گزارشی از آخرین گفتوگوی اقتصادی و سیاسی بنی صدر
بنیصدر در مصاحبهای مفصل به شرح تاریخ اقتصادی اوایل انقلاب در کتاب «اقتصاد پنجاه و هفتیها» میپردازد. او در این مصاحبه به سوالات مهمی در پیرامون قانون اساسی و رابطهی آن با مالکیت خصوصی، مصادرهی اموال در ابتدای انقلاب، وضعیت کشور در زمان ریاست جمهوری خود جواب میدهد.
نسیم آنلاین: چندی پیش کتاب «اقتصاد پنجاه و هفتیها؛ گفتگو با یک مصدقی چپ؛ سید ابوالحسن بنیصدر» توسط مهدی الیاسی منتشر شد. این کتاب در قالب «تاریخ شفاهی» است که در آن مهدی الیاسی به مصاحبهای مفصل با بنیصدر میپردازد. مصاحبه در 4 جلسه در سال 1398 شکل میگیرد که آرا و نظرات بنیصدر را در مورد اتفاقات اقتصادی قبل و بعد از انقلاب روشن میسازد.
این کتاب به مباحث گوناگون اقتصاد سیاسی از جمله اقتصاد زمان پهلوی، ملی کردن کارخانهها در اوایل انقلاب، نوشتن قانون اساسی، درگیریهای بنیصدر با رجایی و حزب جمهوری اسلامی، مخالفتهایی بنیصدر با تشکیل انجمنهای اسلامی، انقلاب فرهنگی، دلایل عزل بنیصدر و... میپردازد.
بنیصدر فراتر از چپ و راست
هر چند نویسنده در عنوان کتاب، به صراحت بنیصدر را جزو گروههای چپگرا تقسیمبندی کرده است و در مقدمه کتاب او را عمیقا متاثر از مارکسیست میداند اما بنیصدر چند بار در طول مصاحبه این موضوع را نفی میکند. بنیصدر در صفحهی 27 کتاب میگوید:« بـه صـورت غلـط و نادرسـت رایـج شـده اسـت کـه بنیصـدر در اقتصـاد، طرفـدار جامعه بیطبقـه توحیـدی بـوده اسـت. جامعـه بیطبقـه توحیـدی شـعار سـازمان مجاهدیـن خلـق بـود نـه مـن. کتابـی کـه مـن دارم نامـش کتـاب «اقتصـاد توحیـدی» اسـت نـه «جامعـه بیطبقـه توحیـدی» و ایـن دو فـرق اساسـی دارنـد.»
همچنین بنیصدر در این مصاحبه اشاره به نقدهای خود به تفکرات مارکسیستی و لنینیستی میکند و بیان میدارد:« به کسـی ماننـد مـن کـه همیشـه منتقد چـپ مارکسیسـت بــودهام نمیشــود گفــت زیــر ســایه گفتمــان چــپ بــودهام یــا در ذیــل آن خــط و ربــط فعالیــت کــردهام.»
بنیصدر در این مصاحبه خود را ذیل گفتمانهای رایج چپ و راست تقسیم بندی نمیکند. او در بخشی از مصاحبه اتهام لیبرال بودن خود را نیز نفی میکند. او استدلال میکند که یکی از مؤلفههای اصلی لیبرالها قبول داشتن مالکیت خصوصی است که او این را قبول ندارد.
اسلام مالکیت شخصی را قبول دارد نه مالکیت خصوصی
او معتقد است اسلام مالکیت شخصی را قبول دارد نه مالکیت خصوصی. او تفاوت مالکیت خصوصی و شخصی را بر اساس آیهی »لیـس لالنسـان الا مـا سـعی« بیان میکند. بنیصدر از این آیه برداشت میکند که منفعت متعلق به کار است نه متعلق به ابزار تولید و سرمایه. به زبان ساده بنی صدر معتقد بود که فرد در صورتی مالک چیزی میشود که بخاطر آن کاری انجام داده باشد نه اینکه به علت سرمایه و ابزار تولید به آن برسد. این در صورتی که در مالکیت خصوصی فرقی نمیکند فرد بخاطر کار یا سرمایه یا ابزار تولید صاحب چیزی بشود.
بنیصدر در بحث اصل 44 قانون اساسی نیز بیان میکند که روحانیون در آن زمان مالکیت خصوصی را قبول نداشتند و مالکیت شخصی را پذیرفته بودند. او در این مورد توضیح میدهد:« مــن در مجلــس خبــرگان ندیــدم کســی طرفــدار ایــن باشــد کــه مبنـای اقتصـاد، بخـش خصوصـی و مالکیـت خصوصی باشـد. شـما میگوییـد جریـان مؤتلفه و بخشـی از روحانیـت از مالکیت خصوصی دفـاع میکردنـد، خـب ایـن را کجـا میگفتنـد؟ در مجلـس خبرگان قانـون اساسـی کـه چیـزی نمیگفتنـد.»
بنیصدر درحالی بیان میکند که در حین نوشتن قانون اساسی کسی از روحانیون موافق مالکیت خصوصی نبود که در بخش دیگری از مصاحبهاش از جمله دلایل مخالفت امام خمینی با ریاست جمهوری او را قبول نداشتن مالکیت خصوصی بیان میکند.
مالکیت خصوصی برخلاف نص قرآن
در نظر بنیصدر زمانی مالکیت خصوصی به اقتصاد ایران وارد شد که عدهای قصد چپاول داشتند وگرنه در زمان تدوین قانون اساسی چنین بحثهایی مطرح نبود بر همین اساس بیان میکند: «الان بسـیاری صحبـت از اصـل بـودن مالکیـت خصوصـی میکننـد چـون بنـا بـر خـوردن اسـت امـا آن موقـع کسـی بنـا بـر خـوردن نداشـت. در زمـان تدویـن قانـون اساسـی اگـر در مجلـس خبـرگان یــک روحانــی یــا غیــر روحانــی، میگفــت کــه اصــل بــر مالکیــت خصوصـی اسـت بایـد خلاف نـص صریـح قـرآن حـرف مـیزد. چـه کسـی بـود کـه بتوانـد ایـن کار را بکنـد؟»
شخصیت خود محور بنیصدر
شخصیتی که بنیصدر در این مصاحبه از خود به نمایش میگذارد شخصیت علمی، فارغ از نگاههای ایدئولوژیک است. در عین حال نگاه خود محورانه بنیصدر در صحبتهای او کاملا مشهود است. او خود را در اوج علم اقتصاد میبیند و مابقی سیاستگذاران ایران را فاقد سواد کافی میداند. این مسئله را در بخشهای مختلفی از صحبتهای او میتوان یافت.
برای مثال امام خمینی در پیش از انقلاب در پاریس سخنرانی میکند و میگوید که ما اقتصاددان داریم اما نمیگذارند این اقتصاددانها ایران را درست کنند. بنیصدر بیان میکند که علت این سخن امام خواندن برنامهی عمل حکومت ملی من بود.
آنچه که از این مصاحبه فهمیده میشود این است که بنیصدر به غیر از خود کسی را قبول نداشت. او با بیان خاطرهی ناقص از شهید بهشتی میگوید که ایشان اصلا نمیدانست که لیبرالیسم چیست! در جای دیگر رجایی را فردی بدون دانش و تجربه میخواند. همچنین وزرایی که رجایی معرفی میکرد از جمله احمد توکلی، محسن نوربخش، میرحسین موسوی را افرادی بیسواد و بدون تجربه تلقی میکند.
همه علیه بنیصدر
بنیصدر همه گروهها را نیز در مقابل خود میدید. او در قسمتی از مصاحبه بیان میکند:« تمام این گروهها(سازمان فداییان خلق، حزب توده، جبهه ملی) بدون استثناء مخالف من بودند.» همچنین امام را نیز در هنگام کاندیداتوری خود برای ریاست جمهوری مخالف میدید. او دلایل مخالفت امام با ریاست جمهوری خود را اینگونه بیان میکند:« ایشــان بــه مــن میگفــت شــما بــه ســه دلیــل نمیتوانیـد رییـسجمهـور باشـید. یکـی ایـن کـه مخالـف ولایت فقیـه هسـتید، کـه بـودم. دوم ایـن کـه مخالـف مالکیـت خصوصـی هسـتید. سـوم ایـن که مخالـف این هسـتید کـه روحانیـون مقامهای دولتـی داشـته باشـند.»
رجایی نخست وزیر تحمیلی
بنیصدر با ناراحتی از زمان رئیسجمهوریاش یاد میکند. او بارها به اختلافات خود با نخست وزیر وقت، آقای رجایی اشاره میکند و رجایی و کابینهاش را تحمیلی میدید. پذیرش این تحمیل را از جمله مهمترین اشتباهات زندگی خود میدانست. او رجایی را فردی معرفی میکند که قصد داشت به مردم ریاضت بدهد ولی در عین حال زمان بودجه نویسی، بودجهی انبساطی با پول پاشی مینوشت. او در وصف رجایی بیان میکند:« رجایــی، واقعــا نگاههــای اقتصــادی فاجعهآمیــزی داشــت. ایشــان را فقـط بـه ایـن علـت کـه ضـد رییـسجمهـور و مطیـع حـزب جمهـوری اسـلامی بـود، نخسـت وزیـر کـرده بودند وگرنـه میدانسـتند کـه از ایشـان کاری سـاخته نیسـت.»
مقصر مجلس است!
در قسمتی از کتاب، مصاحبه کننده در مورد بودجهنویسی زمان جنگ سوال میکند و میگوید:« عدهای معتقدند که دولت شما(بنی صدر) و دولت بعدی(میرحسین موسوی) بودجهی جنگ را به میزانی رسانده بودید که عملا ایران در مقابل عراق برای خرید سلاح و... به مشکل بخورد و ناچار به پذیرش قطعنامه 598 شود.»
بنیصدر در جواب به این سوال مهم، تقصیر را به گردن مجلس میاندازد و بیان میکند :« بودجـه را مجلـس تصویـب میکنـد. فـرض کنیـد میرحسـین موســوی بودجــه جنــگ را کــم میکــرد. مجلــس چــرا تصویــب میکـرد؟ مجلـس کـه دسـت آقـای هاشـمی رفسـنجانی بـود.»
مصادره معنایی ندارد
هر چند او به این سوال دقیق جواب نداد اما به سوالی که در مورد علت مصادرهی اموال که در ابتدای انقلاب صورت گرفت چند مرتبه به صورت مفصل پاسخ میدهد. او حتی با تعبیر مصادره نیز مخالف میکند و میگوید:« در واقـع اسـتفاده از تعبیـر مصـادره، کامـلا بیمعنــی اســت. زیــرا ایــن افــراد بیشــتر از سرمایهشــان بدهــی داشـتند، خودشـان هـم کـه از کشـور رفتـه بودنـد. ایـن افـراد بایـد بدهـی خـود بـه نظـام بانکـی را میپرداختنـد، از کشـور هـم کــه رفتــه بودنــد. چگونــه میخواســتند بدهــی خــود کــه بیشــتر از سـرمایه شـان بـود را پرداخـت کننـد؟ پـس تاکیـد میکنــم کــه در مــورد ملــی شــدن کارخانههــای خصوصــی در ابتـدای انقـلاب، اسـتفاده از واژه مصـادره بـه کلـی بیمعنـی اسـت.»
او در این مورد توضیح میدهد که برخی از افرادی که کارخانههایشان ملی شد، افراد خوبی بودند اما اگر میخواستیم برخی که بدهیهایشان از داراییهایشان بیشتر شده را به علت اینکه آدم خوبی هستند مستثنی کنیم کار به نتیجه نمیرسید.
بنیصدر همچنین در توصیف شرایط آن دوره بیان میکند:« کارگـران بیـکار شـدهی ایـن کارخانههـا کـه بـه دلیـل عـدم حضـور مالکانشـان تعطیـل شـده بودنـد هـر روز در خیابانهـا میتینـگ برگـزار میکردنـد، ایـن افـراد کار میخواسـتند. اتفاقـا ایـن تدابیـر در خصـوص ملـی کـردن، موجـب شـد کـه آن کارخانههـا مجـددا آغـاز بـه کار کننـد و آن میتینگهـای کارگـری متوقـف شـود زیـرا کارگـران سـر کار خـود بازگشـتند.»
به شکل کلی این مصاحبه ابعاد مختلفی از تاریخ اقتصادی ابتدای انقلاب را شرح میدهد. دورهای که کماکان مغفول مانده و به آن پرداخته نشده است. هر چند نمیشود صرفا با در نظر گرفتن نظر یک نفر به روایت درست درخصوص آن برههی زمانی پی برد اما روایت هرکدام از افراد حاضر در آن زمان میتواند به تکمیل روایت از آنچه در ابتدای انقلاب رقم خورد کمک کند.