اخبار آرشیوی

کدخبر: 211788

تحلیل// "خوانش لیبرالیستی"، مهم‌ترین تحریف و تصرف آثار "سید مرتضی آوینی" از زمان شهادت اوست

شهید آوینی هم در زمان حیات ظاهری­اش و هم پس از آن، همواره از دو سو مظلوم واقع شده است؛ یکی از سوی «متدینین خشک‌مقدس» و یکی از سوی «روشنفکران غربزده». این دو جریان فرهنگی(جریان متجمد و جریان متجدد)، بسیار تلاش کرده­اند تا تفکر و تئوری آوینی را به محاصرۀ خود درآورند و از او، چهره‌پردازی وارونه کنند.
شهید سید­مرتضی­آوینی(ره) یک «متفکر مکتوب» است.(1) وی از خود آثار متعددی به جا نهاده که می­توانند به روشنی و شفافیت، نمایانگر ماهیت فکر و نظر او باشند.(2) اما با این حال، پس از شهادتش تا به امروز، ایشان دستخوش تحریف­ها و تصرّف­هایی شده است که مهم­ترین آن­ها، «خوانش لیبرالیستی» از تفکر وی است.(3) متأسفانه برخی از اطرافیان و دوستان او در گذر زمانه، «چرخش­های فکری»­ای را تجربه کرده­اند و از گذشته‏ی خویش بریده­اند. آن­ها برای این مقصود که «شکاف ایدئولوژیک» میان تفکر «آن­ها» و تفکر «آوینی» بر افکار عمومی آشکار نشود؛ آوینی را مطابق «مقتضیات لیبرالیستی» تفکر امروز خود تفسیر و معرفی می­کنند. در نظر کسانی که آوینی را با تکیه بر آثارش می­شناسند و غرض باطلی بر معرفت آن­ها سایه نیفکنده، پرواضح است که تفکر آن شهید بزرگوار، فرسنگ­ها با چنین خوانش­ها و برداشت‏هایی فاصله دارد و منطقاً، امکان چنین تفاسیری از تفکر ایشان وجود ندارد.(4) در این یادداشت مختصر، به ابعاد و جوانبی از تفکر آوینی اشاره می­شود که به روشنی و وضوح، دلالت بر «اصالت اسلامی» تفکر او و ضدّیتش با «ایدئولوژی­های سکولار» از جمله «ایدئولوژی لیبرالیسم» دارد. 1- رویکرد آوینی به «دین» «دین»، هسته‏ی مرکزی تفکر آوینی را تشکیل می­دهد و گرانیگاه اصلی تفکر او، چیزی غیر از «دین» نیست. او در مقام توصیف و تجویز، پای دین را به تحلیل خود باز می­کند و فهم و تلقی خود را از واقعیت­های جهان اجتماعی و فرهنگی، بر آن مبتنی می‏سازد.(5) آوینی از «هنر متعهد» سخن می­گوید که در آن، هنرمند از اسارت نفسانیّت و بازگویی حدیث نفس، رهایی یافته و درپی به تعالی رساندن انسان است. او هیچ­گاه از «هنر برای هنر» دفاع نمی­کند و ایده‏ی «هنر متعهد» را پنداری ناصواب نمی‏انگارد(نگاه کنید به: رستاخیز جان). او می­خواهد - در حد امکان(6) - «سینما» را به خدمت «غایات دینی» درآورد و آن را مسخّر «هنر متعهد» سازد(نگاه کنید به: آینه‏ی جادو، جلد اول). آوینی آن­گاه که در پی تحلیل و واکاوی «توسعه‏ی غربی» است؛ آن را با مبانی و غایات دینی ناسازگار معرفی می­کند(7) و از این رو، به ابطال و نفی آن می­پردازد(نگاه کنید به: توسعه و مبانی تمدن غرب). آوینی همچون دگراندیشان لیبرال، قرائت حداقلی از دین ندارد و آن را به حوزه‏ی شخصی و فردی منحصر نمی­سازد(8) (نگاه کنید به: حلزون­های خانه­ به­دوش). حتی در نقدهای سینمایی او، همین نوع نگاه دین­محور و قدسی، حضور فعال دارد و چارچوب تحلیل انتقادی او را از آثار سینمایی می­آفریند(نگاه کنید به: آینۀ جادو، جلد دوم). آوینی نگاه «قدسی» - و نه «عرفی» - به انسان دارد و این نگاه، سیطره‏ی تامّ بر نظر و تفکر او دارد.(9) او به هیچ رو، لیبرالیسم فرهنگی را نمی­پذیرد و در برابر مدیریت‏هایی از این نوع، خاموش نمی­ماند.(10) 2- رویکرد آوینی به «غرب» کسانی که از تفکر آوینی آگاهی دارند، دریافته­اند که «غرب»، «دیگری» تفکر او به شمار می­آید. آوینی، غرب و تفکر و هنر و عقلانیت آن را، مظهر «نفس امّاره» انسان غربی می­انگارد و بی­پروا و همواره، به آن می­تازد و از نفی آن سخن می­گوید. غلظت نگرش منفی و انتقادی او به «غرب» تا آن‏جاست که وی حساسیت ایدئولوژیک خود را به ساحت «تکنولوژی غربی» نیز سرایت می­دهد و آن را نیز یکی از مظاهر نفسانیّت انسان غربی قلمداد می­کند(11)(نگاه کنید به: آغازی بر یک پایان). آوینی «انقلاب اسلامی» را یک واقعیت اجتماعی و قدسیِ متعارض با کلیّت فرهنگ و تمدن غرب تفسیر می­کند(نگاه کنید به: توسعه و مبانی تمدن غرب). او به «تناقض­های درونی» غرب متجدد اشاره می­کند و مدعی می­شود همین تناقض­ها، «فروپاشی» و «اضمحلال» آن را رقم خواهد زد. او با شهامت و صراحت مثال­زدنی، به شرح و تقریر همه‏ی این گزاره­ها را آثار خود پرداخته است. حال پرسش این است که این چارچوب فکری و نظری، چگونه می­تواند محمل «تفسیر لیبرالیستی» واقع شود، مگر با «مغالطه» و «تحریف»؟! شهید آوینی هم در زمان حیات ظاهری­اش و هم پس از آن، همواره از دو سو مظلوم واقع شده است؛ یکی از سوی «متدینین خشک­مقدس» و یکی از سوی «روشنفکران غربزده». این دو جریان فرهنگی(جریان متجمد و جریان متجدد)، بسیار تلاش کرده­اند تا تفکر و تئوری آوینی را به محاصرۀ خود درآورند و از او، چهره­پردازی وارونه کنند. پی­نوشت­ها: 1. برخلاف پندار رایج، آوینی تنها یک «هنرمند» نبود، بلکه او حقیقتاً یک «متفکر» و «نظریه­پرداز» مسلمان به شمار می­آید. عمق فلسفی آثار وی، دلالت آشکاری بر این ادعا دارد. 2. تاکنون، حدود دوازده جلد کتاب از او منتشر و روانه‏ی بازار شده است که دربردارنده‏ی مجموعه مقالات مطبوعاتی او درباره‏ی سینما، هنر، غرب، توسعه، انقلاب اسلامی، روشنفکری و ... است. 3. مقصود نگارنده از «خوانش لیبرالیستی»، یک خوانش تماماً لیبرالیستی نیست؛ بلکه مراد این است که به مقتضای تفکر رایج در این زمانه و دهه، خطوط فکری و نظری آوینی تا حدود زیادی بر مدار انگاره­های لیبرالیستی و متناسب با آن­ها، فهم و تفسیر می­شود. 4. این امر بدان دلیل است که شهید آوینی، یک متفکر و نظریه­پرداز «شفاف» و «صریح» بوده است؛ یعنی تفکر او در هاله­ای از ابهام و ایهام قرار نگرفته و آبستن برداشت­های مختلف و متنوّع نیست. 5. با قاطعیت می­توان ادعا کرد که هیچ مقاله­ای از آوینی در دست نیست، که فاقد چنین مضمون و مسیری باشد. بدون تردید، آبشخور نظری - دست­کم اصلی- وی، «اسلام» است. 6. گفتنی­ست آوینی بر مبنای نوعی «تلقی هایدگری»، برای مظاهر و فرآورده­های صرفاً «تکنولوژیک» غرب نیز، ماهیت و ذات سکولاریستی قائل است و به نظر نمی­رسد به بی­طرفی و خنثی بودن تکنولوژی غربی قائل باشد(نگاه کنید به: آغازی بر یک پایان). 7. اصل این مطلب که او «توسعه» را یک پیش­فرض ضروری و غیرقابل بحث برای انقلاب اسلامی تلقی نمی­کند و به خود اجازه‏ی تأمل انتقادی درباره‏ی آن می­دهد و بی­پروا، به ناهمخوانی آن با فرهنگ اسلامی حکم می­کند - آن هم در اوایل دهه‏ی شصت که تفکر انتقادی انقلاب به پختگی لازم نرسیده است - بسیار جالب و ستایش­آمیز است. 8. او به صراحت از «عبدالکریم سروش» نام می­برد و به نقد و ابطال اندیشه­های سیاسی وی دربارۀ ولایت فقیه و بحث مدیریت علمی و مدیریت فقهی می­پردازد(نگاه کنید به: حلزون­های خانه­ به­دوش). 9. نگاه قدسی آوینی به انسان، مبتنی بر ایده‏ی «فطرت» است. 10. او به استراتژی فرهنگی «محمد خاتمی» - وزیر فرهنگ و ارشاد آن زمان - که متأثر از تلقی لیبرالیستی بود به شدت اعتراض می­کند(نگاه کنید به: حلزون­های خانه­ به­دوش). 11. هم‏چنان که گفته شد، بعید نیست این نوع برداشت ایشان، از امتداد ایرانی «هایدگریسم» ناشی شده باشد، چراکه او با شاگردان دکتر فردید، مناسبات نزدیک داشته است. این قلم نمی­داند چنین برداشتی چگونه با تجلیل از «آلفرد هیچکاک»، موزون و هماهنگ می­افتد. شاید نوعی «گسست رقیق» و «دوپارگی ملایم» در مبانی فکری آوینی احساس شود./ مهدی محقق؛ پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
ارسال نظر: