بهاریه محمدکاظم کاظمی منتشر شد

کدخبر: 991348

این شاعر و نویسنده‌ نام‌آشنای افغانستانی بهاریه‌ای خود را در حال و هوای ادبیات مهاجرت روایت کرده است/ پرسیده‌ای که «سال‌ِ فراروی‌، سال چیست‌؟ نومید بود باید از آن یا امیدوار؟

به گزارش «نسیم»، محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده‌ی نام‌آشنای افغانستانی مقیم ایران است. بسیاری از علاقه‌مندان عرصه ادب او را بیش از هر چیز با کتاب «روزنه» می‌شناسند، کتابی آموزشی برای شعر که با استقبال بسیاری مواجه شد. او همچنین عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ایران است.

از دیگر کتاب‌های مطرح او می‌توان به پیاده آمده بودم (مجموعه شعر)، قصه‌‌ی سنگ و خشت (گزیده شعر) و رصد صبح (خوانش و نقد شعر جوان)، مرقع صدرنگ (گزیده رباعیات بیدل دهلوی) کلید در باز (درباره شعر بیدل) اشاره کرد.

شعر زیر، بهاریه‌ای است از این شاعر برجستۀ پارسی‎زبان، که در حال و هوای ادبیات مهاجرت روایت می‌شود:

«تسبیح و فال حافظ و قندان نقره‌کار

فرهنگ انگلیسی و دیوان شهریار

مُهر امین و پسته‌ی خندان و زعفران‌...»

بگذار تا حقوق بگیرم‌، بزرگوار!

گفتی که در اوایل اسفند می‌رسی‌

اسفند، ماه آخر سال است و اوج کار

اسفند، کودکی است که تعطیل می‌شود

از پشت میز می‌رود آخر به پشت دار

اسفند، پسته‌ای است که مادر می‌آورد

تا بشکند به مزد و نشیند به انتظار

اسفند، دختری است که آسوده می‌شود

از درد زندگی به مداوای انتحار

اسفند، لوحه‌ای است که آماده می‌شود

بر قطعه صد و سی و شش‌، قبر شصت و چار

اسفند، نامه‌ای است که تمدید می‌شود

آری‌، اگر که یار شود بخت و روزگار

این نامه‌ها به بال کبوتر نمی‌شود

باج و خراج بایدمان داد، بی‌شمار

اسفند ناله می‌کند و دود می‌شود

در دفع چشم زخم بزرگان روزگار

*

گفتی «قطار خرّم نوروز می‌رسد»

نوروز را نداده کسی راه در قطار

نوروز، گرم کوره و نوروز، پشت چرخ‌

نوروز، مانده آن طرف سیم خاردار

*

پرسیده‌ای که «سال‌ِ فراروی‌، سال چیست‌؟

نومید بود باید از آن یا امیدوار؟»

وقتی که سال‌، سال کبوتر نمی‌شود

دیگر چه فرق می‌کند اسپ و پلنگ و مار؟

این خرّمی بس است که سنجاق می‌شود

بر سررسید کهنه‌ی من برگی از بهار

تا شعر تازه‌ای بنویسم بر آن ورق‌

از ما همین دو جمله بماند به یادگار

ارسال نظر: