شیخ فضلالله نوری توانست ماهیت مشروطیت و رجال دخیل در مشروطه را زودتر بفهمد
حجتالاسلام جوادزاده طی یادداشتی در «نسیم» به بررسی "اختلاف شیخفضلالله نوری با آخوند خراسانی و دیگر علمای مشروطهخواه" پرداخته است
به گزارش «نسیم» در سالروز شهادت شیخ فضل نوری که از بزرگان عصر مشروطه به حساب می آید، حجت الاسلام علیرضا جواد زاده، عضو هیأت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و کارشناس تاریخ معاصر طی یادداشتی که در اختیار «نسیم» گذاشت به بررسی "اختلاف شیخفضلالله نوری با آخوند خراسانی و دیگر علمای مشروطهخواه" پرداخته است. آنچه در ادامه می آید متن این یادداشت است.
اختلاف شیخفضلالله نوری با آخوند خراسانی و دیگر علمای مشروطهخواه علیرضا جوادزاده
در تحلیل علت اختلاف علما در مشروطیت به صورت عام، و شیخفضلالله نوری با آخوندملامحمدکاظم خراسانی به صورت خاص، میتوان گفت: علت اصلی، به اختلاف در مصداقشناسی بازمیگشت. این اختلاف را میتوان به اختلاف در شناخت محیط سیاسی تعبیر نمود؛ چرا که موافقان و مخالفان، هریک، محیط سیاسی را به گونهایمتفاوت شناخته بودند:
أ) علمای موافق مشروطه، شناختشان از مشروطه و مجلس موجود در ایران، این بود که ماهیت، هدف و رویکرد آن، «رفع ظلم و إغاثة مظلوم و إعانت ملهوف و امر به معروف و نهی از منکر و تقویت ملت و دولت و ترفیه حال رعیت و حفظ بیضة اسلام» است،(1) اما در مقابل، شیخفضلالله نوری و دیگر مخالفان مشروطه، شناختشان از مشروطه و مجلس موجود در ایران، چنین بود که: «منشأ منکرات و رواج کفریات و جسارت مرتدین و ضعف اسلام و مسلمین وحرمت شریعت و شرایع و تأمین قواعد حریّت در امور دینیه و سلب امنیت از بلاد و رفاه عباد،وظلم بر ضعفا» شده است.(2)
هر دو گروه از علمای مشروطهخواه و مخالف مشروطه، وضع قانون به صورت مستقل و بدون در نظر داشتن احکام و دستورات شرع، را جایز نمیدانستند؛ و متقابلا، هر دو گروه، برنامهریزی در چارچوب شرع برای امور اجتماعی را جایز میشمردند. اما نزاع و اختلاف، در تطبیق کار مجلس زمان مشروطه بر یکی از این دو بود. علمای مخالف مشروطه، به دلیل أخذ قانون اساسی از قوانین سکولار کشورهای غربی و وجود اصول مبهم و مهمی از قانون اساسی که مطابق برخی تفاسیر، در تضاد با احکام دینی نمایان میشد، کار مجلس موجود را بر صورت اول (وضع قوانین در عرض قوانین شرع) منطبق میکردند؛ چنان که تصویب قوانینی در مجلس که به نظر آنان حرام بود و نیز وجود نمایندگان تأثیرگذار با گرایش سکولار، بر برداشت آنان صحه میگذاشت. اما علمای طیف مشروطهخواه، کار مجلس را بر صورت دوم (برنامهریزی در چارچوب و در طول قوانین شرع) تطبیق میدادند.
از جمله شواهد و دلایل آنان بر این موضوع، عبارت بود از: وجود فقها و روحانیان در جلسات مجلس، و نیز درج موادی در قانون اساسی که تصریح بر رسمیت دین و مذهب، و توجه به شریعت و نظارت علما بر مصوبات مجلس داشت. (3) هر دو دسته از علما، به لحاظ نظری، دربارة نوع جایز و حرام از آزادی و مساوات، اختلاف نداشتند؛ نزاع آنها در این بود که شعار آزادی و مساوات که از ارکان نظام مشروطه به شمار میرفت و در قانون اساسی مشروطه ایران نیز نوشته شده بود، کدام یک بود؛ آیا مقصود از مساوات، تساوی مسلمان و کافر، مرد و زن و ... در حقوق یکدیگر بود تا حرام باشد، یا تساوی در برابر قوانین شرعی بود تا جایز و واجب باشد؟ آیا مراد از آزادی، عدم تقید به دین و مذهب، و هرج و مرج طلبی بود تا حرام باشد، یا رهایی از ستم، و حق انتقاد سازنده و بیان مصالح بود تا جایز و لازم باشد؟
برداشت علمای مشروطهخواه، از مساوات و آزادی مطرح شده در مشروطه و قانون اساسی، نوع دوم، و برداشت علمای مخالف مشروطه از این دو، نوع اول بود.(4)
ب) از سوی دیگر، آخوند خراسانی و علمای موافق مشروطه، شناختشان از محیط سیاسی، آن بود که گسترة ظلم و استبداد، بسیار وسیع و منشأ مفاسد زیاد از جمله سلطة کفار و برخی انحرافهای فکری شده است، اما شیخفضلالله نوری و دیگر منتقدان و مخالفان مشروطه، محیط سیاسی را چنین شناخته بودند، که به رغم وجود ظلم و استبداد در کشور، از یک سو، گستره و شدت آن، کمتر از آن چیزی است که مشروطهخواهان بیان میکنند، و از سوی دیگر، انحرافهای فکری در نتیجة فعالیتهای روشنفکران غربمآب و اعضای فرقه ضاله، به شدت در فضای مشروطهخواهی رو به گسترش دارد؛(5)
ریشه یا ریشههای اختلاف در شناخت محیط سیاسی (مصداقشناسی) چه بود؟
اما، ریشه یا ریشههای اختلاف در شناخت محیط سیاسی (مصداقشناسی) چه بود؟ پاسخ به این سؤال و تحلیل صحیح و جامع موضوع، مشکل، و نیازمند تتبع گستردة مواضع فقیهان در دورة مشروطه، و بررسی دقیق و عمیق آنها میباشد. طبعا، پیچیدگی ابعاد (فکری، روانی و رفتاری) انسان از یک سو، کثرت تعداد فقها که به موضعگیری نسبت به مشروطه پرداختنداز سوی دیگر،(6) وجود دستهبندیهای چندگانه در میان فقها از سوی سوم، و در نهایت تغییر مواضع برخی فقیهان، بررسی مسأله را بسیار پیچیده میسازد؛ به گونهای که در تحلیلِ ریشهای اختلاف فقیهان در شناخت محیط سیاسی (مصداقشناسی)، باید از تأثیر عوامل متعدد سخن گفت؛ حتی ممکن است در بررسی اختلاف دو فقیه مشخص نیز علل گوناگون تأثیرگذار بوده باشند؛ بنابراین، قطعا، نمیتوان ریشهیابی اختلاف همة عالمان در همة سطوح و مراحل نهضت را به یک عامل بازگرداند. با توجه به این موضوع، شاید بتوان به عنوان مهمترین علل و عوامل اختلاف مذکور، تفاوت در چهار مسأله را ذکر کرد:
أ) منابع اطلاعاتی (و نفوذ عناصر مشکوک)،ب) ویژگیهای شخصیتی، ج) موقعیت شهرها، د) میزان شناخت از غرب.
با توجه به محدودیت یادداشت،صرفا، توضیحاتی دربارة مورد اول ذکر میکنیم: (7)
1. عالمان نجف به دلیل دوری از ایران (به ویژه تهران)، ناگزیر بودند از طریق نامهها و تلگرافها، نسبت به حوادث کشور آگاهی پیدا کنند. طبیعی است که اعتماد آنها به هر فردی که گرایش سیاسی خاصّی داشت، سبب تأثیرپذیری از گرایش او میشد؛ زیرا آن فرد اگر هم صداقت داشت، مسائل را از نگاه خود تحلیل میکرد؛ صرفنظر از آن که تلگرافها و نامهها به وسیله عوامل آشکار و پنهان، کنترل و بعضاً جعل میشد. چنان که در گزارش و تحلیل وقایع مربوط به جنبش مشروعهخواهی ذکر شد، از نگاه منتقدان مشروطه، علت عدم همراهی مراجع مشروطهخواه نجف با جریان مشروعهخواهی، به تأثیرپذیری آنها از برخی افراد بازمیگردد.
شیخفضلالله نوری در پاسخ به سؤالی دربارة علت عدم موافقت مراجع مشروطهخواه نجف با منتقدان مشروطه، پاسخ داده بود: «این آقایان از ایران دورند و حقیقت اوضاع را از نزدیک نمی بینند و نامهها و تلگرافهایی که به ایشان می رسد، از طرف مشروطهخواهان است و دیگر مکاتیب را به نظر آقایان نمی رسانند».(8)
در جهت رفع این آسیب، از جمله، چند نفر از علمای تهران به نجف رفتند تا طی دیداری خصوصی، مطالب را به آخوند خراسانی بیان کنند، اما به رغم مدتی اقامت در نجف، و با وجود آن که آنها دیداری با سید یزدی انجام دادند، فرصت ملاقات خصوصی با آخوند را نیافتند و بینتیجه از این سفر به تهران بازگشتند.(9)
در همین زمینه و به عنوان مؤید بر این تحلیل، نوشته شیخ ابراهیم زنجانی که از مشروطهخواهان افراطی و منحرف به شمار میرود، قابل ذکر است. وی در خاطرات خویش آورده است: «[آخوند خراسانی] میگفته [در] این امر مهم مملکت، کاغذها که به من میآید و در هر أمر مختلف، هر کس موافق غرض خود اظهاراتی میکند، تا این که از فلان کس [=زنجانی] که به من مکتوب می آید، اطمینان پیدا میکنم و می دانم او جز راست نمی نویسد».(10)
گر چه این نوشته بدین صورت قابل پذیرش نیست، ولی وجود نامهاى از آخوند در تمجید از نمایندگی زنجانی در مجلس شورا،(11) کلیت مطلب را تأیید میکند. از مهمترین مسائل قابل طرح دربارة منابع اطلاعاتی آخوند خراسانی و دیگر علمای مشروطهخواه نجف، وجود انجمن مخفی در حوزة نجف میباشد که از افراد فعال بلکه مسئول آن، سیداسدالله خرقانی بود.(12) این فرد بنا به مأموریتی که در سال 1322، از سوی انجمن شبهماسونی انجمن باغ سلیمانخان میکده در تهران، بدو سپرده شد، با هدف ارتباط با حوزة نجف و تأثیرگذاری سریعتر و بهتر، به نجف رفته، شروع به فعالیت نموده،(13) از اطرافیان و «افراد ادارة» آخوند خراسانی میشود.(14) وی تلاش زیادی به عمل میآورد تا ضمن رساندن اخبار و اطلاعات خاص مورد نظر خویش، به آخوند و برخی دیگر از علما، نوشتهها و فتاوی که مورد نظر مشروطهخواهان در تهران است را از علمای نجف دریافت کند؛(15)
2. یکی از موارد مهم اطلاق مظلومیت بر یک فرد، آن است که وی با افراد دیگر، در اصول فکری مشترک است اما در موضوع و مصداقشناسی و تشخیص شرایط، در وضعیت پیچیدة اجتماعی، زودتر از دیگران مسائل را بفهمد و بتواند ماهیت مسائل و نیز شخصیت افراد منحرف را تشخیص دهد؛ به عبارت دیگر، دارای بصیرت باشد؛ فرد بصیر یعنی فرد خیلی بینا.
بصیرت یعنی نگاه تیز داشتن. آنچه افراد معمولی مدتها بعد بدان پی میبرند، فرد بصیر در همان نگاههای اول بدان پیمیبرد. امام حسین (ع) بر این اساس که ماهیت حکومت یزید و شخصیت وی را زود تشخیص داد و در مقابل آن مقاومت کرد، در حالی که دیگران به آن تشخیص نرسیده بودند، مظلوم بود. بعدها کسانی مانند عبدالله بن حنظله نیز به شام رفته و نسبت به یزید شناخت پیدا کرده، و در مقابل حکومت وی قیام کرده و کشته نیز شدند، اما دیرهنگام بود.
بر این اساس، آنچه موجب میشود ما شیخ فضلالله را مظلوم بدانیم، آن است که وی توانست ماهیت مشروطیت و رجال دخیل در مشروطه را زودتر بفهمد. او خواست به دیگران از جمله علمای مشروطهخواه نیز بفهماند. اما آنها نه تنها نپذیرفتند بلکه برخی اتهامهایی را نیز به وی وارد کردند؛ زیرا وقتی یک فرد نتواند به ماهیت فتنه پی ببرد، طبعا نمیتواند نگاه واقعبینی نیز به فردی که به عمق فتنه پی برده، و بصیرت کافی پیدا کرده، داشته باشد. بر همین اساس بودکه به وی اتهامهایی چون رشوهگرفتن، طرفداری از ظلم و استبداد، جاهطلبی و ... نسبت داده میشد.
پی نوشت ها:
1.احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص 382؛ همچنین،ر.ک: آقانجفی قوچانی، برگی از تاریخ معاصر (حیات الاسلام فی احوال آیة الملک العلّام)، ص 29ـ30 .
2.آقانجفی قوچانی، برگی از تاریخ معاصر (حیات الاسلام فی احوال آیة الملک العلّام)، ص 26ـ27 .
3.به عنوان مؤید و شاهد بر تحلیل ارائه شده که اختلاف علما درباره مجلس شورا، مبنایی نبود، بلکه اختلاف در مصداق و شناخت محیط سیاسی بود، برخی مطالب از رسائل و نوشتههای مخالفین مشروطه، قابل ذکر است: در یکی از لوایح متحصنان عبدالعظیم (ع) در مقام پاسخ به این سؤال که اگر مجلس موجود با شرعیت مخالف است، چرا «علمای راشدین» (مراجع تقلید ثلاث مشروطه خواه نجف) از آن حمایت میکنند، اشتباه آنان در قضیة صغرویة این استدلال بیان میشود که: «هذا المجلسُ یأمر بالعدل و الاحسان؛ و کلُّ مجلس یأمر بالعدل و الإحسان مفترض الطاعه؛ فهذا المجلس مفترض الطاعه» (محمد ترکمان، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات... و روزنامة شیخشهید فضلالله نوری، ج1، ص299). مؤلف رساله «کشف المراد» بعداز ذکر دیدگاههای موافقان و مخالفان از علما دربارة مجلس، چنین مینویسد: «پس مفاد مقاصد همه طبقات مذکوره بر این شد: مجلسی که برای رفع ظلم و ترویج دین و ترقی مملکت، مشروط بر این که مخالفت با شریعت نباشد، انعقاد و همراهی و تقویت او راجح، بلکه لازم است؛ اما سخنی که در میانه موجب اختلاف گشته،آن است که بعضی از مجلسطلبها از علما و وکلا و رعایا، اعتقادشان این است که این مجلس منعقَد، همان مجلس مقصود و مطلوب است؛اما مهاجرین زاویه (متحصنین عبدالعظیم) و همکلام آنها از سایرین، اعتقادشان این است که این مجلس موجود، غیر از آن مجلس موعود است؛ ... پس، در حقیقت، نزاع در صغراست، نه در کبرا. به این بیان که مجلس سابقالذکر که مخالفت با قانون شرع نباشد، مطلوب و محبوب تامة عدل است، جای سخن نیست؛ اما این مجلس موجود آیا همان مجلس مذکور است یا نه؟ مابین آنها محل خلاف گشته» (محمدحسین بن علیاکبر تبریزی، «کشف المراد من المشروطه و الاستبداد»، در: غلامحسین زرگرینژاد، رسائل مشروطیت، ص 119ـ120 )
4.به عنوان نمونه،ر.ک: محمد ترکمان، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات... و روزنامة شیخشهید فضلالله نوری، ج1، 60ـ61 ، 160 و 210ـ211؛ محمدحسین نایینی،تنبیه الامه و تنزیه المله، ص 50ـ51 و 94ـ95؛ نورالله اصفهانی، «مکالمات مقیم و مسافر»، در: موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، ص 512 ـ. 515
5. به عنوان نمونه و شاهد بر اختلاف در اولویتبندی مذکور، گفتوگوی شیخفضلالله نوری با سید محمدطباطبایی قابل ذکر است. هنگامی که شیخفضلالله و عدهای از علما در اعتراض به روند مشروطه، در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم، متحصن گردیده بودند، طباطبایی به همراه جمعی دیگر برای بازگرداندن متحصنین آمدند. در بخشی از گفتوگویی که میان شیخ و طباطبایی صورت گرفت، شیخ اشاره به وجود غربگرایان و منتسبین به بابیت در میان مشروطهخواهان نموده، خواهان دفع آنها میشود. طباطبایی در پاسخ میگوید: «اگر ما امروزه در مقام اصلاح برآییم و بخواهیم این مردم را دفع دهیم، هیچوقت نمیشود؛ بلکه فتنه و انقلاب بزرگی حادث خواهد شد که دولت و ملّت دچار محنت و مخاطرات شوند؛ پس بر ما لازم است که به مرور زمان ... به معاونت یک دیگر رهبرى کرده، این معایب را دفع نماییم و رفع شرّ این مردم از سر ما بشود و لکن با این عجله و شتاب دفع این مردم را نمى شود کرد». شیخ فضلالله در جواب طباطبایی، چنین بیان میکند: «امروز که این جماعت ]= غربگرایان و بابیان [داراى قوّه و قدرتی نیستند، اگر در دفع آن ها دچار حادثات ناگوار شوید، فردا که قدرتى پیدا کردند، مسلمانان سست عنصر را دور خود جمع کردند، مخلوقى را از اطراف براى پیشرفت مقاصد در دور خویش حاضر کردند و جمعیّتی شدند، در آن وقت می خواهید دفع نماییم!؟» (محمّد ترکمان، مکتوبات،اعلامیه ها... و چند گزارش پیرامون نقش شیخ فضل اللّه نورى در مشروطیّت، ج 2، ص 214
6.این نکته شایان ذکر است که توقف نیز، خود، نوعی موضعگیری محسوب میشود .
7.جهت تفصیل بحث، ر.ک: علیرضا جوادزاده، «بررسی چهار نظریه در تحلیل اختلاف سیاسی فقهای شیعه در نهضت مشروطیت»، در: آموزه، کتاب پنجم، ص185ـ233 .
8.محمدباقر گوهرخاى (امجد الواعظین)، گوشهاى از رویدادهاى انقلاب مشروطیت ایران، ص 41ـ42 .
9.ر.ک: علی ابوالحسنی (منذر)، فراتر از روش آزمون و خطا: زمانه و کارنامه ... صاحب عروه،ص 587ـ588 .
10.ابراهیم زنجانی، خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی، ص 27 .
11.محمد ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، ص 132 .
12.جهت آشنایی با شخصیت و اندیشه خرقانی، ر.ک: رسول جعفریان، سیداسدلله خرقانی: روحانی نوگرای روزگار مشروطه و رضاخان. جهت اطلاع از گزارشها و اسناد، دربارة انجمن مخفی در نجف و نقش سیداسدالله خراقانی در آن، ر.ک: همان، 24ـ25 و 27ـ28 .
13.مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران، ج1، کتاب دوم، ص245-237. برای فعالیتها و اقدامات وی در نجف، ر.ک: رسول جعفریان، سیداسدلله خرقانی: روحانی نوگرای روزگار مشروطه و رضاخان، ص27ـ34 .
14.ر.ک: رسول جعفریان، سیداسدلله خرقانی: روحانی نوگرای روزگار مشروطه و رضاخان، ص 23ـ24 .
15.همان، ص 29ـ30. پس از فتح تهران و شهادت شیخ فضلالله نوری، فرزند وی (سید نورالدین خرقانی) در نشریة حبل المتین تهران، مقالة جنجالی و ضد اسلام «اذا فسد العالِم، فسد العالَم» را به نگارش درآورد که موجب عکس العمل تند علما از جمله آخوند و مازندرانی گردید (مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران ،ج3، کتاب ششم، ص1289ـ 1292).انجمن مخفی نجف، پس از مشروطه دوم، دخالتهای علمای نجف و در رأس آنها آخوند خراسانی را مزاحم گرایشهای افراطی و شبهسکولار مشروطهخواه در ایران بویژه تهران میدانست؛ به همین جهت، طبق گزارش شیخعبدالله مازندرانی، تهدیدات جانی از سوی انجمن، متوجه آخوند و مازندرانی گردید (ایرج افشار، اوراق تازهیاب مشروطیّت و نقش تقیزاده، ص208ـ 212)؛ چنان که در برخی اسناد تاریخی وزارت خارجه عثمانی، از دستگیری افرادی سخن به میان آمده است که «قصد سوء قصد به ملاکاظم خراسانی» را داشتند (علی ططری و فاطمه ترکچی (به کوشش)، آخوند خراسانی به روایت اسناد، ص 222).