چرا از تجمعات مذهبی می‌ترسند؟

جشن غدیر و افشای هویت پیاده‌نظام تهاجم فرهنگی

کدخبر: 2377310

دعوا بر سر خیابان است. هرکس که خیابان را فتح کند با تسلط هژمونیک بر حوزۀ عمومی، واقعیات فرهنگی را نیز به شیوۀ مطلوب خودش خواهد ساخت.

نسیم‌آنلاین؛ روح‌الله اکبری: جمعه 16 تیرماه برای برخی رسانه‌های داخلی یک روز کاملاً عادی بود، انگار نه انگار که مردم با شرکت در گردهمایی‌های گسترده در برخی شهرهای ایران برای چند ساعت شکل‌وشمایل شهر را تغییر دادند. جای خالی خبر این رویداد در صفحۀ اول شمارۀ شنبۀ برخی از روزنامه‌ها نیز به چشم می‌خورد؛ «هم‌میهن»، «مردم‌سالاری»، «سازندگی» و «آرمان ملی» از جمله روزنامه‌هایی بودند که روز شنبه در صفحۀ اولشان هیچ اشاره‌ای به گردهمایی مردم ایران در روز غدیر نکردند. روی دیگر بایکوت خبری این گردهمایی اما حمله به آن بود که از چند روز مانده به عید غدیر آغاز شد و روز جمعه به اوج خود رسید. این حملات به بهانه‌های مختلف و توسط افراد مختلف انجام شد؛ از برخی پژوهشگران اجتماعی گرفته که به بهانۀ «حکومتی‌بودن» و «یک‌دست‌سازی توده‌ای» به گردهمایی‌های غدیر حمله کردند تا رسانه‌ها و افراد هتاک که یا شرکت‌کنندگان را متهم به اتهام قدیمی «ساندیس‌خوری» کردند یا با انتشار تصاویر توهین‌آمیز از شرکت‌کنندگان تلاش کردند تا حضور آن‌ها را به سخره بگیرند. اما به راستی شرکت‌کنندگان در این آیین به‌خاطر چه گناهی شایستۀ طرد، نفی و توهین هستند؟

خیابان، مهم‌ترین فضا برای حضور فیزیکی و عینی افراد در حوزۀ عمومی است. غلبۀ فرم خاصی از زیست فرهنگی در خیابان، می‌تواند گفتاری خاص را در حوزۀ عمومی مسلط کند. بدین معنا، حضور خیابانی سازندۀ واقعیت است. به همین دلیل است که شکل حاد یک تقابل میان دو گروه، نزاع خیابانی میان آن‌هاست. البته در اینجا خیابان استعاره‌ای از فضاهای عمومی در معنای کلی است. هر شیوه‌ای از حیات تلاش می‌کند تا گفتار فرهنگی خود را هژمونیک کند و فضای حیاتی‌اش را گسترش دهد و بر حوزۀ عمومی مسلط شود. با این وجود، حفظ نظم و انسجام اجتماعی مستلزم این است که این رقابت بر سر فضای حیاتی در حوزۀ عمومی براساس اصول و قواعدی مشترک و مورد احترام طرفین نزاع صورت گیرد و البته نیرویی کنترل‌کننده نیز از این قواعد و اصول مشترک فرهنگی پاسداری کند.

در ایران، سال‌هاست مهم‌ترین شکل از حضور عمومی و مشترک مردم، حضور در گردهمایی‌های مذهبی مثل دسته‎‌جات عزاداری، نمایش‌های تعزیه‌خوانی و زیارت است. هیچ آیین دیگری به شکلی گسترده و قوی جمعیتی از مردم را مستمراً به فضای عمومی نکشانده است. طبیعتاً این فرم از زیست فرهنگی نسبتی واقعی با گفتار فرهنگی غالب در میان مردم نیز برقرار می‌کند. مسئله از آنجا شروع می‌شود که فرم دیگری از زیست فرهنگی با ارزش‌های متفاوت و بعضاً متعارض با فرم غالب پدید آمد که فضای اصلی حیاتش در «شهر» بود. شکل‌گیری و رشد شهرها با شکل‌گیری و تقویت فرم زیستی نوپدید که می‌توان مسامحتاً آن را «فرهنگ طبقۀ متوسط» نامید نسبتی مستقیم دارد.

توسعۀ شهری معمولاً متناسب با نیازهای طبقۀ متوسط تنظیم می‌شود. کافه‌ها، پارک‌ها، سینماها، مال‌ها و پاساژها در کنار نگاه رایج به امر شهرداری به‌عنوان امری کارشناسی، فنی و غیرسیاسی[1] که در قالب نهادهای شورایاری محلات، شوراهای شهر و شهرداری سامان می‌یابد، همگی تقویت‌کنندۀ حضور فرم زیستی طبقۀ متوسط با نیازها، ارزش‌ها، هنجارها و زیبایی‌شناسی و معرفت‌شناسی خاص خود در شهر است. بنابراین ساختار شهری و رویکرد توسعۀ شهری در کنار تهاجم فرهنگی از جانب دولت‌های قدرتمند جهانی، شکلی از زیست فرهنگی را در کلان‌شهرهای ایران تقویت کرده است که با آن شکل از زیست فرهنگی مبتنی بر ارزش‌های ریشه‌دار در فرهنگ ایرانی، متفاوت و گاهی متعارض است.

در مقابل غلبۀ زیست فرهنگی خاص طبقه‌متوسطی اما فرصت‌هایی برای مقاومت و دفاع از زیست فرهنگی سنتی طردشده از فضای شهری پدید می‌آید که صاحبان خودخواندۀ فضای شهری را شوکه می‌کند. حضور هرسالۀ انبوهی از جمعیت مردم در دسته‌های عزاداری تاسوعا و عاشورا، نماز عید فطر و راهپیمایی‌های 22 بهمن و روز قدس از این جنس است. اخیراً و با شدت گرفتن تهاجم علیه زیست فرهنگی اسلامی و ایرانی، آیین‌های دیگری مثل راهپیمایی جاماندگان اربعین و جشن‌های غدیر نیز با ابتکار دستگاه حاکمیتی و حمایت این دستگاه به آیین‌های خیابانی پیشین اضافه شده‌اند.

نکتۀ قابل توجه اما استقبال مردمی از آیین‌های جدید است؛ علی‌رغم آنکه این آیین‌ها از ایده تا اجرا یا تماماً برعهدۀ دولت هستند یا با حمایت دولت! این استقبال و حضور، کنشی مقاومتی علیه برهم خوردن قواعد فرهنگی مشترک توسط جهان فرهنگی متعارضی است که به‌ پشتوانۀ مداخلۀ خارجی تقویت می‌شود و همین حضور است که هویت پیاده‌نظام تهاجم فرهنگی را افشا می‌کند؛ حالا کسانی که خود را داعیه‌دار تکثرگرایی می‌دانند، بدون تلاش برای دست‌یابی به درکی همدلانه از دلایل این حضور، تمام آن را یا به شکلی محترمانه توده‌ای و از سر ناآگاهی می‌خوانند یا به توزیع چلوکباب (همان ساندیس) و اقلام دولتی نسبت می‌دهند یا اساساً نادیده‌اش می‌گیرند و بایکوتش می‌کنند.

دعوا بر سر خیابان است. هرکس که خیابان را فتح کند با تسلط هژمونیک بر حوزۀ عمومی، واقعیات فرهنگی را نیز به شیوۀ مطلوب خودش خواهد ساخت. اهمیت برپایی آیین‌های خیابانی و دفاع از آن‌ها نیز در همینجاست و اتفاقاً همین حضور در خیابان است که انسجام‌بخش نیز خواهد بود. انسجام‌بخش از آن جهت که با دفاع از اصول و قواعد مشترک فرهنگی میان ایرانیان و مقاومت در مقابل تهاجم همه‌جانبه بر ضد این اصول، از گسترش دامنۀ تضادهای بنیادین فرهنگی جلوگیری خواهد کرد؛ البته به شرط آنکه این آیین‌ها ناظر به کلی‌ترین اشتراکات فرهنگی باشند، نه حول محور سلایق گروه یا قبیله‌ای خاص.

 

[1] غیرسیاسی در اینجا به معنای این نیست که تصاحب صندلی شورای شهر و شهرداری برای جناح‌های سیاسی بی‌اهمیت است، بلکه بدین معناست که جایگاه و کارکرد آن‌ها در وهلۀ اول نسبتی با پیشبرد سیاست‌هایی معطوف به ارزش‌ها و فضیلت‌های خاص نیست. این موضوع حتی در فرآیند پیش‌بینی‌شده برای بررسی صلاحیت نامزدهای شورای شهر و نحوۀ انتخاب و تأیید شهردار در ایران نیز خود را نشان می‌دهد.

 

ارسال نظر: