حالا وقتش است که از یقین بگویید ؛

جاه‌طلبی‌تان آرزوی ما است آقای فرهادی

کدخبر: 2089530

اسکار دوم فرهاد بیشتر از مدیران سینمایی و غیرسینمایی ایرانی که کوشیدند این اسکار را مجالی کنند برای ارسال پیامهای تبریک و قدردانی که در آستانه انتخابات بیش از هر وقت دیگر به کارشان می‌آید برای خواهر امیر قطر خرسندکننده بود...

به گزارش « نسیم آنلاین » ، سایت "فرهنگ نیوز" نوشت:

اصغر فرهادی پنج سال بعد از اولین اسکاری که به خاطر «جدایی...» در زمان ریاست جمهوری دوم محمود احمدی‌نژاد دریافت کرد، دومین اسکارش را این بار به‌خاطر «فروشنده» در ریاست جمهوری اول دونالد ترامپ دریافت کرد و آن هم بعد از حدود یک ماه هیاهویی که ابتدا بر سر تحریم اسکار و سپس معرفی دو نماینده ایرانی به اسکار ایجاد نمود.

اسکار دوم فرهاد بیشتر از مدیران سینمایی و غیرسینمایی ایرانی که کوشیدند این اسکار را مجالی کنند برای ارسال پیامهای تبریک و قدردانی که در آستانه انتخابات بیش از هر وقت دیگر به کارشان می‌آید برای خواهر امیر قطر خرسندکننده بود؛

«شیخه میاثه آل ثانی» هفت سالی است موسسه فیلم دوحه را بنیاد گذاشته و با صرف دلارهای برآمده از پول نفت می کوشد نام این موسسه را به تیتراژ فیلمهایی الصاق کند برآمده از ملیتهای مختلف و امسال هم «فروشنده» اصغر فرهادی بود که شاید بخاطر مضمون خاص آن با حمایت این موسسه مواجه شد. فارغ از پیام تبریک خواهر امیر قطر که تا سرحد قلمداد کردن «فروشنده» به عنوان عاملی افتخارآفرین برای اعراب پیش رفت! آینده سینمایی اصغر فرهادی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد.

فرهادی درست بعد از اسکاری که به خاطر «جدایی...» گرفت به لاکی محافظه کارانه فرورفت و دیگر از جسارتی که پیشتر و مثلا در سرک کشیدن به کمدی با «دایره زنگی» و کمک به ارتقای سینمای مسعود کیمیایی در «محاکمه در خیابان» نشان داده بود در کارنامه‌اش نشانه ای نبود. نه فقط آدمهای دو فیلم اخیر فرهادی یعنی «گذشته» و «فروشنده» به شدت یادآور آدمهای «جدایی...» و در پاره ای موارد «درباره الی» هستند، بلکه پیشروی داستانی فیلم و حتی پایان بندی رهای فیلمها نیز تکرار «جدایی...» است.

طبیعی است که فرهادی نیز به مانند همه انسانهای دیگر ترجیح داده در اوضاع سیاسی خاص حاکم بر ایران و جهان فیلمی بسازد که بتوان به وسیله آن اسکار دوم را هم گرفت وگرنه کیست که پیشنهاد همکاری با پدرو آلمادوآر در اسپانیا را به تعویق بیندازد و به بهانه پدرش به ایران بیاید تا فیلمی را بسازد که جز تکرار مکررات در سینمای خودش نیست؟

فرهادی اما همان طور که پیشتر هم نشان داده بود بیشتر از سینما حاشیه‌های سیاسی پیرامون رقابتهای سینمایی را می شناسد این کار را کرد تا باز هم اسکار بگیرد که گرفت اما بعدش چه می‌شود؟

آیا فرهادی در میانه دهه چهارم زندگیش جرأت این را دارد که به کارهای بعدیش با جاه طلبی تمام عیار بنگرد و زمینه تجربه هایی تازه تر را در کارنامه اش رقم بزند؟

آیا او قادر است حالا که دیگر چشم و دلش از اسکار سیر شده سینمای خرده پیرنگ را کنار گذاشته و به سراغ داستانگویی سرراست و کلاسیک برود؟ آیا او قادر است این مایه های اجتماعی پر از شک و سوءظن را در ژانری متفاوت مثلا جنایی یا فانتزی و حتی کمدی به کار گیرد و فیلمی بسازد که تازگی داشته باشد!؟ آیا او قادر است اصلا کلا بیخیال این شکهای دائمی و فراوان کاراکترها نسبت به هم شده و از ایمان و یقین آدمیان به همنوعان و در مرتبه ای بالاتر از ایمان به باری تعالی بگوید؟

ارسال نظر: