مصوبه قتل عام استعدادها

کدخبر: 2373410
خبرنگار:

امروز اما با مصوبه جدید شورای سنجش و پذیرش به‌نظر ‌می‌رسد، مسئولان تصمیم‌گیر این نظام کمر به نابودی استعداد دانشجویان بسته‌اند؛ مصوبه‌ای که امضای محمدرضا آهنچیان، مدیرکل دفتر برنامه ریزی آموزش عالی را دارد. طبق این مصوبه از سال آینده سنجش و پذیرش داوطلبان در آزمون کارشناسی‌ارشد فقط از بین دانش‌آموختگان دوره کارشناسی «رشته‌های مرتبط» امکان‌پذیر خواهد بود!

به گزارش نسیم آنلاین به نقل از فرهیختگان: بی‌توجهی به استعدادها و عدم هدایت درست تحصیلی در نظام آموزشی کشور مساله‌ای است که از راهنمایی و دبیرستان به‌راحتی می‌توان آن را درک کرد. گویی این مقوله هیچ‌جایگاهی در نظام آموزش‌وپرورش ندارد و دانش‌آموز تنها موظف است آنچه را برای او تعیین‌شده دنبال کند. این مهم در مقطع دانشگاه با انتخاب رشته تاحدی متفاوت می‌شود. دانشجو تصور ‌می‌کند ‌می‌تواند در رشته مورد علاقه‌اش تحصیل کند و حالا دیگر شرایط به نسبت تحصیل در دوران مدرسه برایش رنگ‌وبوی کاملا متفاوتی پیدا ‌می‌کند. امروز اما با مصوبه جدید شورای سنجش و پذیرش به‌نظر ‌می‌رسد، مسئولان تصمیم‌گیر این نظام کمر به نابودی استعداد دانشجویان بسته‌اند؛ مصوبه‌ای که امضای محمدرضا آهنچیان، مدیرکل دفتر برنامه ریزی آموزش عالی را دارد. طبق این مصوبه از سال آینده سنجش و پذیرش داوطلبان در آزمون کارشناسی‌ارشد فقط از بین دانش‌آموختگان دوره کارشناسی «رشته‌های مرتبط» امکان‌پذیر خواهد بود! یعنی این شورا تصمیم گرفته از سال آینده، تغییر رشته از مقطع کارشناسی به کارشناسی‌ارشد را غیرممکن کند.

این مصوبه که در 7 بند تنظیم شده،‌ قرار است مسیری متفاوت را از سال آینده پیش‌روی داوطلبان قرار دهد، ‌اما نکته اصلی اینجاست که هیچ‌گونه استدلال علمی و شفافی برای چنین تصمیمی قید نشده، تا جایی‌که اساتید و جامعه دانشگاهی نیز آن را قبول ندارند. مساله اصلی دیگر درباره این شورا آن است که عموما شفافیتی درباره تصمیمات آن وجود ندارد و اکثر اتفاقاتی که در این شورا نیز رخ ‌می‌دهد در ابتدا از منابع غیررسمی منتشر می‌شودو بعد از آن مورد توجه قرار ‌می‌گیرد. به‌عبارت دقیق‌تر تصمیم‌گیران این شورا هیچ‌گاه به‌طور واضح اعلام نمی‌کنند که در این شورا چه ‌می‌گذرد، تا جایی‌که ‌می‌توان گفت نامه اخیر آهنچیان هم اگر به‌صورت غیررسمی منتشر نمی‌شد، معلوم نبود جامعه دانشگاهی چه زمانی از محتوای آن اطلاع پیدا ‌می‌کرد.

علی‌رغم اینکه تصمیم‌گیران نظام آموزشی در این شورا اقدام به تدوین چنین مصوبه‌ای کرده‌اند، اما به‌نظر ‌می‌رسد بهارستان‌نشین‌ها هم چندان رضایتی از آن ندارند؛ چراکه به گفته احمدحسین فلاحی، عضو کمیسیون آموزش این موضوع هفته آینده در کمیسیون مطرح شده و مورد بررسی قرار خواهد گرفت. حال باید منتظر ماند و دید برنده این کش‌وقوس مجلسی‌ها هستند یا مسئولان نظام آموزش عالی کشور. هرچند به‌نظر ‌می‌رسد این مصوبه بدشگون برای جامعه دانشگاهی، درصورتی‌که بتواند هفته آینده نظر مثبت نمایندگان ملت را هم به‌خود جلب کند، هیچ‌گاه مورد اقبال دانشجویان قرار نمی‌گیرد.

واکنش‌ها به استعدادکشی شورای سنجش و پذیرش

محدودکردن دست دانشجویان برای تعیین سرنوشت خود در مقطع کارشناسی‌ارشد توسط مصوبه اخیر شورای سنجش و پذیرش به‌اندازه‌ای مهم به‌شمار می‌رود که از همان ابتدای انتشار این مصوبه، در فضای مجازی جنجال به‌راه بیندازد. درست است که این مصوبه هم همانند همه تصمیمات مهم در عرصه آموزش عالی، موافقانی دارد اما با نگاهی به توئیتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی می‌توان به‌راحتی نتیجه گرفت که کفه مخالفان آن نسبت به موافقان بسیار سنگین‌تر بوده و بخش قابل توجهی از جامعه دانشگاهی این تصمیم شورای سنجش و پذیرش را برخلاف مصلحت آموزش عالی کشور می‌دانند. در کنار اینکه برخی از کاربران توئیتر این مصوبه را خلاف جریان آموزش در جهان می‌دانند، برخی دیگر هم معتقدند این تصمیم بیشترین آسیب را به رشته‌های مرتبط به علوم انسانی و اجتماعی می‌زند و در آینده دود آن به چشم فعالان این حوزه می‌رود. البته در این میان نمی‌توان نقش این تصمیم بر افزایش مهاجرت دانشجویانی که به‌خاطر انتخاب اشتباه‌شان در مقطع کارشناسی، ‌حالا راهی جز رفتن به خارج از کشور برای اصلاح این اشتباه ندارند را نیز نادیده گرفت.

مصطفی زالی، استاد علوم انسانی دانشگاه تهران در حساب توئیتر خود در این باره نوشته است: «طبق مصوبه اخیر شورای سنجش و پذیرش دانشجو، رشته داوطلبان کارشناسی‌ارشد باید با رشته کارشناسی آنها مرتبط باشد؛ مصوبه‌ای در تعارض با روند جاری جهان که موجب کاهش رقابت در کنکور رشته‌های علوم انسانی و افزایش مهاجرت فارغ‌التحصیلان فنی علاقه‌مند به تحصیل در علوم انسانی نیز خواهد شد.»

شاید یکی از جالب‌ترین واکنش‌ها به این مصوبه را بتوان مربوط به کاربری با عنوان حواس پرت دانست، فردی که پژوهشگر فیزیک نور بوده و در صفحه توئیتر خود این‌طور نوشته است: «شورای سنجش تصویب کرده که شرکت در آزمون کارشناسی‌ارشد رشته‌های غیرمرتبط ممنوع بشه، مسخره است! تا 18 سالگی هیچ سیستم استعدادیابی عمومی در کشور نداریم بعد یه جوون باید یهو انتخاب رشته کنه و اگر اشتباه کنه دیگه راه برگشت نداره! دنیا داره به‌سمت آموزش میان‌رشته‌ای می‌ره اونوقت ما...»

محمد امیدی‌فرد هم دانشجوی دکتری دانشگاه تهران است، در این باره نوشته است: «وزارت علوم در اقدامی عجیب، امکان تغییر رشته در آزمون کارشناسی‌ارشد را محدود کرده، ‌یعنی اگه طی دوره کارشناسی، علایق فرد تغییر کنه، ‌راه تغییری وجود نداره و باید دوباره از ابتدای کارشناسی شروع کنه. این یعنی اتلاف حجم عظیمی از عمر و سرمایه فرد و منابع دانشگاه‌ها.»

 سلطه نظام بروکراتیک بر استانداردهای آموزش عالی

حامد قدوسی، فارغ‌التحصیل دکتری مالی مدرسه تحصیلات تکمیلی فاینانس وین (VGSF) و استاد اقتصاد مالی دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا نیز در کانال شخصی‌اش با انتقاد از این مساله نوشت: «ظاهرا شایعات مربوط به محدودکردن انتخاب رشته ارشد به رشته کارشناسی، واقعیت داشته و دیدم که واکنش‌های منفی گسترده‌ای هم ایجاد کرده است، ولی اجازه بدهید کمی به عمق موضوع برویم: چنین مصوبه‌های عجیب‌وغریب و محدودکننده‌ای از کجا ریشه می‌گیرند؟ یک پاسخ این است: از سلطه یک نظام بروکراتیک و دولتی بر استانداردها و فرآیندهای آموزش عالی! این نظام بروکراتیک اجازه می‌دهد که چند نفر مدیر و کارشناس دولتی در یک جلسه بسته برای انتخاب‌ها و سرنوشت تحصیلی و تعامل هزاران فرد عاقل و بالغ و درس‌خوانده، استادان آنها و نهایتا بازار کار متقاضی آنها تصمیم بگیرند و بگویند که افراد حق دارند در چه چیزی تحصیل کنند و نکنند.
می‌گویید تحصیلات تکمیلی نیاز به پیش‌نیاز آموزشی دارد؟ درمورد این موضوع باید خود فرد، دانشکده‌ای که او را پذیرش می‌کند، کارفرمایی که او را استخدام می‌کند و جامعه‌ای که او را به‌عنوان متخصص می‌پذیرند تصمیم بگیرند. شاید فرد متقاضی حاضر است زحمت مضاعفی بکشد و پیش‌نیازها را کسب کند، شاید دانشکده‌ای که او را پذیرش می‌کند، تدبیری برای رفع این مشکل پیدا می‌کند و شاید کارفرما و جامعه مخاطب فرد اساسا مشکلی با این موضوع ندارد و این پیش‌نیازها را لازم نمی‌داند!

‌حالا به این سناریوی متضاد فکر کنیم که دانشگاه‌های ایران هم مثل خیلی کشورهای دنیا اجازه داشتند خودشان هر رشته‌ای دوست دارند، با هر اسم و عنوانی و هر ساختار درسی و هر نوع امتحان ورودی و هر پیش‌نیازی و هر نوع هیات‌علمی‌ای و... را عرضه کنند و متقاضیان و بازار کار تصمیم بگیرند که چه ارزشی به این مدرک متنوع بدهند. چه پیش می‌آمد؟ دنیای زیبا و البته شلوغی از دوره‌های تحصیلی مختلف: شش‌ماهه/یک‌ساله/دوساله/... ، حضوری/آنلاین، کمی/کیفی، با یا بدون کارآموزی اجباری، با یا بدون پیش‌نیاز... که هرکدام در خدمت بخشی از یک بازار کار پویا و متنوع و جمعیت دانشجویی ناهمگن و با علایق و توانایی مختلف بودند.

درمورد کیفیت و اعتبار این مدارک چه‌کسی تصمیم می‌گرفت؟ «بازار کار و واقعیت‌های دنیای بیرون!» چه‌بسا بازار کار و نیازهای عملی جامعه، خروجی‌های یک دوره کاربردی و سنگین و یک‌ساله و بدون کنکور را به یک دوره مشابه دوساله با کنکور سخت ولی با محتوای غیرمفید ترجیح بدهد. کسی چه می‌داند؟ البته معمولا هروقت چنین پیشنهادی مطرح می‌شود، یک واکنش رایج این است که «این‌طوری دل‌به‌خواهی که نمی‌شود! یک حساب و کتاب و نظارتی لازم است! نمی‌شود هرکسی هرجوری دلش خواست یک دوره آموزشی را ارائه کند!» واقعیت این است که اتفاقا بهتر است حساب و کتاب و نظم و اعتبار این نوع ماجراها را واقعیت‌‌ها و نیازهای جامعه و رقابت تعیین کند تا بروکراسی.»

منبع: فرهیختگان
ارسال نظر: