«نسیم آنلاین»، گزارش می‌دهد

کینه‌های روشنفکران پس از مرگ هم سلحشور را رها نمی‌کند!

کدخبر: 2022745

 برای سنجش بازخورد مخاطبان به آثار سلحشور این سردبیر ناآگاه فقط کافی بود چرخی بزند در سایت دانلود محصولات سینمایی و تلویزیونی در کشورهای مسلمان منطقه از عراق گرفته تا اردن و لبنان تا دریابد این سریال چقدر مخاطب داشته است!

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »- اگر بنا باشد به بررسی ریشه‌های برخی رفتار و گفتارهای سیاسی‌بازان دست زنیم بیش از هر چیز به سه عنصر می ‌رسیم؛ یکی عدم آگاهی درباره مسأله مورد بحث، دوم کینه‌هایی برآمده از شکستهای سیاسی که باعث می شود هر رفتار مخالف را به دشمنی تعبیر کنی و سوم آبشخور اقتصادی.

در کارزارهای انتخاباتی فراوان آدمهایی را دیده ایم که به دلیل عنصر سوم یعنی آبشخور مالی که از آن تغذیه می شوند به تبلیغ جریانی می پردازند که خود نیز کمترین اعتقادی بدان ندارند.

البته که این آدمها این قابلیت را هم دارند که با وزیدن یک نسیم مخالف و دریافت پیشنهاد مادی بهتر خیلی سریع چرخش نشان داده و به سمت اردوگاه رقیب بروند. خودشان این را روشی برای کاسبی و دخل و خرج زندگی می دانند و احتمالا اگر درباره ریشه غیراخلاقی افعال اندرزشان دهی فقط لبخندی می زنند و خیلی که فیلسوف باشند(!) این طور می گویند که چون همگان در حال سوءاستفاده هستند پس آنها نیز به روش خود ادامه می دهند. شکی نباید داشت که این گروه هیچ گاه معنای لغت "همگان" را هم نمی دانند و فقط آن را شنیده اند...

*شانس ناآگاهان و عاقبت دردناک کینه جویان

آنها که به دلیل عدم آگاهی نسبت به یک موضوع اسیر سیاسی بازی می شوند این شانس را دارند که با کمی کسب تجربه و رشد فکری خود را از بند سیاسی بازی و عاقبت شوم آن برهانند اما به سختی می توان به آینده آنهایی امیدوار بود که کینه های برآمده از شکستهای جریان مطلوب خود را عاملی کرده اند برای تسویه حسابهای شخصی و ادعاهای غیرعقلانی.

این کینه ها کاری می کند که حتی مرگ یک شخصیت بلحاظ فکری مخالف هم باعث نشود که از بدگویی نسبت به او دست برداری و حتی سعی کنی با دشنام گویی به مرده برای خود کلاهی ببافی.

*عدم آگاهی سردبیری که قصد داشته سلحشور را زیر سوال ببرد

اولین نکته ای که بعد از خواندن یادداشت سردبیر یکی از روزنامه هایی که از لحاظ سیاسی اصلاح طلب و از لحاظ فرهنگی حامی روشنفکری است درباره فرج ا.. سلحشور به ذهن خطور می کند نیز همین عمق کینه ایست که نگارنده از جریان سیاسی منسوب به سلحشور در دل دارد.

دومین نکته ای که از نگارش یادداشت این سردبیر که البته نام و سابقه روشنی هم از وی در مطبوعات در ذهن نداریم به خاطر می آید عدم آگاهی است؛ وقتی ایشان در یادداشت خود مرتب "یوسف پیامبر" را فیلم قلمداد می کند بی توجه به اینکه "یوسف..." سریالی تلویزیونی بود که بعدتر یک نسخه سینمایی از آن بیرون کشیده شد یقبن باید دانست که ایشان حتی مخاطب این سریال هم نبوده و فقط اینجا و آنجا درباره اش شنیده است.

* سلحشور چه زمانی ادعا کرد فاخرساز است؟

این عدم آگاهی زمانی دوچندان میشود که آقای سردبیر از این می گوید که "یوسف..." نمی تواند لقب یک "فیلم فاخر" را بگیرد اما سوال اینجاست که مرحوم سلحشور اصولا چه زمانی ادعای فاخرسازی داشت؟

فاخرسازی لفظی بود که در دوره مدیریت شمقدری در فارابی اتفاقا توسط کسانی باب شد که الان رنگ عوض کرده اند و پشت سر هم به شمقدری بد و بیراه می گویند در حالی که "یوسف..." سریالی بود که نه در چارت فاخرسازی فارابی که در تلویزیون ساخته شد درست به مانند سریالهایی چون " کلاه پهلوی"، "مختارنامه" و همین "معمای شاه".

*ای کاش با تحقیق ادعا طرح کنید

جالب است که سردبیر یک جریده درست مانند همان کاسبکاران انتخاباتی عدم آگاهی خود را این گونه امتداد می بخشد که "آثار هنری سلحشور به زعم قاطبه اهالی هنر چنگی به دل نمی زد."

طبیعی است که سلحشور هم مانند هر هنرمندی منتقدان خود را داشته باشد اما اینکه قاطبه اهالی هنر را مخالف آثار او بدانیم منتهی الیه کلی گویی در نگارش متنی است که قرار است سرمقاله روزنامه باشد.

برای سنجش بازخورد مخاطبان به آثار سلحشور این سردبیر ناآگاه فقط کافی بود چرخی بزند در سایت دانلود محصولات سینمایی و تلویزیونی در کشورهای مسلمان منطقه از عراق گرفته تا اردن و لبنان تا دریابد این سریال چقدر مخاطب داشته است.

* مرحمت فرموده فرهنگ را ول کنید!

اوج ناآگاهی این سردبیر اما جایی است که می کوشد محمدرضا شجریان را در برابر سلحشور قرار دهد و با مدح یکی، دیگری را بکوبد؛ یعنی درست شبیه دوقطبی هایی که در ایام انتخابات شاهدش هستیم! شگردی که تلاش دارد با تحریک احساسات، حامیان یکی را دشمنان دیگری جلوه دهد بماند که ادعای پرشمارتر بودن طرفداران شجریان از سلحشور هم لافی است که نمی توان به این راحتی صحت و سقم آن را تعیین کرد!

به نظر می رسد این جناب سردبیر به جای آن که کباده سخنوری و ادعا در عرصه خطیر فرهنگ بکشند بهتر است در همان فضای سیاسی جریان متبوع خود فعالیت کنند!

ارسال نظر: