تهران، شهر دوست‌دار مستضعفان

کدخبر: 2376933

نسیم آنلاین؛ محمد غفاری: مردم تهران هر روز بصورت خودکار کمک‌های زیادی به مردم فقیر می‌کنند. در این سیستم هوشمند که توسط دولت و شهرداری طراحی شده است، مردم می‌توانند با علاقه و اشتیاق از زندگی روزمره خود لذت ببرند و همزمان دست یاری خود را به سمت گروه‌های آسیب‌دیده دراز کنند. شما وقتی هر روز از خواب بلند می‌شوید می‌توانید با استفاده از هر کدام از کالاهای مصرفی شهری، نان شب یک خانواده فقیر را تأمین کنید. شما اگر شهروند خوبی باشید و خیلی مصرف کنید احتمالا در مسابقات مددرسانی به نیازمندان برنده شوید. هر چقدر زباله‌ها بیشتر و بهتری توسط شما در یک روز تولید شود شما به کسب جایزه در این مسابقه نزدیک‌تر خواهید شد. من حیث المجموع در زیر خروار خروار زباله‌ای که هر روز در شهر تولید می‌شود مردمی چشم‌انتظار نشسته‌اند تا بتوانند با جمع‌کردن این محصولاتِ دستِ خیرین تهرانی، روزی خود را از سطل‌های نقره‌ای سراسر شهر بدست بیاورند.

مقصد اول:

شرح موقعیت جغرافیایی| در بلوار فرحزادی، نبش ارغوان غربی، یک مرکز تجاری، فرهنگی، ورزشی وجود دارد. اریکه ایرانیان از جمله مراکز تفریحی در آن منطقه است که محل رفت‌وآمد بسیاری از ساکنان منطقه سعادت آباد و شهرک غرب است. در خیابان ارغوان غربی هم شمار بسیار زیادی رستوران و فست‌فودی  هستکه شما می‌توانید شکم‌چرانی گسترده‌ای انجام بدهید. افراد ساکن در این منطقه هم معمولا ثروت‌مند هستند. کمی بالاتر می‌توانید مرکز تجاری اپال را ببینید که یکی از حاشیه‌سازترین مراکز تفریحی بالاشهر تهران در یکسال اخیر بوده‌است. در این منطقه اما با حرکت به سمت کناره اتوبان در اطراف یک پل هوایی با یک گروه زباله‌گرد مواجه می‌شوید.

روایت | از یادگار امام به سمت شما غرب تهران حرکت می‌کنیم و می‌رسیم به موقعیت توصیف شده در بند بالا. یک پل هوایی نزدیک اریکه ایرانیان و اپال هست که بر روی اتوبان هاشمی رفسنجای بنا شده و اطراف این پل در دو سمت خیابان شما با افرادی بی‌خانمان و فقیر مواجه هستید. از اپال تا دم پل هوایی دنبال یکی از این آدم‌هایی بودم که از خیرات دست مردم روزی می‌خورد. تا خود پل عابر چیزی ندیدم. در زیر پل مردی زیر سایه پل خوابیده بود و مردم در چند قدم آن‌طرف‌تر داشتند پیتزا می‌خوردند. از پل رد شدم. مقداری خیابان را گشتم. بالاخره دو مرد زباله‌گرد در زیر سایه درخت پیدا شدند. افغانستانی، فقیر و ناچار. درآمد کمی داشتند و چون مهارت درست جمع کردن را بلد نبودند زباله‌ها را درهم جمع می‌کردند. بخاطر ایرانی نبودن‌شان تنها کیلویی 1300 تومان از این کار عایدشان می‌شد. یکی‌شان 30 ساله بود و با دوکلاس درس خواندن آمده بود ایران. تقریبا یک دست خود را از دست داده بود. لازم نیست ذکر کنم ولی از وضعیت خود اصلا خشنود نبود. می‌گفت خیلی‌ها مثل او به‌دلیل بیکاری به ایران می‌آیند: «در افغانستان کاری نیست که بشود انجام داد، می‌آییم ایران تا حداقل با بدبختی‌ هم که شده کاری برای کردن داشته باشیم». در مورد باقی هم‌وطن‌هایش می‌گفت بعضی‌ها که مدرک دانشگاهی دارند هم بخاطر اینکه کاری پیدا نمی‌کنند به ایران می‌آیند و زباله گرد می‌شوند. جوان دیگری هم کنارش بود و صحبت‌ها را تایید می‌کرد. خانواده‌شان را رها کرده بودند و خیلی هم کاری از دست‌شان بر نمی‌آمد. برای زندگی هم یک‌جایی در پایین‌شهر داشتند که با حداقل کیفیت حداکثر جمعیت را در خود جای می‌داد.

مقصد دوم:

شرح موقعیت جغرافیایی| خیابان ولیعصر یکی از طولانی‌ترین خیابان‌های تهران است که از جنوب تهران تا شما ادامه دارد. مقداری پایین‌تر از میدان ولیعصر با یک دیوارنگاره عظیم، خیابان دمشق قرار دارد. کمی پایین‌تر از وزارت دادگستری، بعد از مشاهده مقدار زیادی پاساژ و رستوران و یک شلوغی خیره‌کننده یک شرکت بزرگ روبروی پژوهشگاه وزارت ارشاد قابل مشاهده است. کمی جلوتر در نبش خیابان مظفر و دمشق یکی دیگر از مکان‌های جمع و بسته‌بندی زباله قابل مشاهده است.

روایت | چون در ساعت 3 عصر چیز دیگری از سعادت‌آباد قسمتم نشد و خود زباله‌گردها هم به استراحت رفته بودند به مرکز شهر آمدم. مجددا در سایه درخت یک نوجوان زباله‌گرد پیدا کردم. در خیابان فلسطین داشت زباله‌ها را فشرده می‌کرد داخل گونی. ساعت اطراف 5 عصر بود. کیلویی 1800 تومان قیمت بهتری بود اما وضعیت همان بود و درآمد ماهانه این نوجوان 12 ساله حدود 6 میلیون بود. یک‌سال بود که این کار را شروع کرده بود و وضعیت مناسبی نداشت. دوسال درس خوانده بود و حالا با برادر خود آمده بود ایران تا از سرناچاری به این کار مشغول شود.

مقصد سوم:

شرح موقعیت جغرافیایی| از ابتدای میدان توحید که وارد ستارخان شوید با یکی از متراکم‌ترین مرکزهای فروش غذا در کشور مواجه می‌شوید. اگر یک انسان کاملا سیر هم از روبروی این مغازه‌ها رد شود احتمالا میلی حداقلی نسبت به امتحان یکی از این مغازه‌ها پیدا کند. تقریبا از همه رستوران‌های مطرح کشور در این خیابان شعبه‌ای وجود دارد. کمی جلوتر یک خیابان فرعی به ستارخان می‌رسد. پاتریس لوبامبا، رهبر کشور کنگو در استقلال از بلژیک. اسم خیابان مدنظر هم همین بود. در این خیابان که می‌تواند شما را به یاد مبارزه با ظلم و نابرابری بیاندازد گفت‌وگوی آخر من انجام شد.

روایت | مرد ایرانی 50 ساله مثل همه موارد قبلی هیچ اکراهی نداشت که صحبت کند. همه‌ی این آدم‌های طردشده از هم‌صحبت‌شدن با یک دیگری غیر همش‌شکل تا حدی راضی بودند و یا حداقل اهمیت خاصی به این موضوع نمی‌دادند. مورد آخر که برعکس باقی موارد ایرانی بود فقط از اینکه تصویرش ثبت شود اکراه داشت. در میان خیل مگس و زباله چهره‌ای درهم شکسته و خسته را می‌دیدم. دستش هنگام کار توسط شیشه پاره‌شده بود. پول بخیه را نداشت و با یک بانداژ عجیب و غیربهداشتی آن را بسته بود. مرد رنگی به‌صورت نداشت و با یک تی‌شرت بنفش از کارافتاده و فرسوده مشغول کار بود. می‌گفت که مجبور شده وارد این کار شود، آن هم در 50 سالگی. خرجی خود و خانواده را بسیار سخت بدست می‌آورد، مجبور بود بدست بیاورد. 5000 تومان قیمت هر کیلو پلاستیک و زباله خشک جداسازی شده بود و 20 الی 28 هزار تومان قیمتی بود که واسطه ضایعاتی به شهرداری فروخته می‌شود. مرد آخر داستان ما موخره‌ی خوبی به بخش مصاحبه‌های متن به دست ما داد: «این آشغالا طلای سیاهن، ولی برای من و امثال من نه».

رنج‌هایی که از آن ما نیستند

با اینکه زباله‌گردهای ایرانی می‌توانند درآمد بهتری داشته باشند ولی در هر صورت این درآمد کفاف یک زندگی معمولی را هم نمی‌دهد. وضعی حادتر برای  افغانستانی‌های فعال در این حوزه که حضوری غیرمجاز در ایران دارند وجود دارد. واسطه‌هایی هستند که متناسب با نوع زباله‌ی جمع‌آوری شده، آن را به قیمتی بسیار ناچیز می‌خرند و بسیار گران‌تر می‌فروشند. روایت اکثر مهاجران افغانی که با آن‌ها صحبت کردم مشابه بود. همین که با وجود مشکلات زیاد چاره‌ای جز این ندارند و باید از همین نعمت برای ادامه زندگی استفاده کنند. افغانی‌های زباله‌گرد معمولا تنها یا با یک برادر یا عضوی از خانواده خود به ایران می‌آیند. باید امید داشت که مصرف بیش از حد مورد توجه قرار گیرد و با تمام توان زباله تولید شود. با این کار علاوه بر اینکه شهروندان از زندگی بهتر لذت می‌برند، دعای خیر زباله‌گردان شهر هم همیشه یاور آنها خواهد بود. در صورتی که مردم عزیز در این راه کمک‌رسان کشور باشند، وضع زباله‌گردان و خودشان بهتر و بهتر خواهد شد.

ارسال نظر:
  • ناشناس

    این کشور بزرگتر از اون شده که بشه به روش های قبلی ادارش کرد یک فکری بکنید لطفا نمیشه بیشتر از این شبیه دهه شصت و هفتاد باشید حالا خودتون می دونید دیگه