فاطمه ترکاشوند در گفتگوی تفصیلی با «نسیم آنلاین»:

"هنگامه"، موفق در اثرگذاری روی مخاطب/ نباید آرمان‌های انقلاب را در فیلم‌هایمان محفلی نشان دهیم

کدخبر: 2046156

این فیلم روی مخاطب خاص خود که با محتوای این ماجرا درگیر است تاثیر گذاشته و بر همین مبنا می‌توانیم بگوییم که فیلم برای هدفی که داشته موفقیت کسب کرده است اما در کنار این موضوع، باید بگوییم که "هنگامه" خیلی ساده به سوژه پرداخته و نتوانسته محتوا را خیلی عمیق‌تر بیان کند

گروه فرهنگی «نسیم آنلاین»- فیلم سینمایی "هنگامه" اولین فیلم داستانی با موضوع مدافعان حرم است که به کارگردانی "امیر داسارگر" و تهیه کنندگی "حامد بامروت نژاد" ساخته شده است.

در «نسیم آنلاین» میزبان فاطمه ترکاشوند، منتقد برگزیده جشن سینما انقلاب بودیم تا در گفتگویی تفصیلی به نقد و بررسی این فیلم بپردازیم. در خلال گفتگو به جریان فیلمسازان جوان ارزشی و مسائل پیرامون آن پرداختیم.

آن چه در ادامه می خوانید متن کامل این گفتگوی تفصیلی است.

«نسیم آنلاین»: "هنگامه" را چطور ارزیابی می کنید؟ بنظر شما آیا داسارگر توانسته بود در این فیلم، پیام خود را خوب منتقل کند؟

در مجموع فکر می‌کنم این فیلم روی مخاطب خاص خود که با محتوای این ماجرا درگیر است تاثیر گذاشته و بر همین مبنا می‌توانیم بگوییم که فیلم برای هدفی که داشته موفقیت کسب کرده است اما در کنار این موضوع، باید بگوییم که "هنگامه" خیلی ساده به سوژه پرداخته و نتوانسته محتوا را خیلی عمیق‌تر بیان کند و در واقع کار صرفاً یک تحلیل حسی عاطفی است از نتیجه تصمیمی که ممکن است در قالب این داستان اتفاق بیفتد.

"هنگامه" از شعارزدگی دور مانده است «نسیم آنلاین»: یکی از متدوال ترین نقدها به آثاری که دارای چنین سوژه هایی، شعارزدگی فیلم است؛ این اثر چطور بود؟ آن را شعارزده می بینید؟

به هیچ وجه. فکر می‌کنم که کار از شعارزدگی واقعاً دور مانده بود زیرا مهمترین علت شعارزدگی این است که کارگردان و خالق اثر خیلی اعتقاد جدی به ماجرا و داستانی که نقل می‌کنند ندارند. در حقیقت به همین دلیل خیلی مکانیکی حوادث و وقایع کنار هم چیده می‌شوند، شخصیت‌ها عمیق نیستند و معلوم نیست که دلیل اتفاقات چه است و به همین خاطر همه چیز نهایتاً مصنوعی و شعارزده از آب در می‌آید اما "هنگامه" از این آفت دور است چون در مرحله اول نیت و هماهنگی خود کارگردان و نویسنده و کلاً خالقین اثر با خود داستان و محتوا وجود دارد.

«نسیم آنلاین»: در مورد "هنگامه" برخی عقیده دارند که کار به دلیل تلخی زیاد، به سمت سیاه نمایی هم رفته است. سکانسی که دوست هنگامه هم وارد ماشین می شود هم به عنوان یکی از مصادیق این سیاهی روابط عنوان می کنند.

نه اصلاً اینطور نیست. "سیاه نمایی" برای این فیلم واژه خیلی بدی است. بالاخره ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم یک زوج جوانی که در ابتدای راه زندگی هستند و همزمان خبر پدر و مادر پدر شدنشان به آنها می‌رسد و در عین حال دارند تصمیم بزرگی می‌گیرند که مرد خانواده برود و در کشور دیگری بجنگد خوشحال باشند یا داستان شاد و کمیکی داشته باشند.

انتظار اینکه این داستان خیلی بتواند آدم‌ها را خوشحال کند و بخنداند واقعاً انتظار دور از ذهنی است اما ممکن است برخی بگویند می شد داستان به گونه ای تعریف شود که آدم ها شادتر یا راضی تر تصمیم نهایی را بگیرند که این هم به نظرم از جهت فیلمنامه نویسی باز هم نظر درست و خیلی جالبی نیست چون اساساً فیلمنامه سفر شخصیت‌ها است آدم ها باید از یک نقطه‌ای شروع کنند که به یک تصمیمی برسند تا بتوانند مخاطب را با خود هماهنگ کند.

ارتباط ذهنی بین دو زوج خیلی خوب در کار در آمده است

نمی‌شود از اول انتظار داشت که آدم‌ها با همه چیز راضی باشند و مشکلی وجود نداشته باشد. این عدم رضایتی که از ابتدا می‌بینیم تا آن اتفاقی که نهایتاً می‌افتد و هر دو آنها تصمیم می‌گیرند و نهایتاً راضی می‌شوند اقتضای فیلمنامه‌نویسی و اصل فیلم است. در کنار آن فضای حسی هم که عرض کردم فکر نمی‌کنم انتظار معقولی باشد که ما بخواهیم از این داستان یک فضای شاد بیرون بیاوریم.

نکته دیگری که در فیلم هست که می‌توانم کنار این ماجرا بگویم این است که ارتباط ذهنی بین دو زوج خیلی در کار در آمده، یعنی اینکه به خصوص از مقطعی که این دو از هم جدا می‌شوند مدام کات می‌زنند، مدام چیزی را در هنگامه می‌بینیم که متقابلاً همسرش هم در واقع دارد به آن فکر می کند مثلا همزمان که هنگامه به بچه فکر می‌کند همسرش هم می‌رود و برای بچه خرید می‌کند این اتفاق چیزی است که در داستان در آمده یعنی انسان احساس می‌کند که این دو واقعاً یک پیوند درونی با همدیگر دارند.

کارگردان میتوانست در انتقال محتوا، پرداخت و کارگردانی درخشان‌تر عمل کند نسیم آنلاین»: به نظرتان در مجموع هنگامه خوب بود یا متوسط یا ضعیف؟

فاطمه ترکاشوند:‌ به نظرم برای اولین کار این کارگردان، متوسط است. به هر حالمی توانست در انتقال محتوا و پرداخت و کارگردانی دقیق‌تر و درخشان‌تر عمل کند البته فکر می‌کنم طبق معمول مثل بقیه جریان سینمای ایران، مهمترین مسئله خود فیلمنامه است و اگر روی فیلمنامه بیشتر کار شود و سعی شود که روی آن پیچیدگی‌های ذهنی افراد و اتفاقاتی که می‌تواند بیفتد بیشتر متمرکز شوند خیلی ماجرا بهبود می یابد.

فیلمنامه خیلی از پس تصویری کردن محتوا بر نیامده است

علیرغم نقاط قوتی که قبلا گفتم این را نیز باید بگویم که فیلمنامه خیلی از پس تصویری کردن محتوا بر نیامده است. یعنی فاصله تصویرسازی برای مفهوم با به تصویر کشیدن مفهوم را دریافت نکردیم و هنوز پیدایش نکردیم.

«نسیم آنلاین»: چرا؟

علتش این است که شاید یک مقداری از تخیل (تخیل نه به معنای خیالی کردن محتوا) به این معنی که شما باید یک دریافت تصویری اول در ذهنتان شکل بگیرد و بعد آن را به قصه تبدیل کنید کمتر کمک می گیریم. ما چیزی که عمدتاً می‌بینیم یک سری رفت و آدم ها است فقط می‌خواهد داستان را پیش ببرد. یک پلان خاص و یا یک سکانس خاص نمی توانیم پیدا کنیم که بگوییم اینجا یک اتفاق خیلی جالب دارد می‌افتد یا آن پلان و سکانس در ذهن مخاطب ثبت شود و بعدا مخاطب فیلم را با آن به یاد آورد.

می‌توان به آثار بعدی این کارگردان امیدوار بود

البته شاید این خواست و انتظار برای کار ابتدایی انتظار زیادی باشد از طرف دیگر یک جاهایی اتفاقاتی می‌افتد که آدم می‌تواند به آثار بعدی این کارگردان امیدوار باشد اما این فاصله فعلاً طی نشده است. یعنی این جریان (جریان فیلمسازان حزب اللهی) آن نقطه‌ای که هم بتواند تخیل کند و هم از آسیب‌های تخیل به دور باشد و هم در عین حال در انتقال محتوا موفق عمل کند را هنوز پیدا نکرده است.

گویی بیشتر درگیری اصلی درگیری مفهومی است و البته این موضوع برای کارگردان یک فیلم خیلی مهم است. از طرف دیگر هم خیلی سخت است به خصوص در کارهای اول درک این که من چه چیزی را نشان بدهم و مخاطب نهایتاً چه چیزی را متوجه خواهد شد و یا اینکه اصلاً خود قصه را پیدا خواهد کرد یا خیر؟ تقریباً به عنوان کار اول، کارگردان از پس آن برآمده استالبته به غیر از اینکه یک جاهایی یک سری از چیزها مدام تکرار می‌شود.

مثلاً یک قسمت از فیلم می‌بینیم که امین خانه را مرتب می‌کند و منتظر بازگشت همسرش است مدتی می‌گذرد که همسرش به خانه باز نمی‌گردد نهایتاً در آخر فیلم امین به هنگامه می‌گوید که من همه کارهای منزل را انجام دادم و منتظر شما شدم که برگردید! این موضوع دقیقاً همان آفتی است که کار اولی‌ها به آن دچار هستند که فکر می‌کنند که یک چیزی را باید چندین بار تکرار کنند تا جا بیفتد.

سینمای روشنفکری دچار خستگی مفرط است «نسیم آنلاین»: به نظر می رسد "هنگامه" در امتداد مسیر روی آوردن حزب اللهی ها به فیلمسازی است، شما این روند و جریان را چگونه ارزیابی می کنید؟

تصور می کنم این جریان به هر حال اتفاق می‌افتاد یعنی ما از پی خستگی مفرطی که سینمای روشنفکری در بدنه اجتماعی البته بین خودشان ایجاد کرده کاملاً می‌توانستیم انتظار داشته باشیم که یک نگاه جدید یا یک محتوای جدید وارد سینما شود که توقعات جدید و بیشتری از خود سینما و حتی ابعاد مختلف تکنولوژی آن داشته باشد؛ این هم چیزی نیست که الآن اتفاق افتاده باشد به نظر من یک جریان در حال تکامل است که ما ابتدای آن را خیلی ساده و واضح می‌توانیم بگذاریم نقطه‌ای که روایت فتح شروع شد و آوینی و تیمش به شکل جدی وارد عرصه سینما شدند و چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی ایده‌هایی داشتند که به یک بخشی از آن رسیدند و به یک بخشی به اقتضائات دوره یا به خاطر نظراتشان نرسیدند ولی مکتوب هست اتفاقا مرجع همین قشر است برای اینکه سینما را از یک منظر دیگری مطالعه کنند.

فکر می‌کنم که به غیر از این اتفاقی که ذاتی این ماجرا بود و می‌شد توقع داشت که بعد از این دوره‌ها بیفتد نکته‌ای که وجود دارد این است که جریان جوان حزب الله یک مقداری در حال تعالی و تکامل و چکش‌کاری کردن و هماهنگ کردن خودش با سینما یا سینما با خودش است.

«نسیم آنلاین»: در حال هماهنگ کردن خود با سینما است یا سینما با خود؟

این قشر در حال پیدا کردن است و توقعی که وجود دارد این است که سینما را با خود تا یک حدی در ابعاد محتوایی هماهنگ کند. سینما یک قالب منعطف و در عین حال سهلی است و از یک سری ابعاد که بیشتر ابعاد محتوایی است یک ساختار کاملاً خمیری شکلی دارد که به دست هر کسی که بیفتد می‌تواند به هر شکلی که دلش می‌خواهد ورز بدهد. اما از جهت تکنولوژی و یک سری ابعاد نظری‌اش خیلی هم صلب است و شما از یک جایی به بعد هیچ اختیاری ندارید برای اینکه کاری برای آن انجام بدهید این است که آدم‌هایی را می‌خواهد که ضمن اینکه بتوانند این ساختار صلب را بشناسند و با آن هماهنگی شوند در عین حال بتوانند آن خمیر را خوب ورز بدهند و از آن محتوا در بیاورند. خیلی زمان می‌خواهد و فکر می‌کنم که خیلی صبر می‌خواهد که ما به یک تعداد آدم‌های به این شکل برسیم و یک سری محصولات شامل فیلم و انسان که در واقع همان کارگردان‌ها بودند اما آن اتفاقی که لازم است بیفتد آن هنوز نیفتاده است.

«نسیم آنلاین»: آن اتفاقی که مدنظر شما است چیست؟

پیدا شدن نسل تازه ای که در حال حاضر نشانه های آن بیشتر دیده می شود؛ نسل تازه ای که نوعی دیگر به سینما نگاه می کند. نسلی که می خواهد از قالب این نظام حاکم بر فرهنگ و بخصوص سینمای جهان خارج شود. در حال حاضر این اراده وجود دارد اما متاسفانه نتوانسته خود را سازگار کند.

نسل جدید فیلمسازان حزب اللهی، توقعات جدیدی از سینما دارند «نسیم آنلاین»: آیا نسل قدیم و نسل فعلی چنین اراده ای نداشته است؟

خیر. فکر می کنم که همین الان هم نسل قدیم این قشر و یا سینمای ایران هم چنین وضعیتی را داشتند اما کم تعداد بودند. به طور مثال جریان روایت فتح و یا جریان آوینی این اراده را هم داشت در حقیقت همان اراده هم هست که امروز به این نسل جدید به ارث رسیده است اما داشتن اراده شرط لازم است ولی برای موفقیت کافی نیست. ما باید به یک وضعیت مشخصی برسیم.

یک چالشی که در یکی دو دهه قبل و در دوره آوینی داشتیم این بود که این تکنولوژی را بفهمیم به هین دلیل هم است که بعد تکنولوژی در آثار شهید آوینی خیلی پررنگ است اما شما به همین نسل نو هم اگر نگاه کنید می بینید که چالش بزرگشان تکنولوژی است در حالی که واقعا این چالش اصلی نیست؛ در حال حاضر این تکنولوژی عادی شده است و هرکس می تواند با یک دوربین فیلم حرفه ای و یا نیمه حرفه ای بسازد. چالش بزرگ ما در واقع همان خمیر مایه است. ما تا حدی از این تکنولوژی عبور کرده ایم اما این نسل جدید ضمن اینکه همان اراده را همچنان دارد به نگاه و یا سطحی رسیده است که به دنبال پیدا کردن سطح هنری و ابعاد محتوایی کار است.

ما با نسلی روبرو هستیم که توقعات جدید از سینما دارد این نظام جاافتاده سینمایی جهان هم برای آنها خیلی جذابیتی هم ندارد. تمام هالیوود با آن همه عظمت و بزرگی ولی خالی از محتوی و ارزش که به تکرار رسیده است. از این طرف هم سینمای روشنفکری که داعیه دار یک نوع نگاه است قادر نیست که مخاطب عام را جذب کند به همین دلیل این نسل جوان از هر دوی این سینماها دچار یک نوع خستگی و ملال شده و به دنبال راه جدید است.

فیلمسازی ارزشی، خط سوم سینمای ایران است «نسیم آنلاین»: مهمترین وجه ممیزه این نسل سینمایی حزب الهی را با سایر جریان های سینمایی در چه می بینید؟ اگر بخواهیم دسته بندی کنیم می توانیم بگوییم دسته سوم و چهارمی به نام حزب الهی ها وجود دارد یا خیر؟

بله. در حال حاضر هم وضع به همین صورت است ضمن این که حتی در واقع طیف های مختلفی در حزب الهی ها وجود دارد. نگاه همه حزب اللهی ها هم در حال حاضر به سینما به یک صورت نیست. می توان از جریان هایی نام برد که به یک مدل برخورد با سینما معتقد هستند و اعتقاد دارند ما نیاز داریم افراد مستعد و معتقدی را پرورش بدهیم نه اینکه فکر کنیم فقط فیلم ساز مسلمان تربیت کنیم کافی است.

همچنین طیف های دیگری هستند که به راه های دیگری اعتقاد دارند. آنها هم اعتقاد دارند که محتوا را باید زنده نگهداشت و صرف اینکه بچه ها را در جریان تولید بگذاریم لزوما جواب نمی‌دهد. ممکن است که برویم و در جریان تولید هضم بشویم. سینما به لحاظ تولید تنها بعد هنری است که خیلی پیچیده عمل می کند و هرچه قدر بیشتر درگیر آن بشویم بیشتر خطرناک تر می‌شود.

وجه ممیزه کلی این جریان با جریان مقابل آن که در قبل از انقلاب به سینمای روشنفکری و فیلم فارسی معروف بود همان چیزی است که آوینی در خیلی سال قبل گفت. او در همان دوره نسل نو را پیش بینی می کرد و تحت همین عنوان هم از آن یاد کرده بود. ما تا قبل از انقلاب اسلامی و یا تا همین امروز دو جریان عمده سینمایی داریم. یکی جذابیت را به هر قیمتی می خواهد حتی اگر آن قیمت گزافی هم باشد. در مقابل آن جریانی که عمده سینمای ما را تشکیل بدهد و گفتمان سینمای ما الان متعلق به اینها است که جریان روشنفکری است که اعتقاد دارد جذابیت را می تواند به قیمت محتوی کنار گذاشت. چیزی که الان ما در جریان سینمایی روشنفکری می‌بینیم این است که خیلی اهل بیانیه دادن، حرف زدن و هدایت کردن مردم به زعم خودشان است.

هر دوی این جریان ها سنی بالای 40 الی 50 سال داشته و دیگر امروز به رکود و رخوت رسیده اند. حتی اگر هم هیچ نگاه جدید هم شکل نمی گرفت باز هم خیلی قابل پیش بینی بود که این دو جریان هردو روبه افول و زوال هستند. ما فعلا در این فاز هستیم که از دل این دو جریان چیزی که لازم داریم را بیرون بکشیم و با پرداخت جدید، سینمای جریان سوم و سینمای خودمان را بسازیم.

«نسیم آنلاین»: چرا جریان روشنفکری و یا فیلم سازی تجاری رو به افول هستند؟ فیلم سازی حرب الهی چکار کند که به اینجا نرسد؟

من فکر می‌کنم که هر دوی این جریان‌ها در کشور ما از لحاظ تجاری شکست‌ خورده هستند. یعنی به غیر از چند موردی که می‌شود کنار گذاشت. حالا در بحث فروش و موفقیت تجاری فیلم‌ها هم عوامل زیادی را می‌شود در نظر گرفت اما عمده‌اش همین چیز است که بالاخره مردم به سینما می‌روند یا نه یا اینکه از این فیلم‌ها خوششان می‌آید یا نمی آید؟ در حقیقت این مهمترین فکتی است که می‌شود آورد. به جز چند موردی که می شود از ماجرا کنار گذاشت که آن هم دلیل خاص خود را دارد. ولی عمدتاً این دو نگاه از نظر تجاری شکست خورده‌اند و این مهمترین مسئله‌ای که می‌شود به آن استناد کرد. به علاوه بحث‌های دیگری که وجود دارد.

«نسیم آنلاین»: و این شکست را در سطح جهان می بینید یا ایران؟

فاطمه ترکاشوند: بله، در سطح جهان است. این را باید با پیشینه خود فیلم‌ها مقایسه کرد. حالا شاید بشود به آمارهای جهانی رجوع کرد و در هر ژانر حداقل برای خود هالیوود را بررسی کرد که الآن موفقیت‌ها به نسبت چند سال پیش به چه شکل است؟ ضمن این که در بحث داستان و سوژه نیز تکرار مشخص است، الآن دیگر تنها اتفاقی که در حال افتادن است این است که داستان‌های قدیم را با شرایط جدید آداپته می‌کنند.

«نسیم آنلاین»: سؤالم این بود که چرا این دو جریان به اینجا رسیده‌اند؟ جریان روشنفکری اروپایی و جریان هالیوود منظور من است؟ جریان فیلم سازی حزب اللهی چکار کند که به اینجا نرسد؟

فاطمه ترکاشوند: هر کسی در جریان هنری نتواند از پس انتقال محتوا بر بیاید این آسیب او را تهدید می‌کند. البته یک برتری یا یک مزیت نسبی که نگاه جدید نسبت به دو نگاه قبلی دارد این است که حرفش واقعاً جدید است و فعلا می توانیم با آن جلو برویم زیرا تکوین یک حرف جدید در قالب هنری حداقل 20 تا 30 سال طول می کشد.

به عبارت بهتر یعنی شما شما کوتاهترین و جرقه‌ای ترین جریان‌های هنری و سینمایی را که ببینید حداقل 10 یال 20 سالی دوام آورده‌اند و بالاخره ابعادشان سنجیده شده و بروز پیدا کرده است. بر این اساس این است که حالا 10 یا 20 سال حتی برای جریانی که می دانید خیی به نتیجه نخواهد رسید تخمین کمی است. اما فکر می‌کنم این نگاه این مزیت را دارد که حرفش حرف جدیدی است و هنوز هم خود آن آدم‌هایی که به این نگاه متعلق هستند در این قالب هنری پیدایش نکرده‌اند.

این گفتمان چه زمانی موفق می شود در این قالب هنری که همان سینما است حرف خود را بیان کند؟ زمانی که این قالب را پیدا کند در گذشته ما در فازی بودیم که فکر می کردیم سینما را نمی شود پیدا کرد چون این تکنولوژی یک چیزی دارد که به ما اجازه نمی‌دهد که به آنها نزدیک شویم اما الان اینطور نیست.

نباید در آوینی، متوقف بمانیم «نسیم آنلاین»: یعنی می گویید باید به دنبال تکمیل نظرات شهید آوینی در خصوص تکنیک و سینما رفت؟

برای آن دوره این درگیری درست بود یعنی به هر حال ما باید از نقطه صفر هر چیزی شروع کنیم و ببینیم که بالاخره این به ما می‌خورد یا نمی خورد این نسخه و رویکرد برای آن دوره درست بود اما برای الآن درست نیست و خیلی از ما اشتباه می‌کنیم که دوباره همه بحث‌ها و همه جریان‌ها را دوباره بر می‌گردانیم و از ذات تکنولوژی شروع می کنیم. ما از این گفتگوها عبور کردیم ولی باور نمی کنیم که عبور کردیم.

نکته دیگر اینکه تا یک نفر خطا می‌کند و درست نمی‌تواند فیلم را بسازد دوباره به این بر می‌گردیم که آیا واقعاً این مدیوم، مدیوم ما هست یا نیست؟ در صورتی که هست و اصلاً حضرت آقا هست که سال‌ها است پرچمدار جریان حزب الله هستند تاکید میکنند سینما هنر پیشرو و هنری است که اتفاقاً خیلی با فلسفه و نگاه ما سازگار است. بله این سینما مسائلی دارد که هر کسی باید هنگام ورود به آن، باید آنها را با خود طی کند و بتواند از پس آن بر بیاید. ولی تعمیم دادن این به یک چیزی که مثلاً یک چیزی در ذات این هست که اجازه نمی‌دهد غلط است.

الان مسئله ما این است که به جای اینکه سؤالات دوره خودمان را پیدا کنیم پاسخ‌ها را می‌بریم از متفکرین قدیمی که گاهی حالا اینجوری هم به آنها نگاه می‌کنیم که به جز این آدم شخص دیگری نیست و نداریم در حالیکه این درست نیست و این ما را به بن بست می‌کشاند.

وقتی سینما موثر است نمی توانیم در اتاق ها بنشینیم و فقط فکر کنیم!

یک بخشی از همین صحبت‌های حضرت آقا و به نظر من تهیجی که ایجاد می‌کند برای رفتن به این سمت به همین بر می‌گردد که بالاخره الآن سینما مسئله ما می‌باشد و دارد کار می‌کند و یک بخشی از بودجه ما و مسائل اجتماعی ما را درگیر کرده است. شاید کسی از بردن جایزه کن توسط فیلم "فروشنده" و اسکار گرفتن فیلم "جدایی نادر از سیمین" را ندیده باشد اما از این اتفاق مطلع و متأثر است. این است که بعضی از درگیری‌های نظری واقعاً به این کار می‌آیند که آدم بنشیند گوشه اطاق کار و فکر ‌کنند که دارند مسائل اجتماعی را حل می‌کنند.

آوینی از تریبونی حرف می‌زند که درست وسط سینما قرار گرفته

حتی خود آوینی دارد از تریبونی حرف می‌زند که درست وسط سینما قرار گرفته است. ولی شمایی که دارید از ذات تکنولوژی و فرم و محتوی حرف می‌زنید جایی هستید که اصلاً سینما را درک نکردید و پس باید درگیر شد. بر این اساس سینما شکلی است که نظریه پرداز آن عملاً یا خود عمل‌گرا است و کار انجام می‌دهد و یا اینکه یک ارتباط مستقیم با کسی که این کار را انجام می‌دهد باشد.

به اعتقاد من حتی منتقدین هم یک فاصله نسبی دارند یعنی منتقد اثر را پس از ساختن درک می‌کند و می‌بیند و معتقد است که درگیر پروسه تولید نشده است و نقد دورتری دارد اما تأثیری که فیلم روی جامعه می‌گذارد مهم و جدی است.

اما در این بین بعضی‌ها نقدشان به درد مخاطب نمی‌خورد. اما این موضوع را در نظر نمی‌گیرند که تولید کننده چه فاصله‌ای یا چه موانعی را رد کرده است. او در حقیقت موانعی که تولید کننده طی کرده را نمی‌بینند و این موانع لزوماً حرف درستی است که بعضی از منتقدین می‌گویند که ارتباطی با مخاطب ندارد و شما مثلاً اگر نتوانستید فلان پلان را نورش را تنظیم کنید به دلیل اینکه پروژکتورتان سوخته بوده این به مخاطب ارتباطی ندارد.

جامعه حزب الله باید خود را از مخاطب خاص بودن خارج کند «نسیم آنلاین»: بحثمان را با هنگامه آغاز کردیم که به این مباحث رسید، برای انتهای صحبت اگر نکته ای پیرامون این فیلم باقی مانده بفرمایید.

یک نکته‌ای راجع به فیلم "هنگامه" عرض کنم. یکی دیگر موانعی که فکر می‌کنم که جامعه حزب الله با آن در چالش هست و باید با آن کلنجار برود این است که خود را باید از مخاطب خاص بودن بیرون بکشد زیرا ما داعیه حرف جهانی زدن و صدور انقلاب داریم پس این مسئله‌ای نیست که واقعاً بشود با تست زدن مخاطبی در حدود فکر ما انجام بدهیم. این حرف مخاطب جهانی دارد. در حقیقت مخاطب آن بالقوه است.

بر این اساس بالفعل کردن آن در سینمای حزب‌اللهی‌ها الآن دچار معضلی است که انگار فکر نمی‌کنیم به اینکه می‌شود با دایره‌ای بیشتری از آدم‌هایی که اطرافمان هستند دیالوگ کنیم، حتی می‌شود برای اینها هم حرف زد و می‌شود طوری گفت که اینها هم بالاخره بفهمند. حتی اگر آن را قبول هم ندارند حداقل آن را درک کنند.

موضوع این است که ما الآن درگیر این معضل هم هستیم یعنی به صورت ایزوله به مسائل خومان می‌پردازیم و فکر می‌کنیم که مسائل خودمان فقط مسائل ما است. یعنی اینکه آدم‌هایی که می‌روند به سوریه و می‌جنگند فقط مسئله حزب ‌اللهی‌ها هستند.

لزوماً مخاطب ما فقط متعلق به این قشری که خودمان در آن زاده شدیم نیسیت حرف ما حرف جهانی است و چون که حرف جهانی است باید بتوانیم در سطح کشور خودمان یا گفتمان‌های مختلف دیگر دیالوگ کنیم و دیالوگ کردن لزوماً این نیست که مثل گفتگوی تمدن‌ها بنشینیم و حرف بزنیم و تریبون هم به طرف مقابل بدهیم چون سینما واقعاً جای تریبون شما هست یعنی شما اگر می‌خواهید راجع به نگاهتان حرف بزنید باید از منظر خودتان حرف بزنید و دیالوگ کردن به این معنی است که آن آدم هم سهم دارد و به آن بپردازید.

در فیلم یک شخصیتی داریم به اسم "منا" اصلاً معلوم نمی‌شود که چرا در فیلم وجود دارد؟ فقط هست! معلوم نمی شود قرار بود بگوییم این فرد بد است یا خوب؟ یا اینکه بگوییم او نماینده یک سبک زندگی خاص است؟ البته بد و خوب را من به این معنی نمی‌گویم که موضع‌گیری داشته باشیم و دیگری را بکوبیم بلکه می گویم تکلیف شخصیت معلوم نیست و بود و نبودش تفاوتی ایجاد نمی کند و نظر کارگردان در خصوص این شخصیت معلوم نیست.

هالیوود واقعاً سینمایی است که نظر دارد. یعنی یکی را می‌کوبد و یکی را بالا می‌برد و یکی را پایین می‌کشد. البته نه پررنگ به معنی پروپاگاندا مانند سینمای شوروی به این معنی که نچسب و شعارزده باشد به این معنی نه این کار را نمی‌کند بلکه کاملاً جبهه‌بندی دارد می‌داند که یک چیزی را می‌خواهد و یک چیزی را نمی‌خواهد و با یک عده‌ای دعوا دارد. ما این را نداریم ما در سینمای حزب اللهی یا سینمای انقلاب اسلامی به طور کلی شاید خیلی نمی‌دانیم که دقیقاً ما باید با چه کسی دعوا کنیم!

من مسئله‌ام این است که این حرف درست است و این محتوا درست است و شما هستید که محفلی‌اش می‌کنید. در مورد همین سوژه دو نوع نگاه است یکی این که در سوریه درگیری حق و باطل جریان دارد و مسائل استراتژیک بشری در آن مطرح می شود، من به عنوان آدمی که این نگاه را قبول دارم حالا تصمیم ‌می‌گیرم که بروم سوریه و در این راه فرزند و همسرم را رها کنم یکی دیگر هم این که سطح درگیری و عمق ماجرا را نشان ندهیم و قضیه را به یک کار حسی عاطفی تقلیل دهیم.

یعنی شما باید هر مسئله اجتماعی را در یک سطحی از مسئله جهانی ببینید و این اولین جایی که می‌تواند در خود خالق اثر اتفاق بیفتد. یعنی خود خالق اثر باید بداند که این مسئله را نباید ایزوله کند. مسئله سوریه مسئله روز مردم است اما در فیلم می بینیم که نقش اول در یک خیابان‌ها و میان آدم هایی می‌گردد که انگار فقط همان ها شهید داده‌اند و در کل این شهر که ماشین از آن عبور می‌کند اثری از این ماجرا نیست؛ نشان داده می شود که این قضیه مدافعین حرم خیلی محفلی و مربوط به تعداد خاصی از مردم است و این همان ایزوله کردن و محفلی شدن حزب الله و دغدغه های آن است.

ارسال نظر: