مهمترین محورهای گفتگوی «نسیم» با "سیدمحمدهاشم پوریزدان پرست"، کارشناس مسائل سیاسی و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه شیراز بدین شرح است: -آمریکا ابرقدرتی است که پس از جنگ جهانی دوم به دنبال تسلط بر همه جهان برآمده و به اصطلاح سیاست انزواطلبی را کنار گذاشته و به این سوی جهان گرویده شد؛ در نتیجه تلاش کرد پس از تسط بر آمریکای شمالی و جنوبی بر همه جهان مسلط شود. -آمریکادر کشور ما با هدف سلطه جویی و غارت ثروت در 28 مرداد سال 1332 کودتا کرد و وارد ایران شد و متاسفانه این ابرقدرت 25 سال با کمک ایادی داخلی خودش یعنی شاه و تشکیلات حکومتی او هر ظلمی را که می توانست در حق ملت ما انجام داد. - در آخرین روزهای پیروزی انقلاب نیز آمریکا معاون فرماندهی ناتو یعنی ژنرال "رابرت هایزر" را برای برپایی یک کودتا و سرکوب انقلاب به ایران فرستاد که این کودتا در شب 22 بهمن آغاز و برخلاف کودتای 28 مرداد با شکستی مفتضحانه روبرو شد. -آمریکا حتی بعد از پیروزی انقلاب و تسخیر لانه جاسوسی دست از دشمنی هایش برنداشت و برای به چنگ آوردن دوباره منافع بادآوردهای که در کشور ما داشت، به انواع توطئهها و فتنهها و شورشها در نقاط مرزی و درون جامعه ما
دست زد. این جریان منجر به عکسالعمل دانشجویان مسلمان و تسخیر لانه جاسوسی شد. -پس از جریان طبس آمریکا با ایران قطع رابطه کرد و ایران را در محاصره کامل اقتصادی خود قرار داد و اقتصاد ما را که به شدت به خود وابسته کرده بود با تحریم کردن قطعات، مواد، ماشین آلات و هواپیما تحریم کرد. -این که طرف مذاکره که و برای چه باشد، مهم است. اگر طرف مقابل شما حقوق شما را به عنوان یک طرف مستقل به رسمیت بشناسد و جنایاتی که در حق شما کرده را تمام کرده و رسما عذرخواهی کند، زمینه برای مذاکراه آماده میشود. -اگر آمریکا بخواهد همان راه را ادمه دهد و به گذشتهاش افتخار کند و استقلال ما را به رسمیت نشناسند و رأی ملت ما را در تشکیل نظام و انتخاب مسئولین نپذیرد، مذاکره بی معنا است و هیج کس چنین مذاکرهای را قبول نمیکند. -اختلاف میان ایران و آمریکا نه یک نزاع ایدئولوژیکی است و نه یک نزاع دیپلماتیک؛ بلکه آنها میخواهند مردم جهان را غارت کنند و همه جهان را بچاپند. نیروی نظامی که دارند، سازمانهای بینالمللی هم در اختیارشان هست. -موضوع اختلاف ایران و آمریکا، موضوع اختلاف یک شخصی که ثروتش را دزدان غارت کردند و به جان و مال و نوامیسش تجاوز
کردند، است. این یک اختلاف دیپلماتیک و یا ایدئولوژیک نیست بلکه یک اختلاف "انسانی" است و هر مکتب و عقیده و ایدئولوژی اجازه دفاع از خودش را میدهد. -امام چه زیبا رابطه بین ما و آمریکا را توصیف کردند و فرمودند که "رابطه ما با آمریکا، رابطه گرگ با میش است، چون آمریکای گرگ فقط به دنبال دریدن و نابود کردن ماست و این رابطه قابل قبولی برای هیچ انسانی نیست. -فلسطینیها مثل یاسر عرفات و محمود عباس یا کشورهای غربی جنوب خلیج فارس و یا انور سادات و حسنی مبارک از مذاکره با آمریکا چه نفعی بردند؟ آیا حقوق شان به رسمیت شناخته شد؟ اسراییلی که رهبران حماس را اخیرا ترور و اعلام کرده که سه روز میخواهد غزه را بمباران کند، واقعا به میثاقی پایبند است؟ -گذشته آمریکا و هم پیمانانش مثل اسراییل نشان داده که از درون اهداف اینها چیزی به عنوان منافع کشورهای مستقل بیرون نمیآید. -کسانی که موضوع مذاکره با آمریکا را مطرح میکنند از موضع ضغف و مرعوبیت و ساده لوحی است، در صورتی که مذاکراه از موضع ضعف و ترس و طمع و ساده لوحی، ما را یقینا به منافع کشورمان نمیرساند و زمینه سلطهطلبی بیشتر آمریکا و تشویق و تحریک او را فراهم می کند. -انتخاب مجدد
باراک اوباما در سیاست غارتگری و سلطه طلبی بر جهان آمریکا تاثیری ندارد چرا که اینها مهرههایی بیش در نظام سرمایهداری آمریکا نیستند لذا ساده لوحی است که فکر کنیم با آمدن اوباما این سیاستها عوض میشود. -طبق قانون اساسی نظر رهبر معظم انقلاب در این خصوص فصل الخطاب است و ایشان هم نظرشان کاملا روشن است و این رابطه را همان رابطه گرگ و میش میدانند.