اخبار آرشیوی
تحلیل// "خوانش لیبرالیستی"، مهمترین تحریف و تصرف آثار "سید مرتضی آوینی" از زمان شهادت اوست
شهید آوینی هم در زمان حیات ظاهریاش و هم پس از آن، همواره از دو سو مظلوم واقع شده است؛ یکی از سوی «متدینین خشکمقدس» و یکی از سوی «روشنفکران غربزده». این دو جریان فرهنگی(جریان متجمد و جریان متجدد)، بسیار تلاش کردهاند تا تفکر و تئوری آوینی را به محاصرۀ خود درآورند و از او، چهرهپردازی وارونه کنند.
شهید سیدمرتضیآوینی(ره) یک «متفکر مکتوب» است.(1) وی از خود آثار متعددی به جا نهاده که میتوانند به روشنی و شفافیت، نمایانگر ماهیت فکر و نظر او باشند.(2) اما با این حال، پس از شهادتش تا به امروز، ایشان دستخوش تحریفها و تصرّفهایی شده است که مهمترین آنها، «خوانش لیبرالیستی» از تفکر وی است.(3) متأسفانه برخی از اطرافیان و دوستان او در گذر زمانه، «چرخشهای فکری»ای را تجربه کردهاند و از گذشتهی خویش بریدهاند. آنها برای این مقصود که «شکاف ایدئولوژیک» میان تفکر «آنها» و تفکر «آوینی» بر افکار عمومی آشکار نشود؛ آوینی را مطابق «مقتضیات لیبرالیستی» تفکر امروز خود تفسیر و معرفی میکنند. در نظر کسانی که آوینی را با تکیه بر آثارش میشناسند و غرض باطلی بر معرفت آنها سایه نیفکنده، پرواضح است که تفکر آن شهید بزرگوار، فرسنگها با چنین خوانشها و برداشتهایی فاصله دارد و منطقاً، امکان چنین تفاسیری از تفکر ایشان وجود ندارد.(4) در این یادداشت مختصر، به ابعاد و جوانبی از تفکر آوینی اشاره میشود که به روشنی و وضوح، دلالت بر «اصالت اسلامی» تفکر او و ضدّیتش با «ایدئولوژیهای سکولار» از جمله «ایدئولوژی لیبرالیسم» دارد.
1- رویکرد آوینی به «دین» «دین»، هستهی مرکزی تفکر آوینی را تشکیل میدهد و گرانیگاه اصلی تفکر او، چیزی غیر از «دین» نیست. او در مقام توصیف و تجویز، پای دین را به تحلیل خود باز میکند و فهم و تلقی خود را از واقعیتهای جهان اجتماعی و فرهنگی، بر آن مبتنی میسازد.(5) آوینی از «هنر متعهد» سخن میگوید که در آن، هنرمند از اسارت نفسانیّت و بازگویی حدیث نفس، رهایی یافته و درپی به تعالی رساندن انسان است. او هیچگاه از «هنر برای هنر» دفاع نمیکند و ایدهی «هنر متعهد» را پنداری ناصواب نمیانگارد(نگاه کنید به: رستاخیز جان). او میخواهد - در حد امکان(6) - «سینما» را به خدمت «غایات دینی» درآورد و آن را مسخّر «هنر متعهد» سازد(نگاه کنید به: آینهی جادو، جلد اول). آوینی آنگاه که در پی تحلیل و واکاوی «توسعهی غربی» است؛ آن را با مبانی و غایات دینی ناسازگار معرفی میکند(7) و از این رو، به ابطال و نفی آن میپردازد(نگاه کنید به: توسعه و مبانی تمدن غرب). آوینی همچون دگراندیشان لیبرال، قرائت حداقلی از دین ندارد و آن را به حوزهی شخصی و فردی منحصر نمیسازد(8) (نگاه کنید به: حلزونهای خانه بهدوش). حتی در نقدهای سینمایی او، همین نوع
نگاه دینمحور و قدسی، حضور فعال دارد و چارچوب تحلیل انتقادی او را از آثار سینمایی میآفریند(نگاه کنید به: آینۀ جادو، جلد دوم). آوینی نگاه «قدسی» - و نه «عرفی» - به انسان دارد و این نگاه، سیطرهی تامّ بر نظر و تفکر او دارد.(9) او به هیچ رو، لیبرالیسم فرهنگی را نمیپذیرد و در برابر مدیریتهایی از این نوع، خاموش نمیماند.(10) 2- رویکرد آوینی به «غرب» کسانی که از تفکر آوینی آگاهی دارند، دریافتهاند که «غرب»، «دیگری» تفکر او به شمار میآید. آوینی، غرب و تفکر و هنر و عقلانیت آن را، مظهر «نفس امّاره» انسان غربی میانگارد و بیپروا و همواره، به آن میتازد و از نفی آن سخن میگوید. غلظت نگرش منفی و انتقادی او به «غرب» تا آنجاست که وی حساسیت ایدئولوژیک خود را به ساحت «تکنولوژی غربی» نیز سرایت میدهد و آن را نیز یکی از مظاهر نفسانیّت انسان غربی قلمداد میکند(11)(نگاه کنید به: آغازی بر یک پایان). آوینی «انقلاب اسلامی» را یک واقعیت اجتماعی و قدسیِ متعارض با کلیّت فرهنگ و تمدن غرب تفسیر میکند(نگاه کنید به: توسعه و مبانی تمدن غرب). او به «تناقضهای درونی» غرب متجدد اشاره میکند و مدعی میشود همین تناقضها، «فروپاشی» و
«اضمحلال» آن را رقم خواهد زد. او با شهامت و صراحت مثالزدنی، به شرح و تقریر همهی این گزارهها را آثار خود پرداخته است. حال پرسش این است که این چارچوب فکری و نظری، چگونه میتواند محمل «تفسیر لیبرالیستی» واقع شود، مگر با «مغالطه» و «تحریف»؟! شهید آوینی هم در زمان حیات ظاهریاش و هم پس از آن، همواره از دو سو مظلوم واقع شده است؛ یکی از سوی «متدینین خشکمقدس» و یکی از سوی «روشنفکران غربزده». این دو جریان فرهنگی(جریان متجمد و جریان متجدد)، بسیار تلاش کردهاند تا تفکر و تئوری آوینی را به محاصرۀ خود درآورند و از او، چهرهپردازی وارونه کنند. پینوشتها: 1. برخلاف پندار رایج، آوینی تنها یک «هنرمند» نبود، بلکه او حقیقتاً یک «متفکر» و «نظریهپرداز» مسلمان به شمار میآید. عمق فلسفی آثار وی، دلالت آشکاری بر این ادعا دارد. 2. تاکنون، حدود دوازده جلد کتاب از او منتشر و روانهی بازار شده است که دربردارندهی مجموعه مقالات مطبوعاتی او دربارهی سینما، هنر، غرب، توسعه، انقلاب اسلامی، روشنفکری و ... است. 3. مقصود نگارنده از «خوانش لیبرالیستی»، یک خوانش تماماً لیبرالیستی نیست؛ بلکه مراد این است که به مقتضای تفکر رایج در این زمانه
و دهه، خطوط فکری و نظری آوینی تا حدود زیادی بر مدار انگارههای لیبرالیستی و متناسب با آنها، فهم و تفسیر میشود. 4. این امر بدان دلیل است که شهید آوینی، یک متفکر و نظریهپرداز «شفاف» و «صریح» بوده است؛ یعنی تفکر او در هالهای از ابهام و ایهام قرار نگرفته و آبستن برداشتهای مختلف و متنوّع نیست. 5. با قاطعیت میتوان ادعا کرد که هیچ مقالهای از آوینی در دست نیست، که فاقد چنین مضمون و مسیری باشد. بدون تردید، آبشخور نظری - دستکم اصلی- وی، «اسلام» است. 6. گفتنیست آوینی بر مبنای نوعی «تلقی هایدگری»، برای مظاهر و فرآوردههای صرفاً «تکنولوژیک» غرب نیز، ماهیت و ذات سکولاریستی قائل است و به نظر نمیرسد به بیطرفی و خنثی بودن تکنولوژی غربی قائل باشد(نگاه کنید به: آغازی بر یک پایان). 7. اصل این مطلب که او «توسعه» را یک پیشفرض ضروری و غیرقابل بحث برای انقلاب اسلامی تلقی نمیکند و به خود اجازهی تأمل انتقادی دربارهی آن میدهد و بیپروا، به ناهمخوانی آن با فرهنگ اسلامی حکم میکند - آن هم در اوایل دههی شصت که تفکر انتقادی انقلاب به پختگی لازم نرسیده است - بسیار جالب و ستایشآمیز است. 8. او به صراحت از «عبدالکریم سروش»
نام میبرد و به نقد و ابطال اندیشههای سیاسی وی دربارۀ ولایت فقیه و بحث مدیریت علمی و مدیریت فقهی میپردازد(نگاه کنید به: حلزونهای خانه بهدوش). 9. نگاه قدسی آوینی به انسان، مبتنی بر ایدهی «فطرت» است. 10. او به استراتژی فرهنگی «محمد خاتمی» - وزیر فرهنگ و ارشاد آن زمان - که متأثر از تلقی لیبرالیستی بود به شدت اعتراض میکند(نگاه کنید به: حلزونهای خانه بهدوش). 11. همچنان که گفته شد، بعید نیست این نوع برداشت ایشان، از امتداد ایرانی «هایدگریسم» ناشی شده باشد، چراکه او با شاگردان دکتر فردید، مناسبات نزدیک داشته است. این قلم نمیداند چنین برداشتی چگونه با تجلیل از «آلفرد هیچکاک»، موزون و هماهنگ میافتد. شاید نوعی «گسست رقیق» و «دوپارگی ملایم» در مبانی فکری آوینی احساس شود./ مهدی محقق؛ پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی