محمدرضا کائینی

به پاسداشت خاطره‌های خوبم از شیخ جعفر شجونی؛ در تکریم صداقت و مهر

کدخبر: 2072902

محمدرضا کائینی، پژوهشگر تاریخ معاصر طی یادداشتی به تکریم مرحوم شیخ جعفر شجونی، از مبارزین نهضت امام خمینی(ره) پرداخت.

گروه تاریخ « نسیم آنلاین »، محمدرضا کائینی- ابناء بشر در این دوره و هر دوره، قاعدتا برای مهر و قهر خود ملاک هایی دارند. منفعت شخصی، منفعت گروهی،گرایش و واگرایی های قبیله ای، امروزه سکه رایج این ملاک ها هستند. راقم این سطور که هم اینک وارد چهارمین دهه از زندگی خود شده، خواسته یا ناخواسته و البته پس از سر و کله زدن با بسیاری از اصحاب فرهنگ و سیاست، آدمیان را به «صداقت» و «مهر» می سنجد و صد البته که مرزبندی های عقیدتی و فکری در جای خویش محفوظ است. زبان مهر و راستی -که از قضا دیر زمانی است از زندگی روزمره ما حذف شده- از جمله اصیل ترین و موثرترین پیونددهندگان انسانی اند. چه بسیار بوده اند همفکرانی که جز فریب و دغل از آنان ندیده ایم و چه فراوان آنان که به رغم مخالفت، خاطره نیکی از سلوک و منش آنان داشته ایم. آنچه امروز موجب شده که نویسنده در این باب قلم بفرساید، تکریم یکی از متصفان به «صداقت» و «مهر» است.

***

مرحوم شیخ جعفر جوادی شجونی را از زمانی شناختم که در خود علایق تاریخی یافتم، یعنی از اولین سالیان نوجوانی، چه اینکه زندگی او با تاریخ معاصر پیوند یافته بود. بعدها خود به من گفت که: «در آغاز نهضت امام خمینی در سال 41، روزی در قم و به مزاح به ایشان گفتم: آقا، من 10 سال از شما زودتر مبارزه را آغاز کردم، شما از سال 41 شروع کردید و من از سال 31!» که این مطایبه ی جدی، تبسم و تشویق و حتی هدیه ایشان را به دنبال داشت.

آغاز گفتگوهای تاریخی و نیز نگارش مقاله در این حوزه، مرا از نزدیک با او «آشنا» کرد و پس از چندی «دوست». دوستی ای که تا پایان حیاتش تداوم یافت و حاصل آن خاطراتی که درصورت نگارش، به مثنوی هفتاد من کاغذ مبدل خواهد گشت! الان که پس از مرگش به روایت های تاریخی او می نگرم، او را از منظر راستی و خود انتقادی، در رتبتی بس فراتر از بسیاری از صاحبان عنوان می یابم که گاه بدیهیات رفتارهای خود در چند دهه گذشته را منکر می شوند! با او می شد درباره همه چیز سخن گفت و پاسخ های واقعی و صریح شنید، پاسخ هایی که گاه به ضرر او تمام می شد و سیاستمدارانی که معمولا سعی میکنند صاحب تمامی فضایل کون و مکان باشند، از آن گریزانند. این جماعت اما، روزی متوجه خواهند شد که قافیه را باخته اند، چه اینکه حقایق از جای دیگری نشت خواهد کرد! درآن روز همه آنان آرزو خواهند کرد که چون شجونی، خود ماجراهای مگوی زندگی خویش و نیز تاریخ را واگویه کرده بودند.

***

نگارنده در خاطرات خویش از آن زنده یاد، کردار جوانمردانه ای نیز سراغ دارد که زمانه را برای قدردانی از آن مغتنم می شمارد. دنبال‌کنندگان سیاست در کشور ما می دانند که صاحب این قلم در پاسخ به یکی از متهمان وقایع سال 88، به قلمی کردن چند خط و پاره ای اشارات تاریخی مبادرت کرد که در داخل و خارج از کشور، بازتاب‌هایی نمایان یافت. در این میان، منادیان «سکولاریزاسیون»، «عرفی شدن» و حتی «رویاهای رسولانه»، به ناگاه به مدافعان سینه چاک رهبر کبیر انقلاب مبدل و فریاد «وا اماما» سر دادند! توپی که به هدف نخورد و دم خروسی که سالها از زیر عبای غوغائیان بیرون آمده بود، مانع از آن شد که کسی چنین ادعایی را در باور خویش بنشاند. در این میان روزنامه شرق که به یکی از کانون های «مویه» بدل شده بود، چند روزی، تقریبا یک صفحه را علیه نگارنده سیاه می کرد و البته و در مجموع، جز مصاحبه گران حرفه ای و دائم خویش، کسی حاضر به شماتت از این کمترین نشده بود. در یکی از آن روزها(25 فروردین 1395) گزارش‌نویس روزنامه شرق که از خبرنویسی از زبان سایر چهره های اصولگرا ناامید شده بود، به سراغ مرحوم شجونی رفت و عباراتی را بدین شرح از او منتشر ساخت:

«این مملکت بی حساب و کتاب نیست، یعنی عنوان هایی دارد که باید کار خودشان را بکنند. کروبی یا میرحسین کارهایی کردند که شورای امنیت کشور آنها را حصر خانگی کرده است. امام اینقدر جمهوری اسلامی را دوست داشت که به این افراد میدان نمی داد. روش رهبری درباره این افراد، روش رافت و مهربانی بوده. من نمی دانم که اگر زمان امام بود ایشان چه برخوردی می کرد، اما می دانم که امام رحم نمی کرد به کسی. او را خرد می کرد. البته آن زمان هنوز این ارگان هایی مثل شورای عالی امنیت ملی جان نگرفته بود. الان هم حصر نظر شورای عالی امنیت ملی است...»

درآن روز هم شرق وهم نگارنده، گفته های شجونی را تاییدی فراتر از گفته های صاحب این قلم قلمداد کردند که البته نمادی از صداقت، صراحت و جوانمردی او بود، همان گوهری که در صدر این نوشتار، او را بدان ستودم و در بسیاری دیگر، یافت می نشود.

یادش گرامی باد.

ارسال نظر: