یادداشت/ محمدحسین احمدپور

پرداخت‌های کلان برای افزایش بهره‌وری مدیران دولتی؟!

کدخبر: 2056456

باید گفت تفکر حاکم بر دولت در خصوص پرداخت حقوق مدیران دولتی، دقیقا بر عکس آن چیزی است که عموم مردم به آن باور دارند. بر اساس نظر دولتی ها و طبق یک حساب دو دوتا چهارتا، پرداخت کلان، موجب افزایش بازدهی عملکرد مدیران می گردد.

به گزارش گروه سیاسی « نسیم آنلاین » یک فعال دانشجویی نوشت::

شاید خیلی از مردم با اندیشه و رفتار ناصواب یک مسئول کنار بیایند اما هیچگاه با گفتار و رفتار متناقض او کنار نخواهند آمد. چرا که در این وضعیت علاوه بر پنهان ماندن حقیقت، هیچ هواداری هم تکلیف خود را نمی داند. و همچنین می توان گفت وقتی دم خروس کار یک مسئول بیرون می زند دیگر نمی توان به این راحتی ها به او در سایر کارهایش هم اعتماد کرد.

در همین رابطه علی رغم عذر خواهی سخنگوی دولت بابت دریافتهای نجومی تعداد قابل توجهی از مدیران دولتی، اندکی قبل شاهد بودیم ایشان در جلسه ی معارفه رئیس جدید صندوق توسعه ملی با تعریف و تمجید از یکی از نجومی بگیران شاخص، که از قضا حقوق قابل توجهی هم برداشت می کرده، با ذکر عرض ارادت و تعابیری چون امانتدار بزرگ ایشان را مورد تفقد قرار داد.

و اینها در حالی صورت گرفت که همه خواستار عزل و برخورد قانونی با چنین مدیرانی هستند. در واقع اظهار چنین اوصافی در مورد کسی که به بیت المال دستبرد زده چه معنایی می تواند داشته باشد؟ برای تقریب به ذهن اگر یک شخص معمولی به جای چند صد میلیونی که صفدر حسینی از بیت المال به ناحق اخذ کرده تنها دویست هزار تومان(و حتی کمتر) دزدی کند باید مدتی بودن پشت میله های زندان را تجربه کند

از سوی دیگر مردم با دیدن این تناقضات آشکار عنوان می کنند که اگر صفدر حسینی بنا به تعریف دولتی ها خادم و امانتدار بزرگ تلقی می شود چرا به ایشان مدال افتخار ندادید؟ و چرا بر عکس، استعفای اجباری را برای او تجویز کردید؟

و نیز چرا در جلسه معرفی جایگزین ایشان، چنین تعریف هایی از ایشان می کنید؟ آیا واقعا قصد دارید صفدر حسینی را که مدتی است مضحکه عام و خاص است دوباره در موضع تمسخر قرار دهید که به این صورت مواخذه شود؟ و یا اینکه حقیقتا او را امانتدار تلقی می کنید؟!!!

در این نوشتار قصد داریم که ابهام موجود در این تناقضات را رفع کرده و حقیقت موضوع را آشکار نماییم.

باید گفت تفکر حاکم بر دولت در خصوص پرداخت حقوق مدیران دولتی، دقیقا بر عکس آن چیزی است که عموم مردم به آن باور دارند. بر اساس نظر دولتی ها و طبق یک حساب دو دوتا چهارتا، پرداخت کلان، موجب افزایش بازدهی عملکرد مدیران می گردد.

ایشان علاوه بر این، برای حصول یک تحول واقعی، ملاکی کیفی هم عنوان می کنند که مطابق با خلاقیت و تحول و در یک کلمه کیفیت کار مدیران، دریافتی آنها افزایش پیدا کند از سوی دیگر در نظر گرفتن سقف برای حقوق مدیران آن قدر ها توجیهی ندارد و ملاک سقف مدیران از دیدگاه ایشان، میزان بهره وری کار آنهاست و از این منظر چنانچه عملکرد یک مدیر، منشا تحولات چشمگیر شود حقوق او می تواند حتی خیلی بالاتر از آن چیزی باشد که اکنون حقوق نجومی محسوب می شود. در واقع ایشان مشوقهای لازم برای تحرک یک مدیر دولتی را در انگیزه های مادی، اعم از مسائل مالی و غیر مالی خلاصه می کنند و عنوان می دارند که عدم پرداخت مناسب کوچ مدیران دولتی به بخش خصوصی را در پی دارد به نحوی که دولت از مدیران توانمند تهی می گردد.

در رابطه با مطالب مذکور ، تئوریسین اصلاح طلب که علاقه زیادی به رک گویی دارد در فضای متفاوت این روزها، بر خلاف مشی سایر دوستان ، حرف دل بخش عمده ی اصلاح طلبان و اعتدالییون را بیان می کند. صادی زیبا کلام در نامه ی خود به امام جمعه تهران، حجه الاسلام کاظم صدیقی می نویسد:" مثال زدید که وقتی یک چاه کن در قعر چاه و درحالی که با خطر مرگ روبه روست چاه کنی می‌کند، یک میلیون تومان درآمد دارد، آن حقوق‌ها را چگونه می‌توان توجیه نمود؟... عقل بنده هیچ اشکالی نمی‌بیند که یک مدیر قابل و توانمند که صدها میلیون تومان سود به زیرمجموعه اش رسانیده و می‌رساند، درصدی ازآن را به صورت حقوق یا پاداش دریافت کند. بنده هیچ اشکالی نمی‌بینم یک جراح برجسته مغز واعصاب، یک مهندس مبتکر و طراح بیش ازیکصد میلیون تومان در ماه و ده‌ها برابر یک فرد معمولی درآمد داشته باشند...جنابعالی می‌فرمایید پای آن چاه کن درمیان است که یک صدم آن جراح یا مدیر درآمد ندارد. پاسخ بنده آن است که عدالت یعنی اینکه یک حداقل امکانات باید برای همگان فراهم باشد.«عقل »من می‌گوید راه درست«تامین حداقل معیشت برای همه» آن است که جلوی تحصیل درآمدهای اعضای موفق و کارآفرین جامعه را با شعارهای پوپولیستی نگیریم و درعوض از آنها مالیات بستانیم و کمک به بهبود سطح زندگی «چاه کن»ها بنماییم (مسیری که جوامع توسعه یافته پیموده‌اند). دیدگاه جنابعالی اما می‌گوید برای تحقق عدالت و مساوات باید برای دریافت حقوق‌ها سقف بگذاریم و به هیچ کس اجازه ندهیم از آن فراتر رود. البنه بنده معتقدم می توان جلو درآمد انسان‌های توانمند را گرفت اما این روش دربلندمدت راه به‌جایی نخواهد برد. چون دیر یا زود انسان ها راهی برای دریافت حقوق و درآمد بالا پیدا خواهند کرد"( اینجا را بخوانید )

این عده برای کار مدیران قیمتی تعیین نمی کنند چرا که در نظر ایشان، ارزش کار مهم مدیران خیلی بیشتر از حقوقی است که به ایشان پرداخت می شود. در واقع منشا تحول و موتور متحرک هر مجموعه در نظر ایشان در مرتبه اول مدیران می باشند. از این رو برای ایشان کمبود منابع مالی دولت، وجود مشکلات مالی بیشمار در کشور، در نظر گرفتن معیشت متوسط مردم، فاصله طبقاتی آزار دهنده موجود و درآمد پایین عده ی زیادی از مردم، و حتی در مواردی نظام های پرداخت حقوق کشورهای به اصطلاح توسعه یافته، نمی تواند علت موجهی جهت پایین در نظر گرفتن حقوق مدیران تلقی شود. در همین راستا برداشت بی حساب و کتاب از بیت المال توسط مدیران دولتی فعلی، در نظر ایشان اصلا دست درازی به بیت المال تلقی نمی شود بلکه این تخلف صرفا عبور کردن از یک مقررات غیر معقول جهت دستیابی به حق واقعی خود معنا می گردد.

اما در نقد دیدگاه افرادی که به علت اهمیت کار مدیران حقوق بسیار متفاوت با سایر کارکنان را برای ایشان تجویز می کنند عنوان شده که "وقتی شکاف در پرداخت‌ها بیش از اندازه شود خود موجب کاهش نظام انگیزشی می‌شود. انگیزه بدنه پرسنل با دریافت‌های بسیار کمتر کاهش پیدا می‌کند و این منافع سازمانی متصور بر تلاش بیشتر مدیران ارشد را می‌تواند خنثی کند... باید پذیرفت نه مسئولیت مدیران آن‌چنان زیاد است که مستحق دریافت چنین درآمدهایی باشند و نه مسئولیت دیگران چنان کم است که شایسته دریافت دستمزدهایی در سطح حداقل معیشت نباشند اگر کارگران معدنکار بر سر کار نروند، اگر نظافتچی‌های بیمارستان‌ها بر سر کار نروند، اگر معلمان و دبیران به مدارس نروند، اگر راننده‌های تاکسی دست از مسافرکشی بردارند و... چرخ تولید کالا و خدمت از کار می‌افتد. پس این افشار حکم چرخ پنجم و زاپاس ماشین را ندارند، بلکه برعکس یکی از چهار چرخ اصلی آن هستند." ( اینجا را بخوانید )

باید گفت طبق نگاه دولتی ها، بسنده کردن به انگیزه های الهی خدمت به مردم و افتخار خدمت گزاری در یک کشور اسلامی و در عین حال توقع کارایی مناسب مدیران قابل توجیه منطقی و علمی نیست. این تلقی نمی تواند فهم کند که چگونه یک مدیر می تواند با اکتفا به حقوق معمول و قانونی مدیران، عملکرد مناسب و مطلوب داشته باشد در واقع او چگونه می تواند بدون گرفتن پاداش های دنیوی قابل توجه و به صرف حقوق معمول و دلخوشی به وعده های اخروی، مجدانه و خلاقانه مجموعه ی تحت امر خود را متحول کند؟

اینکه زندگی متعارف و هم سطح یک مدیر با عموم مردم چقدر می تواند موجبات وحدت مردم و مسئولین شود و حس رضایتمندی توده مردم را در پی داشته باشد و نیز اینکه شباهت زندگی مردم مسئولین با مردم چقدر می تواند موجب فهم مسئولین از مشکلات مردم و نیز ایجاد انگیزه برای حل این مشکلات شود دغدغه این تفکر نیست و لذا از این رهگذر تجویزی هم نمی توان متصور شد.

لازم به ذکر است جلوگیری از فساد مسئولین دلیل دیگری است که برای توجیه پرداخت حقوقهای نجومی ذکر می شود. در نظر دولت و دوستان، یک مدیر با توجه به امکانات و اختیارات کثیری که در اختیار دارد می تواند برای تامین منافع خود، سوء استفاده های زیادی از قدرت بکند و از این منظر، پرداخت حقوقهای کلان، موجب می گردد که مدیران مسئله دار از چنین اقداماتی، احساس استغنا کنند.

علاوه بر اینکه پرداخت حقوقهای نجومی با ایدئولوژی اسلامی و نیز شرایط اقتصادی عموم مردم همخوانی نداشته و عوارض سوء مختلفی بر آن بار می شود در نقد این تدبیر این اشکال وارد به نظر می رسد چنانچه افرادی سرکار باشند که از تعهد لازم برخوردار نباشند چه میزانی از حقوق می تواند آنها را از مفاسد اقتصادی به دور بدارد و آیا حد یقفی برای آن می توان در نظر گرفت؟ در واقع این نوع افراد جنس هم طیفان خود را می دانند که به این نسخه ها می رسند و در فرض بدتر ایشان همه ی انسان ها را گونه می پندارند در حالی که طبق تفکر اسلامی ، حکومت بر مردم حق و تکلیف صالحان می باشد کسانی که در هر دوره بهترین های آن عصر بوده و خودسازی این عده عملکرد متعهدانه ایشان را در پی داشته است. این افراد با پشت پا زدن به دنیا بزرگترین ایثارگری ها را برای بشریت انجام داده اند سلوک و زندگی شهید بهشتی، شهید چمران و بسیاری از شهدا و نیز نیروهای انقلابی که بدون حاشیه به کار خود مشغول هستند در عصر ما و در انقلاب اسلامی نمونه خوبی برای فهم این افراد بزرگ و بزرگوار می باشد.

با توجه به این نوع تفکر دولتی ها، اینکه بعضی رسانه ها و فعالین اصلاح طلب و اعتدالی، نجومی بگیران را سرمایه های کشور خطاب کنند ( اینجا را بخوانید ) یا اینکه از استعفای آنها به عنوان فداکاری یاد کنند ( اینجا را بخوانید ) و نیز خواستار اخراج منتشر کنندگان فیشهای حقوقی از دولت شوند ( اینجا را بخوانید ) و از آن بالاتر پیگیری قضایی منتشر کنندگان را طلب کنند ( اینجا را بخوانید ) و همچنین، حساسیت رسانه ها و مردم نسبت به حقوقهای نجومی را عوام زدگی بدانند ( اینجا را بخوانید ) عجیب به نظر نمی رسد.

در پایان در خصوص حل تناقضات آقای سخنگو باید گفت که با توجه به افشای فیشهای حقوقی و ایجاد موج عظیمی از نارضایتی برای مردمی که علی رغم تحمل مشکلات اقتصادی دلخوش به ساده زیستی مسئولین و عدالت اسلامی بودند عذرخواهی نوبخت و استعفای اجباری صفدر حسینی تنها و تنها به خاطر فشار افکار عمومی صورت گرفت اما در واقع امر، حرف دل بخش عمده ای از دولتی ها این است که امثال صفدر حسینی واقعا از بزرگان و امانتداران نظام هستند و حقوق برداشتی توسط ایشان ، حق مشروع بوده است. با این تفکر برخورد با حقوق های نجومی تا آنجا دنبال می شود که پایگاه رای دولت صدمه دیده است.البته نوع اقداماتی که دولت در این زمینه برای جلب رضایت عمومی صورت داده نشان می دهد که مشاوران عملیات روانی در دولت ارزیابی دقیقی را به مسئولین ارشد ارائه نکرده اند و از این رو، سال بعد، قضاوت عینی و موثر مردم در مورد قضیه حقوق های نجومی و نوع برخورد دولت با آن نشان خواهد داد، دیدگاه دولتی که ادعای مردم سالاری دارد چقدر به مردم شبیه است.

*محمدحسین احمد پور

* انتشار این یادداشت در «نسیم‌آنلاین» به معنی تائید محتوای آن نیست

ارسال نظر: