خشونت سینمایی در زندگی اجتماعی

کدخبر: 2373538
خبرنگار:

این روز‌ها و با عادی شدن این فضای خشن، که فضای مجازی نیز در آن بی تاثیر نبوده، خشونت به عنوان یک شمشیر دولبه در پیشبرد درام قدرت گرفته که به جای برانگیختن هیجان در مخاطب او را به انزجار و پس زدگی میرساند.

به گزارش نسیم‌آنلاین به نقل از خبرگزاری دانشجو؛ از سکانس افتتاحیه فیلم خانه پدریِ عیاری و سکانس کشته شدن دختر خانواده توسط برادر کوچکتر در مغز‌های کوچک زنگ زده، بگیرید تا قمه کشی‌ها و داد و فریاد‌های خیابانی در شنای پروانه و امثالهم. در حقیقت این روز‌ها و با عادی شدن این فضای خشن، که فضای مجازی نیز در آن بی تاثیر نبوده، خشونت به عنوان یک شمشیر دولبه در پیشبرد درام قدرت گرفته که به جای برانگیختن هیجان در مخاطب او را به انزجار و پس زدگی می‌رساند.

 قتل‌های ناموسی، قمه کشی دختر نوجوان، قتل پسر توسط پدر و مادر و... از نمود‌های عجیب و غریب این روز‌های خشونت در جامعه هستند. خشونتی که سالهاست در زیر پوست جامعه رواج داشته و حالا به واسطه گسترش بستر فضای مجازی زودتر و با کیفیت‌تر از آن‌ها آگاه می‌شویم. سینما و مدیوم‌های نمایشی از زمان ظهور، خشونت را به عنوان یکی از رویکرد‌های انسان در زندگی اجتماعی، در دل خود را بررسی کردند، اما حالا و در روزگاری که خشم انسان‌ها نسبت به یکدیگر به دلایل مختلف بالا گرفته (مطابق آنچه در اثر درخشان کوبریک به نام پرتقال کوکی راجع به ۳۰ سال آینده پیش بینی شده بود) نمی‌توان تاثیرپذیری سینما و نمایش را از خشونت رایج در جامعه منکر شد. آن هم در مدیومی ۱۰ ساله به نام نمایش خانگی که آرام آرام مسیرش را از ملودرام‌های عاشقانه به سمت همان مسیری تغییر می‌دهد که سینما چند دهه قبل آن را شروع کرده بود.


از لانگ شات تا کلوز آپِ خشونت


مخاطبان سینمای هیچکاک می‌دانند که در آثار اولیه، این کارگردان نسبت به خشونت رویکرد دیگری داشت. صحنه‌های قتل به صورت لانگ شات نشان داده می‌شدند و خبری از دوا گلی‌هایی که به جای خون به دوربین و صورت مخاطبین پاشیده میشد، نبود. اما رفته رفته و با توسعه مرز‌های جذابیت ذائقه مخاطب دستخوش تغییر شد. تا آنجا که مخاطب این روز‌های سینما به تماشای کمتر از کلوز آپ از مقتول و خونریزی راضی نمی‌شود. با پذیرش اینکه هنر، علی الخصوص سینما و مدیوم‌های نمایشی، آیینه تمام نمای جامعه هستند، می‌توان این تغییر ذائقه راه هضم و درک کرد.

مازیار وکیلی، منتقد سینما، در این باره به دانشجو می‌گوید: «فیلم‌های اجتماعی سینمای ایران (چیزی به اسم ژآنر اجتماعی نداریم) نیز، چون مستقیما از جامعه تاثیر میپذیرند و اوضاع و احوال جامعه را انعکاس میدهند، ناگزیر بازتابی از وضعیت جامعه هستند؛ بنابراین هر چه جامعه خشن‌تر باشد، فیلم‌ها هم به همان میزان خشن‌تر می‌شوند.» سینمای ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست.

1464738_855

شاید اگر پیش از این، نمایش جنازه سوخته در قاب دوربین نمودِ خشونت در فیلم و سریال‌ها بود، امروزه به واسطه همین تغییر ذائقه و به طبع خشن‌تر شدن جامعهِ مخاطب، شاهد یک سکانس کامل از سوختن سروش به دست نوری هستیم. سکانسی که در آن سروش ( با بازی امین شعرباف) روی زمین می‌خزید، زنده زنده در آتش می‌سوخت و به قطع نفسِ تمامی مخاطبان را برای چند لحظه حبس کرده بود. پیش‌تر شاید یک مدیوم شات از صحنه پاشیدن اسید روی صورت دیگری کافی بود، اما حالا، مخاطب جز با دیدن صورتی که با اسید می‌سوزد، راضی نمی‌شود. در سکانس ابتدایی سریال آقازاده و مردن دختر در ماشین، حتماً باید لاشه ماشین و خون سیاه جاری از آن روی زمین پرتاب می‌شد تا رسالت آن سکانس به پایان رسیده باشد! در حقیقت این روز‌ها و با عادی شدن این فضای خشن، که فضای مجازی نیز در آن بی تاثیر نبوده، خشونت به عنوان یک شمشیر دولبه در پیشبرد درام قدرت گرفته است. خشونتی هر چند برآمده از دل جامعه اما غلو شده که به جای برانگیختن هیجان در مخاطب او را به انزجار و پس‌زدگی میرساند.


خشونت؛ مخرب یا سازنده


نمایش خانگی دراین یک دهه گذشته از فعالیش، بیشترین تمرکزش روی ساخت آثاری با مضمون ملودرام‌های عاشقانه یا به قول خودمانی تر‌ها، عاشقانه‌های دختر و پسری رایج در دهه ۸۰ سینمای ایران، گذاشته است. هرچند جسته گریخته سریال‌های در ژانر معمایی یا ترس (نهنگ آبی و احضار یا خواب زده) ساخته شده، اما آن قدر که باید و شاید از آن‌ها استقبال نشد یا اگر شد مخاطبان خاصی را جذب کرد که تعدادشان نسبت به ملودرام‌ها پایین‌تر بود. به همین خاطر مدیوم‌ها ساخت ملودرام‌ها را در پیش گرفتند، اما سال گذشته و پس از پخش سریال قورباغه این روند تغییر کرد.


فارغ از محتوا، سکانس‌های خشونت‌آمیز این اثر هنوز در ذهن بسیاری مانده است. سکانس‌هایی که بیش از نیمی از آن‌ها در پیشبرد درام نقشی نداشته و صرفا در ورطه بالا بردن هیجان مخاطب و ترشح آدرنالین بیشتر در آن‌ها افتاده بودند. خاصه سکانس‌های قتل که به جز حذف بازیگران، القا کننده مفهوم دیگری نبودند. آن هم زمانی که شیوه به قتل رسیدن (چه در رابطه با سروش و چه در رابطه با نامزد سابق لیلا) آینده شخصیت قاتل را در قصه دچار تغییر نمی‌کرد و در پیشبرد شخصیت نقش آنچنانی نداشت.

مازیار معاونی، منتقد سینما، در این باره به دانشجو می‌گوید: «اگر محتوا اجازه پرداختن به خشونت را بدهد نه‌تن‌ها در سینما بلکه در تمامی هنر‌ها پرداختن به آن قابل توجه است، اما اگر خشونت تبدیل به ابزاری برای به نظر رسیدن و به شهرت رسیدن کارگردان بشود، در آن صورت جای توجیه وجود ندارد.»

احسان رحیم زاده، منتقد سینما و تلویزیون، نیز در این باره به خبرنگار ما می‌گوید : «نمایش خشونت در سریال‌های نمایش خانگی اگر صرفا به خاطر ایجاد جذابیت و جذب مخاطب بیشتر باشد، نقطه ضعف اثر محسوب می‌شود. خشونت برای خشونت ناپسند است و قاب گرفتن خشونت آنگاه که به مرز ارائه تصویر مشمئز کننده برسد، در هر صورت ناپسند است .کارگردان های کاربلد آن‌هایی هستند که در سکانس‌های خشن به سراغ نماد ها و نشانه ها می‌روند و از نمایش خشونت عریان پرهیز می‌کنند.»در حقیقت کشته شدن یکی توسط دیگری آن هم با تبر و با صورتی فجیع ( که درباره آن هم گفتند ونوشتند که کپی بوده از فیلمی دیگر ) جز همین نکته را یادآور نمی‌شود که کارگردان خلاقیتی نداشته و تنها با هرچه تاریک‌تر و خشن‌تر کردن فضای قصه سعی در جذب همذات پنداری مخاطب نه با فضای قصه خود بلکه با آنچه پیش‌تر دیده،‌ دارد.

1464737_332

خشونت چگونه به ورطه ابتذال می‌افتد


پس از قبول این که به تصویر کشیدن خشونت در سینما و مدیوم‌های نمایش خانگی این روز‌ها گریزناپذیر است، به باورپذیری و چگونگی به تصویر کشیدن آن بر می‌خوریم. در فیلم پرتقال کوکی، اثر استندلی کوبریک، در کنار نمایش خشونت با نقد خشونت مواجهیم. اثری که به دلیل نمایش محتوای خشونت زا در رابطه با قتل، تجاوز و ... مورد انتقاد قرار گرفت، اما آنچه آن را ماندگار کرد، به کارگیری عناصر و خشونت برای پیشبرد هرچه بهتر داستان و روایت بود.

باورپذیری شخصیت اصلی فیلم برای مخاطب خشم او را نیز باور پذیر کرده تا در ادامه با مجازات او خشم مخاطب نیز فروکش پیدا کند. علاوه بر این استفاده از لنز‌های عریض و شکستگی گوشه‌ها باعث همزاد پنداری بیشتر با شخصیت اصلی و برانگیخته شدن مخاطب می‌شود. درحقیقت شخصیت پردازی به گونه‌ای است که باور میکنیم شخصیت اصلی توسط کارگردان خلق شده نه جامعه، والدین یا عقاید فاشیستی. این دقیقاً برعکس فیلم‌های ما باعث بیدار شدن خشم فروخورده و پنهان جامعه نمی‌شود.

بهمن شیر محمد در این رابطه به دانشجو می‌گوید: «در سریال قورباغه شخصیت‌ها حالت عادی ندارند. پیش زمینه و شخصیت پردازی منطقی برای آن‌ها صورت نگرفته است. انگیزه و هدف از خشونت نیز مهم است. کلیت داستان به ما می‌گوید که قدرت آدم‌ها را فاسد می‌کند، اما این در شخصیت‌ها نشان داده نمی‌شود و خشم شان را باور نمی‌کنیم. او اضافه می‌کند که نریشن‌های شعرگونه رامین در ابتدای هر اپیزود با شخصیت لات او همخوانی ندارد و این باعث می‌شود شخصیت قلابی به نظر برسد.»


از طرفی در دومین قسمت از سریال زخم کاری نیز سکانس قتل حاج عمو، با بازی سیاوش طهمورث، از نقاط بحث برانگیز است. سکانسی نفس‌گیر که حدوداً ۵ دقیقه تمام دست و پا زدن برای زنده ماندن را پیش چشم مخاطب به تصویر می‌کشد. ضمن تمام سختگیری‌ها و ممیزی ها‌ی ساترا، این سکانس حذف نشده، چون بخش مهمی از روایت داستان به این سکانس برمی گردد. این خشونت در ادامه دامن گیر تمامی اعضای خانواده نیز می‌شود.

1464740_887

بهمن شیر محمد در این باره و مقایسه آن با قورباغه به دانشجو می‌گوید: «اما در سریال زخم کاری پرداخت اینگونه به قتل توسط کاراکتر مالک، عذاب وجدان و سیر تکامل شخصیت او در آینده را برای من قابل باور می‌کند و نشان می‌دهد قدرت تا چه اندازه انسان را به بیراهه می‌کشد. از طرفی انگیزه و هدف در اینجا مشخص است. کاراکتری که توسط همسرش هیپنوتیزم شده و به دنبال قدرت است، اما در قورباغه حتی شخصیت اصلی با ابزاری که برای قدرت در اختیار دارد کاری جز دزدی انجام نمی‌دهد.» نتیجه اینکه آن ابزار عملاً بی فایده است و بدین صورت هرگونه خشونتی بر مبنای این قدرت نامعلوم رخ بدهد، قابل باور نخواهد بود.


رسالتِ هنر و خشونت


گره خوردن خشونت با ذات آدمی به عنوان عنصری بازدارنده که گاهی نیز در دفاع از خویشتن به کار می‌رود ، انکار ناپذیر است .خشونتی که معمولا آگاهانه و عریان اتفاق می‌افتد؛ حالا در بستری بی پیرایه همچون سینما و مدیوم‌های نمایشی قرار گرفته که از قضا عده ای رسالت‌های متفاوتی برای آن تعریف کرده‌اند. یکی از آنها تلطیف فضای جامعه است که از اساس با نمایش خشونت مخالف بوده و باور دارد که اگر خشونتی رخ می‌دهد باید تقبیح شده یا در نهایت راهکاری برای مقابله با آن خشونت ارائه شود.

بهمن شیر محمد در این باره به دانشجو می‌گوید: «هنر متعهد نیست و وظیفه تقبیح یا تحسین مسائل را ندارد. آثار نمایشی نیز مسئولیتی برای نفی خشونت ندارند و اگر هم خشونت را نفی می‌کنند این صرفاً یک ویژگی است.» او همچنین ادامه می‌دهد که «موضوعاتی همچون تعهد یا رسالت ربطی به سینما ندارند اگر آقای عیاری در رابطه با موضوع خشونت خانگی می‌سازد من برای موضوع او را تحسین نمی‌کنم برای ساخت و مسائل تکنیکی آن اثر او را تحسین می‌کنم. اگر بخواهیم تعهد را قرار دهیم آقای ده نمکی و خانم درخشنده باید آثار ارزشمندتری تولید کرده باشند، در حالی که چنین نیست.»

 در حقیقت اگر کاراکتر اصلی قصه در طول روایت به همه خشونت کرده، به قتل رسانده، تجاوز کرده و غیره قرار نیست که در پایان سریال با شلیک تیری به سر او، آن خشونت به سرانجام برسد یا در نفی خشونت عمل کرده باشیم. احسان رحیم زاده، روزنامه نگار و منتقد سینما، در این باره به خبرنگار ما می گوید:«کارگردان بیش از هر چیز باید به قصه اش متعهد باشد .مسیر قصه تعین میکند که شخصیت‌ها هر کدام چه سرنوشتی داشته باشند و آیا آدم های خشن باید مجازات شوند یا خیر.علاوه بر این، وظیفه ی فیلم و سریال ها نه ارائه راهکار که ایجاد سوال است .کار هنرمند این است که به مخاطب و جامعه تلنگر بزند .بنابراین این که انتظار داشته باشیم یک هنرمند برای رفع خشونت در سریال اش نسخه بپیچد، توقع بیهوده ای است.»

1464736_632

با این خشونت افسارگسیخته چه کنیم؟


تاثیر پذیری سینما و نمود امروزی تر آن نمایش خانگی از خشونتِ رایج در جامعه به قطع انکار ناپذیر است اما این معنای نمایش باری به هر جهت خشونت و صحنه های خشونت برانگیز نیست. نمایش آن ها باید حساب شده بوده و بسته به خط سیر داستانی و در جهت پیشبرد آن به کار گرفته شود.علاوه بر این منتظر نتیجه بودن و به قول معروف به سزای عمل رسیدن در سینما و نمایش محلی از اعراب نداشته و نباید به انتظار بشینیم تا دست غیبی از راه برسد و شخص خشونت کار را توبیخ کند.از طرفی نیز باید توجه کنیم که در کشور ما، فرهنگ سازی درستی در زمینه محدودیت سنی برای فیلم ها و سریال ها انجام نشده  و عموما همیشه به قرار دادن عددی قرمز رنگ با علامت هشدار درابتدای فیلم وسریال ها بسنده شده است .بنابراین نمی‌توان از خانواده ها نیز انتظار داشت که تمام نکات را رعایت کرده و بدون حضور فرزندان کوچک خود به تماشای فیلم وسریال ها بنشینند.

مازیار معاونی به عنوان راهکاری در ارائه خشونت در فیلم و سریال‌ها به دانشجو می‌گوید: «مدیوم‌های نمایشی به دلیل سهولت در دسترسی و مخاطب بسیار بیشتر در مقایسه با کتاب و مجلات، خیلی بیشتر روی لبه تیغ هستند؛ بنابراین باید در پرداخت به عناصری همچون خشونت که از اساس ناخوشایند و حتی محرک نوجوانان برای بازتصویر هستند، محتاط‌‌تر و دست به عصاتر عمل کرد.» وی همچنین عنوان می‌کند که سریال‌هایی با تم و موضوع خشونت اگر در بستر محدود‌تر هنر و تجربه روایت بشوند اثر گذاری متفاوت تری داردند با زمانی که میلیون‌ها مخاطب به آن دسترسی دارند.»

از طرف دیگر ساناز تبری، پژوهشگر جامعه شناسی، نیز ضمن تایید اینکه خشونت موجود در سریال ها بازنمایی خشونت موجود است؛ درباره راهکارها به دانشجو می‌گوید:«آموزش به خانواده ها وگروه‌های مختلف سنی در رابطه با دسترسی به تولیدات رسانه ای از اهمیت بالایی برخوردار است. این کار را میتوان از طریق کانال های مختلف از آموزش و پرورش گرفته تا خود رسانه ها و سازمان‌های مردم نهاد انجام داد. در غیر این صورت با تعیین محدوده خاص برای تولیدات هنری و رسانه ای به پاسخی راهگشا نخواهیم رسید.»

 

منبع: خبرگزاری دانشجو
ارسال نظر: