رنج زباله‌گردی

کدخبر: 2376810

فرض کنید محصول هفته‌ها کار سخت شما توسط کسی دود هوا بشود. شما حتما عصبانی خواهید شد. متأسفانه زباله‌دزدی از جمله فعالیت‌های رایجی است که آسیب‌ها زیادی به زباله گردان می‌زند. شما به همان دلیل که توانایی گفت‌وگو برای افزایش دستمزد خود را ندارید نمی‌توانید به جایی بروید و به دزدی زباله‌های خود اعتراض کنید.

نسیم آنلاین؛ محمد غفاری: در 24 ژانویه سال 1848 با پیدا شدن طلا در کالیفرنیا تب طلا آغاز شد. مردم از همه جای آمریکا به سمت کالیفرنیا سفر می‌کردند تا بتوانند طلا پیدا کنند. حدود 93 هزار نفر در طی 6 سال به این شهر مهاجرت کردند.در هر صورت جمعیت مهاجر تا 200 هزار نفر هم بالا رفت. این افراد که از نقاط مختلف به کالیفرنیا مهاجرت می‌کردند تا طلا پیدا کنند. از یک جهت بسیار شبیه هم بودند. اصلا بعضی‌ها از اروپا می‌رفتند به آمریکا که طلا پیدا کنند. همه‌ی این افراد سوداگرانی بودند که به امید دستیابی به یک وضعیت بهتر به سمت جایی می‌رفتند که می‌گویند طلا در آنجا پیدا می‌شود. این کار نیاز به مهارت خیلی خاصی نداشت و افراد صرفا باید ساعت‌های زیادی را با برخی وسایل در میان رودخانه‌ها یا برخی مناطق خاص جستجو می‌کردند. شغل این آدم‌ها جویندگی بود، شغلی که معمولا در چهارچوب اقتصاد رسمی کشورها جایی ندارد. جوینده طلا بودن جزو اقتصاد غیررسمی هر نظام اقتصادی خواهد بود. شما در تلاش برای پیدا کردن خود پول هستید. اینجا ارزش اضافه‌ای تولید نمی‌شود که به سرمایه تبدیل شود و عرضه و تقاضا به شکل مرسوم وجود ندارد.

سرنوشت جستجوگری  دو حالت فرضی دارد: اول اینکه طلا پیدا شود و خوشبخت شوید. دوم هم پیدا نکردن طلا و بدبختی است. شما کسی هستید که برای یافتن چیزی تلاش می‌کند و اگر آن را یافت می‌فروشد. جمله‌ای که می‌تواند در مورد زباله‌گردان شهرهای ایران هم صادق باشد. افرادی که ساعات مشخصی از روز را به جای تپه‌های آمریکا در  خیابان‌های ایران می‌گردند تا شاید چیز مناسبی پیدا کنند. حرفه‌ی شما با رکود و یا رونق خاصی مواجه نخواهد شد. عرضه و تقاضای این بازار غیررسمی معمولا یکنواخت است و مقدار مشخصی زباله تولید و جمع‌آوری می‌شود. برخلاف جستجوگران طلا، زباله‌گردانی که دنبال چیزی برای فروختن هستند معمولا مراد و مقصود خود را پیدا می‌کنند. بعد از یافتن مقصود در میان زباله‌دانی سرکوچه باز هم برخلاف جویندگان زر، شما خوشبخت نخواهید شد. دوگانه زباله‌گردان بسیار متفاوتی است، این افراد بین وضع بد و بدتر حرکت می‌کنند. طلایی در سطل‌های سیاه یا نقره‌ای سرکوچه‌ها منتظر شما نیست تا پیدا شود. نهایت خیری که به شما در ازای این کار می‌رسد این است که بتوانید نان خود را در حداقلی‌ترین حالت با زحمت بازوی خود دربیاورید.

بستر تولد شغل زباله‌گردی

می‌خواهم از ابتدا شروع کنم. انقلاب صنعتی رخ می‌دهد و جهان به پیشگامی اروپا به سمت صنعتی شدن حرکت می‌کند. در پی این انقلاب با رشد چشمگیر شهرنشینی مواجه می‌شویم. این شهرنشینی در کنار تحولات پزشکی و صنعتی شدن آن باعث می‌شود جمعیت جهان و تراکم مردم در شهرها افزایش پیدا کند. وقتی بیمارستان‌های متعدد، مراکز رفاهی، سازمان‌ها مختلف، شرکت‌ها و کارخانجات را در این جهان اخیرا بوجود آمده تاسیس می‌کنیم با مقدار زیادی زباله در شهر مواجه می‌شویم. مرکز جهان جدید کلان‌شهر است، هرکجای دنیا که باشد. شهرگرایی به انسان حس تهی بودن می‌دهد. همچنین در شهر تمامی امور تخصصی می‌شوند.  انسجام اجتماعی برآمده از تخصصی شدن باعث می‌شود که صرفا انگیزه اقتصادی در شهر وجود داشته باشد و زندگی شهری ما ماهیت غارت‌گرانه پیدا کند. در شهرهای توسعه‌یافته مصرف کالا به شدت بالاست در نتیجه مقدار زیادی زباله تولید می‌شود. بازیافت زباله در شهرها به دو شکل رسمی و غیر رسمی انجام می‌شود. در کشورهایی مثل برزیل و هند و ایران که جمعیت زیادی در کلان‌شهرها داریم که یا ساکن شهر هستند و یا روزانه به آن تردد دارند شهرداری توانایی تفکیک همه زباله‌ها را ندارد. معمولا در کشورهایی که جهان سوم نامیده می‌شوند شهرداری حداکثر توانایی جمع‌آوری 80% درصد زباله‌ها را دارد. در این شرایط بازیافت مسئله می‌شود. وقتی ارگانی دولتی در انجام وظیفه خود دچار مشکلاتی می‌شود نهادهای خصوصی داخل می‌شوند، اینجا ما با پدیده سوداگری زباله مواجه می‌شویم. این شرایط باعث می‌شود در موقعیتی که شما به علت برخی دلایل از دیگر مشاغل باز مانده‌اید به شغل زباله‌گردی مشغول شوید.

انواع و اقسام زباله‌گردی

زباله‌گردی از نظر رسمیت به دودسته رسمی و غیررسمی بودن تقسیم می‌شود.

دسته اول زباله‌گردهای  رسمی‌ هستند: شامل یک گروه حرفه‌ای ایرانی و یک بخش شامل مهاجرینی که معمولا در محله‌های دورافتاده‌تر دست به این کار می‌زنند. این گروه از ماسک و دستکش استفاده می‌کنند و از خطرات شغل خود آگاه هستند. زباله‌گردان رسمی با چرخ یا وانت در سطح شهر مشغول جمع کردن زباله‌های خشک می‌شوند. هدف این افراد مشخص است و برای تفکیک زباله‌ها برای کمک به بازیافت آن‌ها مشغول به کار هستند.

بخش غیررسمی زباله‌گردان جذب سیستم شهرداری نمی‌شوند اما با واسطه‌هایی زباله‌های خود را به فروش می‌رسانند. در برخی موارد این افراد تنها بدنبال اشیا ارزشمند می‌‌گردند تا بفروشند زیرا شما نمی‌دانید به چه کسی زباله را خواهید فروخت. این افراد معمولا مورد استثمار قرار می‌گیرند و نمی‌دانند چطور به دست‌مزدی که مستحق آن هستید برسند. زباله‌های جمع‌آوری شده توسط این افراد معمولا با قیمت بسیار ناچیزی از ایشان خریده می‌شود.

 بحث ما اینجا در مورد زباله‌گردانی است که بصورت رسمی و یا غیررسمی به این کار مجبور شده‌اند. برخی آسیب‌ها و مسائل اما تنها به برخی از این گروه‌ها اختصاص پیدا می‌کند.

دلایل زباله‌گرد شدن از جنبه فردی و اجتماعی

در ابتدا ما بصورت پیش فرض احتمال اقدام به سرقت و کارهای مجرمانه را در مورد این افرادکنار گذاشته‌ایم. گدا شدن و دست به تکدی‌گری زدن نیز از کرامت انسانی به دور است و وقتی فرد بدن سالمی دارد معمولا تلاش می‌کند تا جایی که بتواند از اقدام به این کار اجتناب کند. پس در صورتی که فردی نخواهد دزد، خلاف‌کار و یا تکدی‌گر شود، دلایل زیر او را به سمت زباله‌گردی هدایت می‌کند.

- سوءسابقه و اعتیاد:

اعتیاد و سابقه زندان از عواملی هستند که بطور غیرمستقیم شما را به این راه هدایت می‌کنند. اگر شما تنها سوسابقه داشته باشید وضع بسیار بهتری دارید. زیرا این گروه تغییر دادن شرایط خود را غیرممکن می‌دانند پس در مورد بهبود اوضاع اقتصادی تلاشی نمی‌کنند. اعتیاد این گروه به مواد مخدر در اکثر موارد ترک نمی‌شود. شما وقتی مجرمی باشید که به تازگی از زندان آزاد شده باشد و یا معتادی باشید که می‌خواهد بعد از اعتیاد دنبال کاری برود با موانع زیادی روبرو می‌شوید.  شما می‌خواهید کار کنید تا بتوانید خرج خود را دربیاورید، کار مناسبی به شما داده نمی‌شود و از زور نان هم که شده مجبورید زباله‌گرد شوید. مشاغل رسمی و اداری زیاد به افرادی که سوءسابقه زندان یا سابقه اعتیاد دارند نمی‌رسد. این افراد کارهای قبلی خود را از دست داده‌اند و برای درآوردن روزی خود یا خانواده مجبور هستند کار کنند. این افراد که توسط دولت حمایت خاصی نمی‌شوند و سواد و توانایی دست زدن به برخی اقدامات اداری را ندارند مجبور به انجام کارهای ممکن باقی‌مانده می‌شوند. زباله‌گردی شغلی است که فرایند اداری استخدام ندارد. علاوه بر این شما آموزش چندانی هم نیاز ندارید.  

- عدم وجود سرمایه اجتماعی و فرهنگی

عدم وجود حمایت‌های خانوادگی مسئله دیگری است که اوضاع این افراد را حادتر می‌کند. زباله‌گردان معمولا از خانواده خود طرد می‌شوند و تکیه‌گاهی در زندگی ندارند. این عدم وجود حس تعلق باعث می‌شود که فرد برای تغییر اوضاع تلاشی نکند و به حداقلی زیستن عادت کند. تحصیلات کم و طرد شدن توسط جامعه باعث تشدید حس عزلت‌نشینی در این افراد می‌شود. شما سرمایه فرهنگی خاصی ندارید که به پول تبدیل کنید. یعنی تحصیلاتی برای تبدیل به کار و مدرکی برای ارائه توانایی در حوزه خاصی در اختیار ندارید. وقتی سرمایه اجتماعی و حمایت دوستان و خانواده را هم از دست بدهید جز تکیه کردن به توانایی دستان خود آن هم در ابتدایی‌ترین حالت ممکن چاره‌ای نخواهید داشت.

- نداشتن مدرک احراز هویت

در ایران حدود 4 میلیون مهاجر وجود دارد که از این تعداد حدود 2.5 میلیون مهاجر افغان بدون داشتن مدرک معتبر در ایران حضور دارند. یعنی شما حداقل 2 میلیون مهاجر دارید که اینجا بصورت غیرقانونی زندگی می‌کنند. وقتی کسی به خود جرئت این کار را می‌دهد حتما برای برنگشتن به کشور خود دست به هر کاری می‌زند. این حجم گسترده از مهاجر غیرقانونی وارد اقتصاد غیررسمی خواهند شد. مهاجرین بسیاری وارد شغل جمع‌آوری زباله می‌شوند تا در آمدی کسب کنند. علاوه بر این ماموران دولتی معمولا با این افراد کاری ندارند و زباله‌گردهای افغانستانی غیرمجاز می‌توانند آرامشی نسبی در مواجهه با پلیس داشته باشند.

رنجی که زباله‌گرد می‌کشد

اکثر این افراد مخصوصا کسانی که بصورت غیررسمی مشغول به این کار هستند وضعیت اقتصادی و اجتماعی بدی دارند و مورد سواستفاده مالی قرار می‌گیرند. وقتی نمی‌توانید به صورت رسمی وارد شغل تفکیک زباله شوید باید به واسطه‌هایی وصل شوید. واقعیت این است که افراد زباله‌گرد در معرض سوءاستفاده و بهره‌کشی افراد واسط قرار دارند.  افراد واسطی که بین زباله‌گرد و شهرداری قرار می‌گیرند و با خرید ارزان زباله از این افراد سود کلانی برای خود کسب می‌کنند. زباله‌گردها در  کلمبیا، هند و مکزیک هم تنها پنج درصد از ارزش واقعی زباله‌های جمع آوری شده را دریافت می‌کنند. ما هر روز شاهد حضور این افراد در سطح خیابان  هستیم. این افراد فاقد هرگونه بیمه و تأمین اجتماعی هستند، مکان خواب و زندگی مناسبی  ندارند، ساعات کار آنها بیشتر از ساعات رسمی کار است. بدلیل معضلات اقتصادی و جایگاه اجتماعی از کیفیت زندگی بسیار پایین هم رنج می‌برند.

مسائلی که بالاتر مطرح شد توان چانه‌زنی در مورد دستمزد را از این افراد می‌گیرد. علاوه بر این شرایط برخی زباله‌دزدی‌ها می‌تواند شرایط این افراد را هزاران برابر سخت کند. فرض کنید محصول هفته‌ها کار سخت شما توسط کسی دود هوا بشود. شما حتما عصبانی خواهید شد. متأسفانه زباله‌دزدی از جمله فعالیت‌های رایجی است که آسیب‌ها زیادی به زباله گردان می‌زند. شما به همان دلیل که توانایی گفت‌وگو برای افزایش دستمزد خود را ندارید نمی‌توانید به جایی بروید و به دزدی زباله‌های خود اعتراض کنید. مگر آنکه جزو یک گروه حداقلی از زباله‌گردانی باشید که رسما با شهرداری کار می‌کنند.

در هر دوره شهرداری سیاست‌ها متفاوتی در مواجهه با این افراد وجود داشته است. قیمت زباله، نوع رابطه با واسطه و برخی موارد دیگر گاهی دچار تغییراتی شده‌اند. با وجود شرایط ذکرشده افراد شاغل در این حوزه چه به علت اعتیاد یا مهاجرت وضع یکسانی خواهند داشت. در نهایت درماندگی آموخته‌شده این افراد را به سرنوشت مختوم خود محکوم خواهد کرد. وقتی حمایت‌های دولتی و خانوادگی و اجتماعی از شما روی برگردانند شما خیلی انسان امیدواری نخواهید بود. منسجم کردن این افراد هم کاری بسیار سخت و غیرممکن است چون بسیاری از اتباع افغانستانی در ایران اصلا مدرک هویتی ندارند که بخواهند در سامانه‌ای ثبت بشوند. آخر این متن هم مثل سرنوشت این افراد نامعلوم است. مشکلات زیاد و عدم وجود راه‌حل مشخص در مورد این گروه حالتی است که با آن متن را تمام می‌کنم.

ارسال نظر: