موج فرهادی شدن؛

جشنواره‌های غربی ریل گذاران اصلی سینمای ایران

کدخبر: 2035937

جشنوار‌ه‌های غربی با الگودهی و پررنگ کردن برخی جریانات فیلمسازی داخلی همواره الگو و راه برای فیلمسازان ایرانی نشان داده‌اند.

به گزارش « نسیم آنلاین » ، بابررسی و ارزیابی تولیدات سینمایی ایران درمی‌یابیم در سالهای گذشته بیشتر تولیدات سینمایی ایران سمت و سویی خاص و جشنواره‌ای دارند. سهم جشنواره‌های غربی در سینمای ایران در ریل‌گذاری و جهت دهی به تولیدات سینمای ایران بیش از هرچیز حتی مدیریت سی‌واندی ساله مدیران فرهنگی هنری نظام است. جشنوار‌ه‌های غربی با الگودهی و پررنگ کردن برخی جریانات فیلمسازی داخلی همواره الگو و راه برای فیلمسازان ایرانی نشان داده‌اند.

جشنواره‌های غربی ریل گذاران اصلی سینمای ایران

متاسفانه فیلمسازان بدون فکر و مقلد داخلی هم چه در ساختار، چه در مدل قصه گویی، چه در سوژه و محتوا، سرازیر به راهی می‌شوند که جشنواره‌های غربی آن را نشانه‌گذاری کرده‌اند. لذا در ایران فراوان شاهد فیلم‌هایی هستیم که شبیه هم هستند، یکباره همگی درباره خیانت و دروغ و قضاوت فیلم می‌سازند و انقدر آش شور می‌شود که خود طرفداران این طیف سینما در تریبون‌های خودشان می‌گویند موج فرهادی شدن سینمای ایران را گرفته است.

مخالفت امثال بنده با جشنواره کن، برلین و ونیز و.... مخالفت با این سیاست گذاری غلطی است که این جشنواره‌ها برای سینمای ایران طی سالیان گذشته داشته‌اند. سینمای ایران یک سینمای ملی به سمت غایات فرهنگی و تمدنی ایران اسلامی نیست. سینمای ایران یک سینمای جشنواره‌ای اروپا زده‌اییست که آتوریته و مشروعیت خود را از جوایز خارجی ‌پیدا می‌کند و در افقی حرکت می‌کند که جشنوار‌ه‌های غربی آن را تببین می‌کند و این مسیر قطعا با افق و رویکرد اسلامی متفاوت و متضاد است.

در این بین ‌فیلم‌های اقای فرهادی که با رویکرد جدیدی خصوصا در حوزه قصه‌گویی و شخصیت پردازی در سالهای اخیر با اقبال مواجه شده است، موجی از طرفداری فرهادی شدن راه انداخته است. اما آنچه که در منظر نگاه به فیلم‌های فرهادی خصوصا اتمسفر فکری حاکم بر این‌ فیلم‌ها بدست می‌آید، فیلم‌هایی که می‌تواند نماینده بسیار مناسبی برای بازنمایی طبقه متوسط و شبه روشنفکر داخلی باشد. فرهادی با فیلم‌هایش درد‌ها و رنج‌ها و شرایط اجتماعی فرهنگی این طبقه که به جهت فکری فرهنگی بسیار تحت تاثیر ارزش‌های غربی هستند را نشان ‌می‌دهند و به زعم بنده ایرانی‌هایی که ریشه‌در سنت‌های اصیل اسلامی گذشته خود ندارند، طبقه نوخواه و تجدد گرایی هستند که در رفتار و سبک زندگی گرایش به ارزش‌های غربی دارند و نوعی اسلام لیبرال یا به بیان بهتر اسلام امریکایی محدودی دارند که با رویکرد‌های اصیل و حداکثرگرایانه اسلام ناب همراستایی ندارند.

قیاس فرهادی با مخلمباف از اساس اشتباه است

در یادداشتی که اخیرا آقای دکتر شهاب اسفندیاری در حمایت ازفرهادی منتشر کرده است، نکاتی بنظر می‌رسد که ادامه به آن می‌پردازم. ایشان در یادداشت فرهادی از نگاه دیگر نوشته‌اند: "فرهادی می توانست مخلمباف باشد و «فریاد مورچگان» بسازد". هیچوقت بنده که مخالفت سرسختی با نگاه نسبی گرا در حوزه مباحث معرفت شناسی ایشان داشته‌ام و در یادداشت‌های فراوان به این امر پرداخته‌ام، چنین حرفی را نمی‌زنم، چون بنظرم بی احترامی بزرگی به شخصیت فکری و فیلمسازی ایشان است. چراکه اکثر فیلمسازان قدکوتوله غربی که ابایی از سکس و برهنگی در فیلم‌هایشان ندارند، مزخرفی مثل «فریاد مورچگان» را نمی‌سازند. اساسا قیاس فرهادی با مخلمباف بسیار قیاس اشتباه و ناروایی است که نشان از نشناختن جنس فیلم‌سازی فرهادی و فضای حاکم بر شرایط جامعه امروز دارد.

فیلمسازان اپوزیسیون داخلی امروز باید احمق باشند که شرایط فیلمسازانی مخبطی مثل مخلمباف که جلای وطن کرده‌اند و مقابل نظام ایستاده‌اند را ببینید و بخواهند دنباله رو کارهای فرومایه آنها باشند. متاسفانه چنین شناخت مغشوشی از فیلمسازان و شرایط امروز جامعه در چندجای دیگر یادداشت ایشان دیده می‌شود. اینکه فرهادی متخصص نشان دادن طبقات پایین جامعه و حاشیه نشین‌هاست و یا اینکه راضیه در فیلم جدایی قهرمان داستان است چونکه دروغ نمیگوید ولی در واقع پنهان کاری می‌کند چرا که ماجرای تصادف‌ش را نمی‌گوید و یکباره تازه می‌فهمد که ممکن است بخاطر تصادف بچه سقط شده باشد.البته این نظرات متفاوت از فیلم‌های فرهادی می‌تواند محل بحث و گفتگو باشد. اما اینکه راضیه شخصیت توسری خورده و بدبخت فیلم جدایی را قهرمان فیلم بدانیم، بنظر زیادی نظر خوشبینانه‌ای است.

در جای دیگر یادداشت آقای دکتر اسفندیاری از اقای فرهادی دفاع کند و مخالفان ایشان را افرادی تندرو وآتشین می‌دانند که با سطحی گری توپخانه خود را اشتباهی سمت آقای فرهادی می‌گیرند،ایشان معتقد است: آقای فرهادی می‌تواند به راحتی فیلمسازی در خارج کند و نان به نرخ روز خور باشد یا کاسه گدایی دستش بگیرد و پول فیلم‌های بعدیش را از نهادهای سیاسی و.. جور کند.

سرمایه گذارن فیلم فرهادی چه کسانی هستند؟

سوالی که مطرح می‌شود، فرهادی پول فیلم‌هایش را از کجا تامین می‌کند؟ مگر سرمایه فیلم گذشته از کجا تامین شده است؟ مگر فیلم جدیدی که در اسپانیا می‌خواهند بسازند از کجا تامین می‌شود؟ حتی همین فیلم «فروشنده» سرمایه آن از کجا تامین شده است؟ یا حتی می دانستید که فیلم های «درباره الی» و «جدایی» هم فاند خارجی داشته‌اند؟

جشنواره کن به فیلم «فروشنده» جایزه داده است که سرمایه‌گذاران آن قطری و فرانسوی هستند. یا فیلم «گذشته» را کمیسیون آموزش اتحادیه اروپا یک نهاد رسمی و مرجع سیاسی سرمایه گذاری کرده است و حتی قبل از تولید در جشنواره کن به طور رسمی اعلام کردند که فیلمنامه همسو با ارزشهایی است که اتحادیه اروپا می‌خواهد آن را تبلیغ و ترویج کند و حالا زحمت این تبلیغ را آقای فرهادی می‌کشند و به ایشان جلوجلو جایزه هم دادند. اما نمی‌دانم چرا اینگونه مواقع گوش روشنفکران ما و علاقه‌مندان به سینمای فرهادی کور می‌شوند و چیزی نمی‌شنوند و نمی‌گویند. اما من می‌دانم چرا؟ چون اینکه آمال و آرزوهای آنها غرب است، افق حرکتی آنها به سوی غرب و جشنواره های غربی است لذا وقتی که مورد توجه آنها قرار می‌گیرند در پوست خود از شادی نمی‌گنجند.

در سینما یک امر بدیهی است که سرمایه گذاران در فیلم به دنبال منافع‌ خودشان‌ هستند و فقط در ایران و مدیریت فرهنگی و هنری ناکارآمد آن می‌توان انبوه فیلم‌های دولتی را پیدا کرد که بر ضد منافع ملی و حاکمیتی ساخته شده است.

البته بنده هیچ ایرادی به آقای فرهادی نمی‌گیرم و ایشان را متهم و مجرم نمی‌دانم، چرا که ایشان منظومه فکری و علایقی دارند و حالا نهاد، گروه یا افرادی به دنبال منافع اقتصادی فرهنگی سیاسی و... خود در فیلمسازی با اقای فرهادی هستند و به آنان ایرادی وارد نیست، چون کار و برنامه خود را دارند. ایراد به کسانی است که نمی‌فهمند یا نمی‌خواهند بفهمند، فرهادی در مسیر فیلمسازی است که در حال اشاعه ارزش‌های فکری فرهنگی سرمایه گذاران غربی است و نباید چنین رویکرد سینمایی تبدیل به جریان مطلوب و غالب در سینمای ایران شود.

تقلیل فتنه 88 به یک سوء تفاهم!!!

اینکه آقای اسفندیاری فتنه سال 88 را یک سوء تفاهم می‌داند، حرفی برای گفتن از نگاه سیاسی و اجتماعی ایشان نسبت به شرایط نمی‌گذارد.اما ناراحتی اینجاست که ایشان خود را ملتزم به اوامر رهبری می‌داند، حتی در یادداشت خود به اشتباه از مقام معظم رهبری برای توجیح برچسب زنی به قشر ارزشی کُد می‌آورند، اما گویا در خصوص سال 88 بعد از اینهمه سخنرانی رهبری اندکی از حرف‌ها و دیدگاه‌های ایشان را نشنیده‌اند و فتنه بزرگ برنامه ریزی شده غربی را یک سوء تفاهم می‌دانند.

هیچکس، فرهادی را سلحشور نمی خواهد

هیچکس، فرهادی را سلحشور نمی خواهد. فرهادی را سلحشور خواستن یعنی اینکه نه سینما می‌شناسیم نه تعامل با هنرمندان را می‌دانیم. هر هنرمندی برای خود دغدغه‌ها و ارزش‌هایی دارد که به سمت بازنمایی آنها حرکت می‌کند، معقوله هنر با زور و اجبار کار ساز نیست. فیلمسازی که دوست دارد در مورد خیانت و دروغ فیلم بسازد، نمی‌تواند داستان در مورد پاکی و راستی را روایت کند. منظر نگاه فیلمساز به عالم و آدم بسیار مهم است، اگر کسی جهانبینی فکر او منبعث از ارزش‌های غربی باشد، در حوزه اخلاق و اجتماع با نسبیت به مفاهیم و ارزش‌ها نگاه کرد. انسان‌ها را در شرایط مختلف خاکستری و متذلذل و درمانده برای بیرون آمدن از مشکلات دید و در نگاه او هیچ امر مطلقی وجود نداشته باشد و بلکه هرجا صبحت از دین شد، نشانه‌های متحجرانه و تاریک و ناراحت کننده ظهور و بروز کرد، چنین فردی نمی‌تواند، با جهانبینی اسلامی فیلم بسازد. نمی‌تواند یک فیلمساز دینی یا ملی باشد. چرا که ملیت ما نیز منبعث از اسلامیت ماست.مگر اینکه روشنفکران بی‌وطنی که از مشروطه به اینطرف مروج ارزش‌های غربی در این جامعه بودند بخواهند منکر بشوند که ملیت ما منبعث از اسلامیت ماست. که آن بحث دیگری است.

هر هنرمندی الزاما در چهارچوب ارزش‌های فکری خود می‌زید، اگر هنرمندی ارزش‌ها و باورهای مدرن و سکولار باورمند بود، خروجی آن نیز همسو با ارزش‌های غربی و سکولار خواهد بود و در غرب خواهد درخشید و مورد تشویق قرار خواهد گرفت. اما اینکه جمهوری اسلامی داعیه دار ارزش‌های قدسی اسلامی است که با ارزش‌های عرفی و سکولار مدرن سرناسازگاری و تضاد دارد، برای طرفداری و همسو شدن با موج فرهادی شدن بهتر است با پوزیشن مذهبی وحرفهای رهبری و منکوب و تحقیر کردن جریان ارزشی اینکار را انجام ندهیم.

منبع:صبح نو

ارسال نظر: