چه کنیم تا در دنیا و آخرت با اهلبیت محشور شویم؟
از جمله آرزوهای هر محب و پیروان اهل بیت، معیت با حضرات در دنیا و آخرت است، و بر اساس فراز زیارت عاشورا (أکرمنی بمعرفتکم...) یکی از راههای معیت در دنیا و اخرت، معرفت به اهل بیت است.
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین » ؛ در جهانبینی مادی، زندگی انسان محدود به همین دنیا است، لیبرال دمکراسی غربی که اعتقاد به زندگی منهای وحی الهی دارد، نیز در همین راه گام بر میدارد. بنابراین حدود زندگی هر انسان در این نوع تفکر ولادت و مرگ او است و حیاتی جز حیات دنیوی ندارد. در این نگاه، حیات اخروی هیچ جایگاهی ندارد و زندگی هر انسان با مرگ او پایان مییابد، در نتیجه، دنیا هدف و مقصد نهایی زندگی هر انسانی است.
ولی برعکس این دیدگاه مادی، در نگاه اسلام زندگی بالاتر و فراتر از زندگی دنیوی بوده و انسان نگاهی فراتر از این زندگی مادی دارد، و به زندگی پس از مرگ و به آبادانی آن دنیا نیز فکر میکند. برهمین اساس زندگی بر معیار اسلامی محدود به تولد و مرگ نبوده بلکه دنیای پس از مرگ نیز وجود دارد. بر اساس این معیار از جمله آرزوها و خواستههای هر شیعه و محب اهل بیت (علیهم السلام) این است که در دنیا و آخرت با معصومین محشور شده و در کنار آنها باشد، و هیچ فاصلهای میان او و این بزرگواران ایجاد نشود.
لذا یکی از سوالاتی که در ذهن ایجاد میشود این است که: چکار کنیم تا در دنیا و آخرت با اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) محشور شویم؟
یکی از کارهایی که میتوان در این امر بدان تمسک کرد این است که، معرفت به حق اهل بیت عصمت و طهارت پیدا کنیم، همانطوری که در فرازی از زیارت عاشورا یکی از شروط معیت و همراهی در دنیا و آخرت با اهل بیت را شناخت اهل بیت و بجا آوردن حق معصومین بیان میدارد.
«فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ [1] پس درخواست میکنم از خدا، که مرا به معرفت شما و دوستان شما گرامى داشت و بیزارى از دشمنان شما را نصیب من کرد، اینکه مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد». در شناخت و معرفت به اهل بیت این نکته را باید مورد توجه داشت، که شناخت این حضرات شناخت از سنخ اطلاعات ذهنی و در حد اطلاع از تاریخ تولد و شهادت این بزرگواران نبوده و حتی شناخت فضایل آنها نیست (اگرچه این امر خود پسندیده است)، بلکه این شناخت و معرفت یک باور قلبی و اعتقاد درونی است. اگر این معرفت را در حد همین اطلاعات ذهنی بدانیم، دشمنان اهل بیت، آنها را از ما بهتر میشناختند، همانطوری که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا وقتی خود را معرفی فرمودند، همهی لشگریان دشمن ایشان را میشناختند. لذا باید در معرفت به اهل بیت پا را فراتر از شناخت در حد تاریخ تولد و شهادت آنها قرار داد.
اولین قدم در شناخت و معرفت اهل بیت (علیهم السلام) این است که بدانیم این حضرات از خود ما به ما، اولویت دارند. همانطوری که خداوند در قرآن به این امر اذعان نمودند: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم [نساء/59] ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید، خدا را! و اطاعت کنید، پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را!». علامه طباطبایی در مورد اینکه اهل بیت نسبت به ما الویت دارند میفرمایند: «و این معنا ـو خدا داناتر استـ باعث شده است که کلمه (اطاعت) در آیه تکرار شود، چون اگر اطاعت خدا و رسول تنها در احکامى واجب مىبود که به وسیله وحى بیان شده، کافى بود بفرماید"أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ"، ولى چنین نکرد، و کلمه (اطیعوا) را دوباره آورد، تا بفهماند اطاعت خدا یک نحوه اطاعت است و اطاعت رسول یک نحوه دیگر است، ولى بعضى از مفسرین گفته اند: تکرار کلمه (اطیعوا) صرفا به منظور تاکید بوده، و این حرف به هیچ وجه درست نیست، زیرا اگر هیچ منظورى به جز تاکید در بین نبود، ترک تکرار، این تاکید را بیشتر افاده مىکرد، و لذا باید مىفرمود "اطیعوا اللَّه و الرسول ..."، چون با این تعبیر مىفهمانید اطاعت رسول، عین اطاعت خداى تعالى است، و هر دو اطاعت یک هستند، بله این که تکرار، تاکید را مىرساند، درست است، اما نه در هر جا. و اما اولى الامر هر طایفهاى که باشند، بهرهاى از وحى ندارند، و کار آنان تنها صادر نمودن آرایى است که به نظرشان صحیح مىرسد، و اطاعت آنان در آن آراء و در اقوالشان بر مردم واجب است، همان طور که اطاعت رسول در آرایش و اقوالش بر مردم واجب بود». [2] از مصادیق بارز توجه به این اولویت را می توان در واقعهی عاشورا مشاهده کرد؛ همانطوری که زهیربن قین به واسطهی همسرش به این اولویت داشتن معصومین به ما، در کربلا رسید، و در راه امام جان خود را فدا کرد، ولی برخلاف او عبیدالله حر جعفی این اولویت را تنها در قرار دادن اموال (شمشیر و اسب) در اختیار امام تشخیص داد و نتوانست به عاقبتی که زهیر به آن رسید، دست یابد. قدم دوم اینکه معصومین مصالح و مفاسد ما را نسبت به خودمان بهتر تشخیص می دهند. همانطوری که امام رضا (علیه السلام) خصوصیات امام معصوم را مانند کسی که خیانت در امانت نمیکند (الْأَمِینُ الرَّفِیقُ)، پدری مهربان (الْوَلَدُ الشَّفِیقُ) و مانند مادری نیکوکار نسبت به فرزندکوچک و صغیرش (کَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِیر) [3] بیان میکنند. از طرف دیگر نیز این را باید بخاطر بسپاریم اگر نگاه ما به زندگی تنها در حیطهی 70سال زندگی محدود دنیوی باشد، این زندگی را میتوان با عقل نیز مدیریت کرد، اما اگر زندگی فراتر از این هفتاد سال باشد و ابد در پیش داشته باشیم، نیاز به یک عالِم دارای علم بی خطا و آزاد از هوسها و وساوس شیطانی هستیم و این همان (معصومیت) و مصون بودن اهل بیت از خطا و عصیان است، و بر همین اساس است که میتوان ادعا کرد آنها بر مصالح و مفاسد ما آگاهتر هستند، تا خود ما به خودمان. حال که آنها دارای علم بیخطا و عمل بیخطا هستند، در همین حال این حضرات، محبت و عاطفه سرشاری نیز نسبت به ما دارند، همانطوری که علت گریهی پیامبر را از ایشان سوال میکنند، ایشان میفرمایند: «قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ: رَحْمَةً لِلْأَشْقِیَاء [4] بخاطر رحت به دشمنانم». یعنی این حضرات، حتی به دشمنانشان نیز نگاه رحمت دارند، حال چه برسد به محبین و پیروان این بزرگواران. حال اگر ما بتوانیم به معرفتی در این حد برسیم که اولا آنها نسبت به ما الویت دارند و ثانیا مصالح و مفاسد ما را بهتر از ما تشخیص میدهند بر همین اساس دیگر خروج از دستگاه الهی ایجاد نشده و تسلیم در برابر فرامین آنها هستیم، که این فرامین دقیقا دستورات خداوند است، همانطوری که شهدای کربلا به این معرفت واقعی دست پیدا کرده و توانستند صفت بهترین و با وفاترین یاران را برای خود ایجاد کنند و شخصیتی مانند سعید بن عبدالله که چه در کربلا در کنار امام بوده و خود را فدایی امام کرده و در آخرت نیز در کنار امام حسین (علیه السلام) است.
در نتیجه یکی از راههای موجود برای ما برای اینکه در دنیا و آخرت با حضرات معصومین (علیهم السلام) محشور شویم، معرفت واقعی به این بزرگواران است و این معرفت و شناخت نیز نباید در حد آگاهی و اطلاع از تاریخ تولد و شهادت این بزرگواران باشد که در اینصورت حتی دشمنان آنها، بهترین شناخت را از ایشان داشته اند، بلکه معرفت، یک باور قلبی است که این حضرات نسبت به ما اولویت داشته و مصالح و مفاسد ما را بخاطر علم بیخطا و عمل بیخطا بهتر از ما تشخیص میدهند، که با این اعتقاد سلموا تسلیما ایجاد خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پی نوشت: [1]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص177، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش. [2]. طباطبایى، سید محمد حسین، سید محمد باقر موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، 1374 ش. [3]. «الْإِمَامُ الْأَمِینُ الرَّفِیقُ وَ الْوَلَدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ کَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِی»، ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ص439، جامعه مدرسین - قم، چاپ: دوم، 1404/1363ق. [4]. طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص439، شریف رضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق/1370 ش.