خرده یادداشت‌های «نسیم آنلاین» از جشنواره فیلم فجر/۱

شلتاقِ سیگار و تنهایی انسانِ معاصر در برج میلاد!

کدخبر: 2008359

چشم می‌دوزم به نمایِ بیرونِ برج که اینجا از پشت شیشه، بدجور رگِ روشنفکریِ آدم را قلنبه می‌کند حتی اگر سیب‌زمینی‌طور باشی و نداشته باشی‌اش! چند صدمتر آن پایین‌تر، ملت گیر کرده‌اند تویِ ترافیک سرِ شب همت و حکیم و از فرطِ خاکشیر شدن اعصاب، فرمانِ ماشین‌شان را گاز می‌گیرد و دو دستی افتاده‌اند روی بوق!

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، محمدصادق علیزاده- زنگ می‌زنم به رفیق شفیق برای تعیین قرارِ حرکت؛ توافق می‌شود روی ساعت یک ربع به شش غروب؛ حرکت به سمت برج میلاد! از 16 آذر که بیرون می‌زنیم می‌افتیم وسط ماشین‌هایی که به محض اتمام طرح ترافیک، یله شده‌اند توی خیابان و اوضاع هم شده است شبیه شهرِ بی‌کلانتر! تا برسیم چمران چهل دقیقه‌ای گذشته است. برج از دور دارد چشمک می‌کند! رانندگی شوماخر مسلکانۀ رفیق شفیق و گاز و کلاچ‌های یکهویی و صدالبته نیم‌رمقِ مانده در پرایدِ خستۀ حضرت رفیق، آن‌قدری هست که راس ساعت برسیم میلاد!

عرق تن‌مان خشک نشده که پیجِ سالن خبر از پخشِ با تاخیرِ فیلمِ اولِ روزِ اول جشنواره می‌دهد و در نهایت هم کان‌لم‌یکن شدن اکران تا اطلاع ثانوی! ملت می‌روند پیِ مکیدن سماق‌ و ما هم راهیِ زیرزمینِ برج می‌شویم برای ادای نماز! چه‌ ترکیب جالبی شده این ترکیبِ نمازخانه و برج میلاد! برای ساییدن جبهۀ بندگی به آستانِ عرش اعلی باید راهی زیرین‌ترین قسمتِ سازه‌ای بشوی که نماد ملی‌‌ است مثلا! انگاری که مثلا میان دو پارامتر «ارتفاع گرفتن برج» و «نزدیکی‌اش به آستان حضرت حق» نسبتی معکوس برقرار باشد! رها کنم...

نشسته‌ایم در سالن و گپ و گفت با برخی از رفقایی که معمولا هر سال در جشنواره می‌بینم‌شان! یکی دو رفیق خبرنگار تا گردن رفته‌اند توی لب‌تاپ و با سرعت n کلمه بر ثانیه مشغول تایپ‌اَند و ارسال خبر! چشم می‌دوزم به نمایِ بیرونِ برج که اینجا از پشت شیشه، بدجور رگِ روشنفکریِ آدم را قلنبه می‌کند حتی اگر سیب‌زمینی‌طور باشی و نداشته باشی‌اش! چند صدمتر آن پایین‌تر، ملت گیر کرده‌اند تویِ ترافیک سرِ شب همت و حکیم و از فرطِ خاکشیر شدن اعصاب، فرمانِ ماشین‌شان را گاز می‌گیرد و دو دستی افتاده‌اند روی بوق!

این بالا هم من و امثالِ من نشسته‌ایم و راجع به برداشت‌های شوپنهاوری و تنهاییِ انسانِ معاصر و رگه‌های پنهانِ ماسکولینیستی و دوآلیتۀ سنت - مدرنیته بحث می‌کنیم. چای و نسکافه‌مان را می‌نوشیم و فلان فیلمِ بهمان کارگردان را پلان به پلان شخم می‌زنیم و در نهایت در حالی که چای را مزمزه می‌کنیم و زیر چشم، نیم‌نگاهی به ترافیکِ قفل‌شدۀ دو اتوبان فوق‌الذکر می‌اندازیم قضاوت در خصوصِ اعتقادِ کارگردان مزبور در عدم پایبندی به قصه‌پردازی را به تاریخ می‌سپاریم!

میزِ پشست سری، یکی از پسرانِ حاتمی‌کیا جلوس کرده؛ پیش‌ترها چند ماهی در جایی با هم همکار بودیم و سلام و علیکی داشتیم! حالِ برگشتن و حال و احوال را ندارم. حاتمی‌کیا که از راه می‌رسد و کنار دستِ پسرش جاگیر شود، یکی دو خبرنگار هم می‌رسند و صحبت کوتاهی و یحتمل درخواست مصاحبه‌ای که معمولا چاشنیِ این صحبت‌های کوتاه می‌شود و یحتمل‌تر جواب منفیِ‌ایی که معمولا در پاسخ این درخواست‌ها داده می‌شود و در نهایت هم رد و بدل شدن شماره‌ای که البته این جملۀ آخر در مورد حاتمی‌کیا صادق نیست!

عقربه‌ها برای رسیدن به ساعت 21 با هم مسابقه می‌دهند! سالن، نسبت به ساعاتِ ابتدای شب شلوغ‌تر شده و رفت و آمدها هم بیشتر و البته ترافیکِ چند صد متر پایین‌ترِ اتوبان همت و حکیم هم سنگین‌تر! پیجِ سالن عاقبت از جمعیت ولو شده توی لابی درخواست می‌کند جلوی سینمایِ برج صف بکشند که نقص فنی رفع و رجوع شده! صف، طولانی می‌شود و پیچ و تاب می‎خورد. بعضی‌ها هم مثل سروش صحت ترجیح می‌دهند بروند بالکن! جلوترها توی صف جهان‌بخشِ سلطانی هم توی چشم است؛ خاطره و نوستالوژی یک نسل از «افق» تا «قصه‌های مجید» و «سرِنخ» و خاموش شدن چراغ‌های خانه و ولو شدن جلوی تلویزیون و توی تاریکی سریال تماشا کردن و تخمه شکستن! نه از شهرزاد خبری بود و نه از داپسمش‌های تلگرامی!

پی‌نوشت: دیدن اولین فیلم وقتی ساعت 21 شروع شود طبعا دیدن سه فیلم چیزی حدود پنج ساعت طول خواهد کشید و خبرنگار مربوطه هم ساعت سه بعد از نیمه شب آدم به خانه‌اش خواهد رسید!

تلگرافی از فیلمهای شب اول

گیتا(مسعود مددی): مریلا زارعی، تحصیل در خارج از کشور، حاملگی بعد از 20 سال، قبرستان، پدرخوانده و مادر خوانده، دوربین روی دست، جوان‌مرگ، فیس‌بوک، تصادف، مرگ، آپارتمان شونصد متری، کامنت، طبقۀ nاُم، دعوا، ظرف شکستن، امیدِ یهویی!

نقطۀ کور(مهدی گلستانه): محمدرضا فروتن، هانیه توسلی، شقایق فراهانی، شک، سوءظن، کیش، توهم خیانت، دعوایِ زن و شوهری، ترس، سیگار، دبی، خانۀ نیمه‌ساز، تورم، مشروب، دروغ، سیگار، خیانت، دعوایِ غیرِ زن و شوهری، قرص اعصاب، پایانِ باز، باز هم سیگار!

نیمه‌شب بود(تینا پاکروان): حامد بهداد، رویا نونهالی، آشپزِ تالار، دعوا، خوانندگی، وانت مزدا، صرع، گوهر خیراندیش، مرگ، عشقِ یهویی، مرگِ یهویی، گردن گرفتنِ قتلِ ناخواستۀ یهویی!

ارسال نظر: