آموزش بر اساس استعداد در نظام تربیتی امام صادق(ع)
«نسیم» طی گزارشی ضمن پاسخ به این سوال که چرا امام صادق(ع) را مؤسس فقه جعفری می نامند؟ به بیان خصوصیات نظام آموزشی امام و معرفی برخی شاگردان برجسته ایشان پرداخته است
به گزارش «نسیم»؛ در میان ائمه اطهار امام صادق بیشتر از دیگر امامان به تربیت شاگردان در عرصه های مختلف علمی پرداختند به نحوی که در اغلب کتب بعد از تبیین سیره امام به معرفی شاگردان ایشان پرداخته می شود. شاگردانی که در مناظره ها از قابلیت بالایی برخوردار بودند و به راحتی طرف مناظره را شکست می دادند. این شیوه ی پی گرفته شده توسط امام می تواند ناشی از زمینه ها و علل گوناگونی باشد که در ادامه به بررسی این علل و زمینه ها خواهیم پرداخت:
گسترش نحله ها و مذاهب گوناگون در عصر امام صادق (ع) در عصر زندگی امام علاوه بر حوادث سیاسی، یک سلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگی ها و ابهام های فکری و اندیشه ای پیدا شده بود و به تدریج به علل مختلف، جبهه های علمی و فکری به وجود آمد. نحله ها و مذهب ها در اصول دین و فروع دین پیدا شدند. به بیان دیگر مسلمانان در این وقت از میدان جنگ و لشکرکشی متوجه فتح دروازههای علم و فرهنگ شدند.
علوم اسلامی در حال تدوین بود. مسلمانان پس از فتح سرزمین های همسایه شرقی و شمالی با مردمی روبرو شدند که اندیشه های آنها درباره دین همانند مسلمانان ساده و بی آلایش نبود و... بسیاری از دانشمندان آن سرزمین ها سال ها به بحث های عقلانی، علم کلام و... سرگرم بودند، زمانی که مسلمانان ساده ذهن با چنین مردمی روبرو شوند طبیعی است میان آنها بحث هایی درگیرد(1).
افزایش اختلافات امویان و عباسیان در نگاه سیاسی از یک طرف زد و خورد اموی ها و عباسی ها فترتی به وجود آورد و موانع بیان حقایق را تا حدی از بین برد، و از طرف دیگر در میان مسلمانان یک شور و هیجان برای فهمیدن و تحقیق پیدا شد؛ ضعیف شدن و سپس در هم ریختن حکومت مروانیان چنان که آزادی بیان را فراهم آورد، آزادی بحث های علمی را در تمامی شاخه های گوناگون نیز موجب شد. از این جمله رونق گرفتن بحث های کلامی در حلقه های درسی بود، خواه برای افزودن دانش و خواه برای مغلوب کردن خصم(2).
افزایش ترجمه کتب گوناگون ترجمه کتاب های یونانی، هندی، فارسی و... در این زمان از سوی مسلمانان باعث پیدایش گروه هایی از جمله زندیقان یا دهری ها، مجسمه، مرجئه و... گردید که خطر بزرگی برای انحراف یا نابودی اسلام به شمار می رفت(3)، در مواقعی زنادقه و امثال ابن ابی العوجا و ابوشاکر دیصانی با حضرت محاجه کرده و جواب سوال های خود را به راحتی دریافت می کنند و امام بدون هیچ ترسی به سوال های آنها پاسخ می دهد؛ گاهی سوال از سوی بزرگان معتزله همچون عمرو بن عبید و واصل بن عطا مطرح و از طرف امام جواب ارائه می شود و گاهی فقهای به نام عصر یعنی افرادی همچون ابوحنیفه و مالک بن انس در محضر امام شاگردی می کنند و از علم امام فرا می گیرند. گاهی متصوفه به سراغ حضرت می آیند و سوال و جواب آنها در تاریخ مضبوط است.
از مشخصات این عصر، انتشار علوم اسلامی همچون تفسیر، فقه، حدیث، کلام، جدل و علوم دیگر مانند انساب، لغت، شعر، ادب، خط، تاریخ، نجوم و غیره بود.(4)
چرا امام صادق(ع) را مؤسس فقه جعفری می نامند؟ با این توضیح می توان گفت که زمان امام صادق علیه السلام زمانی بود که برخورد افکار و آراء و جنگ عقاید شروع شده بود و ضرورت ایجاب میکرد که امام کوشش خود را در این صحنه و این جبهه قرار دهد. همیشه باید در این گونه امور به اثر کار توجه داشت. امام علیه السلام فرصت را برای تعلیم و تأسیس کانون علمی مناسب دید و به این کار همت گماشت.(5) به طوری که تعداد روایاتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده است به بیش از 38هزار حدیث می رسد،(6) سخنان بزرگ و راهنمایی ارزندهاش دیوار جهل و نادانی را فرو ریخت و آیین واقعی حضرت محمد (ص) را از نو طرح ریزی کرد. بدین مناسبت او را پایه گذار و مؤسس فقه «شیعه» میدانند و مذهب فقهی شیعه، بعدها به نام او «فقه جعفری» خوانده شد.(7)
در دوران امامت امام صادق(ع) آزادی نسبی وجود داشت علاوه بر این در دوران امامت امام صادق علیه السّلام تنها در دهه سوم قرن دوم هجری، آزادی نسبی وجود داشت که حتی در همان دهه نیز فعالیتهای آن حضرت و شیعیان تحت کنترل بود، اما پیش از آن، در دوران امویان (که در سال 132 سقوط کردند) و پس از آن به وسیله منصور عباسی، شدیدترین فشارها علیه شیعیان اعمال میشد، به طوری که جرأت هر گونه ابراز وجودی از آنها سلب شده بود. (8)
خصوصیات نظام آموزشی امام جعفر صادق(ع) امام صادق(ع) کسانی که توانایی و استعداد طرح مباحث علمی را داشتند، به ورود در مباحث علمی و مناظرات عقیدتی ترغیب میکردند.از شگفت انگیز ترین نکات رفتاری امام صادق(ع) این است که ایشان افرادی را که برای گفت وگو خدمت ایشان می رسیدند، به اصحاب خود ارجاع میدادند تا موجبات رشد و ترقی شاگردان حضرت فراهم گردد.
در نظام آموزشی امام صادق (ع) شاگردان بر اساس استعدادی که در زمینه علوم مختلف داشتند مورد آموزش قرار میگرفتند، به این ترتیب که امام (ع) به برخی کلام و برخی دیگر فقه، و به برخی از شاگردان علوم پایه آموزش میدادند؛ به عبارتی امام صادق(ع) با تعریف نظامی جامع استعداد هر یک از شاگردان خود را از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآورد و در پایان مناظرات شاگردان، در خصوص نحوه بحث آنان اظهار نظر و داوری میکردند و به آنها توضیحاتی همراه با نقد درباره نحوه استفاده از ابزار مناظره و مقدمات آن ارئه می فرمودند.
امام(ع) نه در نقش یک راهنما، بلکه در نقش یک راهبر از شاگردان خود دستگیری می کردند و آنان را به گونه ای تربیت می کردند که اصول علمی و اخلاقی را رعایت کنند.
در ادامه به معرفی 4 تن از اصحاب امام صادق می پردازیم:
ابو جعفر محمد بن نعمان الاحول ابوجعفر محمد بن نعمان الاحول شخصیت بارزى در میان متکلمین کوفه بود که مسأله امامت را با دیگر مسائل کلامى به هم پیوند داد. اطرافیان او را اصحاب ملل و نحل النعمانیه مىنامند. او به خاطر برترى و فضیلتى که در مناظرهها و آگاهى که در مسائل کلامى داشت، و نیز جوابهاى گوشهدار و طعنآمیزش در جرّ و بحثها با مخالفین، در میان همه پیروان امام ششم ممتاز گردید.
امام ششم(ع): الاحول، چه در حیات و چه در ممات، عزیزترین فرد در نزد من است
الاحول از شیعیان فوق العاده متعهّد بود که ابتدا از فداکارترین پیروان امام باقر (ع) بشمار مىرفت و از حقوق آن حضرت در برابر زید دفاع مىکرد و پس از آن امام به جرگه هواداران سرسخت امام صادق (ع) و سرانجام امام موسى الکاظم (ع) درآمد. شاید بخش بیشتر فعّالیّتهاى فکرى او در پیشبرد اهداف تشیّع در دوره امام ششم باشد. او از برجستهترین یاران امام صادق (ع) به حساب مىآمد و از کسانى بود که پس از آن امام، امامت موسى کاظم (ع) را بدون تردید پذیرفت.
گزارشهاى فراوانى وجود دارد که وى جرّ و بحثهاى تندى با ابو حنیفه داشته است و او را به خاطر مرجئه بودن تحقیر مىکرد و از او نفرت داشته است. ابو حنیفه، نیز با تمسخر و توهین نسبت به او رفتار مىکرد.
الاحول را دلیرترین و پرسروصداترین شخص در ایمان و اعتقاد به حقوق امامان بر حق، در زمینههاى عقلى و استدلالى توصیف مىکنند. به عنوان حامى فدایى امامان بر حق، از این عقیده دینى که خداوند اطاعت کامل امامان را واجب کرده است، دفاع مىکرد. امامانى که حامل علوم ربانى براى هدایت و ارشاد مردمند.
گفته مىشود که او نویسندهاى توانا و پرکار بوده است و نویسندگان عناوین بعضى از آثار او را ذکر مىکنند. آثار او شامل کتاب الامامه،کتاب الرد على المعتزله فى امامه المفضول و چند رساله دیگر است که احتمالا از ماهیّتى جدلى و بحثانگیز برخوردار است. از عناوین کتبى که به او نسبت مىدهند این مسأله به ذهن خطور مىکند که امامت یکى از مباحث عمده میان متفکّرین شیعى و معتزلى زمان بوده است.
کشىّ مناظرات بحثانگیزى را که او به طرفدارى از حقانیت امامت امام صادق (ع) برگزار کرده است ثبت مىکند و از امام ششم نقل مىکند که دربارهاش فرمودهاند: «الاحول، چه در حیات و چه در ممات، عزیزترین فرد در نزد من است.»(9)
سیّد حمیرى وی از برجستهترین شاعران شیعه بود که در عراق مىزیست و مورد عنایت خاصّ ائمه، بخصوص امام صادق «ع» قرار داشت. در مدح اهل بیت و مرثیه سید الشهدا «ع» و شهداى کربلا، آثار برجستهاى سروده است. سید اسماعیل حمیرى که از سرایندگان نامى عصر حضرت صادق ع بود؛ نخست مرام کیسانیه را داشت و هنگامى که متوجه شد حضرت صادق (ع) از مرام او بیزارى میجوید دست از مذهب خود برداشته و به آئین جعفرى گرائیده و اشعارى در ستایش آن حضرت و بازگشت از مذهب قدیمى خود سرود.(10)
وقتى سید حمیری از پدر و مادر خود( هر دو ناصبى و دشمن اهل بیت بودند) فرار نمود چون آنها سلطان را تحریک کرده بودند که سید را کیفر کند. امام صادق در حق سید دعا کرد . درندهاى سید را راهنمائى کرد و نجات یافت.(11) آقابا دوستان شما چنین معامله میکنند؟
محمّد بن نعمان گفت رفتم به عیادت سید حمیرى، صورتش سیاه و چشمانش برگشته بود و سخت تشنه مینمود .در آن موقع معتقد به امامت محمّد بن حنفیه بود و از اطرافیان او محسوب میشد و شراب نیز میخورد.و به تازگى از پیش منصور دوانیقى برگشته بود.
من خدمت حضرت صادق رفتم.عرض کردم: فدایت شوم من از پیش سید حمیرى مىآیم صورتش سیاه و چشمانش برگشته و لبهایش از تشنگى خشک و از سخن گفتن باز مانده بود او شراب مینوشید. امام فرمود: الاغ مرا زین کنید. سوار شده رفت من نیز با ایشان رفتم .وارد خانه سید شدیم. گروهى اطراف بستر او را گرفته بودند. امام علیه السّلام کنار سر او نشست صدا زد سید! سید حمیرى چشم باز کرده نگاهى بحضرت صادق نمود نمیتوانست سخن بگوید سیاه شده بود شروع به گریه کرد چشم به امام داشت نمیتوانست حرف بزند. کاملا آشکار بود که میخواهد حرف بزند ولى نمیتواند. در این موقع امام علیه السّلام لبانش را حرکت داد سید به سخن در آمده، گفت: آقا با دوستان شما چنین معامله میکنند؟ فرمود: سید اقرار بحق کن تا خداوند این ناراحتى را از تو برطرف کند و ترا بیامرزد و وارد بهشتى که بدوستانش وعده داده بشوى.(12)
سید این شعر را سرود: تجعفرت باسم اللّه و اللّه أکبر/ و أیقنت أن اللّه یعفو و یغفر؛ به نام خداوند که خدایى است بزرگ و توانا، به سوى جعفر بن محمد صادق علیه السّلام بازگشتم و اطمینان دارم که خدا از گناه من در مىگذرد و آن را مىبخشد.(13) امام علیه السّلام از منزل او خارج نشد تا سید حرکت کرد و نشست.
امام صادق (ع): تو سالار شاعرانى ای سید حمیری
امام صادق «ع» به او فرمود: «سمّتک امّک سیّدا، وفّقت فى ذلک و انت سیّد الشعراء» مادرت تو را «سیّد» نامید، در این باره موفقشدى و تو سالار شاعرانى.(14)
عباد بن صهیب گفت: خدمت حضرت صادق بودم. خبر درگذشت سید حمیرى را به ایشان دادند. براى او دعا کرد و طلب مغفرت نمود. مردى گفت یا ابن رسول اللَّه او شراب میخورد و ایمان برجعت (محمّد بن حنیفه) داشت فرمود پدرم از جدش نقل کرد: «ان محبّی آل محمد لا یموتون الا تائبین»؛ دوست آلمحمّد نمىمیرد مگر با توبه.در این هنگام فرش نمازى که روى آن نشسته بود بلند کرد و نامهاى بیرون آورد که سید اظهار توبه کرده بود و تقاضاى دعا مىنمود.(15)
زرارة بن اعین زرارة بن اعین شیبانى از مردم کوفه و شاگردان عالیمقام حضرت باقر و صادق علیهما السلام است. در فقاهت و دیانت و وثاقت و علم و فضل در میان انبوه شاگردان ائمه اطهار نظیر نداشته است.کشّى، زراره و پنج تن از شاگردان نامور امام باقر و امام صادق علیهما السّلام را با عنوان فقهاى اصحاب این دو امام یاد کرده و درباره زراره گفته است که وى برترین آنان بوده است.
امام صادق (ع): هر وقت طالب حدیث ما شدى از زراره اخذ کن روایت شده که امام صادق (ع) به فیض بن مختار فرمود: هر وقت طالب حدیث ما شدى از این شخص نشسته اخذ کن و اشاره به زراره کرد. و فرمود: یعنى: اگر زراره نبود میگفتم احادیث پدرم عنقریب از میان میرود!
روایت شده که یونس بن عمار ؛ حدیثى از زراره راجع به «ارث» از امام باقر براى حضرت صادق علیهما السلام نقل کرد، حضرت فرمود: آنچه زراره از پدرم نقل کرده روا نیست که ما آن را رد کنیم!!(16)
زرارة با این مقام عالى که او را از اوتاد زمین و اعلام دین و سرآمد اصحاب اجماع (یعنى کسانى که هر حدیثى با سند صحیح روایت کنند، علماى شیعه اجماع بر قبول آن نمودهاند) بشمار آوردهاند،مىگوید: با هر حرفى که از امام جعفر صادق میشنوم ایمانم افزون میگردد! (17)
امام جعفر صادق (ع) مىفرمود: درباره زراره و گروهى از یارانش از جمله ابو بصیر لیث مرادى و محمد بن مسلم و یزید بن معاویه عجلى مىگوید: اگر اینان نبودند کسى یاراى استنباط این فقه (فقه جعفرى) را نداشت؛ اینان حافظان دین و امینان پدرم (ع) در مورد حلال و حرامش بودند و هم اینان در دنیا و آخرت، همراهان هستند.(18)
دانشمندى چون جمیل بن درّاج نیز در وصف او گفته است: ما در حلقه بحث زراره چونان خردسالانى در مکتبخانه بودیم. (19) زراره در مناظره و سخنورى بسیار ممتاز بود هیچ کس قادر نبود در مناظره او را مغلوب سازد. ولى کثرت عبادت او را از سخن گفتن بازداشته بود، متکلمین شیعه در سلک شاگردان او بودند.
امام هفتم (ع): زرارة بن اعین دشمن ما را در راه خدا دشمن داشت و ولىّ ما را در راه خدا دوست داشت وقتى نزد موسى بن جعفر علیهما السّلام از زرارة بن اعین نام برده شد فرمودند: به خدا سوگند روز قیامت از پروردگارم براى وى عطا و بخشش درخواست خواهم کرد. واى بر تو! زرارة بن اعین دشمن ما را در راه خدا دشمن داشت و ولىّ ما را در راه خدا دوست داشت.(20)
امام صادق (ع) مىفرمود که: هر که مىداند ما جز حق نمىگوئیم، باید بدانچه از طرف ما مىداند اکتفاء کند و اگر مخالف آنچه مىداند شنید باید بداند این براى دفاع ما است از او.(21)
محمد بن على بن نعمان کوفى ابو جعفر، محمد بن على بن نعمان کوفى وى از یاران امام صادق و امام کاظم علیهما السّلام بود.ا و ، ثقه، متکلّم، هوشمند، بسیاردان، تیزبین و حاضر جواب بود. وى را کتابهایى است از جمله کتاب الامامة و کتاب الرّد على المعتزلة فی امامة المفضول» و کتاب فی اثبات الوصیّة و ...
محمد بن على بن نعمان کوفى که نزد ما به «صاحب الطّاق» یا «مؤمن الطّاق» معروف است و مخالفان آن نام را گردانده و «شیطان طاق» خوانند. وى صرّافى در محلّ «طاق المحامل- (ظاهرا کجاوه سرا)» در کوفه بود که زر و سیم را براى محک زدن به عیار سنجى نزدش مىبردند و بر همان عیارى که او مىگفت درمىآمد، از این رو شیطان طاقش مىخواندند (یعنى از فرط زیرکى و دهاء او را اعجوبه و به کنایه شیطانى در کار معیّرى مىدانستند، و چون ساکن محلّ طاق بوده شیطان طاق خوانده شده است.
از ابى خالد کابلى آوردهاند که گفت: «ابا جعفر، صاحب الطّاق را دیدم در گلستان نشسته و مردم (بند) چادرش را بریده بودند (و مانعى در مراوده با او نداشتند) و او عادت داشت که مردم از او بسیار پرسند و وى همه را پاسخ گوید، به او نزدیک شدم و گفتم: به راستى، ابو عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام ما را از سخن گفتن (بسیار) نهى فرموده. گفت: و به تو هم فرمود که این را به من نیز بگویى؟ گفتم: نه به خدا، ولى به من فرمود که با کسى سخن نگویم. گفت: پس برو و همان دستورى را که به تو فرموده اطاعت کن. سپس خدمت ابى عبد اللَّه علیه السّلام آمدم و ماجراى صاحب الطّاق و آنچه بدو گفتم و نیز گفته او را خدمتش عرض کردم که گفت: برو و همان دستورى را که به تو فرموده اطاعت کن، ابو عبد اللَّه علیه السّلام تبسّمى فرمود و گفت: اى ابا خالد، صاحب الطّاق با مردم سخن مىگوید و از عهده آنها بر مىآید و بال مىگشاید و حجّت آنان را مىشکند ولى تو را اگر بال ببرّند (و نوکت را بچینند) پرواز نتوانى ... تا پایان» (22)
پاسخ دندان شکن مومن الطاق به ابوحنیفه او را با ابو حنیفه حکایاتى است که مورّخان و سیرهنگاران نقل کردهاند، از جمله اینکه: چون (امام) صادق علیه السّلام رحلت فرمود ابو حنیفه مؤمن طاق را دید و به او گفت: امامت بمرد؟ گفت: آرى، امّا امام تو از آنان است که دیده به راه دارند و منتظرند تا بدان روز معلوم (که با آنها حسابها رود،)یعنى از کسانى است که تا روز قیامت بدو مهلت داده شده است و مقصودش شیطان بود.
پینوشتها: 1. شهیدی، جعفر، زندگانی امام صادق جعفر بن محمد علیه السلام، ص 48. 2. همو، ص47. 3. حسنی، علی اکبر؛ تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، ص164. 4. امین عاملی، محسن؛ اعیان الشیعه، ج1، ص 664. 5. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج18، ص 46-49. 6. عطاردی، عزیز الله، مسند الإمام الصادق علیه السلام، ج 22، ص 650. 7. . طباطبایی، محمد حسین، تعالیم اسلام، ص 176. 8. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص131. 9. تشیع در مسیر تاریخ ، 355، آئین امامت 10. ترجمه الإرشاد ، فصل 9 ،552 11. زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار 274 باب دهم 12. زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار ،ص:279 13. حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص:336 14. فرهنگ عاشورا، جواد محدثى ،ص:235 15. زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار ،ص:276 16. مهدى موعود، ترجمه بحار الأنوار متن 922 17. مهدى موعود، ترجمه بحار الأنوار متن 922 18. زندگانى دوازده امام علیهم السلام ،ج2،ص:212 19. تصویر امامان شیعه ،ص:272 20. ترجمه کمال الدین ج1 149 ص : 145 21. ترجمه اصول الکافى ،ج1،ص:195 22. رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول) ؛ ؛ ص315