رضا زنگنه، استاد دانشگاه:

مسئله‌ی آموزش و پرورش کمبود منابع مالی نیست

کدخبر: 2375510

مشکل اصلی ما در آموزش و پرورش علیرغم چیزی که همواره می‌خواهند جا بیندازند، کمبود منابع مالی نیست. مشکل اصلی نیروی انسانی است. نیروی انسانی در آموزش و پرورش به بدترین شکل ممکن جذب می‌شود و به ضعیف‌ترین شکل ممکن روی آن نظارت می‌شود.

نسیم‌آنلاین؛ محمد غفاری: عدالت آموزشی و مشکلات نظام آموزش کشور یکی از مباحثی است که همیشه، در بازه برگزاری کنکور سراسری تا بازگشایی دانشگاه‌ها مطرح می‌شود. برای درک درست از نظام آموزش و چگونگی امکان تحقق عدالت در این نظام باید نگاهی دقیق به میدان اجتماعی داشت. در این مصاحبه با دکتر رضا زنگنه، استاد ادبیات دانشگاه تهران و کارشناس حوزه تعلیم و تربیت که تجربه‌ی تدریس در مدارس و مشاوره‌ی تحصیلی را نیز دارد در مورد معضلات عدالت آموزشی در کشور گفت‌وگو کردیم.

مسئله اصلی عدالت آموزش در کشور ایران چیست؟

نکته‌ای که خیلی به آن اشاره نمی‌شود این است که چه کسی اولین بار شعار عدالت آموزشی را مطرح کرد؟ تا آن جایی که من خاطرم هست، پانزده سال پیش اولین کسی که شعار عدالت آموزشی را مطرح کرد، یکی از موسسات کنکوری بود، موسسه گاج. به چه معنا؟ به این معنا که کاری بکنیم همه در شرایط برابر قرار بگیرند اما در عمل یعنی کاری بکنیم همه محصولات ما را بخرند. ظاهر مطلب این است که دسترسی یکسان به منابع ایجاد بکند ولی در عمل یعنی اینکه منابع خودش را بیشتر به فروش برساند. در این سال‌ها که دوباره این نام (عدالت آموزشی) بر سر زبان‌ها افتاده، یک ایراد عمده داریم، کسانی که هنوز متخصص در حوزه آموزش نیستند و مسائل و آسیب‌های نظام آموزشی ما را خوب نمی‌شناسند ولی دغدغه عدالت دارند می‌خواهند بیایند در حوزه آموزش، در مورد عدالت آموزشی صحبت بکنند. اولین اشتباهشان این است که کلیاتی که در ذهنشان هست را به حوزه آموزش تسری می‌دهند. بعضا انگاره‌های مارکسیستی خودشان، یا من اسمش را می‌گذارم مارکسیست اسلامی خودشان را به وقایع موجود تحمیل می‌کنند.

ابتدا باید عرض کنم که مشکلات اصلی ما در نظام آموزش‌مان، چه آموزش و پرورش و چه آموزش عالی که مشکلات اساسی و مهمی هم هستند، در وهله اول با مسائل اقتصادی تعریف و تببین نمی‌شوند. یعنی بحران آموزش در کشور ما در دوگانه فقیر و غنی، در دوگانه تهران و شهرستان، در دوگانه مدرسه دولتی و غیردولتی تعریف نمی‌شود. مشکل ما در نظام آموزشی‌مان یک ناکارآمدی حداکثری است. ناکارآمدی حداکثری در بخش دولتی در آموزش، در مدیریت و سیاست گذاری و در نظارت. مهم‌ترین جنبه‌ای که مغفول است همین نظارت است. در بخش خصوصی نیز ناکارآمدی حداکثری داریم. در آموزش منتهی تفاوتی که دارد این است که در بخش خصوصی بابت خدماتی که اغلب ارائه نمی‌شود از مردم پول هم گرفته می‌شود، یعنی چه؟ یعنی مردم ما دارند روز به روز بیشتر این انگاره را پیدا می‌کنند و قانع می‌شوند که هرجایی که پول بدهی کیفیت بیشتری خواهی داشت. در حالی که اینطور نیست و تمام این انگاره‌ها بر اساس تبلیغات است.

همانطوری که می‌توانیم ادعا بکنیم اغلب مدارس ما در بخش دولتی غیرکارآمد هستند، می‌توان گفت اکثریت نیروی انسانی ما در حوزه‌ی آموزش و پرورش کارآمدی کافی ندارند. همین را در مورد ده، پانزده درصدی که در بخش خصوصی فعال هستند نیز می‌توان گفت. اکثریت آنها هم کارآمدی لازم را ندارند منتهی با تبلیغات، تبلیغات بدون ضابطه و بدون نظارت و نبود آگاهی کافی بین مردم عملا فریب‌های بزرگی در جریان است که فقط به بهانه‌های مختلف از مردم پول می‌گیرند. متنهی آیا این پول گرفتن کارآمدی آموزش را بالاتر می‌برد؟ خیر، هرگز این‌طور نیست، اما با تبلیغات این تصور برای مردم ایجاد شده است.

نمونه خلاف آن در آموزش عالی است. هیچ کسی فکر نمی‌کند دانشگاه آزاد و غیرانتفاعی از دانشگاه سراسری بهتر است. حتی در بسیاری موارد مردم نمی‌پذیرند که بخش خصوصی هم می‌تواند در آموزش عالی کیفیت داشته باشد. چرا؟ بخاطر اینکه تبلیغات نشده است، اینجا هم دقیقا مشکل و مسئله اصلی تبلیغات است. (تبلیغات) مخصوصا در نیمه دهه هفتاد در حوزه آموزشگاه‌ها، موسسات و کتاب‌های کمک درسی گسترش پیدا کرد. از دروغ و راست و بزرگ نمایی و  همه چیز برای معرفی محصولات خودشان استفاده کردند. تبلیغات کم کم در دهه هشتاد به حوزه مدارس غیردولتی تسری پیدا کرد. بدون نظارت، بدون ضابطه، بدون بازرسی درست. یک محصول مهم آن شد همین تبلیغات مهمی که ما در رسانه‌ها، حتی در تلویزیون می‌بینیم. بسیاری از این تبلیغات حتی به حوزه تحصیلات تکمیلی رسیده‌است، به افراد پول می‌دهند تا به دروغ بگوید من در فلان موسسه بوده‌ام.  همین این توهم را ایجاد می‌کند که راه موفقیت پول دادن به این موسسه است.

در موضوع انتخاب رشته ما می‌بینیم که بسیاری از این‌ها شیادند، رسما کلاه‌بردارند. حالا آیا کسی که 50 میلیون می‌دهد مثلا بسته انتخات رشته آقای ایکس رو می‌خرد، پول‌ش را دور نریخته‌است؟ چرا کاملا دور ریخته‌است. آیا پول داده و از فاصله طبقاتی خود برای موفقیت استفاده‌کرده است؟ خیر. کلاه بزرگ‌تری سرش رفته‌است. پس اساسا مسئله آموزش و مسئله عدالت در حوزه آموزش، با پولی که رد و بدل می‌شود تعیین نمی‌شود، چون بسیاری از پول‌هایی که دریافت می‌شود کلاه برداری است.

آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی تا چه میزان توانسته فاصله بین فقیر و غنی را کاهش بدهد؟ آیا اساسا کارکرد اصلی آموزش و پرورش کم کردن فاصله طبقاتی است؟

من اساسا فکر می‌کنم اگر ما دغدغه تعلیم و تربیت داریم نباید بحث طبقات خیلی برای ما موضوعیت داشته‌باشد. بخاطر اینکه همان اندازه که برای تعلیم و تربیت یک دانش‌آموزی که در مناطق محروم هست دلسوزی داریم، به همان اندازه باید برای تعلیم و تربیت یک دانش‌آموزی که ظاهرا در طبقه مرفه و برخوردار هست دلسوزی داشته‌باشیم.

جنایت‌هایی که در مدارس پولی و ویترین‌دار رخ می‌دهد کمتر از جنایت‌هایی که نسبت به محرومین می‌شود ندارد. در کشور ما و شاید خیلی کشورهای دیگر تنها راه آموزش، آموزش عالی و دانشگاهی نیست. هر مهارتی و هرتجربه‌ای و هر آموزشی می‌تواند منجر به کسب جایگاه اجتماعی بالاتر و درآمد بیشتر بشود؛ ولی اگر تمرکز ما روی مسائل آموزشی است، باید به میزانی که مشکلات محرومین را رصد می‌کنیم و برای آن اهمیت قائل هستیم، باید جوانب دیگر آموزش را رها نکنیم و خیلی ناخودآگاه فقط مسئله ما تعلیم و تربیت برای قشر کم برخوردار نباشد. یک معلم همان‌طور که نباید به کسی که برخورداری مالی بیشتری دارد تبعیض‌آمیز نگاه کند، نباید بگوید  دغدغه من فقط قشر کم برخوردار است. فکر می‌کنم کسی که در وهله اول در حوزه آموزش بحث طبقات را مطرح می‌کند، بیشتر از اینکه در نگاهش اصالت با تعلیم و تربیت باشد، اولویت را به کلیات نسبتا ایدئولوژیک می‌دهد.

چرا کیفیت آموزش در این سال‌ها کاهش یافته است و رابطه خصوصی شدن با کیفیت آموزش در تجربه جمهوری اسلامی چطور بوده است؟

من فکر می‌کنم هر چقدر آموزش خصوصی گسترش پیدا کرد، کلاهبرداری افزایش پیدا کرد نه کیفیت. حتی من با این انگاره که رتبه‌های برتر کنکور سال به سال بیشتر از غیردولتی‌ها هستند نیز موافق نیستم. با اطلاعاتی که از آمارهای وسیع‌تر از 10 نفر برتر اطلاع وجود دارد، هنوز غلبه در رتبه‌های برتر، لااقل در کنکور ریاضی و تجربی با مدارس دولتی خاص و علی‌الخصوص سمپاد است. یک عده می‌خواهند سمپاد را به مدارس غیردولتی ملحق کنند. من منکر ایرادهای عمده‌ی وارد بر مدارس سمپاد نیستم. اما مسئله‌ای که مدرسه سمپاد را غیردولتی تعریف کنیم چون دارند پول می‌گیرند، یعنی ما نمی‌دانیم که دولتی‌های عادی هم دارند پول میگرند. همه، به هر بهانه‌ای دارند پول می‌گیرند. مدرسه شاهد هم پول می‌گیرد. همین الان مدرسه شاهدی در همین تهران هست که برای سال دوازدهم، 20 میلیون شهریه می‌گیرد، یعنی بیشتر از خیلی از سمپادها. مسئله این است که مدرسه به هیچ وجه نمی‌تواند پول نگیرد. مخصوصا اگر بخواهد برای آمادگی کنکور کاری بکند.

رضا زنگنه

از جانب دیگر باید نظارتی وجود داشته باشد تا مدرسه به اندازه‌ای که لازم است پول بگیرد. مدارس باید اندازه‌ای که برای دانش آموز خرج می‌کنند پول بگیرند. مدرسه نباید برای اداره کل آموزش پرورش پول بگیرد که پول مردم در حساب بماند و سود سالانه روی آن بیاید، مسئله این است. آیا همه‌ی پول‌های گرفته شده خرج آموزش دانش آموز می‌شود؟ خیر. مدارس به شکل سابق سرانه نقدی دریافت نمی‌کنند. از طرفی، مدرسه در مواردی لازم است خدماتی غیر از حوزه آموزش ارائه بدهد. برای بعضی خدمات نیروی درست در آموزش و پرورش تربیت نشده و مدرسه در مواردی مجبور است از نیروی آزاد استفاده کند. مدرسه ناچار است برای خدمات افزوده‌ای که ارائه می‌کند پول بگیرد. مشکل اینجاست که این پول، کجا خرج می‌شود. اگر پول‌هایی که گرفته می‌شود واقعی باشد ،هرگز عددهای عجیبی نخواهد بود. مدارس دولتی خیلی وقت‌ها برون‌سپاری می‌کنند و با موسسات بیرونی قرارداد می‌بندند. در بعضی موارد کل سال دوازدهم به شکل رسمی یا غیررسمی به موسسات بیرونی سپرده می‌شود.

اگر از عقب‌تر نگاه کنیم، اصلا چه شد که مدارس غیردولتی بوجود آمدند؟ کارکرد اصلی مدارس غیردولتی از دهه 30 و 40  که به اصلاح مدارس ملی بوجود آمدند، تا همین اواخر دهه 70، کارکرد پرورشی/ تربیتی بود. یعنی عموم خانواده‌ها فرزندان خود را در این مدارس می‌گذاشتند که از جهت تربیتی و  پرورشی کنار بچه‌‌هایی بنشینند که از یک فیلتر و یک سدی گذشته‌اند. این ایده عملا به نحوی ایده‌ی مدارس اسلامی بود که آسیب‌های وسیع خود را داشت. از اواخر دهه 70 به بعد که موج موسسات زیاد شد و تب آن شدت گرفت، کم کم موج دومی از مدارس غیرانتفاعی ایجاد شد که با رویکرد موسسات کنکور و آموزش صرف شروع به کار کرد. آیا کارآمد؟ خیر. و کم کم مدارس غیردولتی دغدغه‌مند و مهم هم که اقلیتی بودند، در حاشیه قرار گرفتند. یعنی بسیاری از دانش‌آموزانی که سمت آن‌ها می‌رفتند با ابن جو و فضاسازی که برای کنکور شد، ترجیح دادند به سمت آن مدرسه‌ای که بسیار دارد روی رزومه کنکور خود تبلیغ می‌کنند بروند.

من اصلا موافق نظریه مافیا نیستم. مافیایی وجود ندارد. در روز روشن دروغ می‌گویند و پول می‌گیرند. نیاز به دست‌های پشت پرده نیست. مردم اطلاع ندارند که دارند چه دروغ‌هایی می‌شنوند. این‌ها نیاز ندارند کنکور را دستکاری کنند یا با طراح‌ها زدوبندی بکنند؛ وقتی نیازی ندارد خودش را کارآمدتر بکند، نیازی ندارد خدماتش را واقعی بکند، با یک تصویر موهومی کارش را جلو می‌برد و تا می‌تواند با فروش اضطراب به دانش‌آموز از او پول می‌گیرد. پس کارکرد اصلی مدرسه غیردولتی از تربیتی دارد می‌چرخد به سمت آموزشی، آن هم به شکل کاذب. همانطوری که می‌توانم ادعا بکنم کارکرد تریبتی هم تاحد زیادی کاذب بود. خود مدارس اسلامی یک شوخی بزرگ است که به اسم مدرسه اسلامی چکارها کردند و چه امکاناتی گرفتند و چه مدارسی درست کردند. در واقع فقط بیت‌المال را هدر دادند و یا پول مردم را هدر دادند.

جدا کردن دانش‌آموزان در مدارس خاص به کیفیت آموزش کمک می‌کند؟ فاصله طبقاتی با مدارس سمپاد بیشتر شده است؟

در مورد مدارس سمپاد می‌توانم ادعا بکنم که مدارس سمپاد هنوز از معنا تهی نشده‌اند. یک اقلیتی از مدارس سمپاد تحت تاثیر مدارس غیرانتفاعی‌ها هستند و خودشان را در رقابت با آن‌ها تعریف می‌کنند. منتها مسئله این است که هم مدارس سمپاد و هم اقلیتی از غیردولتی‌هایی که خاص هستند و گزینش‌های آموزشی دارند، از ابتدا دانش‌آموزان با معدل بالاتر و انگیزه‌های بیشتر را جذب می‌کنند. در نتیجه بچه‌های باانگیزه‌تر و درس‌خوان‌تر و در واقع شاید با ذهن بازتری را پذیرفته است و یک‌جا نگه داشته‌است. حالا متر و معیار ما برای اینکه ببینیم این مدرسه چقدر موفق است چیست؟ عرضم این است که وقتی دانش‌آموزان شما در یک مدرسه دولتی خاص با معدل بالا جمع می‌شوند یا در یه غیردولتی خاص، اساسا می‌شود راحت پیش‌بینی کرد که اغلب همین‌ها نتایج خوبی هم در کنکور بگیرند. یعنی من نمی‌خواهم بگویم که مدارس سمپاد هم خیلی کارآمدی دارند، متنهی هنوز مجموعا بسیار جلوترند از غیردولتی‌هایی که دارند با این‌ها رقابت می‌کنند.

منتها چیزی که دوستان در نظر نمی‌گیرند این است که معیار درس خواندن دانش آموز، در مدارس سمپاد آزمون است، نه پول. و از جانب دیگر مدارسی که معیار درس خواندن در آن‌ها پول است، اغلب ناکارآمدتر هستند. یعنی اقلیتی از مدارس غیردولتی که هنوز دغدغه تربیتی و دغدغه نگاه انسانی را دارند هم این‌طور نیستند که شرط درس خواندن را فقط پول دادن بگذارند. حداقل اگر فقط به فکر تبلیغات اقتصادی خودشان باشند هم دانش‌آموزی را که ببیند نتیجه خوبی خواهد گرفت نگه می‌دارند و ثبت‌نام می‌کنند. منتهی می‌بینیم که در همه‌ی این‌ها مسئله کارآمدی یک‌طرف، مسئله جداسازی یک‌طرف، مسئله تربیت یک‌طرف، قضیه اصلی این وسط پول نیست. حالا اگر کسی مشکل دارد با اینکه چرا اصلا سمپادی وجود دارد و چرا یکسری از دانش‌آموزان با نمرات بالاتر جمع می‌شوند و می‌روند در مدارس خاص، مسئله دیگریست. این مسائل مستقیما ربطی به اقتصاد خانواده ندارد.

ببینید مسئله توانمندی و برخورداری اقتصادی، طبیعتا اثرش را روی همه چیز می‌گذارد. بله، دانش‌آموز اصلا ممکن است بخاطر اینکه مجبور شده سرکار برود، ترک تحصیل کند. یا مجبور باشد سر زمین، کنار پدرش بایستد، یا هر چیزی شبیه به این. اما اینکه بگوییم نظام آموزشی ما این شکاف را بیشتر می‌کند، خیر. اینکه دانش‌آموزی بخاطر پول نداشتن نتوانسته با خیال راحت درس بخواند، طبیعی است. بله فقر روی همه چیز اثر خود را می‌گذارد. دقیقا سمپاد جایی هست که عملا کارکردش این بوده که دانش‌آموز دغدغه‌مند و درس‌خوان مجبور نشود به غیردولتی برود. حالا اگر این دانش‌آموز می‌رفت غیردولتی چه می‌شد؟ همه موفقیت‌ها در سبد غیردولتی‌ها می‌رفت؟ خیر. زمان‌هایی هم در دولت قبل تلاش‌هایی برای امحا و معدوم سازی سمپاد صورت گرفت، اتفاقا با شعار عدالت آموزشی. اگر این اتفاق می‌افتاد که قطعا باز به نفع بخش خصوصی بود و قطعا به ضرر بچه‌ها بود. منتهی بودن یا نبودن سمپاد ربطی به مسئله اقتصادی ندارد.

 نکته دیگری گفته می‌شود که کسانی سمپاد قبول می‌شوند، که هزینه کردند و کلاس‌های آمادگی استعدادهای درخشان رفتند. خیر. آن‌ها هم اغلب کلاه‌برداری است. یعنی همان کلاس‌هایی که می‌گویند ما کاری می‌کنیم بچه‌ی شما سمپاد قبول شود، بسیاری از آن‌ها هم تنها پول می‌گیرند و کاری نمی‌کنند. نهایت کاری که می‌خواهند بکنند چیست؟ یکسری درس‌هایی که دانش‌آموز در مدرسه یاد نگرفته را به او یاد بدهد. نهایت کاری که می‌کند همین است. اینجا هم اولا پول‌های کلان و عجیب و غریبی جابجا نمی‌شود. اگر بشود هم کلاه‌برداری است. اگر یک جایی در نظام آموزشی ناکارآمدی وجود دارد و دانش آموز مجبور می‌شود، خارج از مدرسه پول بدهد و خصوصی آموزش بگیرد، آیا این به معنی این است که ما داریم شکاف طبقاتی را دامن می‌زنیم؟ خیر. این یعنی آموزش و پرورش ما هرجا ناکارآمدی داشته باشد بخش خصوصی آن را در حد توانش پر می‌کند. اما آموزش پرورش روی بخش خصوصی و کارآمدی آن نظارت ندارد.

اتفاقی که می‌افتد این است که در بخش دولتی ناکارآمدی با پول کمتر و در بخش غیردولتی ناکارآمدی با پول بیشتر وجود دارد. خود مقامات آموزش و پرورش اعلام می‌کنند که در خیلی از مناطق ما مدرسه غیردولتی داریم که میانگین عملکردی دانش‌آموزانش از مدارس دولتی همان منطقه پایین‌تر است. خب درش را ببندید. چرا نمی‌بندید؟ چون آموزش و پرورش ما تا جایی که می‌تواند، می‌خواهد از سر خودش مسئولیت را باز بکند. من هم مخالفم با گسترش مدارس غیردولتی اما نه به این دلیل که این‌ها شکاف طبقاتی را بیشتر می‌‌کنند، به این دلیل که دولت دارد بدین‌وسیله از خودش سلب مسئولیت می‌کند. می‌گوید بروید بخش خصوصی هرکاری می‌خواهید بکیند. دولت هرجایی که در واقع باید هزینه کند، کار را به بخش خصوصی و مردم واگذار می‌کند. اما جایی که درآمدزایی قطعی دارد کار را به بخش خصوصی نمی‌دهد. البته که دولت اخیرا خودش هم از این بازار پول در می‌آورد. یعنی شما می‌بینید که مدارس دولتی به اسم پیش دانشگاهی پول می‌گیرند. سود این پول می‌رود در جیب اداره کل آموزش پروش منطقه یا شهر.

شما می‌بینید که صفحه رسمی سازمان سنجش تبلیغات می‌گیرد. یعنی چی! اصلا مضحک است این اتفاق. حالا خود دولت که بر بخش خصوصی نظارت نمی‌کند، میاید به این‌ها تریبون می‌دهد برای تبلیغات. خود دولت می‌آید و از این بازار درآمد کسب می‌کند. خب اینجا معلوم است که شبهه تعارض منافع پیش می‌آید. حتی اگر چیزی نباشد اعتبار خودت را بردی زیر سوال. مشکل اصلی پول‌هایی است که معلوم نیست کجا می‌رود.

معضل اول آموزش دولتی در ایران مسئله کمبود منابع است؟

مشکل اصلی ما در آموزش و پرورش علیرغم چیزی که همواره می‌خواهند جا بیندازند، کمبود منابع مالی نیست. مشکل اصلی نیروی انسانی است. نیروی انسانی در آموزش و پرورش به بدترین شکل ممکن جذب می‌شود و به ضعیف‌ترین شکل ممکن روی آن نظارت می‌شود. همه معضلات آموزش و پرورش را شخصیت‌های مختلف سیاسی، وزرا، نماینده‌ها و کاندیداهای ریاست جمهوری تقلیل می‌دهند به حقوق و مزایای فرهنگیان . بدون تعارف باید بگویم که آموزش و پرورش بیشتر جاها به نیروهای تحت استخدام خود باج می‌دهد. بیش از نیمی از این نیروها ناکارآمدند. خیلی از این نیروها نیروی مازادند. وقتی ساختار نظارتی وجود نداشته باشد تفاوت نیروی کارآمد از نیروی ناکارآمد مشخص نمی‌شود.

خب نیروهای ناکارآمد هم زیادند، هم  همیشه طلب‌کارند و هم باعث می‌شوند که تمام  مشکلات آموزش پرورش را تقلیل یافته در مطالبات و مزایا و حقوق این‌ها تفسیر کنیم. در حالیکه ما، ده پانزده میلیون دانش‌آموز داریم. یعنی هیچ کسی نمی‌آید شعار بدهد راجع به ارتقا سطح آموزش. همه بخاطر اینکه رای بگیرند، یا بخاطر اینکه محبوبیت‌شان حفظ بشود، چه آن آقا در مجلس، چه آن یکی آقا برای رای‌گیری ریاست جهموری. می‌آیند به اصطلاح یکسری هندوانه زیر بغل فرهنگیان می‌گذارند. بله فرهنگی شریف کم نداریم. فرهنگیان ناکارآمد هم کم نداریم. فرهنگیان ناکارآمد وقتی تعدادشان زیاد می‌شود دولت باج می‌دهد و مطالبات به ناحق هم مطالبات به حق تفسیر می‌شود. همیشه هم وزرات‌خانه می‌تواند از سر خودش باز بکند و بگوید که ما پول نداریم.

همین دانشگاه فرهنگیان. من به جرئت می‌توانم به شما بگویم که دانشگاه فرهنگیان چیزی بجز هدر دادن بیت‌المال نیست. از همان ابتدا آموزش و پرورش در جذب نیروی انسانی خود از فاکتورهای علمی و منطقی استفاده نمی‌کند. عملا فضا به سمتی پیش می‌رود که اغلب کسانی که می‌روند اقدام می‌کنند برای دانشگاه فرهنگیان بخاطر حقوق و مزایا یا بخاطر کنار زدن سربازی و این مسائل می‌روند به آن سمت. در این شرایط شما نمی‌توانید توقع کارآمدی داشته باشید. اساسا اشتباه بزرگ همین تاسیس دانشگاه فرهنگیان و تجمیع این‌ها بود. پیشنهاد تند من این است که در قدم اول آموزش پرورش اگر می‌خواهد به فکر نیروهای درست و خوبی باشد، باید دانشگاه فرهنگیان را منحل کند. مثل هر سازمان دیگری باید براساس شیوه‌های درست گزینش نیرو استخدام کند. همه می‌دانیم که دانشگاه فرهنگیان کیفیت علمی بالایی ندارد.

از نظر خیلی‌ها اصلا شبیه دانشگاه نیست. مراکزی هستند که آدم‌ها می‌روند و دوره‌هایی را می‌گذرانند. کیفیت خدمات آموزشی و استادهای خوب و با کیفیتی ندارد. حتی خیلی از دانشجوها از خلف وعده‌هایی که از نظر اداری و مالی و خوابگاه و هزینه‌ها اتفاق می‌افتد، شاکی هستند. در صورتی که طبق مصوبات بالادستی نهادهای بیرون از وزارت علوم نباید دانشگاه‌داری بکنند. به همین بهانه دانشکده مربوط به وزرات خارجه دو سه سال عملا نیمه تعطیل بود. اما دانشگاه فرهنگیان فقط چون زیادند و فقط انقدر چیز بزرگی درست شده‌است که دیگر نمی‌دانیم چکار می‌توانیم بکنیم. وجود حامیان نالایقی برای این دانشگاه باعث شده که اوضاع به اینجا برسد.

حتی اگر نمی‌خواهیم دانشگاه فرهنگیان را کنار بزنیم باید سازوکارهای نظارتی وزرات را فعال کنیم. سازوکارهای نظارتی آموزش و پرورش کجاست؟ آموزش و پرورش چندهزار بازرس دارد. این‌ها چه چیزی را بازرسی می‌کنند؟ فقط از دفتر امضای معلم‌ها یا اینکه مثلا پاکت برگه‌های امتحان پایان سال درست چسب خورده؟ سازوکار نظارت ما در آموزش و پرورش چیست؟ چرا عملکرد مدارس شفاف نمی‌شود؟ چرا پولی که مدارس می‌گیرند و در واقع داخل چرخه‌ای می‌شود، چرا این برای خانواده‌ها شفاف نمی‌شود؟ چرا بازخوردها و عملکرد دبیر و ناظم و مدیر به هیچ وجه شفاف نمی‌شود؟ شما دارید جایی زندگی می‌کنید که مدارس ظاهرا موفق در کنکور در تبلیغات‌شان از رتبه سه رقمی دانش‌آموزشان در کنکور زبان مایه می‌گذارند. همه می‌دانیم این رتبه اصلا ربطی به عملکرد مدرسه ندارد. یا اگر دانش‌آ‌موزشان کنکور هنر هم داده و رتبه هشتصدی هم آورده، مدرسه‌ای که اصلا رشته هنر نداشته، این را در رزومه‌اش می‌گذارد. یا مدارس از رتبه‌های سهمیه ایثارگران‌شان قاطی رتبه‌های سهمیه منطقه یک استفاده می‌کنند در تبلیغات. بدون اینکه به مردم بگویند این سهمیه ایثارگر است.

رسانه عمومی شما، صدا و سیما صحت‌سنجی نمی‌کند تبلیغات را، متاسفانه آنتن می‌فروشد. در سال‌های مختلف، حالا در یکی دو تا از مدیریت‌ها این موضوع کمتر شد، اما در این ده پانزده سال روال بوده است .  موسسه خصوصی می‌آید به اسم اسپانسر و حامی آنتن تلویزیون را در اختیار می‌گیرد و تبلیغ خودش را می‌کند. در رادیو هم همینطور.

اگر نکته و صحبت پایانی دارید بفرمایید

وقتی می‌آییم مسئله آموزش را تقلیل می‌دهیم به دعوای فقیر و غنی، تقلیل می‌دهیم که نه، در واقع داریم منحرف می‌کنیم به این سمت. حواسمان نیست که داریم چه آسیبی می‌زنیم.

1. وقتی این پیش‌فرض را می‌پذیرید که آموزش خصوصی کارآمدتر از بخش دولتی است، ناگریز دارید برای بخش خصوصی تبلیغ می‌کنید. ناگزیر دارید بیشتر به مردم می‌گویید که حالا شما مجبورید، عدالت نیست و باید تا می‌توانید به این‌ها پول بدهید . یعنی تبلیغ‌کننده‌ی بی جیره و مواجب بخش خصوصی می‌شوید.

2. باعث می‌شوید صورت‌بندی درستی از ماجرا شکل نگیرد و راهکارهای غلط داده شود. راهکار غلط و عجیب و  غریبی که شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده‌است (که هنوز تکلیفش بین سیاست‌گذار یا قانون‌گذار مشخص نیست)، بر پایه تحلیل‌های غلط از ماجرای کنکور شکل گرفته‌است. به بهانه عدالت آموزشی دارد کاری می‌کند که قطعا بی‌عدالتی آموزشی ایجاد خواهد کرد. یعنی قطعا تضعیف کنکور و افزایش سهم آموزش پرورش در کنکور یا از آن سمت افزایش سهم خود دانشگاه‌ها در کنکور قطعا بی‌عدالتی می‌آورد. قطعا رانت می‌آورد، قطعا فساد می‌آورد و قطعا ضرر طیف وسیعی از داوطلبان در اشکال مختلف خواهد بود. یک نکته مهم این است آموزش و پرورش هنوز نمی‌تواند هرسال امتحان‌های کشوری را بدون لو رفتن سوال و فروش سوالات در سطح گسترده برگزار بکند. همیشه هم انکار می‌کنند ولی داریم می‌بینیم سوال‌ها روز قبل روی کانال‌هاست.

3. ایجاد نفرت طبقاتی، ایجاد نفرت بین تهرانی و شهرستانی، ایجاد نفرت از هر کسی که در فلان مدرسه خاص درس می‌خوانده، که به مدارس غیرانتفاعی هم  متوقف نیست. دارند یک موجی ایجاد می‌کنند که کسی دانش‌آموزان مدرسه سمپاد هم انگار باید متهم باشند به اینکه مثلا تافته جدا بافته بوده و باید فحش بخورد.

4.  تحلیل درست و صورت‌بندی درست گم می‌شود و به سلب مسئولیت از آموزش و پرورش کمک می‌کند. دقیقا بحث مافیای کنکور که عرض کردم از جانب دو عده گفته می‌شود. یک عده مسئولان دولتی و یک عده کسانی که خودشان را منتقد و تحلیل‌گر می‌دانند. از جانب مسئولان دولتی کارکرد مهم این مافیا سلب مسئولیت است. یک غول عجیب و غریب بی‌شاخ و دمی که معلوم نیست کجاست بساز، اسمش را هم بگذار مافیا، هرجا عرضه حل مسئله نداشتی، هرجا نخواستی، هرجا نتوانستی بینداز گردن مافیا.

دقیقا وزیر اسبق همین کار را کرد، آخر مسئولیت گفت من زورم به مافیای کنکور نرسید. همان وزیری که می‌خواست سمپاد را منحل کند که پول‌های بیشتری در جیب مدارس غیردولتی برود. حالا نمی‌گفتند می‌خواهیم سمپاد رو منحل کنیم. می‌گفتند می‌خواهیم آزمون آن را برداریم. اگر آزمون سمپاد را بردارید دیگر چه چیزی می‌ماند؟ آیا می‌توانیم بگویم غیردولتی‌ها هم آزمون‌شان را بردارند؟ خیر. یعنی اینجا دقیقا همان فاصله ایجاد می‌شود و بزرگترین خدمات به بخش خصوصی بدون شفافیت توسط کسانی در بخش دولتی دم از مافیای کنکور می‌زنند، داده می‌شود.

این تحلیل‌گرانی که دغدغه دارند و و از مافیا صحبت می‌کنند واقعا در بعضی‌ موارد فقط مسئله‌ دیده‌شدن دارند. بعضی‌ها هم که دغدغه دارند اصلا میدان را نمی‌شناسند. و با این تحلیل‌ها گره‌ها را کورتر می‌کنند و ایجاد مشکلاتی می‌کنند که حالا باید در دو جبهه جنگید. هم با مشکلات قبلی هم با تصورات غلطی که برای مردم ایجاد می‌شود. من از این دوستان خواهش می‌کنم که بیشتر دقت بکنند و هر چیزی را به راحتی نگویند. هر چیزی که در ذهنشان هست، هر انگاره ایدئولوژیکی که در ذهنشان هست، یا هر انگاره تئوریکی یا شبه تئوریکی که در ذهنشان هست را در این فضا تسری ندهند. این‌طور راه ناهموارتر و مشکلات بیشتر می‌شود.

ارسال نظر:
  • ناشناس

    چه مغلطه آب خصوصی سازی باعث ناکارامدی هم می شود چون یک عده از این ناکارامدی سود می کنند خصوصی سازی آموزش و پرورش در هر شکلی را متوقف کنید و حتی برعکس کنید تا کیفیت آموزش و پرورش هم بالا برود