فرهنگ در برنامه‌های توسعه

کدخبر: 2375794

گزارشی از وضعیت فرهنگ در برنامه‌های توسعه قبل و بعد از انقلاب برای دست یافتن به الزامات سیاستی - تقنینی برنامه هفتم توسعه در حوزه فرهنگ

نسیم‌ آنلاین؛ محمد غفاری: برنامه‌های توسعه، برنامه‌هایی از پیش‌ تعیین‌شده هستند که هر کشور برای حرکت به سمت آبادنی و پیشرفت، اقدام به تنظیم آن‌ها می‌کند. سند توسعه معمولا روی اسناد بالادستی و بصورت کوتاه مدت تنظیم می‌شود. برنامه توسعه از اسناد بالادستی جزئی‌تر و عملی‌تر است. در ایران هر برنامه شامل مولفه‌های پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. در این سند، برنامه‌نویسان با توجه به وضعیت موجود در مملکت و اسناد بالادستی را برنامه‌ای برای حرکت پنج‌ساله کشور تنظیم می‌کنند. در متن پیش‌رو براساس گزارش اخیر مجلس که با نام «الزمات سیاستی-تقنینی تدوین برنامه هفتم توسعه در حوزه فرهنگ» استفاده کرده و با بررسی فشرده تمامی برنامه‌های توسعه گذشته از جهت فرهنگی چند مشکل همیشگی را استخراج و ارائه شده است.

پنج برنامه توسعه عمرانی که قبل از انقلاب در ایران تدوین و اجرا شد، ضریب زیادی به فرهنگ نداده بود. در برنامه اول فرهنگ تحت عنوان تعلیمات اجباری ابتدایی و مقداری عملیات عمرانی عام‌المنفعه مانند ساخت کتابخانه تعریف می‌شد. تمرکز اصلی این برنامه‌ها روی ساختن بناهای فرهنگی با حداقل بودجه بود. تا برنامه سوم که به به تربیت معلم و مبارزه با بی‌سوادی هم در آن پرداخته شد حرفی از رشد کیفی در عرصه فرهنگ وجود نداشت و فرهنگ در همان محدوده تعلیم و تربیت باقی ماند. در برنامه چهارم حوزه فرهنگ گسترده‌تر شد و به هنر نیز تسری یافت. برنامه چهارم آغاز راه توجه کمی به فرهنگ و مطرح شدن اموری مثل رشد فرهنگ عمومی با کمک رسانه‌های سمعی و بصری بود. در برنامه پنجم فرهنگ بسیط‌تر و کیفی‌تر دانسته‌شد. پژوهش فرهنگی، توسعه آموزش هنر و اهتمام به پاسداری از زبان فارسی از مواردی بود که در برنامه پنجم ذکر شده بود. بد اجرا شدن این برنامه عدم تعادل ساختاری شد و فرصت‌ حکومت پهلوی برای اصلاح نیز تمام شد.

ده سال اول انقلاب اسلامی ایران بدلیل درگیری کشور با جنگ، برنامه‌ای ریخته نشد و برخی اقدامات بصورت محدود و بدون برنامه انجام گرفت. در سال 68 اولین برنامه توسعه با نام «برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» نوشته شد. همه‌ی شش برنامه قبلی با این نام نوشته شدند اما این اسناد شش‌گانه رویکرد واحدی نداشتند و هرکدام مواجهه متفاوتی با اسناد بالادستی موجود داشتند.

برنامه اول توسعه به مولفه‌های اقتصادی و سیاسی توجه حداکثری داشت و فرهنگ تقریبا در این برنامه مغفول بود. تمرکز این برنامه به اصلاح ویرانی‌های نظام گذشته و اصلاح نظام طبقاتی و سامان دادن اوضاع معطوف بود. تمرکز برنامه اول اکثرا بر بخش عمرانی فرهنگ و توسعه مراکز فرهنگی تمرکز می‌کرد. در این برنامه محدوده فرهنگ به درستی معین نبود و دستور این برنامه به هماهنگی کامل نهادهای فرهنگی بدلیل آشفتگی اوضاع ممکن نبود.

برنامه دوم توسعه بعد از گذر ایران از بحران نوشته شد و  تاکید بسیار زیادی بر امور فرهنگی و اجتماعی داشت. این برنامه براساس سیاست‌های ابلاغی رهبری که سند بالادستی حساب می‌شود تدوین شد و به همین سند محدود ماند و تمرکز خود را بر روی توسعه فرهنگ و کسب فضائل اخلاقی و اسلامی گذاشت. نقطه آرمانی سند دوم، ایرانی متخصص و وفادار به ارزش‌ها بود و مناطق محروم در این برنامه نادیده گرفته شدند. در این سند دوگانه فرهنگ داخلی و خارجی قوی بود.

برنامه سوم توسعه براساس ضرورت‌ها و نیازهای داخلی نوشته شد و توجه جدی به فرهنگ نیز از این برنامه شروع شد. دیدگاه این برنامه به فرهنگ آرمانی نبود و ناظر به مسائل فرهنگی موجود در کشور نوشته شده بود. صادرکردن انقلاب و آراسته‌کردن فضای شهر از مواردی بودند که با این سند وارد میدان توسعه فرهنگی در کشور شدند. توجه به حمله فرهنگی غرب کمتر شد اما مفاد فرهنگی بسیار زیادی در این برنامه وجود داشت. توجه به اقتصادی شدن عرصه فرهنگ و حواله فرهنگ به بخش خصوصی از این برنامه در کشور آغاز شد. تحت تاثیر فضای کلی کشور که از مقابله به سمت تعامل با غرب رفته بود برخی موارد حذف و اضافه شدند و مشارکت عمومی و زنان به همین دلیل اهمیت یافتند. در نتیجه خدمات فرهنگی از نظر کمی و کیفی رشد کردند.

برنامه چهارم توسعه سال 84 سال تصویب شد و از این سال بود که برنامه‌های کوتاه‌مدت توسعه به خدمت برنامه بلندمدتی به نام سند چشم‌انداز 1404 درآمدند. این برنامه عملیاتی‌تر از برنامه‌های گذشته بود دلالت اصلی این برنامه روی فرهنگ ایرانی اسلامی بود. باتوجه به ذائقه عمومی فرهنگ، به سمت خصوصی شدن حرکت می‌کرد و در ساحت دولتی به هویت ملی در این برنامه تاکید زیادی می‌شد. تحت تاثیر تنظیم سند چشم‌انداز و لزوم هماهنگی برنامه‌ها با هم این سند تنها یک سال فرصت اجرا پیدا کرد و باقی سال‌ها به تنظیم آیین‌نامه‌ها و کارشناسی گذرانده شد. اقدامات درستی نیز از جانب دولت برای تامین مالی این برنامه‌ها انجام نشد و بودجه خاصی به امور فرهنگی تخصیص نیافت. فرسوده بودن زیرساخت‌ها از دلایل این نشدن‌ها بود. در هر صورت برنامه چهارم از نظر کمی به مدارج خوبی رسید و رشد بیش از انتظار برخی شاخصه‌ها مثل تعداد مبلغین یا کانون فرهنگی نشان‌دهنده ضعف شناختی برنامه‌ریز نسبت به ظرفیت‌ها بود.

برنامه پنجم توسعه در سال 1390 تصویب شد. این برنامه نسبت به برنامه‌های گذشته متفاوت بود، نگاه غیر فن‌سالارانه و تحت تاثیر الگوهایی مثل «الگوی توسعه اسلامی ایرانی»، «نقشه مهندسی فرهنگی کشور»، «نظام جامع رسانه‌ها» و ... بود. حتی سیاست‌های ابلاغی رهبری در این برنامه متفاوت‌تر از تمام برنامه‌های پیش بود و به اسنادی مثل «نقشه مهندسی فرهنگی کشور» ارجاع می‌داد. نیازی برای ایجاد یک رویه واحد حس شد و فرهنگ به عنوان عامل وحدت جامعه می‌خواست تحت نظارت یک نهاد مشخص فضای عمومی را تطهیر و سنت را حفظ کند. نگرش این سند به توسعه فرهنگی واقعی بود و به دسترسی مردم به میراث فرهنگی عطف داشت. دولت نقش اساسی در ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی داشت و باید به هیئت‌ها و بسیج و هر جایی که نیروی انسانی درآنجا تربیت می‌یافت کمک می‌کرد. در کل اجرای این سند با مشکلاتی روبرو شد که اکثر تمرکزها به برگزاری نشست‌های قبل از اجرا جهت یافت و غالب موفقیت این سند در تنظیم اساس‌نامه بود.

برنامه ششم متاثر از رویکرد تعامل‌گرای دولت بود. رهبری سیاست‌های ابلاغی خود را حول محور ترویج فرهنگ اسلامی ایرانی و اجرا نقشه مهندسی فرهنگی کشور تنظیم ابلاغ کرد. این برنامه نیز در بخش فرهنگی مجموعه‌ای از ارزش‌هایی بود که هر کدام به منظومه گفتمانی متفاوتی تعلق داشت و با تعارضات داخلی مواجه بود. بخش خصوصی هم مشخصا با توجه به رویکرد دولت مهم شد و کاری بجز برگزاری هم‌اندیشی از این برنامه کلی و ناهماهنگ برنیامد. برای مثال در ماده دوم این قانون دولت موظف شد برای طرح‌هایی که در بندهای این ماده آمده بودند بودجه‌ای اختصاص بدهد که هیچ حکمی برای این بندها صادر نشد. بخش بسیاری از این برنامه نیز بخاطر همه‌گیری ویروس کرونا به مرحله اجرا نرسید. درنهایت این برنامه در بخش‌های کمی موفقیت‌هایی را کسب کرد اما این اصول نیز را نیز نمی‌توان کاملا متناسب با نیازهای کشور و در جهت توسعه کشور خواند. تصویب برخی اصول دائمی با این استدلال که همیشه تکرار می‌شوند در این سند برای بار نخست رخ داد. دست زدن به چنین اقدامی هرچند در موارد خاص و ضروری می‌تواند اقدامی مفید باشد، اما در حالت کلی باعث ایجاد رانت‌های دائمی برای برخی نهادها و از بین رفتن فضای رقابتی می‌شود.

برخی معضلات در تمام این برنامه‌ها دیده می‌شوند که می‌توان با تجربه کسب شده در این سال‌ها برنامه بعدی را با حدقل این مشکلات تنظیم کرد. نکته اول اینکه نهاد اجراکننده این سند را تنظیم نمی‌کند و  سازمان برنامه و بودجه نیز واقف به مسائل اساسی کشور نیست، در نتیجه انعطاف سند برای اجرا به کمترین میزان ممکن می‌رسد و نهاد اجراکننده که هیچ ربطی بین مسائل موجود و برنامه نمی‌بیند از اجرای آن سرباز می‌زند. توجه نداشتن به رویکرد بلندمدت برای تنظیم سند توسعه و جهت‌دادن این سند به سوگیری هر دولت باعث می‌شود کلی‌گویی‌هایی در هر سند تکرار شوند و اقدام موثری به اسناد بالادستی و سیاست‌های کلی نشود. بی‌توجهی به بخش‌هایی ثابت مثل «ارزش‌های اسلامی انقلابی»، «وفاداری به آرمان‌های انقلاب» و «نگرانی از تهاجم فرهنگی» از ارزش‌هایی هستند که همیشه باید مورد توجه قرار بگیرند. بجای توجه به این ارزش‌ها و پیگیری مدوام این ارزش‌ها شاهد رفت و آمد ارزش‌هایی مثل حقوق شهروندی، مشارکت سیاسی و .. هستیم که هر از چندگاه در سند توسعه اعمال می‌شوند و بعد از تعویض دولت جای خود را به ارزش‌های مطلوب دولت جدید می‌دهند. در حوزه تخصیص درست وظایف به نهادها باید نگاهی راهبردی برای تقسیم کار وجود داشته باشد. در نبود این نگاه بودجه‌ها هدر می‌روند و کسی زحمت اجرای احکام فرهنگی را به خود نمی‌دهد. عدم وجود نظام ارزیابی بخش فرهنگ هم طبیعتا از برآمد عدم تخصیص نهادی و کلی بودن این اصول در اسناد توسعه ایجاد می‌شود و راه هرگونه اصلاح و تعدیل در تدوین برنامه‌های پیش‌رو را سد می‌کند. کوتاه بودن نگاه دولت‌ها، نیاندیشدن به آینده و عدم توجه به پویایی فرهنگ باعث می‌شود برنامه‌ها نتوانند افق درستی را درنظر بگیرند و تا این معضلات باقی باشند تنظیم هرگونه سند برای امور فرهنگی کشور اسراف بیت‌المال و وقت تنظیم‌کنندگان است.

ارسال نظر: