اخبار آرشیوی

کدخبر: 229942

سایت برهان سومین بخش از سخنان سیدمحمود نبویان، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی امام‌خمینی (ره) در انتقاد بر جریان انحرافی را با عنوان "واکاوی ریشه‏های ایدئولوژیک یک گفتمان نوظهور" منتشر کرد

عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در بخشی از این یادداشت خاطرنشان کرد: به باور این جریان، بوعلی سینا در عصر خود قامت برجسته داشته اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد نیز باشد و اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند صد هزار ابوعلی سینا به وجود آید افتخار آمیز نیست، همان‌طور که حضرت نوح(ع) با 950 سال عمر نتوانست جامعه را مدیریت کند...!
واکاوی ریشه‏های ایدئولوژیک یک گفتمان نوظهور! به باور این جریان، بوعلی سینا در عصر خود قامت برجسته داشته اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد نیز باشد و اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند صد هزار ابوعلی سینا به وجود آید افتخار آمیز نیست، همان‌طور که حضرت نوح(ع) با 950 سال عمر نتوانست جامعه را مدیریت کند...! گروه سیاسی برهان؛ در دو بخش ‌قبلی این مطلب دکتر سید محمود نبویان ضمن نگاه اجمالی به اصول و مبانی جریان فرماسونری، به نسبت سنجی افکار جریان انحرافی با این اصول و مبانی پرداختند. در ادامه‌ی مباحث گوشه‌های دیگری از ویژگی‌ها و رویکردهای جریان انحرافی را نقد می‌نمایند. انشقاق در اصول‌گرایان آقای مشّایی با نفوذ و غلبه، قدرت، پول و مقام توانسته جامعه‌ی وعاظ تهران را دو شقه کند. یک طرف امثال آقای «شجونی» به عنوان منتقد مشّایی و طرف دیگر یک عده از طلبه‌های ساده و گاه عمامه به سرهای بی‌سواد محض و طرف‌دار مشایی که خود را جامعه‌ی وعاظ ولایی می‌نامند؛ البته ولایی از دید مشّایی. رهبر این جمع آقای «امیری فر» است که آقای مشایی او را به نهاد ریاست جمهوری برده و پست امام جماعت نهاد را به ایشان داده است. مرور دیدگاه‌های این فرد خارج از لطف نیست؛ امیری فر می‌گوید: «این انتقادهایی که به آقای مشایی می‌کنید، معنا ندارد؛ کسی که بگوید من احمدی نژاد را قبول دارم و مشایی را قبول ندارم دروغ می‌گوید.» از ایشان می‌پرسند نظرتان در مورد حرف‌های آقای مصباح در مورد جریان مشایی که آن‌ها را ماسون نامیده، چیست؟ می‌گوید: «درست است که مقام معظم رهبری گفته که ایشان جای مطهری و علامه طباطبایی را پرکرده است ولی لازم نیست ما همه به حرف‌های ایشان گوش کنیم. فقط به حرف‌های اعتقادی ایشان گوش می‌کنیم.» آیا حرف‌های آیت الله مصباح در مورد فراماسونری، جدا از مسایل اعتقادی است!؟ امیری فر همان کسی است که می‌گوید ما برنامه‌ریزی کرده‌ایم در انتخابات مجلس، اصول‌گرایان را شکست دهیم. در مجلس ترحیم پدر زن این شخص، «بهزاد نبوی» و «فیض الله عرب سرخی» از سران فتنه شرکت می‌کنند. دست این‌ها در یک کاسه است؛ چون قرار است ولی فقیه نفی شود، منتها هرکدام از یک مسیری حرکت می‌کنند، در نتیجه همه با هم هستند. نفی مدیریت انبیا مشایی می‌گوید: «اگر امروز به افرادی مانند رازی و ابوعلی سینا افتخار می‌کنیم به طوری که قد آن‌ها از اعماق تاریخ بیرون است، برای بلندی قد آن‌ها نیست بلکه کوتاهی قد نسل‌های بعدی آشکار شده است. شاید بوعلی سینا در عصر خود قامت برجسته داشته اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد آدمیان نیز باشد و این نشانه‌ی فقر انسان‌ها در دهه‌های بعدی است چرا که نشان می‌دهد فرصت شکوفایی در دوره‌های متعدد پدید نیامده است. اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند صد هزار ابوعلی سینا به وجود آید افتخار آمیز نیست حضرت نوح(علیه‌السلام) با 950 سال عمر نتوانست جامعه را مدیریت کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است.» در مورد مدیریت حضرت عیسی(علیه‌السلام) نیز چنین حرف‌هایی می‌زنند. مرشد اعظم این گروه نیز می‌گوید: «انبیا موفق نبوده‌اند!» ولایت پذیری مشایی در جلسه‏ای می‌گوید: «به من انتقاد می‌کنند که ولایت را قبول ندارم، چه کسی گفته من تابع ولایت نیستم؟ سپس مثالی می‌زند که مخاطب به ظاهر چاره‌ای جز پذیرش ندارد.» وی می‌گوید: «شما منبر می‌روید، تبلیغ می‌کنید. شروع می‌کنید خطبه خواندن، هنوز چند لحظه‌ای نگذشته یکی می‌گوید که حاج آقا بیا پایین؛ شما خوشحال می‌شوید یا ناراحت؟ به شما بر نمی‌خورد؟ بابا من هنوز در جایگاه معاون اولی ننشسته، رهبری گفت، بیا پایین. من هم پایین آمدم. شماها جایی از من اصلاً اعتراضی، گلایه‌ای شنیدید که در یک سخنرانی عمومی یا در یک مجلس خلوت، خصوصی یک گلایه از رهبری بکنم؟ حالا من طرف‌دار ولایت هستم یا کیهان؟» اما خدای متعال کاری کرد که کذبش و دورغش واضح شد. باید از ایشان پرسید که آقای مشایی شما طرف‌دار ولایت هستید که حکم ولایت، 10 روز روی زمین ماند؟ طرف‌دار ولایت هستید که در دهان امیری فر می‌اندازید که این حکم «ارشادی» بود نه «مولوی»؟ خدا را شکر می‌کنیم که بهترین فرصت برای انقلاب به وجود آمد که این‌ها شناخته شوند. چون داشتند نفوذ خود را توسعه می‌دادند. نفوذ آقای مشایی در دولت متأسفانه نفوذ آقای مشایی در بدنه‌ی دولت طوری است که همه را قلع و قمع کرده است، هر کس را بخواهند حذف کنند، اشاره‌ی آقای مشایی کافی است.بنده روز شانزدهم آذر در دانشگاه تبریز ده، بیست دقیقه از دولت طرف‌داری کردم و گفتم: «من افتخار می‌کنم به این دولت رأی داده‌ام نه این‌که این دولت جای نقد نداشته باشد البته نقد بزرگش چیست؟» (خطاب به جمع) همه گفتند آقای مشایی! بنده هم تأیید کردم، فقط دو دقیقه درباره‌ی نقد مشایی حرف زدم. یکی از معاونان رییس جمهور، (سخنران بعدی جلسه) اعتراض کرد: «چرا در مجلسی که من هستم علیه آقای مشایی صحبت می‌کنید، من در جلسه‌ای باشم که به مشایی نقد شده باشد و من دفاع نکرده باشم؟» جای سؤال است که اگر من علیه پیغمبر خدا حرف می‌زدم ایشان این طوری حساس می‌شد؟ آقای مشایی شما طرف‌دار ولایت هستید که حکم ولایت، 10 روز روی زمین ماند؟ طرف‌دار ولایت هستید که در دهان امیری فر می‌اندازید که این حکم «ارشادی» بود نه «مولوی»؟ ماجرای عزل آقای «محسنی اژه‌ای»، وزیر سابق اطلاعات نیز نشان می‌دهد برخورد آقای مشایی و دولت با ایشان خیلی زشت بوده و جای دفاع ندارد. ایشان در جلسه‌ای بودند و قرار بود بعد از آن، به جلسه‌ی کابینه بروند، معاونش خبر می‌دهد که حاج آقا شما را عزل کردند. به جای این‌که به ایشان خبر دهند که شما عزلی یا استعفا بده، این کار را می‌کنند. آقای اژه‌ای می‌گوید: «پیش خودم گفتم من با احترام برخورد کنم و مثل آن‌ها برخورد نکنم؛ حالا که به من ابلاغ نشده بروم در جلسه‌ی کابینه شرکت کنم.» وقتی سوار ماشین می‌شود که به سمت کابینه برود، راننده می‌گوید: «به من گفته‌اند آقای اژه‌ای را به کابینه راه ندهید. ببرید به دفتر ریاست جمهوری» آقای اژه‌ای در دفتر ریاست جمهوری از آقای شیخ السلام، مسؤول دفتر می‌خواهد که اجازه دهد حداقل برود جلسه‌ی کابینه و با وزرا خداحافظی کند، مسؤول دفتر به ایشان می‌گوید: «آن‌جا راهت نمی‌دهند!...» البته خود آقای اژه‌ای تذکر می‌دهد که با حذف من و آقای «صفار هرندی» جمع کابینه از حد نصاب می‌افتد و باید دوباره از مجلس رأی تأیید بگیرد. تازه متوجه می‌شوند و حکم را به صفار اطلاع نمی‌دهند تا کابینه از نصاب نیفتد. یعنی این‌ها در عزل آن قدر عجله می‌کردند که اصلاً محاسبه‌ی حدنصاب کابینه را نکرده بودند.در آن مقطع، آقای صفار هم می‌گفت که من برای حفظ آبروی دولت و برای این‌که کابینه از حدنصاب نیافتد در کابینه شرکت می‌کنم. این‌ها همه زیر سر جریان مشایی است که یک دیکتاتوری تمام عیار را پیاده می‌کند. این‌جاست که جمله‌ی امام معنا می‌یابد که فرمودند: «ولایت فقیه آمده است تا جلوی دیکتاتوری را بگیرد.» امام زمان و انتظار فردی است به نام علی یعقوبی که حرف‌های قابل تأملی در مورد امام زمان افاضه می‌کند، منسوب به آقای یعقوبی است که می‌گوید: «در یکی از مکاشفه‌ها در یکی از برزخ‌ها حضرت موسی را دیدم، گفتم برو بابا، برو قومت را جمع کن، نمی‌توانی این اسراییل را مدیریت کنی. بعد دیدم کاری از دستش بر نمی‌آید من خودم زدم زیر گوشش شارون که مرد. من این کار را انجام دادم. نمی‌توانید مدیریت کنید.» یعقوبی در جای دیگر می‌گوید: «شب‌های جمعه هم که در کربلا خدمت امام حسین هستیم همه‌ی انبیا می‌آیند حضرت موسی خجالت دارد که نتوانسته موفق باشد ایشان می‌آید ولی از خجالتش به یکی از کوچه‌های بقل حرم امام حسین می‌رود وقتی غذا تقسیم می‌کند به من می‌گوید یک کاسه ببر برای ایشان، ایشان هم آن‌جا استفاده کنند»! وی در جزوه‌ی پنجم نوشته است: «دو دوره برای امام زمان داریم: دوره‌ی انتظار و دوره‌ی تحسس» تحسس چیست؟ همان اول این جزوه می‌گوید آیا ما سوره‌ای به نام حضرت مهدی سلام الله علیه داریم؟ بعد جواب می‌دهد بله! سوره‌ی یوسف. ماجرای حضرت یوسف را توضیح می‌دهد که ابتدا سر به نیست می‌شود و در چاه می‌افتد، بعد خدا کاری می‌کند که خزانه دار و پادشاه مصر شود. بعد به این جا می‌رسد که قرآن از زبان حضرت یعقوب نقل می‌کند و خطاب به برادران یوسف می‌گوید: «اذهبوا فتحسسوا من یوسف و اخیه» بروید و حس کنید. وی نتیجه می‌گیرد که آری دوره‌ی انتظار آن سی ساله بود اما بعد دوره‌ی حس کردن و تماس با یوسف (تماس با امام زمان) رسید. یعقوبی می‌گوید: «از دوران رسول خدا تا زمان حضرت امام حسن عسگری(علیه‌السلام) و بعد عصر غیبت صغرا تا دوره‌ای، دوره‌ی انتظار است اما الان دوره‌ی انتظار گذشته الان دوره‌ی تحسس و حس کردن است.» اما دوره‌ی انتظار چه ویژگی دارد؟ از نظر آن‌ها ویژگی دوران انتظار این است: «پیغمبری آمد، دولتی آورده است بعد مردم «من کنت مولاه وهذا علی مولاه» را قبول نکردند. در دوره‌ی امام حسن، بدون امام حاکم بودن را یاد می‌دهند تا دوره‌ی انتظار را به مردم یاد بدهند. دوره‌ی امام سجاد، امام باقر و امام صادق که می‌شود آن‌ها چیزهایی را به مردم یاد می‌دهند؛ همان چیزهایی که امروز اسمش را فقه می‌گذاریم. منتهی فقه نور نیست! فقه علم نیست! فقه یک نوع سواد یا معلومات است! بعد چون دوره دوره‌ی انتظار است خدمت امام صادق که می‌آمدند، می‌فرمود مگر شرط را فقیه نگذاشته‌ام دنبال همان فقیهی که من نصب کرده‌ام بروید. این‌جاست که باید به دنبال فقها رفت اما الان دوره، دوره‌ی فقه و انتظار نیست؛ دوره‌ی مراجعه به فقها و ولی فقیه نیست.»
ارسال نظر: