کتابی برای قیام تاریخی ۱۵ خرداد/ مقایسه شاه و یزید در عصر عاشورا

کدخبر: 2099096

پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی توده های عظیم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملّت ایران ؛ نمایشی است از به پا خاستن مردمی که می خواستند ظلم و ستم را از بُن بر کنند.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »؛ پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی توده های عظیم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملّت ایران ؛ نمایشی است از به پا خاستن مردمی که می خواستند ظلم و ستم را از بُن بر کنند؛ تجسّمی است از تاریخ اسلام و درجه ای است برای سنجش فداکاری و از خودگذشتگی انسان هایی که به دنبال آرمان الهی حرکت می کنند .

پانزده خرداد، روز قیام خونین مردم جان بر کفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند .

به بهانه این روز به سراغ کتاب قیام 15 خرداد، نوشته جواد منصوری رفتیم که در 372 صفحه تدوین و توسط انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی چاپ و منتشر شده است .

کتاب حاضر در سه بخش تدوین شده؛ در بخش نخست، بستر تاریخی-فرهنگیِ واقعه 15 خرداد تصویر می شود و سپس از لوایح و احزاب و سیاست های پهلوی و فاجعه فیضیه یاد می شود. نویسینده در بخش دوم، به تحلیل قیام 15 خرداد و گزارش آن در تهران و شهرستان ها می پردازد. بخش پایانی کتاب، پیامدهای سیاسی و کنش ها و واکنش های دولت و ملت و حوزه علمیه، و در نهایت تبعید امام به ترکیه بررسی می شود. در لابه لای کتاب، پژوهشگر محترم از اسناد اداره اسناد و آرشیو وزارت خارجه-که خود در آن جا مسؤولیت دارد - مدد جسته است. در این مجال، پاره ای از تحلیل های کتاب را می آوریم که روشنگر ابعادی از قیام 15 خرداد 42 می باشد .

واقعیت این است که شاه و اطرافیانش در زمان حیات او، سعی در مخفی کردن ویژگی ها و خصلت های روانی و افکار واقعی او داشتند. زیرا تصور می کردند با انتشار مطالب مستند درباره شاه، قطعاً در شکست بت بزرگی که ساخته اند سهیم خواهند بود. شاه برای کسانی که او را فقط در نقش عمومی اش دیده بودند، شخصیتی نیرومند و فعال و مصمم بود. اما محمدرضا پهلوی برای کسانی که او را خارج از ژست سلطنتی اش دیده بودند شخصیتی متفاوت بود. مردی آرام و خجول و منزوی و حتی منفعل، این دو وجهی بودن شخصیت شاه، غالباً منشأ اظهارهای متضاد درباره او شده است.

داشتن دیدگاه های متفاوت در مورد شخصیت واقعی شاه، باعث تحلیل های متفاوتی از فلسفه اقدامات و برنامه های او می شود. آنان فکر می کنند او فردی مستقل و ملی و خودساخته و بالاخره متفکر بود نتیجه می گیرند که شاه یک شخصیت خدمتگزار و میهن پرست بوده و اگر خیانت های داخلی و خارجی نبود و در انجام انقلاب سفید موفق می شد، الگویی برای تمام کشورهای جهان خصوصاً کشورهای عقب مانده، شناخته می شد.

این نظریه بیشتر از طرف سلطنت طلبان افراطی و تعدادی از عوامل خارجی اظهار شده و می توان گفت که آنان نه تنها قادر به اثبات این نظریه نیستد، بلکه خود می دانند که این مطلب توجیهی غیر واقعی بیش نیست (ر.ک. خاطرات اسدالله علم).

در مقابل نظریه دیگری نیز وجود دارد که شاه را آلت دست و مهره آمریکا می داند. اگر منظور این باشد که هیچ اقدامی در ایران صورت نمی گرفت مگر به دستور و یا تایید امریکا، به نظر می رسد که این نظریه تا حدودی افراطی و غیر واقع بینانه است. زیرا آن چیزی که آمریکا می خواست داشتن یک متحد سیاسی و نظامی و اقتصادی بود که خطوط کلی سیاست های ترسیم شده توسط واشنگتن را به شکلی مناسب در ایران و منطقه حساس خلیج فارس به اجرا در آورد و شاه در انجام این مأمویت و خواسته آمریکا با تمام توان و امکانات عمل می کرد. البته در این که شاه به صورتی افراطی، مجذوب غرب و خصوصاً آمریکا بود شکی نیست و آن چه درباره تاریخ و فرهنگ و عظمت گذشته ایران می گفت فقط برای برجسته کردن نظام سلطنتی بود و در واقع اعتقادی به مردم و فرهنگ و دین و تاریخ این کشور نداشت... این واقعیت یکی از کلیدهای درک شروع نهضت اسلامی و تحولاتی است که در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد(ص44 ).

مهم ترین محورهای بیانات امام [در عصر عاشورای 83 مدرسه فیضیه] عبارت بودند از:

1. مقایسه شاه و یزید

مقایسه شاه و یزید در عصر عاشورا، توسط مرجعی که نظراتش مورد قبول نه تنها مقلدین، بلکه بسیاری از مردم دیگر نیز بود. در واقع شکستن اقتدار تبلیغاتی و قلدرمآبانه او بود. همان گونه که قصد نابودی اسلام و محو آثار نبوت و تسلط خاندان اموی بر تمامی شئون مسلمین را در سر داشت... شاه نیز « با اساس اسلام و روحانیت مخالف است»، هیأت حاکمه شاه «نمی خواهند صغیر و کبیر ما باشند». شاه نیز به مدرسه فیضیه حمله کرده و تهدید می کند که کشتار به راه می اندازد... امام عاقبت یزیدیان را متذکر می شود تا شاید موجب عبرتی شود .

2. خطر اسرائیل

در این سخنرانی[امام] بیشترین توضیح پیرامون اهداف و برنامه ها اینده اسرائیل به عنوان متحد شاه ارائه شد. بسیاری از افراد در آن زمان، از میزان حضور و نفوذ صهیونیسم در ایران چندان اطلاعی نداشتند. افراد معدودی می دانستند که اسرائیل طرح اصلی برنامه های رژیم شاه بود. طبیعی است که در جهت رابطه ویژه همکاری های همه جانبه و گسترده با اسرائیل می بایست تضعیف اسلام و روحانیت، و گسترش فساد و بی دینی و ابتذال انجام گیرد. به همین دلیل «اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد. اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علمای اسلام باشند» و نظایر آن نه تنها اخطاری به ملت ایران، بلکه به کلیه کشورهای اسلامی بود. در واقع امام، مسؤولیت رهبری خود را در سطح جهان اسلام از سال 1341 بر عهده گرفت و تا آخر این احساس مسؤولیت را از دست نداد .

دفاع از اسلام و روحانیت

بعضی افراد تصور داشتند که علت قیام بر ضد رژیم، انجام اصلاحات ارضی و اعطای آزادی و تساوی حقوق به زنان و عدم سوگند به قرآن بود. و برخی دیگر موضوع را به خاطر مخالفت با مظاهر غرب و اجرای بعضی طرح های بسیار پیشرفته می دانستند. در حالی که امام بارها به عبارات متفاوت فرمودند: «همه حرف ما و همه دعواها بر سر اسلام است»... امام در واقع آخرین حرف ها را در افشای ماهیت ضداسلامی و ضدروحانی رژیم شاه گفت و دلایل قیام مردمی برای سرنگونی رژیم را براساس اعتقاد و مسؤولیت دینی آنان تبیین کرد (ص164 ).

3 ویژگی های قیام پانزده خرداد، به اختصار عبارتند از:

الف- خودجوشی

واقعیت این است که زمینه های ذهنی قیام از هشت ماه قبل، به تدریج و به مرور زمان فراهم شده بود. و دستگیری امام، ناگهان انگیزه ای شد که برای تحقق خواسته ها و سقوط نظام سلطنتی قیام کنند. هرچند که در گذشته نیز موارد متعددی از قیام های خودجوش دیده شده است، ولی هیچ یک از آنها شهرت و وسعت قیام پانزده خرداد 1342 را نداشتند... این قیام خودجوش و گسترده مردم، نشان دهنده عمق آگاهی آنان از ماهیت رژیم و اهداف آن بود، به طوری که برای سرنگونی رژیم، حاضر به فدا کردن جان خود بودند، لذای یکی از شعارهای آن روز «مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر این سلطنت» بود. متأسفانه چون قیام، حرکتی خود جوش بود و شعارهای مردم مورد تایید اکثریت جریان های سیاسی آن روزگار نبود، لذا در تحلیل ها و نشریات، قیام پانزده خرداد را «شورشی کور» و «بی هدف» معرفی کرده اند! (ص241 ).

ب- عدم حضور فعال گروه های سیاسی

علت اساسی غیبت احزاب سیاسی از روز عاشورا به بعد این بود که آنها و حامیانشان متوجه شدند که حرکت نهضت اسلامی، متناسب با خواست و دیدگاه هایشان نیست. شایان ذکر است که بعضی از احزاب سیاسی نظیر حزب توده و گروه های مارکسیست فراتر رفته و قیام مردم را محکوم کردند و آن را در راستای منافع فئودال ها و ارتجاع سیاه و علیه طبقه کارگر می دانستند .

ج- حمایت از رهبری امام و روحانیت

حمله به مدرسه فیضیه، دستگیری تعدادی از روحانیون و در رأس آنها حضرت امام، تبلیغات رژیم بر ضدروحانیت و ایجاد محدودیت و موانع برای فعالیت روحانیت، در مجموع انگیزه نیرومندی را برای حمایت از روحانیت و رهبری و مقابله با توطئه ای که بر ضد آنان در جریان بود، در مردم به وجود آورد .

د- اسلامی بودن

رژیم شاه به فاصله کمی بعد از پانزده خرداد، ناگهان سکوت کاملی نسبت به جریان مزبور نمود که در واقع بیانگر توجه رژیم به اشتباه بزرگ خود بود... تمام تلاش رژیم و آمریکا، پس از واقعه پانزده خرداد، در جهت شکستن اتحاد این مجموعه سه عنصری اسلام و امام و مردم بود .

هـ- مردمی و فراگیر بودن

اگر معنای مردمی بودن یک حرکت، عبارت از شرکت تعداد افرادی بدون توجه به نوع شغل و میزان تحصلات و سن و وابستگی گروهی و هرگونه موقعیت اجتماعی و صرفاً براساس یک شعار و یک هدف مشترک باشد، قطعاً در پانزده خرداد 1342، یک حرکت مردمی به وقوع پیوست .

و- عدم اتکا به خارجی

دستگاه های تبلیغاتی رژیم شاه سعی داشتند تا به نوعی مبارزات مردم را خدشه دار نمایند و طبق معمول هر حرکت را به عوامل خارجی نسبت دهند .... حضرت امام نیز با گفتارها و اعمال خود، به طور مشخص اذهان را در مورد عدم وابستگی به قدرت های خارجی روشن می فرمودند. در این رابطه ذکر این سخن از امام به جا می باشد که: «پانزده خرداد از خاطره ها محو نخواهد شد. باید در سالروز آن هرچه بیشتر آن را زنده نگاه داشت. پانزده خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، سند زنده محالفت شجاعانه ملت ایران در مقابل استبداد عمال اجانب و استعمار چپ و راست بود (صحیفه نور، ج2، ص98)

ارسال نظر: