گزارش «نسیم آنلاین» از تاثیر قطع روابط تهران – ریاض بر معادلات خاورمیانه؛
سناریوی اتهام، دومینوی بحران
حوادث اخیر تهران هرچند ناخوشایند، اما دستآویز خوبی برای آل سعود بود تا ایران را متهم به حمایت از تروریسم و بحران آفرینی در خاورمیانه کند.
گروه بینالملل « نسیم آنلاین » - محسن صالحی خواه - بحران سوریه دارای دو وجه بیرونی است؛ میدانی و سیاسی. در میدان نبرد، حدود ۵۰ گروه مسلح با نامها و بیرقهای مختلف زیر پرچم سرویسهای اطلاعاتی منطقه و برخی کشورهای خاص فرامنطقهای، مشغول جنگ با یکدیگر، داعش و نیروهای دولتی دمشق هستند. در میدان دیپلماسی و سیاست نیزکشورهای درگیر در عرصه نبرد، پشت میز مذاکره مینشینند تا با یک اجماع همگانی، راهی برای خاموش کردن آتش این نبرد بیابند. کنار کشورهای تاثیرگذار در این بحران، ائتلاف معارضان نیز تلاش میکند جایی برای خود در آینده سیاسی سوریه دست و پا کنند.
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی دو بازیگر اصلی تحولات سوریه و در بعد وسیعتر، خاورمیانه هستند. تفاوت میان این دو کشور، در نقش آفرینی مثبت جمهوری اسلامی وایفای نقش منفی رژیم عربستان است. از ابتدای آغاز تعارض، جمهوری اسلامی با پشتیبانی و ارائه مشورتهای نظامی (عملیات مستشاری) به دولت قانونی دمشق، راه را بر تروریستهای آموزش دیده در کمپهای ترکیه و اردن بست تا سناریوی جنگ نیابتی نوشته شده در اتاق فکر استخبارات کشورهای عربی و سرویسهای اطلاعات خارجی ایالات متحده و چند کشور دیگر، به بن بست برسد.
ورود ایران در آن بزنگاه سرنوشت ساز، معادلات چیده شده برای سرنگونی حکومت بشار اسد را به هم ریخت و طرف مقابل برای از نباختن قافیه، کانالهای شارژ مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و مهمتر از آن نیروی انسانی را عریضتر کرد. به طوری که امروز پس از چهار سال از آغاز جنگ داخلی سوریه، گروههایی با اندیشههای مختلف زیر پرچم تفکرهای مختلف در سوریه میجنگند.
موضوعی که امروز، پس از وقایع اخیر و قطع روابط تهران - ریاض مطرح شده، تاثیر بالاگرفتن تنش میان ایران و عربستان بر روند صلح در سوریه است که تکلیف آن در مذاکرات اکتبر ۲۰۱۵ وین مشخص شد.
پشت پا به صلح
عربستان سعودی پیش از اقدام نابخردانه به اعدام رهبر شیعیان شرق عربستان و حوادثی که پس از آن به وقوع پیوست، چه در میدان دیپلماسی و چه در عرصه میدانی نقش منفی ایفا میکرد. در حالی که جمهوری اسلامی در عین اینکه دست از حمایت از دولت قانونی سوریه بر نداشت، تلاش زیادی برای مبارزه با تروریسم و در کنار آن رسیدن به یک راهکار سیاسی میکند. طرف مقابل نیز میداند که بدون حضور ایران نمیتواند حتی در ظاهر هم به اجماع برای صلح برسد. نمونه آن نیز اتفاقی است که در نشست ژنو ۲ و پس گرفتن دعوتنامه از ایران برای حضور در این جلسه افتاد؛ در همان زمان تحلیلگر نشریه فارن پالیسی در یادداشتی نوشت که ژنو ۲ پیش از آغاز، محکوم به شکست است.،
هرگاه که مذاکرات صلح برای پایان دادن به بحرانهای منطقه که سعودی در آن نقش دارد برگزار میشود، اخبار سنگ اندازی هیات عربستانی به گوش میرسد. از آغاز روند تلاش برای صلح سوریه، چه در زمانی که ایران حضور نداشته چه در زمان حال که جمهوری اسلامی در این روند نقش اصلی را ایفا میکند عربستان سعودی متهم به سنگ اندازی در این تلاشها است. در مدتی که گذشت و روابط ایران و عربستان حتی پر تنش ادامه داشت، سعودیها همواره بر خواسته خود مبنی بر کنارهگیری بشار اسد و عدم پشتیبانی ایران از وی تاکید میکردند، حال که روابط ایران و عربستان به طور کامل قطع شده و تنش به حد بالاتری رسیده، کشورهای مختلف حتی آمریکا و سازمانهای بینالمللی مثل سازمان ملل متحد از این اتفاق و تاثیر آن بر روندصلح سوریه که در اکتبر سال جاری میلادی تا حدی به نتیجه رسیده بود، به شدت ابراز نگرانی کردند. وزارت خارجه آمریکا با صدور بیانیهای پس از حادثه سفارت عربستان در تهران، این حادثه را مضر برای روند صلح سوریه ارزیابی کرد.
بالا گرفتن تنش میان تهران و ریاض به اندازهای برای سازمان ملل اهمیت داشت که دبیرکل این مجموعه به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت بعد از قطع روابط دو کشور در تماسهایی جداگانه با "محمدجواد ظریف" و همتای سعودی وی خواستار خویشتنداری طرفین و پرهیز از هرگونه اقدامی که شرایط کنونی را بغرنجتر کند شد. زیرا آنان میدانند که عربستان حامی فکری و لجستیکی اصلی جریان تروریست فعال در سوریه است و میتواند جلوی تزریق جریان پول و تجهیزات و نیروی انسانی به این شبکهها را بگیرد. و از طرف دیگر، ایران نقش خود را به عنوان ستون اصلی مبارزه با تروریسم در خاورمانه اثبات کرده و تجربه شکست نشستهای ژنو ۱ و ۲ این حقیقت را بر آنان آشکار ساخته که اگر میخواهند معضل بنیادگرایی وهابی (سعودی) در خاورمیانه را نابود یا تضعیف کنند، باید از تهران کمک بگیرند.
در واقع، این ترس در طرفهای غربی وجود دارد که ایران و عربستان اختلافات به وجود آمده را به میز مذاکره صلح سوریه بکشانند و هر آنچه - هرچند ناچیز- که در روند صلح به دست آمده تخریب شود.
دست آویزی به نام تروریسم
"عادل الجبیر" در نشست خبری که در آن، قطع روابط دیپلماتیک دو کشور را اعلام کرد، نکتهای را عنوان کرد که جای بسی تامل دارد؛ ایران از سران القاعده حفاظت و از تروریسم حمایت و برای آنان سلاح قاچاق میکند. شاید اگر سفیر سابق عربستان سعودی در ایالات متحده و وزیر امور خارجه کنونی این کشور، رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان و مجاهدان شیعه در عراق و سوریه را در زمره تروریستها قرار میداد، ادعاهایی که مطرح میکرد برای افکار عمومی جهان قابل باور و پذیرش بود اما این دیپلمات سعودی از گروهی نام میبرد که موسس آن یک سعودی است و افکار دگم و بسته آنان نیز نشات گرفته از ایدئولوژی وهابیت است که ریشه در سرزمین آنان دارد و در جریان جنگ داخلی افغانستان به فرمان واشنگتن برای مقابله با نفوذ کمونیسم شوروی در افغانستان و پاکستان ایجاد شد. اظهارات وی بیشتر شبیه فراری رو به جلو برای تطهیر دستهای آلوده به خون ریاض است.
فارغ از به کار بردن عبارت حمایت ایران از تروریسم توسط وزیر امورخارجه آل سعود و حتی به کار بردن نام القاعده، این اتهام فضای مانور رسانهای زیادی برای دشمنان جمهوری اسلامی و محورمقاومت در منطقه و جهان ایجاد میکند. در حالی که ایران با تقدیم شهدا در عراق و سوریه ار ابتدای آغاز بحران در برابر موج تروریسم ایستاده است، وقایع اخیر تهران و مشهد و بازتاب گسترده آن در رسانههای جهان به خصوص امپراطوری رسانههای عربی این امکان را برای آنان (سعودیها) فراهم میکند تا ادعای قدیمی آمریکا مبنی بر حضور ایران در محور شرارت را زنده کرده و در روند صلح سوریه تاثیر منفی بگذارد. پیش از این ایران بارها به حمایت از تروریسم متهم شده و پوشش گسترده و بعضا وارونه وقایع اخیر که وزیر امور خارجه عربستان آن را حمایت ایران از تروریسم نامید، با توجه به سیطره آل سعود بر رسانههای منطقه، میتواند افکار عمومی را به طور منفی متوجه ایران کند.
آغاز جنگهای مذهبی
آنچه خاورمیانه از آن رنج میبرد، ماحصل برداشت ناصواب وسطحی از دین مبین و رحمانی اسلام است که دیگر کمتر کسی در از جهان در خصوص ریشه آنکه به شنزارهای حجاز میرسد، شک دارد. سرویسهای اطلاعاتی فرامنطقهای و دستگاههای استخباراتی منطقه در سالهای گذشته همواره تلاش کردند تا منازعات و تعارضهای موجود در جنوبغرب آسیا و شمال آفریقا را به جنگهای مذهبی و درگیریهای شیعه و سنّی تبدیل کنند. حتی امروز که پدیدهای مانند خلافت اسلامی امنیت جهان را تهدید میکند، از این راهبرد عقب نمینشینند و در عمل و زبان برای معرفی و تبدیل کردن تعارضها به جنگ شیعه و سنّی تلاش میکنند. نمونه آن، مخالفت ایالات متحده با فعالیت نیروهای حشدالشعبی (نیروهای مردمی) عراق زیر بیرق بغداد و کنار نیروهای مسلح این کشور است.
این جریانها با معرفی کردن حشد الشعبی به عنوان ارتش شیعیان و اجرای عملیات روانی برای تحت الشعاع قرار دادن افکار عمومی اهل سنت عراق، تلاش کردند مبارزه گسترده مردمی با تروریسم را که زیر یک پرچم واحد در حال انجام است، به یک نزاع طایفهای و مذهبی تنزل بدهند. از طرف دیگر، مطرح کردن تسلیح مستقل دیگر گروههای قومی عراق که خود باعث ایجاد تشنج میشود نیز این عملیات را تکمیل میکند. تا آنجا که این خط خبری در رسانههایی مانند العربیه دنبال میشود که مناطق سنّی نشین نباید توسط شبهنظامیان شیعه آزاد و پاکسازی شود.
اعدام "شیخ نمر باقر النمر" روحانی مبارز شیعه، تکهای از پازل جدایی مذاهب اسلامی از یکدیگر در منطقه خاورمیانه است. سناریویی که سعودیها نمیتوانند آن را بدون دخالت سرویسهای اطلاعاتی نوشته باشند. زیرا آنچه امروز در منطقه میگذرد، از جنس جنگهای سخت نیست؛ بلکه سناریویی مرکب از بازیهای سیاسی، جنگ نیابتی، پروپاگاندای رسانهای و درگیریهای دیپلماتیک است.
روز گذشته دو مسجد اهل سنت در استان بابل هدف عملیاتهای تروریستی قرار گرفت و رسانههایی مانند صدای آمریکا، خبر این حمله که یک کشته نیز برجای گذاشت را با تیتر حمله به دو مسجد اهل سنت در عراق در واکنش به اعدام شیخ نمر پوشش دادند. در شرایط کنونی که داعش هر روز درنتیجه عملیات مشترک نیروهای مردمی شیعه، سنّی، مسیحی و عشایر از مناطق اشغال شده عقب رانده میشود، اینگونه حوادث میتواند عراق را به سالهای پس از اشغال این کشور توسط نیروهای بیگانه برگرداند که خیابانهای آن صحنه جنگ میان شیعه و سنّی بود. با توجه به بافت مذهبی خاورمیانه از جمله کشورهایی مانند سوریه و لبنان، راهبرد راه اندازی جنگ مذهبی در شرایط ملتهب کنونی میتواند اجرا شود. در این صورت، راهبرد ایالات متحده در خاورمیانه قابل اجرا خواهد بود و به راحتی میتوان نقشه این منطقه را تغییر داد؛ آنچه" کاندولیزا رایس" در ژوئن سال ۲۰۰۶ از آن به عنوان "خاورمیانه جدید" نام برد.