست خارجی به رأی نحله و گروه خود را ندارند. سیاست خارجی ایران اصولی دارد که معرف اصلی آن رهبر انقلاب بوده است و در صورت رسیدن به خط قرمز و نقطهی فاجعه وی
از این پتانسیل موجود، استفاده خواهد کرد. هـ) سناریوی معجزه مطابق این سناریو ایران روند غنیسازی را پیگیری میکند، سوریه به قوت خویش باقی میماند، تحریم ایران از بین میرود، روسیه و چین تحریم ضد ایران را وتو میکنند. سیاست خارجی ایران از بعد امنیتی به اقتصادی تغییر مسیر میدهد. در این سناریو چین و روسیه عامل رسیدن به منافع ملی بلند مدت ایران محسوب میشوند. احتمال تحقق این سناریو نیز به چند دلیل ضعیف است. نخست اینکه روسیه و چین نگاهی کجدار و مریز نسبت به ایران دارند. درست است که روسیه و چین بهدنبال بازتولید قدرت و مشروعیت خود در نظام بینالملل هستند، ولی این 2 کشور به ایرانی با تأثیرات بینالمللی با دیدهی تردید مینگرند و بسیار ضعیف به نظر میرسد که توان تحمل ایرانی را داشته باشند که بتواند قطبی از نظام بینالملل باشد که این مهم میبایست مورد توجه زعمای دستگاه سیاست خارجی ایران قرار گیرد. به طور کلی قاعدهی روابط بینالملل این است که «هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد»، روسیه و چین هم منافع راهبردی در ایران و از ایران میبرند و هم زیر پرچم مخالفت ایران با غرب سینه میزنند و هم از رابطه با ایران منافع
کسب کرده و امتیاز میگیرند؛ البته که ایران دوست در کنار روسیه و چین به بهبود نفوذ این 2 کشور در کشورهای اسلامی میانجامد ولی همانطور که اشاره شد سیاست ایرانی این 2 کشور شبیه کاسهای از آب است که آن را کج نگه داشتهاند ولی از ریختن آن جلوگیری میکنند. با این حال برای منافع کوتاه و میان مدت ایران، روسیه و چین ابزاری برای دوری تهران از انزوای بینالمللی هستند، اگر نگاهی راهبردی به موقعیت ایران داشته باشیم و تحلیلی منصفانه از وضعیت این کشور ارائه دهیم وجود این 2 کشور پاشنه آشیل سیاست خارجی ایران نیست. هرچند تهدیدهایی برای سیاست خارجی دارد که در قسمت سوم به آن اشاره شد ولی برای سیاست خارجی استراتژیک ایران به عنوان وسیلهای برای رسیدن به هدف محسوب میشوند. با این حال بهنظر میرسد اساسیترین موضوع، برخورد موضوعی سیاست خارجی و نه تعریف جامع و کلی ایران با این 2 کشور است. موضوع قرارداد «اس 300» نبایستی با روابط راهبردی 2 کشور مختلط شود و ایران نبایستی از شکایت خود نسبت به روسیه در مورد «اس 300» صرفنظر کند، در عین حال روابط 2 کشور نیز بایستی در بالاترین حد (بهلحاظ سیاسی)، مبادلات نفتی و گازی (بهلحاظ اقتصادی) و
فرهنگی (فراموش نشود که بخشی از روسیه مسلمانانی هستند که ایران میتواند از موقعیت آنها برای فشار بر روسیه به دلیل تبعیض ضد آنها استفاده کند) ادامه یابد. این سیاست خارجی موضوعی نسبت به کشورها در کوتاهمدت بهترین موضعی است که دستگاه سیاست خارجی ایران برای عبور از «پیچ بزرگ تاریخی»، میتواند استفاده کند. اینکه جمهوری اسلامی چگونه بایستی از پتانسیل این 2 کشور استفاده کند و چگونه بایستی تهدیدها را به حداقل ممکن برساند، عنصری است که نیاز به وجود اتاقهای فکر، اندیشکدهها و ... دارد و با نگارش مقالهی کوتاه نمیتوان به طرح آن پرداخت.(