«جهان‌بانو» و روایت مردانه از زنان

کدخبر: 2377010

نمایش «جهان‌بانو» که به روایت زنان در تاریخ می‌پردازد این روزها در بوستان ولایت روی صحنه است. نگاه مردانه به زنان و قوت روایی داستان از نکات برجسته‌ی این نمایش است.

نسیم آنلاین؛ محسن خسروی: از ایستگاه مترو شهرک شریعتی که بیرون می‌زنید احتمالا سردر بزرگ ساخته شده با داربست که در ورودی پارک ولایت نصب شده است توجه‌تان را جلب کند. بنرهایی منقش به پوستر نمایش می‌گویند داریم به محل برگزاری نزدیک‌تر می‌شویم. چند سرباز با لباس پلنگی مشغول راهنمایی کردن ماشین‌ها هستند. وارد محوطه که می‌شوید برای بار دوم می‌خواهند بلیط‌تان را نمایش دهید. هرچند برای خرید آن چیزی پرداخت نکرده باشید.

راهروهایی که با چادر و داربست ساخته شده‌اند شما را به محوطه انتظار هدایت می‌کنند. پنج دقیقه از زمان شروع نمایش می‌گذرد اما زمزمه‌ها از این سو و آن سو می‌گویند بیش از یک ساعت در نمایش تأخیر خواهیم داشت. میزان تأخیر آنقدری هست که عذرخواهی مجری برای تاخیر «چنددقیقه‌ای» شروع نمایش سودی به حالتان نکند!

چشم که می‌اندازیم تماشاگران اکثرا از قشری‌اند که شاید آنها را بیشتر با عنوان «محجبه» بشناسیم. اما در این میان کسانی هم هستند که روسری‌هایشان عقب‌تر است. با توجه به موضوع نمایش این امر احتمالاً معنادار است.

آسمان به سیاهی می‌زند. صدای اذان همهمه‌ی محوطه را می‌شکند و دقایقی بعد صدای تکبیره‌الاحرام زیر آسمان کبود شهر می‌پیچد. صدایی که انگار ملال این تأخیر «چنددقیقه‌ای» را می‌زداید. بعد از نماز جوانی در میکروفون از باز شدن درها حرف می‌زند و تاکید می‌کند که اول خانم‌ها وارد سالن نمایش شوند. تأکیدی که با موضوع نمایش همرنگ و هماهنگ است.

سوله‌ی بزرگی در انتظار تماشاگران است. اما این سوله کمی با سالن‌های نمایش دیگر فرق دارد. قرار است نمایش علاوه بر روبرو، در اطراف تماشاگران و سوله نیز جریان یابد. حالا بعد از یک ساعت و چهل‌وپنج دقیقه انتظار، به تماشای نمایش «جهان‌بانو» نشسته‌ایم.

«جهان‌بانو» نمایش کنشگری زنان از ابتدای آفرینش آدم تا کنون است. موضوع محوری نمایش «زن» است. موضوعی که بعد از التهابات اجتماعی پاییز گذشته و همچنین برجستگی موضوع حجاب و زنان با شرایط امروز متناسب می‌نماید.

نکته‌ی برجسته‌ی این نمایش «روایت» آن است. عنصر روایی در این نمایش بسیار پررنگ است. موضوع زن در یک روایت چندهزارساله تعریف می‌شود و مخاطب را به قلب و حتی سرآغاز تاریخ می‌برد. بر این اساس موضوع «زن» مستقل از دیگر موضوعات بررسی می‌شود و به نمایش در می‌آید. این شاید یکی از راه‌های بیان اهمیت این موضوع است. برجستگی این موضوع در اهمیت تاریخی آن است که به نظر می‌آید نمایش با پیگیری رویکرد تاریخی به خوبی این اهمیت را گوشزد کرده است.

نقطه‌ی آغاز داستان «تنهایی آدم» است. آنجا که خداوند آدم را آفرید و دید که تنهاست. پس برای او زنی خلق کرد. اما آنچه می‌توانست در این نمایش مورد توجه بیشتری قرار گیرد عبارت قرآنی «نفس واحده» بود. عبارتی که تمام تفاوت‌های ظاهری و رفتارشناختی زن و مرد را کنار می‌زند و ارزش و پایگاه برابر آنان را نشان می‌دهد.

در روایت قصه، داستان پیامبران به ترتیب روایت می‌شود. در این بخش نمایش انگار تکرار داستان‌های پیشین که بارها و بارها شنیده‌ایم چیزی به داستان نیافزوده است. هرچند به نقش زنان در آن تأکید شده باشد. علاوه بر این شاهد برداشت‌های گزینشی از داستان پیامبران بودیم. اگرچه این گزینش در خدمت موضوع اصلی داستان که «زن» است قرار گرفته اما حتما، ذهن مخاطب کنجکاو را درگیر خواهد کرد.

این سوال ممکن است به وجود آید که پیامبرانی مثل حضرت نوح(ع) و حضرت لوط(ع) که زنان‌شان اتفاقا گاهی مانع انجام وظیفه‌ی رسالت‌شان می‌شدند چرا روایت نشده‌اند. یا حتی برخی همسران ائمه‌ی معصومین(ع) که در در شهادت‌شان نیز نقش داشتند. به بیان دیگر این نکته که هدایت و گمراهی برای زنان و مردان، هردو وجود دارد در ماهیت داستان وجود ندارد. در این داستان به نوعی شاهد برجسته‌سازی کنشگری زنان در طول تاریخ پرداخته است. شاید با کمی جسارت بتوان گفت در این نمایش شاهد نگاهی مردسالارانه به زنان هستیم.

با توجه به موضوع داستان شاید در ابتدا از این جمله کمی جا بخورید اما برای آن شواهد مهمتری هم هست. آنچه در این داستان برجسته شده نقش زنان در طول تاریخ است. اما عمده‌ی داستان به روایت نقش‌هایی می‌پردازد که نگاه «مردانه» در آنها موج می‌زند. اساسا در این نمایش ارزش زنان به انجام کارهای اصطلاحا «مردانه» است. همان نگاهی که شاید در بسیاری نحله‌های منحط به چشم می‌خورد که زنان و مردان را از نظر خصوصیات رفتاری و حتی جسمی و روحی در یک طبقه قرار می‌دهد.

بعنوان مثال در بخش مربوط به جنگ تحمیلی، حضور زنان در خط مقدم جبهه به نمایش در می‌آید. بدون اینکه حضور موثر آنان در خطوط مقدم را منکر شویم باید توجه ویژه‌ای به کنشگری زنان در پشت جبهه‌ها داشته باشیم. این کنشگری انگار در داستان ما مغفول واقع شده است. گرچه حضور در خط مقدم جبهه آن هم برای یک زن قطعا نوعی عمل قهرمانانه است اما با توجه به عدم وجوب حضور در جبهه‌ها برای زنان، می‌توانست خدمات مهم آنان در پشت جبهه‌ها به نمایش در آید.

در دیگر بخش‌های نمایش نیز شاهد چنین نگاهی هستیم. زن در نمایش «جهان‌بانو» نه برای عمل زنانه‌ی خویش، بلکه برای آنچه او را هرچه بیشتر به مردان شبیه می‌‎کند تحسین می‌شود. حال آنکه ارزش زن نه برای کارهای اصطلاحا مردانه، بلکه برای استفاده‌ی هرچه بیشتر از مزیت زنانگی‌اش است.

بسیاری مشاغل که احتمالا زنان در آن موفق‌تراند وجود دارند که البته در این اثر تعدادی از آن‌ها را به صورت معدود شاهد بودیم. اتفاقا در همین بخش‌های معدود بود که استقبال تماشاگران بیشتر می‌شد. مانند قسمتی از داستان که به «پرستاران زن بخش بیماران کرونا» می‌پرداخت. این مزیت اما در بسیاری بخش‌های دیگر داستان نادیده گرفته شده است.

نکته‌ی قابل توجه دیگر داستان، نقش‌هایی بود که زنان در آن از بابت زن بودن برجستگی نداشتند. یعنی کنشی که بتوان تنها از یک زن در شرایطی خاص انتظار داشت در آنها به تصویر کشیده نشده بود. به بیان دیگر توجهی به تفاوت‌های زن و مرد در نوشتن داستان اثر وجود نداشت. اینکه هاجر(س) همسر ابراهیم(ع) در بیابان حجاز بنی صفا و مروه سعی کند و بعد ادامه‌ی ماجرا چه ارتباطی به «زن بودن» و مزیت‌های زنانه‌ی او دارد؟ اگر اصل داستان درمورد نقش زنان در طول تاریخ است باید به نقش‌هایی پرداخته می‌شد که زنان از بابت زنانگی خود در آنها مزیت دارند. وگرنه در انجام این کارها فرقی میان مرد و زن نیست.

با توجه به اینکه فرهنگ دینی ما درباره‌ زنان با توجه به تفاوت‌های آنها با مردان سخن گفته است، بهتر بود نمایش نیز بر تفاوت‌های آنان با مردان تکیه می‌کرد. وگرنه انجام کارهایی که میان زنان و مردان مشترک است چیزی به بعد زنانه‌ی نمایش اضافه نمی‌کند.

بخش دیگری از داستان که به فرقه‌های شیطان‌پرستی و توطئه‌های آنان می‌پرداخت شاید فاقد سندیت استوار بود. تقلیل موضوع زنان در جهان امروز به توطئه‌ی چند فرقه‌ی زیرزمینی و شیطان‌پرست که نمادهای اطراف آنان را بارها دیده بودیم کمی از عمق داستان می‌کاست. این بخش از داستان هم می‌توانست کمی از تحلیل‌ها و نمادپردازی‌هایی که صرفا می‌توان به آنها در حد یک «تحلیل» نگاه کرد فراتر رود و به مسائلی بپردازد که برای عامه‌ی مردم عینیت بیشتری داشته باشد.

می‌توان گفت مهمترین نقطه‌ی قوت نمایش، «روایت» آن بود که به خوبی سیر تاریخی را در یک جهت خاص تعریف می‌کرد و مخاطب میان بخش‌های مختلف آن احساس هماهنگی می‌کرد. البته نباید فراموش کنیم که این نمایش اصطلاحا یک نمایش «بیگ‌پروداکشن» بود. یعنی هم از لحاظ تعداد بازیگران و هم طراحی دکور و صحنه و همچنین انفجارها و زد و خوردها در سطح و تعداد بالایی قرار می‌گرفت.

همچنین شکل نمایش که علاوه بر روبرو، در سمت چپ و راست تماشاگران جریان داشت جالب توجه بود. این نوع نمایش بجای اینکه بازیگران را در مرکز قرار دهد، با تماشاگران این کار را می‌کند و مخاطب نیز احساس می‌کند در میان و متن داستان جای گرفته است.

به هر حال اما داستان «زن» در تاریخ یا همان «جهان‌بانو» در مجموع نمره‌ی خوبی می‌گیرد. فارغ از اشکالات محتوایی آن، قالب کار و سیر روایی آن توجه بیننده را جلب می‌کند و مخاطب خود را در متن داستان می‌بیند و با آن ارتباط نزدیکی برقرار می‌سازد. به تصویر کشیدن لحظات تراژیک تاریخی و مذهبی از جمله حماسه‌ی عاشورا نیز به داستان جان دیگری داده و آن را از حالت یکنواخت در آورده است تا مخاطب دچار ملال حاصل از روایت ساده‌ی تاریخ نشود. در اثرگذاری چنین کارهایی شکی نیست اما با رفع خلاهای محتوایی ذکر شده بی‌شک در آثار بعدی می‌‌توان شاهد کارهای اثرگذارتری نیز بود.

ارسال نظر: