شهیدبهشتی با گروه‌های ضدانقلاب، تشکیلاتی مبارزه ‌می‌کرد

کدخبر: 2373331

شهیدبهشتی ازجمله شخصیت‌هایی محسوب می‌شدند که بسیار منظم بودند حتی در کارهای روزانه خود این ویژگی شخصیتی را داشتند. به‌علاوه ایشان شخصیتی جامع بودند یعنی ویژگی‌های مذهبی، سیاسی و تشکیلاتی‌بودن را یکجا داشتند. قبل از انقلاب هم ایشان در هر جایی که حضور داشتند این ویژگی‌ها را حفظ می‌کردند مثلا اگر در حوزه علمیه قم بودند، مدرسه‌ای با تشکیلات نوین و کارآمد را تاسیس می‌کردند، اگر در هامبورگ بودند و مسئولیت مرکز اسلامی هامبورگ را برعهده داشتند، در آنجا هم ارتباط خوب و سازنده با دانشجویان و شخصیت‌های مذهبی و سیاسی داشتند و در کار خود نیز نظم و ترتیبات را رعایت می‌کردند.

شهیدبهشتی ازجمله شخصیت‌های تاثیرگذار و مهم در تاریخ معاصر ما است که شهادتش ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به انقلاب اسلامی زد؛ این ضربه به‌نحوی بود که بعد از گذشت ۴۰سال از ترور او، هنوز هم خلأ شخصیتی چون او حس می‌شود. برای بررسی اجمالی ابعاد شخصیتی این شخصیت کم‌نظیر در تاریخ با مسعود رضایی، پژوهشگر تاریخ انقلاب به گفت‌وگو نشستیم. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 از ویژگی‌های مهم شهیدبهشتی نظم وی در تمامی امور و توانایی بالای او در تشکیلات‌سازی است، به‌دلیل داشتن همین ویژگی‌ها نیز او توانست نخستین تشکیلات مهم پس از انقلاب اسلامی یعنی حزب جمهوری اسلامی را تاسیس و ساماندهی کند و موثرترین چهره این حزب باشد. نظر شما درمورد این جنبه از ویژگی شخصیتی شهیدبهشتی چیست؟ و تاسیس حزب جمهوری اسلامی توسط او چه کمکی به انقلاب توانست کند؟

شهیدبهشتی ازجمله شخصیت‌هایی محسوب می‌شدند که بسیار منظم بودند حتی در کارهای روزانه خود این ویژگی شخصیتی را داشتند. به‌علاوه ایشان شخصیتی جامع بودند یعنی ویژگی‌های مذهبی، سیاسی و تشکیلاتی‌بودن را یکجا داشتند. قبل از انقلاب هم ایشان در هر جایی که حضور داشتند این ویژگی‌ها را حفظ می‌کردند مثلا اگر در حوزه علمیه قم بودند، مدرسه‌ای با تشکیلات نوین و کارآمد را تاسیس می‌کردند، اگر در هامبورگ بودند و مسئولیت مرکز اسلامی هامبورگ را برعهده داشتند، در آنجا هم ارتباط خوب و سازنده با دانشجویان و شخصیت‌های مذهبی و سیاسی داشتند و در کار خود نیز نظم و ترتیبات را رعایت می‌کردند. خاطراتی که وجود دارد نشان می‌دهد شهیدبهشتی مدیر قوی، متفکر، کارآمد در آنجا بودند. وقتی به ایران برمی‌گردند به‌عنوان یک چهره شاخص میان روحانیون انقلابی و پیرو خط امام بودند که البته راه و روش خاص خود را داشتند. به‌دلیل همین ویژگی‌هاست که وقتی جمعی از نیروهای انقلابی ازجمله آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های 55 و 56 تصمیم می‌گیرند به‌سمت ایجاد یک تشکل در روحانیت و نیروهای سیاسی انقلابی بروند به شهیدبهشتی مراجعه می‌کنند و حضور ایشان را در این جمع به‌عنوان شخصیت مدیر و تاثیرگذار کاملا ضروری می‌دانند. در جریان انقلاب هم همه شاهد بودند، اسناد و آثار تاریخی گواهی بر این می‌دهد که شهیدبهشتی در جریان نهضت اسلامی مردم ایران یک نقش جدی داشتند. در تمام تشکل‌هایی که قبل از انقلاب در حوزه روحانیت برای پیشبرد مسائل انقلابی شکل می‌گیرد و پیروان حضرت امام و همفکران و یاران ایشان در آن هستند، حتما شهیدبهشتی یک پایه ثابت در این ماجراهاست. با مقدماتی که قبل از انقلاب برای ایجاد یک تشکل انقلابی، اسلامی و ولایتی ازسوی جمعی از روحانیون همچون حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله بهشتی و آقایان هاشمی‌رفسنجانی، اردبیلی، باهنر و... شکل می‌گیرد بلافاصله بعد از انقلاب تشکیلات حزب جمهوری اسلامی با تاییدی که آقایان از حضرت امام(ره) می‌گیرند، پی‌ریزی می‌شود. تاسیس حزب یکی از اتفاقات بسیار مهم و تاثیرگذار در تاریخ انقلاب اسلامی به‌شمار می‌آید. یعنی با توجه به شرایط ابتدای انقلاب که گروه‌های سیاسی مختلف اعم از گروه‌های چپ کمونیستی و مارکسیستی و گروه‌های ملی‌گرا و بعضا گروه‌های ملی-مذهبی و حتی گروه‌های التقاطی همچون سازمان منافقین که از یک سازمان و تشکیلات نسبتا گسترده‌ای برخوردار بودند، درصورتی‌که تاسیس حزب جمهوری اسلامی به‌عنوان یک حرکت تشکیلاتی و انقلابی صورت نمی‌گرفت امکان مقابله با توطئه‌ها و ترفندهای آنها به‌صورت غیرتشکیلاتی کم بود و آنها با توجه به سازمان‌ها و تشکیلاتی که داشتند و با توجه به سابقه‌ای که بعضا در این زمینه داشتند می‌توانستند مسیر انقلاب را از آن اصالت خود دور کنند. به این ترتیب حزب جمهوری اسلامی به‌عنوان یک مرکز تجمع کلیه نیروهای انقلابی معتقد خط امام و با کارهای تشکیلاتی و سازمانی‌ای تحت مدیریت هیات‌موسسش و به‌ویژه آیت‌الله بهشتی توانست نقش خود را به‌خوبی ایفا کند و نیروهای انقلاب را در مسیر خط امام به حرکت دربیاورد و مدیریت کند.

بنابراین شاهد هستیم حزب جمهوری اسلامی به‌عنوان مرکزی که هم برنامه می‌دهد و هم اندیشه می‌سازد و کادرسازی می‌کند و در مسائل مختلف سیاسی کشور موجب می‌شود نیروهای پیرو خط امام با یک برنامه و سازماندهی وارد کار شوند و بتوانند به نتایج خوبی هم دست یابند.

به‌طور مصداقی اگر به روزنامه‌های آن زمان مراجعه کنید، می‌بینید که با اعلام یک راهپیمایی ازسوی حزب جمهوری اسلامی میلیون‌ها نفر وارد تظاهرات می‌شوند و کار می‌کنند یا در انتخابات‌های مختلف حزب جمهوری اسلامی لیست می‌دهد و می‌تواند موفقیت‌هایی را به‌دست بیاورد، البته در برخی مواقع هم به‌دلیل شرایطی که وجود داشت بعضا این حزب با ناکامی‌هایی مواجه شده است کما اینکه در ماجرای انتخابات ریاست‌جمهوری اول حزب جمهوری اسلامی نتوانست به موفقیت لازم دست یابد. این فضایی است که به‌وجود می‌آید و شخصیت شهیدبهشتی که از یک جذبه خاصی برخوردار بود در این حرکت حزب بسیار موثر بود. تا جایی که من اطلاع دارم بعد از اعلام موجودیت حزب میان هیات موسس آن که متشکل از آقایان بهشتی، خامنه‌ای، هاشمی‌رفسنجانی، موسوی‌اردبیلی و باهنر بود، در انتخاب سایر اعضای شورای مرکزی نیز بیش از همه خود شخص آیت‌الله بهشتی نقش داشتند و آن 30نفری که انتخاب می‌شوند اگرچه باید با اجماع و توافق کلیه اعضای هیات موسس بود ولی ظاهرا این‌گونه است که بسیاری از افراد را آیت‌الله بهشتی پیشنهاد می‌دادند و دیگران هم با شناخت و اعتمادی که به آیت‌الله بهشتی داشتند، حضور آنها را در حزب تصویب می‌کردند.

چند سال بعد از شهادت شهیدبهشتی حزب جمهوری اسلامی با آن سابقه درخشانش منحل می‌شود. عامل اصلی این انحلال اختلاف‌نظرات درونی اعضای حزب بود، به‌نظر شما اگر شهیدبهشتی زنده می‌ماند آیا این اختلاف‌نظرات امکان بروز داشت؟ و به‌عبارت دیگر آیا با حضور شهیدبهشتی حزب جمهوری اسلامی در سال۶۶ می‌توانست منحل شود؟

 ماجرا از نظر من این‌گونه است که در ابتدای انقلاب با توجه به آن شرایط خاصی که وجود داشت باید کلیه نیروهای انقلابی پیرو خط امام در یک تشکل سازماندهی و جمع می‌شدند تا بتوانند با فعالیت خود از اصالت انقلاب دفاع و خط اصیل انقلاب را حفظ کنند. این کار در مقطع اول خیلی خوب قوت می‌گیرد یعنی در بحران‌های بسیار عمیق سال58 تا سال60 یا اواخر سال60 این کار به‌خوبی انجام می‌گیرد اما همین نقطه‌قوت که همه نیروهای انقلاب در حزب جمع بودند در مرحله بعد خود تبدیل به یک نقطه چالش‌برانگیز می‌شود. به‌هر‌حال در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی افرادی با اختلاف دیدگاه‌های بسیار زیاد حضور داشتند. اینها تا وقتی که درمقابل جریان‌های ضداسلامی یا لیبرال یا التقاطی قرار داشتند اتحاد و انسجام خود را حفظ می‌کنند اما زمانی که خطر آنها برطرف می‌شود این اختلافات فکری و دیدگاهی شروع به خودنمایی بیشتر می‌کند و این موجب می‌شود اختلافات درون حزب بالا بگیرد. در این میان برخی معتقدند حزب به سه دسته تقسیم می‌شود که اصطلاحا به آنها جناح راست و جناح چپ و میانه گفته می‌شد. از نظر من، همین قضیه اختلاف دیدگاه‌هاست که سرانجام حزب را به‌سمت تعطیلی می‌کشاند، وقتی که درون یک حزب اختلاف دیدگاه و تفکر از یک حدی بیشتر شود، هر حزبی که باشد، چه در داخل ایران و چه خارج ایران، حتما یکی از این دو سرنوشت بر آن حاکم خواهد شد. یا حزب دچار انشعاب می‌شود یعنی به دو یا چند حزب دیگر تقسیم می‌شود و آنها به حیات خود ادامه می‌دهند یا اگر چنین اتفاقی نیفتد آن حزب چاره‌ای جز تعطیلی ندارد چون حزب نمی‌تواند با 3-2تفکر مختلف اداره شود. حزب چه ایرانی و چه غیرایرانی باید یک تفکر بر آن حاکم باشد، بنابراین به‌نظر من حتی اگر شهیدبهشتی هم در قید حیات بودند و شهید نمی‌شدند به‌واسطه این اختلاف دیدگاه‌ها انحلال سرنوشت محتوم حزب بود و به همین‌جا هم کشیده شد اما به‌هر‌حال در دوره اولی که بیان کردم، از سال58 تا سال60 و حتی 61 نقش حزب جمهوری اسلامی نقش بی‌بدیلی است و به همین خاطر به‌شدت مورد هجمه گروه‌های داخلی، گروه‌های ضدانقلاب و همچنین رادیوها و محافل سیاسی بیگانه است و در این ماجرا شهیدبهشتی در آن زمان بیش از همه مورد حمله قرار می‌گیرد. انواع و اقسام تهمت‌ها را به وی می‌زنند، انواع و اقسام لفاظی‌ها و ایجاد فضاهای تبلیغاتی علیه ایشان انجام می‌دهند و از تمام توان خود برای تخریب شخصیت آیت‌الله شهیدبهشتی استفاده می‌کنند و این امر نشان می‌دهد ایشان چه نقش ارزنده و ارزشمندی را در آن زمان داشته است.

یکی از ویژگی‌های مهم شهیدبهشتی انصاف و اعتدال‌گرایی او حتی در مواجهه با مخالفانش بود. این رویه زمانی که وی رئیس قوه‌قضائیه هم بود، نمود داشت. به‌عنوان مثال شهیدبهشتی پس از حضور در قوه‌قضائیه با تندروی‌های افرادی چون مرحوم خلخالی مخالف کرده و به‌نوعی وی را از کار برکنار کرد. در آن زمان این اقدام خیلی معنادار به حساب می‌آمد.

 وقتی امام ایشان را به ریاست قوه‌قضائیه منصوب می‌کنند، همین شخصیت منظم، معتقد به ایجاد نظم و ترتیبات خاص در قوه‌قضائیه نیز تجلی می‌یابد چون جزء ملکه اخلاقی و شخصیتی شهیدبهشتی بوده است. در هر جایی ایشان وارد می‌شد این ویژگی‌ها جزء تبعات شخصیتی شهیدبهشتی بود. اگر وارد حزب می‌شدند همین روند را پیش می‌گرفتند، اگر مسئولیت مرکز اسلامی هامبورگ را داشتند همین کارها را انجام می‌دادند، اگر مسئولیت قوه‌قضائیه به ایشان سپرده می‌شد باز همین نظم و ترتیب را حاکم می‌کردند و تلاش بر این داشتند. البته باید این را در نظر داشت که آقای خلخالی که از ایشان نام بردید در یک شرایط خاص ابتدای انقلاب با توجه به انبوه بودن توطئه‌ها و تهدیدها علیه انقلاب ایشان مسئولیت حاکم شرعی را برعهده می‌گیرد، اولین کاری که انجام می‌دهد این است که سران جنایتکار رژیم پهلوی و ازجمله کسانی که دست آنها درطول دوران حکومت پهلوی و به‌ویژه در دوران نهضت مردم ایران به خون مردم آغشته شده بود را محاکمه می‌کند و به مجازات می‌رساند. این مسائلی است که در ابتدا وجود دارد. بعد هم با یک‌سری آشوب‌ها و بلواها و سرکشی‌ها و تحرکات نظامی گروه‌های ضدانقلاب در جاهای مختلف ازجمله کردستان و ترکمن‌صحرا و... مواجه هستیم. کسانی که آشنا با مسائل ابتدای انقلاب نیستند خوب است مطبوعات اول انقلاب را تورق کنند و ببینند چه اوضاع و احوالی در آن سال‌ها بوده است و چه آشوب‌ها و بلواهایی به‌واسطه همین تحرکاتی که گروه‌های ضدانقلاب با دراختیار داشتن قوای نظامی و اسلحه انجام می‌دادند، سراسر کشور را فراگرفته بود، آقای خلخالی در آن شرایط با این گروه‌ها برخورد می‌کند برای اینکه آنها هم با تمام قوا وارد صحنه شده بودند و از هیچ کاری نیز ابا نداشتند و از زدن و ترور کردن و حتی رفتن به‌سمت اقدامات جدایی‌طلبانه نمی‌ترسیدند. بنابراین آقای خلخالی در آن شرایط آن اقدامات خاص را انجام می‌دهد. شهیدبهشتی وقتی روی کار می‌آید و شاید قبل از ایشان حضرت امام تاکید و توصیه می‌کردند که رعایت انصاف و عدالت شود اما وقتی شهیدبهشتی روی کار می‌آید با توجه به آن شخصیت معتقد به نظم و معتقد به قانونی که داشتند تلاش می‌کنند قوه‌قضائیه نظام جمهوری اسلامی را برمبنای قوانین و شرایط قانونی پایه‌گذاری کنند. آقای خلخالی برمبنای شرایط انقلابی کار قضایی می‌کرد و شهیدبهشتی برمبنای شرایط قانونی و در روال قانونی قرار گرفتن تمام امور برنامه خود را برای پی‌ریزی قوه‌قضائیه کار می‌کرد. در این زمینه ایشان نیاز به این داشت که افرادی منطبق با این شرایط و طرز تفکر به‌عنوان همکاران خود در قوه‌قضائیه انتخاب کند که ازجمله آنها شهیدقدوسی است. شهیدقدوسی یک فرد کاملا معتقد به مبانی اسلامی و آشنا به مسائل قضایی و کاملا معتقد به رعایت قانون و نظم و انضباط در قوه‌قضائیه بود. به همین دلیل است که ایشان جزء همکاران شهیدبهشتی در این ماجرا قرار می‌گیرد یا آقای موسوی‌اردبیلی که شخصیت متین و وزین هم روحانی و هم علمی بودند. ایشان به‌عنوان دادستان کل کشور درکنار ایشان قرار می‌گیرند. این شمای کلی است که می‌توانم از اوضاع و احوال آن زمان نشان دهم.

 

منبع: فرهیختگان
ارسال نظر: