تجربهی رأی لیستی و ائتلاف در مجلس یازدهم
سال 98 شورای ائتلاف نیروهای انقلاب تجربهای از وحدت و ائتلاف سیاسی را از سر گذراند اما به نظر میرسد به دلیل عدم پایبندی افراد به الزامات کار حزبی این تجربه چندان خوشایند نبوده است.
نسیمآنلاین: در انتخابات سال 98 اصولگرایان روی وحدت میان نامزدهای نزدیک به خود تأکید زیادی داشتند. منظور از وحدت نیز رسیدن به لیستی واحد برای شرکت در انتخابات بود. دلیل اصلیای که برای وحدت ذکر میشد، اصل کار تشکیلاتی بین جریانات همفکر و ترس از تکرار شدن تجربههای تلخ انتخاباتهای پیشین بود، درمقابل عدم وحدت منجر به شکست نهایی در انتخابات میشد.
نهایتاً در لحظات آخر، اصولگرایان موفق شدند لیستی واحد متشکل از نامزدهای اصولگرا ارائه کنند. جبهۀ پایداری در لحظات آخر راضی شد تا با لیست وحدت ائتلاف کند تا این دو جریان یک لیست مشترک به سرلیستی محمد باقر قالیباف تشکیل دهند. این لیست 30 نفره در نهایت توانست هر 30 کرسی مجلس در تهران را تصاحب کند. اما آیندۀ این لیست نامشخص بود. معلوم نبود آیا این وحدت شیرین دوام خواهد آورد یا به سرنوشت دیگری دچار خواهد شد. دو کانون اختلاف در مجلس آینده را نیز همین اختلاف نظر تشکیل میداد: جبهۀ پایداری از یکسو و نمایندگان نزدیک به قالیباف از سوی دیگر.
قبل از آنکه به سرنوشت این وحدت بپردازیم، میخواهیم به یک سؤال پاسخ دهیم. آیا اساساً لیست دادن و جمعی عمل کردن در انتخابات عقلانی است؟ چرا یک جمعیت سیاسی باید به دنبال کار جمعی و وحدت نظر در مسئلۀ انتخابات باشد؟ آیا این نوع عملکرد در نهایت منجر به شکلگیری نوعی عقلانی از سیاست خواهد شد یا این نوع عملکرد صرفۀ سیاسی نخواهد داشت؟
وحدت پیش از انتخابات و رسیدن به یک لیست واحد برای شکلدهی به یک بازی عقلانی صورت میگیرد. مجلس ماهیت جمعی دارد و حضور بازیگران متعدد و ماهیت پیشبینی ناپذیر این بازیگران، بازی در این زمین را نیز سخت و پیچیده کرده است. در نتیجه و با توجه به ماهیتی که از مجلس توصیف کردیم، سلسله قواعد نانوشتهای برای کسانی که خواهان حضور در این بازی هستند پدید میآید.
اولین قاعده این است که نمیتوان تکروی کرد! برای پیشبرد یک ایدۀ سیاسی باید دست به ائتلاف زد. بهترین راه برای ایجاد یک ائتلاف پیدا کردن جمعی همفکر و هم نظر و دارای منافع سیاسی مشترک است. آیا چنین جمعی عملاً در واقع وجود دارد؟ خیر! در اینجا باید دست به انتخاب زد. طیفهای مختلف باید از برخی از ایدههای سیاسی خود کوتاه بیایند تا در نقطهای تعادلی به نظری مشترک برسند.
در این صورت آیا بهترین ائتلاف ممکن محقق میشود؟ جواب باز هم منفی است. ائتلاف باید عملگرایانه نیز باشد. یعنی امکان پیروزی در انتخابات و جلب آرا را داشته باشد، زیرا که اساس سیاست مبتنی بر ایدۀ عملگرایی است. در این نقطه و بعد از در نظر گرفتن تمامی ملاحظات سیاسی ائتلافی مناسب برای فعالیت سیاسی با در نظر گرفتن اولین ملاحظات لازم برای این امر محقق میشود.
حالا بیایید فرض کنیم این ائتلافی که از آن صحبت کردیم، رأی آورد، ائتلاف مذکور چه مزیتی نسبت به باقی کسانی که در انتخابات ائتلاف نکردهاند، دارد؟ همانطور که گفتیم این ائتلاف برای یک سری ایده و منافع سیاسی مشخص تشکیل شده است و اگر منافع سیاسی مشخصی وجود نداشته باشد اصلاً صحبت از بازی عقلانی و ائتلاف در مجلس معنی خود را از دست میدهد. پس میتوان نتیجه گرفت که پیشبرد این منافع سیاسی در صورت ائتلاف مسیر عقلانیتری به خود میگیرد و افراد ائتلاف مذکور یک دست از حریف خود جلوتر افتادهاند، چون ابزارهای قدرتمندتری برای پیشبرد اهداف خود دارد.
برگردیم به مسئلۀ اصلی، مجلس یازدهم با وحدت بیسابقۀ اصولگرایان تشکیل شد. آیا اصولگرایان دردسر کمتری برای تصویب قوانین مجلس داشتند و بازی خود را به خوبی توانستند در مجلس پیش ببرند؟ برای پاسخ به این سؤال، بررسی مسئلۀ طرح شفافیت مناسب است. این طرح یکی از طرحهایی بود که شعار انتخاباتی بسیاری از نمایندگان مجلس را تشکیل میداد. این طرح مورد بحث و جنجال گروههای سیاسی مختلف در مجلس قرار گرفت و پس از کارشکنیهایی که نیروهای سیاسی گوناگون در مجلس انجام دادند -نیروهایی که سابقاً تحت یک لوا قرار گرفته بودند- مجلس یکدست نتوانست آئیننامۀ داخلی خود را اصلاح کند و هنوز هم شفافیت به نقطۀ مشخص و قابل اطمینانی نرسیده است و مردم نتوانستهاند دستاورد ملموسی از آن را احساس کنند.
این تنها نقطۀ درگیری و اختلاف نظر در مجلس نبود. هر بار که انتخابات هیئت رئیسۀ مجلس برگزار میشد با اینکه در فراکسیون مقرر میشد که به جز افراد انتخابی در جلسۀ فراکسیون باقی اعضا حق ثبتنام برای انتخابات هیئت رئیسۀ مجلس را ندارند، با این حال روز رأیگیری اتفاق دیگری رقم میخورد. آخرین نمونه از این اختلافات در تاریخ یکم و دوم خرداد سال 1402 رقم خورد. در انتخابات مذکور در جلسۀ فراکسیون قرار بر این شده بود تا افراد مشخصی برای انتخابات هیئت رئیسه کاندید شوند؛ افرادی که مورد قبول جبهۀ پایداری واقع نشدند و جبهۀ پایداری کاندید مستقل خود را در انتخابات هیئت رئیسه به صحنه فرستاد. در اینجا نیز اختلاف و دودستگی را بین افرادی مشاهده کردیم که هنگام انتخابات متحد همدیگر محسوب میشدند.
نمونۀ دیگر دو لایحۀ جنجالی حجاب و عفاف و طرح موسوم به صیانت است. در طرح صیانت نیز شاهد آن بودیم که اعضای نزدیک به جبهۀ پایداری سعی در تصویب طرحی را داشتند که ریاست مجلس به هیچ وجه حاضر نبود این طرح در زمان ریاست او به تصویب برسد و طی سلسله اقداماتی سیاسی توانست این طرح را مهار کند. در نهایت هیچ یک از طرفین حاضر به مصالحه نشدند و طرح صیانت هرگز در صحن یا کمیسیونهای داخلی مجلس مطرح نشد. چنین مناقشهای را در لایحۀ عفاف و حجاب نیز شاهد بودیم. هر چند لایحۀ عفاف و حجاب به سرنوشت طرح صیانت دچار نشد ولی همچنان شاهد اختلاف نظرهایی در مفاد و جزئیات لایحه در طرفین درگیری هستیم.
شاید مشخصترین نمود این درگیریها، نامهنگاریها و اظهار نظرهایی است که بین مجتبی توانگر و اعضای جبهۀ پایداری رد و بدل شده است. این درگیری که اردیبهشت ماه امسال رخ داد باعث شد که مجتبی توانگر در نامهای سرگشاده به نقد اظهارات مرتضی آقاتهرانی از اعضای جبهۀ پایداری دربارۀ مقولۀ عفاف و حجاب بپردازد و درصدد دفاع از عملکرد گروه سیاسی خود در مجلس برآید. ادبیات اظهارات طرفین علیه یکدیگر به گونهایست که گویی دو حزب سیاسی مخالف علیه هم قیام کردهاند و در حال دعوای سیاسی هستند و انگار نه انگار همین چهار سال پیش این افراد ذیل یک لیست مشترک رأی آوردند و اقدامات انتخاباتی خود را با توجه به همان لیست سازماندهی کردند.
آیا درصدد آنیم که هرگونه اختلاف نظر را نفی کرده و رأی به یکدست شدن نظر نمایندگان مجلس بدهیم؟ ادعای این متن چیز دیگری است. شکی نیست که وجود اختلاف نظر و کثرت طیفهای سیاسی گوناگون در مجلس را کسی نفی نمیکند ولی همانطور که پیش از این نیز گفتیم وقتی افرادی با همدیگر ائتلاف میکنند و موفق به کسب کرسیهای مجلس میشوند معنای آن این است که این افراد ایدههای سیاسی مشترکی داشتهاند و بنا به مصلحتی با همدیگر ائتلاف کردهاند.
حضور در لیست وحدت به این معناست که اعضای آن ایدۀ مشترکی داشتهاند و مسئولیت حضور یکدیگر در مجلس را نیز برعهده گرفتهاند. یعنی اعضای جبهۀ پایداری باید مسئولیت مخالفان فعلی خود در مجلس را برعهده بگیرند، همچنین اعضای نزدیک به رئیس مجلس که آن سوی طیف را تشکیل میدهند، باید مسئولیت مخالفان خود از جبهۀ پایداری را برعهده بگیرند زیرا که هرکدام از یک لیست واحد به مجلس وارد شدهاند. منظور از اینکه مسئولیت همدیگر را به عهده بگیرند این است که بتوانند از عملکرد دیگری دفاع کنند و این مستلزم آن است که در تصمیمات خود به یک رأی و نظر مشترک برسند. در غیر این صورت ائتلاف و لیست مشترک معنای خود را از دست میدهد.
تجربۀ شکستخوردۀ مجلس یازدهم از ائتلاف نشاندهندۀ آن است که نیروهای سیاسی درک مناسبی از ائتلاف و کار حزبی مشترک ندارند. ائتلاف در قالب یک جمع مشخص علاوه بر آنکه امکانهای مشخصی برای افراد پدید میآورد، الزامآور و مسئولیتآفرین نیز هست. اینکه افراد با همدیگر ائتلاف کنند و سپس در مجلس تمام هستی سیاسی یکدیگر را نفی کنند نوعی عدم آگاهی از قوانین عقلایی و تلاش برای فرار از مسئولیت محسوب میشود که در درجۀ اول آبروی سیاسی خود شخص و سرمایۀ اجماعی نهادهای اجماعگر سیاسیای که درصدد پایبندی به قواعد کار حزبی هستند را با خطر مواجه میکند!
فارغ از این مسائل، این عدم پایبندی به قواعد حزبی در نهایت مجلس را به هرجومرج میکشاند و موجب بیاعتمادی بین رأی دهندگان میشود. مقصود این است که رأیدهندگان وقتی به یک لیست خاص رأی میدهند انتظار دارند که آن لیست برنامۀ واحدی را پیش ببرد. وقتی برنامۀ واحدی وجود ندارد و مردم نتیجۀ رأی خود در مجلس را این چنین میبینند از اساس اعتماد خود را نسبت به مجلس، کار حزبی و ائتلاف از دست میدهند. در اینجا با یک نوع عدم صداقت با رأی دهندگان مواجه هستیم که این عدم صداقت در نهایت موجب ناامیدی رأیدهندگان از مجلس میشود.