تهران آمریکایی و تهران آفریقایی

کدخبر: 2373174

دستگیری‌های متعدد مدیران شهری، تعلیق مدیریت شهری در شهرهای مختلف کشور، از بین رفتن زیست شهری و تغییر در اکوسیستم شهرها و... همه ماحصل همین انتخاب‌هایی است که گاه بدون ذره‌ای حساسیت و صرفا از سر رفع مسئولیت انجام می‌دهیم و بعد هم حسابی مطالبه‌گر و مدعی از نحوه مدیریت اینها هستیم.

دستگیری‌های متعدد مدیران شهری، تعلیق مدیریت شهری در شهرهای مختلف کشور، از بین رفتن زیست شهری و تغییر در اکوسیستم شهرها و... همه ماحصل همین انتخاب‌هایی است که گاه بدون ذره‌ای حساسیت و صرفا از سر رفع مسئولیت انجام می‌دهیم و بعد هم حسابی مطالبه‌گر و مدعی از نحوه مدیریت اینها هستیم. القصه پیرو تشریح و تحلیل وضعیت مدیریت شهری و ارائه راهکار برای حرکت در مسیر وضعیت مطلوب با سیدمجید حسینی، جامعه‌شناس و عضو هیات‌علمی دانشگاه تهران گفت‌وگوی مفصلی داشتیم و او توضیحاتی در این ارتباط داد.

مدیریت شهری فعلی در ابتدای مسیر مدیریت دوسوم شهروندان را حذف می‌کند

حسینی ابتدا به شرح وضعیت موجود پرداخت و در ارتباط با مدیریت شهری در ایران و خصوصا تهران گفت: «مشخصا از بعد جنگ رویکردی در مدیریت شهری حاکم شده که از نظر من این رویکرد را حتی در کشورهای غربی کنار گذاشتند، یعنی تقریبا در 100سال اخیر در غرب حاکم نیست. رویکرد این است که توسعه شهری را توسعه اتوبان‌ها، پل‌ها، تونل‌ها و امثالهم تلقی می‌کند. به‌خاطر این نگاه به توسعه شهری آنچه را بافت اجتماعی این شهر است، به‌هم می‌زند. اولویت را به این می‌دهد که این پل‌ها و تونل‌ها باید ساخته شود، پس برای اینکه اینها خواسته و ساخته شوند باید درآمدزایی کرد. درست است که ظاهرا مساله پل‌ها و تونل‌ها و ساخت‌وساز وجود دارد اما فی‌الواقع مساله اصلی درآمدزایی است، یعنی در رویکرد نخست دائما شهر فروش می‌رود، مجوز برای برج‌های تجاری داده می‌شود و باغ‌ها تخریب و اماکن عمومی خصوصی می‌شوند، ظاهرا برای اینکه پل‌ها، تونل‌ها و اتوبان‌ها ساخته شوند اما مساله اصلی درآمد است. در این ایده شهر یک محیطی برای حرکت سواره است، یعنی ما دائما باید گره‌های حرکت سواره و ماشین را باز کنیم. حرکت ساکنان و غیرساکنان که در این شهر هستند باید دائما سرعت یابد. سر چهارراه باز و رمپ ایجاد شود و... . خلاصه راه این ماشین باید باز شود. وقتی این اتفاقات قرار است بیفتد و عملا دوسوم شهر ماشین ندارند، یعنی از نقطه ابتدای ایده در خدمت دوسوم شهر نیستید و ایده اصلی توسعه شهری برای یک‌سوم شهر است. آن دوسوم الباقی که ماشین ندارند برای حمل‌ونقل عمومی هستند. حمل‌ونقل عمومی در حجم عظیم ماشین و اتوبان و افزایش تقاضا برای ماشین –هر میزان اتوبان باشد افزایش ماشین هم وجود دارد- عملا دوسوم از مردم هدف توسعه شهری نیستند. قرار نیست برای اینها کاری شود. اتوبان‌ها و بزرگراه‌ها تاریخ شهر را می‌شکافند، از روی خاطرات شهری عبور می‌کنند. میدانی در آن داشتید که در پاریس انقلاب شده است و هنوز سرجای خود است ولی یک میدان شهدا در مشهد داشتید که در آن انقلاب کردید ولی الان وجود ندارد. جای آن الان زیرگذر ساختند. پاریس 100 سال است فهمیده نباید آن میدان را دست بزند، ولی ما به‌طرز وحشیانه‌ای به خاطرات و درحقیقت به امر اجتماعی حمله می‌کنیم و به‌طرز بیرحمانه‌ای خاطرات مردم را از خیابان‌ها عوض می‌کنیم و اسم خیابان‌ها را تغییر می‌دهیم. مردم 40 سال است به اینجا میدان کاج می‌گویند، توجه نمی‌کنید مردم به این میدان چه می‌گویند و آن را تغییر می‌دهید. تهران با یک قرن وقفه الگوی توسعه برخی شهرهای غربی را به‌کار گرفته است. همه شهرهای غربی هم حتی به این سمت نرفتند. لندن 500 سال است بدون تغییر مانده. در لیسبون اگر بخواهید خانه‌ای را بازسازی کنید حق نمی‌دهند نما را بکنید، بلکه باید پشت نما را بریزید و پشت آن را همان مقدار بسازید. اجازه ندارید دوطبقه را چهارطبقه کنید؛ این معنا ندارد. نمای شهر برای مردم است. درحالی‌که اینجا از طریق فروش امر عمومی شهر را اداره می‌کنند. از این نظر توسعه شهری در این رویکرد اول چیزی جز کار انداختن سرمایه در شهر نیست.»

توسعه شهری درخدمت افزایش سرمایه‌دارها

حسینی ادامه داد: «کشور یک سرمایه‌دار مالی دارد که باید پول خود را جایی ببرد که بیشترین سود را داشته باشد. به‌تعبیر دقیق آن پول خود را از کارخانه به شهر آورده است. به همین دلیل حالا ما شهروندان، کارگر هستیم؛ کارگر این سرمایه‌داری مسکن. کشور پول دارد و می‌تواند به کارخانه ببرد و تولید را راه بیندازد و این کار را نمی‌کند، بلکه به شهر می‌آورد و دوطبقه را چهارطبقه می‌کند و با دلالی گران می‌کند و می‌فروشد. طرفدار اقتصاد نوکلاسیک می‌گویند این تولید است یعنی در آن هزار اشتغال تولید می‌شود اما فراموش می‌کنند این گران‌سازی است. این خصوصی کردن امر عمومی است، وقتی دو طبقه را چهارطبقه می‌کنید و شهرداری 5 درصد سود این چهارطبقه را از شما تحت‌عنوان تراکم می‌گیرد، 95 درصد به جیب بساز و بفروش می‌رود. این هوا برای مردم است و اگر به سرمایه‌دار می‌دهید باید کل پول آن را بگیرید، چرا 5 درصد را می‌گیرید؟ اگر سرمایه‌دار در زعفرانیه طبقه‌ای 200میلیارد سود می‌کند کل آن پول را باید به شهر بدهید. چرا پنج میلیارد به شهر می‌دهید؟ چون این نگاه از توسعه شهری دائما در خدمت این است که این سرمایه‌دار زیاد شود. در جهان نولیبرال -الگویی که در برخی کشورهای غربی وجود داشته است- یکی از الگوهای تکراری همین است که سرمایه را حوزه مسکن ببرید. اینکه مسکن دوطبقه‌ای را دوباره دوطبقه‌ای بسازید سودی ندارد، آن هم بدون تغییر نما. مسکن زمانی سود دارد که دوطبقه را 20طبقه کنید، 10طبقه را با قانون بسازید و 10طبقه را هم رشوه بدهید و بسازید. اتفاقا اصل سود همان شود که رشوه دادید یا به کمیسیون ماده 5 پول دادید. کم‌کم شهر آنقدر در خدمت سرمایه و ثروتمند قرار می‌گیرد که تخلف یعنی کمیسیون ماده 5 بخشی از امکان اداره شهر می‌شود، یعنی اگر شورای شهر تخلف نکند شهر اداره نمی‌شود. شهر با آن نگاهی که اینها بیان می‌کنند. با 60 هزار کارمندی که گرفتند و می‌خواهند شهر را پول و تونل بسازند و باز دائما کارمندان کارها را به بخش خصوصی برون‌سپاری می‌کنند و پیمانکار می‌گیرند. در این فرآیند وقتی سرمایه به شهر هجوم می‌آورد چه اتفاقی می‌افتد؟ زمین‌ها از ساکنان قدیمی سلب مالکیت می‌شوند. اول با قیمت ارزان در منطقه 5 می‌خرند. در هرندی و... هم ملت متری 10 تومان می‌خرند. ابتدا فعالیت می‌کنند اما آنجا برج می‌سازند و تراکم می‌خرند و قیمت را 100 برابر می‌کنند. به‌تدریج ساکنان قدیمی چون زمین‌ها را فروختند از شهر اخراج می‌شوند و به حومه‌های شهری می‌روند. آن زمان شاهد هستید کنار شهر هشت‌میلیونی تهران قلعه‌حسن‌خان 700 هزار نفری که از یزد بزرگ‌تر است، شکل می‌گیرد. این حاشیه‌نشینی شهری از یک استان بزرگ‌تر است. ساکنان قدیمی آرام‌آرام به حومه رانده می‌شوند و در شهر اشرافی‌سازی اتفاق می‌افتد.»

تهران، چیزی شبیه نیویورک در مساله شکاف اجتماعی

عضو هیات‌علمی دانشگاه تهران در ارتباط با سکونت و رفت‌وآمد شهروندان به حومه شهرها، خصوصا در کلانشهر تهران گفت: «حومه‌ها تبدیل به مرکز کارگرانی می‌شوند که باید در کارخانه کار می‌کردند اما الان در شهر خدمات می‌دهند. مجتمع‌های مسکونی بدون خدمات عمومی مانند مدرسه، مسجد و... اطراف شهرهای بزرگ شکل می‌گیرند. حجم وسیعی از مجتمع‌های مسکونی بدون خدمات و بی‌کیفیت اطراف تهران ساخته شده که برای کارگران شهری است. هر صبح این کارگران را از حومه‌ها جمع می‌کنند و به تهران می‌آورند. اتوبان کرج چرا هر صبح و هر بعد‌از‌ظهر دارای ترافیک شدید است؟ چون کارکرد اتوبان در این نظم این است که کارگر بیاورد. اسم اینها ظاهرا کارگر نیست ولی همگی کارگران سرمایه شهری هستند. این سرمایه شهری حاضر نیست پول مسکن داشتن اینها رادر شهرها پرداخت کند، پس اینها باید به حومه بروند و چون تهران گران می‌شود حومه هم گران می‌شود و باید اینها حومه‌تر بروند، یعنی اگر سال قبل با یک ساعت فاصله به تهران می‌رسید، سال جدید با دو ساعت فاصله به تهران می‌رسید. جالب است که شبیه الگوی 100 سال قبل نیویورک است. نیویورک را می‌گویند دو ساعت دارد؛ ساعتی که کارگران به شهر می‌آیند که معمولا چهار تا پنج صبح باید حرکت کنند و به شهر برسند و شهر را گرم کنند و دیگری ساعت هشت است که وال‌استریتی‌ها، منهتنی‌ها، بورسی‌ها، بانکی‌ها و دانشگاهی‌ها به شهر می‌آیند. بعد‌از‌ظهر‌ها هم این چنین است که ساعت 6 سوسول‌های شهری به خانه می‌روند و کارگران تا 12 شب کارهای شهر را می‌کنند و آن زمان به حاشیه شهر می‌روند تا استراحت کنند. این اتفاق نیویورک است و دقیقا تهران به این شکل است؛ شهر سرمایه‌دارانه است. پیامدها چیست؟ تخریب فضاهای عمومی مسکونی، تخریب باغ‌ها، کاسته شدن از فضای عمومی غیرتجاری و... . پارک هم بخواهید در شهر استفاده کنید باید پول بدهید. هرجا در این شهر بروید فضای عمومی غیرتجاری ندارد. فرهنگسرا بروید باید پول بپردازید. باغ کتاب بروید باید پول بپردازید. هر چیزی که به‌عنوان محیط شهری عمومی وجود دارد باید پول بدهید. دریاچه چیتگر بروید باید به‌اندازه حقوق ماهانه خود پول پرداخت کنید، درحالی‌که این دریاچه عمومی بوده که این میزان خصوصی شده است. دریاچه عمومی است و این را چطور خریده‌اید؟ تکه‌تکه شدن محلات شهر از پیامدهاست. اتوبانی از محله نواب رد شده و دیگر محله نواب نداریم. رونق بخشیدن به ساخت‌وساز و املاک و مستغلات در شهر به‌نوعی که اگر شورایاری هم در شهر شکل می‌دهید و می‌خواهید دموکراسی شهری راه بیندازید زیر سرمایه‌داری شهری و املاک می‌رود و بنگاهی‌ها می‌برند. مهاجرت اجباری ساکنان کمتربرخوردار از شهر به یک معنای تخریب زیست و کیفیت زیست ساکنان شهر است. این اصول سرمایه‌داری و مدیریت شهری است.»

اصلاح‌طلبان تجاری‌سازی شهر را واکسینه می‌کنند

این جامعه‌شناس افزود: «اصلاح‌طلبان این را از 96 تا 1400 طرح کردند که نمی‌خواهیم رویکرد تراکم‌فروشی را ادامه دهیم و حالا می‌خواهیم رویکرد زیست‌شهری را ادامه دهیم. از نظر من اصلاح‌طلبان ورژن ضعیف‌شده ورژن اول هستند. یعنی درحقیقت اصلاح‌طلبان تجاری‌سازی شهر را واکسینه می‌کنند. چطور این کار را انجام می‌دهند؟ اینها با سیاست‌های فرهنگی تجاری‌سازی می‌کنند، به جای اینکه با مال‌های بزرگ شهر را تجاری‌سازی کنند به‌تدریج به‌مثابه بن‌مایه این سیاستگذاری شهری حوزه فرهنگ را تجاری‌سازی می‌کنند. گسترش فضای تجاری درحال افزایش است. شهر، شهر کافه‌ها شده است؛ با ایجاد پیاده‌روهای تجاری فرهنگی، از 30 تیر تا هرجایی که اسم فرهنگ را روی آن گذاشته‌اند وپول می‌گیرند؛ ایجاد اماکن تجاری همچون خانه‌های قدیمی که تبدیل به بوتیک‌هتل شده و خود شهردار تهران افتتاحش می‌کند و خانه قدیمی را به جای اینکه مرکز موزه کند، تبدیل به مهم‌ترین سازه تجاری می‌کند و بدان امکانات تجاری می‌دهد؛ درحالی‌که قیمت مسکن ده‌ها برابر شده است دوباره سیاست‌های تشویقی برای بازسازی بافت‌های فرسوده می‌گذارد و قیمت مسکن را کنترل نمی‌کند چون می‌خواهد تراکم بفروشد. درحقیقت دروغ می‌گوید که نمی‌خواهم تراکم بفروشم چون همه سیاست‌هایی که به‌کار می‌گیرد در خدمت جاری‌سازی امر عمومی است. یک زمانی فرهنگ محل پولسازی نبود ولی الان کافه است که پول می‌سازد و بوتیک هتل و باغ کتاب است. بزرگ‌ترین مجموعه‌های فرهنگی شهر عمیقا تجاری‌سازی شده است. پر از رستوران و کافه و منابع درآمدزایی شده است. ظاهرا این محیط فرهنگی است ولی رستوران است و پول کسب می‌کنند. کوشش برای اینکه تهران مقصد گردشگری شود یا دست‌کم شهر زیست‌پذیر شود به‌عنوان استراتژی در شهر هدف‌گذاری شده ولی یک لحظه فراموش کرده این استراتژی هم تجاری‌سازی است که پول درآوردن است. به‌عبارت دیگر اگر سیاستگذاری در دهه 70 و 80 ناظر به گسترش زیرساخت‌های عمرانی همچون پل، تونل، بزرگراه از طریق فروش تراکم بافت مسکونی شهر تهران بوده است، در دهه 90 این سیاست‌ها ناظر بر زیرساخت‌های فرهنگی با کارکرد تجاری است. شما هم زیست‌شهری را تبعیض‌آمیز کردید. کافه برای انقلاب به بالاست، در محلات انقلاب به پایین که ضریب زندگی در هر خانه دو خانوار است کافه چه‌کاره است؟ بنابراین در هردو رویکرد که دو سر یک طیف به لحاظ سیاسی یکی است. اصلاح‌طلب نتوانست سیاست رسمی خود را تراکم‌فروشی اعلام کند ولی جامع بودجه آن مبتنی‌بر تراکم است و اعلام نمی‌کند. به‌جای آن در تقویت تجاری‌سازی فرهنگ که آخرین حلقه تجاری‌سازی است، پیش رفته است. فکر می‌کنید چرا در محیط‌های فرهنگی به‌جای اینکه تقویت نخبگان و نویسندگان و امثالهم شکل گیرد سینما تقویت می‌شود؟ چون سینما قابل درآمدزایی است. سالن‌های بزرگ سینمایی دراختیار صاحبان بزرگ سرمایه است. یعنی در رویکرد ظاهرا اول که از کرباسچی شروع می‌شود فضاهای عمومی قرار است به مجتمع‌های تجاری بدل شود و در رویکرد اصلاح‌طلبان و رویکرد 96 تا 1400 فضای خصوصی و قدیمی قرار است تجاری‌سازی شود. چه فرقی با هم دارند؟ اگر اینها طرفدار زیست‌شهری بودند الان انقلاب به پایین کمی آباد شده بود، درحالی‌که این منطقه عمیقا بدتر شده است. نه‌تنها بدتر شده بلکه جمعیت آن اخراج می‌شود. در نظام‌آباد هم نمی‌توانید خانه بگیرید. آرام‌آرام از طریق تجاری‌سازی نظام‌آباد هم گران شده است و نظام‌آباد هم اشرافی‌سازی می‌شود. چون 300هزار نفر میلیاردر ایرانی محیط‌هایی برای پس‌انداز سرمایه خود می‌خواهند و تنها جایی که دارند مسکن است ولی نیاوران و زعفرانیه پر شده است. زمین زعفرانیه محدود است. چند مال می‌خواهید در زعفرانیه بسازید؟ این اشرافیت باید به کل شهر برسد اما تا لحظه‌ای که این اشرافی‌سازی پای خود را در منطقه 17 نگذاشته و به شهرری نرفته است _که سال‌ها طول می‌کشد تا آنجا را اشرافی‌سازی کنند_ آن پایین هر روز بی‌امکانات‌تر می‌شود. درحالی‌که اینها شعار دادند می‌خواهیم شهر را زیست‌پذیر کنیم اما برای چه کسی زیست‌پذیر شده است؟»

ثمره کلی کرباسچی تا حناچی گران‌شدن زیست و زندگی در تهران بوده

حسینی در ادامه به همدستی دولت و مدیریت شهری در بالابردن هزینه‌های زندگی در شهر اشاره کرد و گفت: «مهم‌ترین مفهوم یک توسعه درحقیقت فرصت‌های دسترسی برابر است. چیزی که در ادبیات اصلاح‌طلبان این شورا هم وجود ندارد. پس آنها هم طرفدار توسعه به‌مثابه هرگونه افزایش ثروت هستند. اینها توسعه را اینچنین می‌فهمند، توسعه به‌معنای توسعه ثروت بلاشرط است که بدون هیچ شرطی اعم از عدالت و اشتغال و مشارکت اجرا می‌شود. چرا در تهران این میزان سطح مشارکت کاهش یافته است؟ چون بخش مهمی از شهروندان تهران خود را آدم این شهر نمی‌دانند و می‌گویند در چرخ و پر اداره سیاسی، اداری، اقتصادی این شهر من هیچ‌کاره هستم، برای چه باید مشارکت کنم؟ تونل‌های عمیق یا برج میلاد در تهران می‌سازید. ساخت برج میلاد تقریبا در دوره کرباسچی تا انتهای دوره قالیباف طول کشید، یعنی تمام شهر در اختیار این پروژه قرار می‌گرفت، این چه فرقی با پیاده‌روهای تجاری، کافه‌گالری، بوتیک هتل و امثالهم دارد؟ بوتیک هتل هم جای گرانی است. چه فرقی با مال دارد؟ این را ذیل فرهنگ آوردید که به شما نگویند تجاری‌سازی به‌نفع طبقات بالا می‌کنید. عملا فضاهای عمومی خیابان‌ها در مناطق شمال شهر به فضای خصوصی بدل شده است، حتی در پیاده‌رو بخواهید بنشینید باید به رستوران پول بپردازید. تهران از نظر مدیریت شهری دهه 90 اصلاح‌طلب باید شهری جذاب برای سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذاری در املاک، در اماکن به ظاهر فرهنگی اما تجاری شهری باشد که به اندازه‌ای زندگی را در آن گران می‌کنند که طبقات فرودست چاره‌ای جز مهاجرت نداشته باشند. دولت به‌مثابه استیت کاملا در‌اختیار بانک اقلام عمومی را گران می‌کند. حالا مدیریت شهری هم مسکن را به‌عنوان 70 درصد سبد هزینه خانوار گران می‌کند، انگار اینها دست به دست هم دادند تا گران‌سازی کنند. اتفاقی که می‌افتد این است که باید از شهر مهاجرت کنید. چقدر از شهر باید مهاجرت کنند؟ آیا پایانی دارد؟ در شهری همانند تهران که در دهه 50 و 60 همیشه شکایت از مهاجرت بوده که مهاجرت به شهر زیاد است، مهاجرت منفی شده است. چه اتفاقی افتاده است؟ تنها مشکل این شهر این بود که مهاجرت به این شهر زیاد است. علی‌رغم اینکه این شهر این میزان پول دارد چرا حجم ساکنان شب در آن کم است؟ چون گران است، چون مسکن گران است و مسکن محل سرمایه شهری است.» عضو هیات‌علمی دانشگاه تهران در ادامه گفت: «من نمی‌گویم اتفاقات خوب نیفتاده است. توسعه مترو یکی از خوب‌ترین اتفاقات این شهر است چون حمل‌ونقل عمومی است، توسعه اتوبوسرانی یکی از بهترین اتفاقات شهر است و در دوره‌های مختلف به‌خصوص دوره قالیباف اتفاق افتاده، اما در دوره قالیباف در مترو به اندازه طرح پهلوی رسیدیم. این طراحی برای قبل از انقلاب است که به سطح آن رسیدیم، درحالی‌که باید به لحظه اکنون شهر برسیم که این حجم از مترو اصلا جواب نمی‌دهد. در مترو چه خبر است؟ مترو چرخ‌گوشت طبقات پایین است. طبقات بالا یک‌سوم ماشین شخصی دارند و زندگی خود را می‌کنند و اتوبان‌ها را برای آنها ساخته‌ایم. نمی‌خواهم بگویم در این سه دهه اتفاقاتی به‌نفع طبقات پایین نیفتاده است ولی ثمره کلی کرباسچی تا حناچی گران‌شدن زیست و زندگی در تهران بوده است. امکان زندگی برای بخش قابل‌توجهی از ساکنان این شهر از بین رفته و مهاجرت تنها راه‌حل ساکنان فاقد ملک و مالکیت در شهر است. یعنی اگر با این سیستم ملک در شهر نداشته باشید مجبور به مهاجرت هستید و فقط زمان آن قطعی نیست.»

ما با 2 تهران مواجهیم تهران آمریکا و تهران آفریقا!

این عضو هیات‌علمی در ادامه سراغ ارائه راهکار جایگزین رفت و در تشریح وضعیت مطلوب و الزامات رسیدن به آن گفت: «گفتار جایگزین چیست؟ عدالت شهری به‌مثابه گفتار جایگزین است. یعنی تا تفسیر شما از توسعه و وظایف مدیریت شهری عوض نشود آش همین آش است و کاسه همین کاسه! یعنی تا وقتی شهرداری مسئول پل و اتوبان است ولی مسئول مدرسه نیست، این شهر به حجم زیادی مدرسه، بیمارستان و محیط‌های عمومی برای اینکه آدم‌هایی که در 40 متری زندگی می‌کنند نفس بکشند، نیاز دارد و وضعیت همین خواهد ماند. همه سرانه‌ها در شمال شهر است. ما در منطقه‌ای که کلا 100هزار نفر هم زندگی نمی‌کنند پنج‌ بیمارستان فوق‌تخصصی داریم. اندازه یک کشور بیمارستان فوق‌تخصصی در این منطقه داریم. در نقطه دیگری از شهر که یک‌میلیون نفر در آن زندگی می‌کنند سه بیمارستان درست و حسابی نداریم. چرا؟ آنچه در این ادبیات توسعه شهری مغفول مانده می‌دانید چیست؟ خیر جمعی است. منفعت کل چیست؟ درحقیقت خیر جمعی است که نشان می‌دهد سیاستگذاری در شهر باید برای چه کسی باشد. درحقیقت سوال اصلی این است که سیاست شهر باید به نفع چه کسی باشد؟ تاکنون به نفع دو دهک بالای جامعه بوده و کل میلیاردرهای ایران را در تهران جمع کرده است، آن‌هم نه در زیرخط انقلاب بلکه بالای خط انقلاب! حتی بالای خط همت! بالای اتوبان همت مرکز سرمایه کشور است و بیشترین حجم خلق نقدینگی در این بالای همت از طریق وام‌های بانکی به مسکن اتفاق افتاده است. درحقیقت مدیریت شهری منابعی در اختیار دارد که براساس رویکردی که به شهر دارد آنها را بازتولید می‌کند. این منابع چگونه باید توزیع شود و برای چه کسانی باید توزیع شود و چه هدفی داشته باشد که اکثریت مردم شهر از آن استفاده کنند؟ این سوال تاکنون پرسیده نشده است. در این سه دهه اخیر، مساله کوشش جهت افزایش سرانه کیفیت زندگی در پهنه‌های کمتربرخوردار شهر تلاش برای کاستن تفاوت معنادار فضاهای کالبدی و شمال و جنوب تهران، بازتوزیع منابع شهری به‌نفع محلات و مناطق کمتر توسعه‌یافته عملا در دستور‌کار قرار نداشته است. هرچند شعار آن داده شد؛ چراکه تا لحظه‌ای که توسعه شهری پل و اتوبان حساب می‌شود زدن پل و اتوبان در جنوب شهر به ضرر آنهاست. شما در جنوب شهر اتوبان بسازید چه می‌شود؟ زمین‌ها را گران کردید و همه آنها اجاره‌نشین هستند و باید بروند. آنها را به باقرشهر اخراج کردید. در گفتمان بازتوزیع عادلانه منابع در شهر، عدالت شهری افزودن به فضای عمومی شهر بی‌آنکه تجاری‌سازی شوند است. اگر باغ کتاب می‌سازید از جیب مردم ساخته‌اید، چرا دوباره از مردم پول می‌گیرید؟ پس این را ویژه طبقات بالا می‌کنید. ارائه خدمات ارزان شهری به پهنه‌های پایین‌دست شهر تهران، افزایش سرانه‌های شهری به مناطق پایین‌دستی که تراکم جمعیتی بسیار بالایی نسبت به شمال شهر دارند، هیچ‌گاه به‌عنوان یک گفتار یا گفتمان برای سیاست شهری مورد توجه واقعی نبوده است. نتیجه ضریب جینی شهر است و فاصله اختلاف طبقاتی در این شهر در نسبت باستی‌هیلز با هرندی است. اگر اینها را مقایسه کنید، می‌بینید از ضریب جینی آمریکا بیشتر است. از فاصله نیویورک با اتیوپی بیشتر است. ما دو تهران داریم که تهران آفریقا و تهران آمریکاست. این نتیجه سه دهه سیاست‌های توسعه شهری است. توسعه‌ای که فکر می‌کند توسعه به‌معنای انباشت ثروت به هر شکلی است. یعنی شهر پولدار باشد هرچند این پول‌ها در جیب یک عده باشد. اگر چنین کاری را بخواهید انجام دهید باید چند اقدام انجام دهید.»

در مدیریت شهری هیچ‌کس حتی شعار عدالت هم نمی‌دهد

این جامعه‌شناس ادامه داد: «بازاندیشی پیرامون درآمدهای شهری، رسمی کردن درآمدهای غیررسمی شهرداری، سازماندهی مشاغل غیررسمی همانند دستفروشان و وانت‌بارها و زباله‌گردها و... که شهروندان این شهر هستند ازجمله اقداماتی است که باید انجام داد. 60 هزار کودک کار در این شهر استثمار مطلق می‌شوند. به آنها تجاوز می‌شود. ساخت مدرسه به جای ساخت اتوبان، پل و تونل باید در دستور‌کار قرار گیرد. این شهر مدرسه در پهنه فرودست نیاز دارد. 70 درصد مدرسه‌های یافت‌آباد غیراستاندارد و لاکچری است و در مدارس دولتی نمی‌توانید چنین مدرسه‌ای پیدا کنید. درحالی‌که پهنه پایین‌دست نه مدرسه دارد و نه فضاهای فرهنگی تجاری‌سازی نشده. شما حتی در پایین‌شهر از تولید کتابخانه و قرائت‌خانه و اماکنی که فشار را کم می‌کند، سر باز زدید و به جای آن اگر سازه فرهنگی همچون فرهنگسرا ساخته شده پول دریافت کردید. فرهنگسرای بهمن را بابت تئاتری ساختید که از طبقه بالا بیایند و 100هزار تومان پول بدهند. درواقع مدیریت شهری در سه دهه اخیر علاقه‌ای به توزیع منابع به‌صورت برابر نداشته است. از این بدتر علاقه‌ای به تولید منابع به‌صورت برابر نداشته است. یعنی نه‌تنها در بازتوزیع ثروت‌هایی که در اختیار داشته، به‌صورت ناهمگون عمل کرده که توضیح می‌دهم چه شیوه‌هایی داشته، بلکه در تولید این منابع که درحقیقت سرمایه‌داری مسکن بوده نابرابر عمل کرده است. اگر ملک داشتید شریک مدیریت شهری بودید و اگر ملک نداشتید اخراج هستید و باید به پردیس و شهرهای اطراف بروید. درحقیقت مساله امروز شهر تهران نه برمبنای درآمدهای منطقه‌ای شهر که باید برمبنای نرخ جمعیت ساکنان و میزان دسترسی به سرانه شهری باشد. الان به طرز عجیبی چون منطقه یک هستید و درآمد بیشتری ایجاد می‌کنید بودجه بیشتری به شما داده می‌شود. یعنی به‌عنوان منطقه یک دائما شهر را گران می‌کنید و چون پایینی‌ها بدبخت می‌شوند بودجه زیرساختی بیشتری شهرداری به شما می‌دهد. یعنی فرض کنید اگر درآمد منطقه این است که شهر تهران امروز سه‌هزار میلیارد باشد، دوهزار میلیارد را خود برای زیرساخت‌های منطقه خرج می‌کند، پس هر روز آن منطقه مرفه‌تر می‌شود، سرمایه‌های عمومی آن بالا می‌رود و سرانه‌های پایین‌شهری به دلیل گران‌سازی و نصرفیدن ساخت مسکن پایین‌تر می‌رود. درحقیقت ساختار بودجه‌ریزی شهر در‌اختیار ثروتمندان است. بودجه سالیانه منطقه یک با منطقه 17 که چندین برابر جمعیت دارد چندین‌برابر است. درحقیقت شکاف عمیق کالبد طبقاتی شهر اتفاق می‌افتد که از طریق سازمان بودجه‌ریزی شهری است. بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مردم شهر عملا سرانه‌ای از بودجه شهر ندارند. چرا؟ چون پول اصلی در منطقه یک، دو،6 و 12 تولید می‌شود و کل پول هم به اینها می‌رسد. درحقیقت با یک چیزی به نام شهر نابرابر مواجه هستیم. کمترین میزان دسترسی به فضای سبز در مناطق پایین‌شهر است. درحالی‌که بیشترین استانداردهای زندگی در مناطق فرادست شهر است. اگر شهر تهران مشکل آلودگی هوا نداشت زعفرانیه و شهرری با هم به لحاظ کیفیت قابل‌مقایسه بودند. گفتار عدالت شهری برای اولین‌بار به‌عنوان هدف و غایت در سیاستگذاری شهری باید تعیین شود، نه توسعه شهری! تا این لحظه از بیان عنوان عدالت شهری فرار کرده‌اند. تقریبا جز یکی دو سال از حضور برخی شهرداران کسی درمورد عدالت در شهر حتی شعار هم نداده است.»

شورای شهر معاون اجرایی تجاری‌سازی شهر است

استاد دانشگاه تهران با انتقاد از رویه موجود در مدیریت شهری افزود: «درحقیقت تا لحظه‌ای که فرادست‌نشینان شهری عوارض شهر را نمی‌دهند اما از آن درآمد کسب می‌کنند، دائما اختلاف طبقاتی زیاد می‌شود. یعنی شما در شهر به‌عنوان بساز و بفروش عوارض نمی‌دهید، اگر استانبول بودید از شما می‌گرفتند ولی به‌جای آن دائما از زیرساخت‌های شهری پولدارتر می‌شوید. لحظه‌ای پل و اتوبان ساخته می‌شود و شمال‌‌شهر گران‌تر می‌شود. اتفاقی که باید بیفتد، چیست؟ فرادست‌نشینان باید عوارض بیشتری پرداخت کنند؛ چراکه در زیست مطلوب‌تری زندگی می‌کنند، از زیرساخت‌های شهری استفاده می‌کنند و شهر چندبرابر از مناطق فرودست‌نشین برای دسترسی آنها به امکانات و خدمات هزینه کرده است. کلی خرج آن بالایی‌ها شده است. مدیریت شهری باید برای امور مربوط به خیر عمومی همانند کمبود شدید مدارس، بی‌کیفیت بودن مدارس و فضاهای فرهنگی در مناطق پایین‌شهر، کتابخانه، قرائت‌خانه‌هایی که جبران زندگی کنکوری بچه‌ها را در خانه‌های 40 متری بکند، بیمارستان _البته نه بیمارستان‌هایی که شهرداری بابت تاسیس آن دائم پول می‌گیرد، بلکه بیمارستان‌های عمومی و در اختیار وزارت بهداشت باشد_ سرانه‌های فضای سبز و تفریح و ورزش در جنوب‌شهر  فکری کند. شهرداری به‌‌عبارت بهتر باید منطق سرمایه را از شهر اخراج کند. سرمایه باید به کارخانه‌ها برگردد. سرمایه لحظه‌ای که درون شهر است، نامولد و دلال است. از طریق دلالی به خود ضریب فزاینده می‌دهد، درحالی‌که وقتی به کارخانه برگردد از طریق اشتغال به خود ضریب فزاینده می‌دهد. سرمایه‌داری شهری به‌شدت نامولد و دلال است. تا لحظه‌ای که خیر عمومی برای توزیع عادلانه منابع به مدیریت شهری برنگردد اصلا از مفهوم عدالت نمی‌توان در شهر حرف زد. این شهر باید اداره شود و در خدمت کل شهروندان باشد. درنظر گرفتن رفاه عمومی کلیه ساکنان به‌ویژه در جمعیت متراکم پهنه‌های کم‌برخوردار شهر، سلامت عمومی شهر، کوشیدن در جهت ارتقا بخشیدن به کیفیت زندگی _که اصلاح‌طلبان شعار دادند ولی تجاری‌سازی کردند_ در این راستا باید اتفاق افتد؛ نه فقط ایجاد بستر و زمینه برای رونق کسب‌وکارهای تجاری و فروش خدمات فرهنگی و افزودن به ارزش املاک خصوصی و تجاری‌سازی هرچه در شهر وجود دارد. با چنین پدیده‌ای در شهر طرف هستیم و شورای شهر معاون اجرایی تجاری‌سازی شهر است. شورایاری‌ها هم در خدمت این هستند. این چیزی که الان شورای شهر انجام می‌دهد، بهینه‌سازی منافع سرمایه است. اصلا در خدمت خیر عمومی نیست و در تضاد کامل با سیاستگذاری یک توسعه پایدار است، چون در توسعه پایدار اصلی‌ترین مساله فرصت‌های برابر در رسیدن به رفاه است. زیرساخت هیچ‌چیزی در این شهر وجود ندارد.»

حکمرانی شهری از زیر بار مسئولیت درمان و مسکن و آموزش جا خالی کرده

حسینی در ادامه و در تشریح گفتمان عدالت شهری گفت: «اجمالا اگر بخواهم گفتمان جدید را مفصل‌بندی کنم باید این مسائل را بیان کنم. دسترس‌پذیر کردن منابع شهری برای پهنه‌های کم‌برخوردار یک مورد است که باید دسترسی آنها به مدرسه، آب سالم، بیمارستان، مراکز تفریحی و پارک، کتاب، فرهنگ به‌صورت غیرتجاری‌سازی‌شده باشد. احیای محصولات اجتماعی شرکت‌ها با محصولات اقتصادی فعال بخش خصوصی و دولتی مورد دیگر است که اینها مثل قارون از این شهر تولید درآمد و گنج می‌کنند اما هیچ مسئولیت اجتماعی نسبت به کودک کار در کوچه که از آشغال‌ها پول به دست می‌آورد، ندارند. انگار شهرداری خود را نسبت به کودک کار، زن سرپرست خانوار، آسیب‌های اجتماعی حاصل از توسعه شهری که ایجاد کرده‌اند، مسئول نمی‌‌داند. درحالی‌که این توسعه شهری این بچه را کودک کار کرده است. اصلا این حجم از درآمدسازی و گران‌سازی این بچه را بی‌خانه کرده است اما هیچ مسئولیت‌پذیری‌ای روی این شرکت‌های عظیم بورس‌باز، پول‌باز و بانک‌های معظم ندارند که سال گذشته هزار و 600 میلیاردتومان نقدینگی خلق کردند. نکته دیگر توزیع عادلانه خدمات است. شهرداری خدمت‌رسان به زعفرانیه است، به همان مقدار باید به هرندی خدمات برساند. عمومی کردن فضای خصوصی در شهر به جای خصوصی کردن فضای عمومی یکی از مشکلات است. ما فضای عمومی همچون باغ کتاب داشتیم که آن را خصوصی کردند. حالا باید فضاهای خصوصی‌ای را که به زور گرفته‌اند، عمومی کنیم. جایی همچون بام‌لند را که دریاچه این شهر است، خصوصی کردید که آن هم به ثمن بخس است و باید برگردد. بازنگری در نظام بازتوزیع خدمات در شهر، افزایش سرانه‌ها در برنامه‌های پایین و بازنگری در نحوه دریافت عوارض از اماکن شهری ازجمله موارد است. هرچه اماکن باکیفیت‌تر است، گران است. به رسمیت شناختن و سازماندهی مشاغل غیررسمی که شهرداری فقط آنها را کتک می‌زند؛ اگر دستفروش باشید فقط از ماموران شهرداری کتک می‌خورید. یک متر از شهر هم سهم ندارید. سازماندهی وضعیت کودکان کار و زباله‌گرد که آبروی دولت جمهوری اسلامی را این صحنه برده است. بازنگری در برون‌سپاری خدمات شهری باید در قالب فروش خدمات انجام شود. هر کاری شهرداری انجام می‌دهد، در قالب فروش خدمات است. امکان بررسی تعیین سازوکار تردد در شهر در جهت کاهش آلودگی هوا باید فراهم شود. مساله اصلی شهر، ترافیک نیست بلکه آلودگی هواست. همین شورای شهر یک گام هم در راستای رفع آلودگی شهر قدم برنداشت. حق‌شناس در تلویزیون گفت ما آلودگی هوا را کم کردیم. شما گزارش کار باد را دادید. اگر امسال باد نیاید چه گزارش کاری دارید؟ هیچ عملکردی در کاهش آلودگی شهر نداشتید و این به مافیای پزشکی کمک کرد. کل آدم‌های این شهر بیمار و مجبور شدند به بیمارستان‌های خصوصی بروند و حتی در بیمارستان‌های دولتی پول پیمانکار خصوصی را دادند. در بیمارستان‌های جنوب‌شهر بخش قلب را برون‌سپاری کردند. یعنی به‌عنوان جنوب‌شهری بخواهید در بیمارستان دولتی هم بروید باید پول بدهید چون خصوصی شده است. شهرداری اینجا چه کار می‌کند؟ رویکرد کالبدی به شهرداری حاکم شده که کسی در شهرداری قبول ندارد وظیفه شهرداری آموزش و درمان و مسکن است. انگار حکمرانی شهری از زیر بار اصلی‌ترین مسئولیت که درمان و مسکن و آموزش است، جا خالی کرده و به جای آن مسئول تجاری‌سازی شهر شده و مسئول درآمدسازی شهر شده است. شهردار منطقه شهردار منطقه نیست بلکه معاون اقتصادی منطقه است، مدیر بازرگانی منطقه است. شهردار نیست بلکه مدیر بازرگانی است. یک‌ سری به شهردار منطقه بزنید می‌فهمید ادبیات وی با کاسب بنگاه فرق نمی‌کند.»

تامین درآمدهای شهری باید به‌سمت دریافت عوارض خصوصا از طبقه برخوردار تغییر کند

این جامعه‌شناس ادامه داد: «بازنگری در طرح‌های تشویقی مرتبط با بافت فرسوده لازم است. این وضع بافت فرسوده را درست نمی‌کند. بازتعریف فضای فرهنگی و تجاری کردن کل این فضاهایی که در اختیار شهرداری است و عمیقا تجاری شده، لازم است. گسترش فضاهای شهر بدون تجاری‌سازی اهمیت دارد، این شهر فضای نفس کشیدن ندارد. ضرورت بازنگری در نقش شهرداری برای ساخت مدارس، درمانگاه‌ها در کل شهر، تملک باغ‌های متروکه و بی‌استفاده و دسترس‌پذیر کردن آنها برای ساکنان شهر آن چیزهایی است که در بازبینی شیوه‌نامه‌ها و آیین‌نامه‌ها که به نفع طبقه برنده گذاشته‌اند باید اتفاق بیفتد. آیین‌نامه‌هایی برای دریافت عوارض از مکان‌هایی که کاربری فرهنگی، درمانی، آموزشی، ورزشی و... دارند، باید تنظیم شود. مدارس غیرانتفاعی هیچ پولی به شهر نمی‌پردازند. سینماهای فعال در مال‌ها، مجتمع‌های تجاری در کافه‌ها، گالری‌ها، بوتیک‌هتل‌ها، آزمایشگاه خصوصی و آموزشگاه‌های خصوصی، پت‌شاپ‌ها، دامپزشکی‌ها، استخرها، جمعه‌بازارها و... در خدمت گران کردن شهر هستند ولی یک قران به مدیریت شهری کمک نمی‌کنند، درحالی‌که مدیریت شهری کاربری بهداشتی به بیمارستان خصوصی می‌دهد که از مردم شهر 30 میلیون تومان پول کرونا بگیرد. باور می‌کنید بیمارستان‌های خصوصی در منطقه سعادت‌آباد تهران با کاربری بهداشتی ساخته شده است؟ یعنی از پول جیب مردم شهر تهران است. هیچ عوارض درستی از اینها گرفته نمی‌شود. درحقیقت سرمایه‌داری پزشکی در شهر روی بستر سرمایه‌داری مسکن ما در شورای شهر بنا شده است. تغییر در نگرش درآمدهای شهری به جای درآمد مبتنی‌بر ساخت‌وساز و صدور تراکم به دریافت عوارض از مشاغل، دریافت عوارض بیشتر از پهنه‌های بیشتربرخوردار واجب است. این بیمارستان خصوصی، آزمایشگاه خصوصی و مدرسه خصوصی از زیرساخت‌های این شهر اداره می‌شود و با کمترین قیمت‌ها واگذار شده است. مدرسه را با قیمت ثمن بخس با کاربری آموزشی می‌خرند و از مردم 30 میلیون پول شهریه می‌گیرند. این مدرسه دولتی است. فقط شما در آن ساختمان ساختید و شهرداری بابت آن هم از شما عوارض دریافت نکرده است. چرا با مردم این میزان تجاری حساب می‌کنید؟ مدارس غیرانتفاعی در شمال شهرها بیش از دوسوم ارزش‌افزوده مالی دارند؛ یعنی از پول عمومی مردم شهر تهران پول درمی‌آورید. از پول مسکن، مدرسه و بیمارستان اداره می‌کنید و عوارض شهری نمی‌دهید. منضبط ساختن نحوه تردد در شهر نه در جهت افزایش درآمد شهری بلکه برای کاستن واقعی از حجم ترافیک، آلودگی هوا، ارتقای سلامت عمومی باید مدنظر قرار بگیرد. در این شهر مردم بیمار می‌شوند و مسئول آن شهرداری است. شهرداری هیچ پاسخگویی‌ای نسبت به بیمار شدن مردم ندارد و می‌گوید به من ارتباطی ندارد و من مسئول آن نیستم. شهرداری دائما مسئول حمل‌ونقل است؛ آن هم باز کردن گره‌های ترافیکی در بالای شهر! توجه ویژه نحوه استقرار و تراکم جمعیت در شهر و توزیع منابع نه بر محور منطقه‌ای که بر اساس میزان تراکم جمعیت در شهر و میزان دسترسی اینها به سرانه‌ها مطرح است.»

انگار مردم انقلاب به پایین اصلا شهروند تهران نیستند

عضو هیات‌علمی دانشگاه تهران گفت: «نتایج این منطق سرمایه در تهران 1400 چیست؟ نتایج اعم از فروش تراکم، مجوز به طبقات غیرمجاز، مجوز تخریب باغات شهر، مجوز ساختن مجموعه‌های تجاری به‌عنوان منابع درآمدی اصلی شهر تهران در مقابل بوتیک‌هتل‌ها و کافه‌ها و امثالهم، تخریب حیات اجتماعی ایثارگران شهر تهران و امثالهم است که با کسانی که مدعی زیست شهری بودند، می‌بینیم. فروش عرصه و اعیان شهر چه از طریق قانونی و چه با وصول پول‌های غیرقانونی از صاحبان سرمایه از استراتژی‌های اصلی همین مدیریت شهری است. همه این شعارها دروغ است. زیست‌پذیر کردن شهر، به‌معنای زیست‌پذیر کردن زندگی اقلا دوسوم مردم شهر که هیچ توجهی به آنها ندارید. انگار مردم انقلاب به پایین که جمعیت اصلی شهر تهران هستند، اصلا شهروند شما نیستند. خصوصی کردن فضای عمومی و عمومی کردن فضای خصوصی از طریق منطق انباشت سرمایه و حتی تصاحب پیاده‌راه‌های عمومی به نفع تجاری‌سازی از معضلات این نوع مدیریت است. وقتی داخل شهر می‌روید در پیاده‌روهای عمومی کسب‌وکار می‌بینید؛ کسب‌وکارهای تجاری که به وابستگان شهرداری واگذار شده است. مگر اینها عادلانه واگذار شده است؟ در این فضا و در این سه دهه گذشته شهرداری یک قشر کوچک را حمایت کرده است. پیاده‌روها ذیل مغازه‌ها تعریف شده‌اند همانند انبارهای کالا در منطقه 12! در کجای شهر قرار داریم؟ در میدان حسن‌آباد یا میدان تجریش معابر عمومی شهر در تسخیر تجاری‌سازی است. تجربه شهری به ما می‌گوید این شهر برای حرکت عابران و حضور ساکنان در فضا ساخته نشده است. در این شهر حتی نمی‌توانید سوار دوچرخه شوید. عابران حقی در شهر ندارند. مفهوم حق به شهر در این شهر نابود شده است. کالبد شهر درست همچون مهاجم علیه کسانی عمل می‌کند که ماشین ندارند. شهر دائما به ما و بی‌ماشین‌ها هجوم می‌آورد و ما را عقب می‌راند و ما به‌تدریج مجبور به خروج از شهر هستیم. نه پیاده‌راه برای ماست و نه فرهنگسرا و نه کافه و نه گالری و نه بیمارستان و نه مدرسه متعلق به ماست. به میدان تجریش بروید، در فاصله 50 متری ساختمان شهرداری زوائد بصری و بنرهای زشت و بی‌قواره تبلیغی می‌بینید که از ساختمان آویزان شده است. ساختمان‌های غیراستاندارد و ناایمن باید تعطیل شوند، اما نمی‌شوند و با کاربری درمانی کار می‌کنند. به‌واسطه منطق سود بیشتر، یک درمانگاه سوخت. مگر شهرداری نباید این درمانگاه فرسوده را که در آستانه سوختن بود، تعطیل می‌کرد. چرا این کار را نکرد؟ هر از گاهی انفجاری رخ می‌دهد و تعدادی شهروند در آن می‌میرند ولی شهرداری در اجرای قواعد علیه سرمایه هیچ کاری نمی‌کند. هیچ نقطه از شهر از تجاری‌سازی در امان نخواهد بود، حتی مناطق جنوبی شهر هم به یک شکلی درآمدزایی می‌شود. حتی گسترش فضای فرهنگی در اختیار تجاری‌سازی است. درحقیقت پهنه فرهنگی در شهر تجاری‌سازی فرهنگ و هنر است. درواقع توسعه گردشگری در شهر توسعه شهری تجاری است. حتی کوچه‌ها و خیابان‌ها در مناطق فرادست‌نشین خصوصی شده است و جلوی در آن گیت دارد. خیابانی را که به‌هیچ‌وجه روی آن مالکیت ندارند، گیت گذاشته‌اند. به زعفرانیه و صاحبقرانیه و منظریه سر بزنید، غالب کوچه‌ها نگهبان دارد که محیط عمومی را بدون پرداختن یک قران پول خصوصی کرده‌اند که برای امنیت صاحبان آن املاک است. اینجا حق به شهر به صاحبان ثروت فروخته شده است. بزرگراه‌ها محلات را نابود کرده و خاطرات جمعی ما در شهر از بین رفته است. اگر دانشگاه تهران نبود معلوم نبود میدان انقلاب وجود داشته باشد یا خیر. وجود دانشگاه تهران باعث شده اینجا یک اتوبان از وسط شهر نداشته باشیم.»

در این دوره در ادامه نولیبرالیسم اقتصادی به نولیبرالیسم فرهنگی هم رسیده‌ایم

حسینی در پایان خاطرنشان کرد: «در 4 سال گذشته فرآیند از بخش تراکم و مجوز ساخت غیرقانونی به بخش فرهنگ و هنر و گالری و ‌بوتیک‌هتل و... تسری پیدا کرده است. آنها هستند و اینها اضافه شده‌اند. حداقل در دوره‌های قبلی فرهنگ و هنر کمتر تجاری‌سازی شده بود ولی فرهنگ و هنر هم به تجاری‌سازی اضافه شد. پاتوق و ‌بوتیک‌هتل مرکز شد. درحقیقت باید به این دوره نولیبرالیسم فرهنگی بگوییم که در ادامه نولیبرالیسم اقتصادی است که از دوره کرباسچی آغاز شده است. اتفاقی که می‌افتد این است که مدیریت شهری اخیر فقط برای زیست شهری لفاظی کرده اما آن بخشی از شهر که تجاری‌سازی نشده بود به مدد سرمایه فرهنگی اصلاح‌طلبان تجاری‌سازی شد. یعنی از این پس اگر بخواهید سرمایه فرهنگی اصلاح‌طلبی هم کسب کنید و جزء اصلاح‌طلبان باشید باید پول داشته باشید. حتی اصلاح‌طلب شدن هم پول می‌خواهد. جالب‌تر اینکه در شهرداری دوره اخیر حتی از دوره نولیبرالیسم اقتصادی شکافت‌های اقتصادی درون شهرداری افزایش یافته است. فاصله کف و سقف حقوق مدیران شهری در دوره‌های قبل تا سه برابر بوده و الان به 5 برابر افزایش یافته است، یعنی کارمند شهرداری یک‌پنجم شهردار حقوق می‌گیرد و جالب است که اینها شعار زیست شهری و حمایت از مردم را دادند. پاداش مدیران به طرز وسیعی افزایش یافته است. شهرداری درست است که ادعا می‌کند من 60 هزار کارمند دارم ولی به غالب آنها حقوق کف می‌دهد و مدیران حقوق نجومی دارند. چرا شهردار از پاسخ دادن به مساله پاداش و حقوق مدیران دائما طفره می‌رود؟ اینها با یک رویکرد نخبه‌گرایانه نولیبرالیسم و اختلاف طبقاتی را درون شهرداری ساختاری می‌کنند. امروز اگر در شهرداری مدیر شوید 5 برابر کارمند متخصص و کارشناس با دکتری در شهرداری درآمد دارید. درحقیقت تناقض عمیقی در شعارهایی که اینها طرح کردند و درمقابل سیاست‌های نولیبرالی و شهری، وجود دارد. استخدام‌های تازه‌ای شکل می‌گیرد و پست‌های سازمانی جدیدی تاسیس می‌شود که دائما بتوانند حقوق بدهند و نیروهایی با سابقه بلند 15-10 ساله در شهرداری حقوق‌های کف بگیرند و افرادی که با ایده‌های نولیبرال وارد شهرداری می‌شوند حقوق نجومی دریافت کنند. سوال این است که شهرداری با 60 هزار نفری که حجم زیادی نیروی اضافه دارد چطور به استخدام نیروها و پست‌های جدید سازمانی نیاز دارد؟ جز برای بتنی کردن طرح‌های خود آنهاست؟ تدوین گزارش‌های سالانه تا اقدامات عمرانی به امر معمولی بدل شده اما واقعیت این است که منابع انسانی، عدالت، فرهنگ، دسترسی به منابع، گران‌سازی، درمان، مسکن، آموزش به‌هیچ‌وجه جزء گزارش‌های شهرداری نیست. با شهرداری تا بن دندان ‌لیبرال، طرف هستیم. یک شهرداری مسلح علیه طبقات پایین داریم. اگر اتفاقی بخواهد در مدیریت شهری بیفتد باید شهرداری علیه طبقات پایین تبدیل به شهرداری در خدمت مردم شهر و خیر عمومی و طبقات پایین شود وگرنه فرقی ندارد اصولگرایان مسلط باشند یا اصلاح‌طلبان! زیرا فرآیند تجاری‌سازی شهر تعمیق خواهد شد.»

 

منبع: فرهیختگان
ارسال نظر: