زنگ خطر تقابل مردم و حاکمیت

کدخبر: 2376386

«سیاسی شدن فرهنگ» یکی از نتایج فاصله‌ی فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی است. آمارها نشان می‌دهد این فاصله روزبه‌روز درحال افزایش است و اگر چاره‌ای برای آن اندیشیده نشود پیامدهای جبران‌ناپپذیری خواهد داشت.

نسیم آنلاین؛ محسن خسروی: از «هوایی که تنفس می‌کنیم» تا «مهمتر از اقتصاد». عباراتی اینچنینی که رهبر انقلاب در توصیف فرهنگ به کار برده‌اند نمایانگر اهمیت جایگاه فرهنگ در مبانی نظام جمهوری اسلامی است. امام خمینی نیز در این مورد مطالب بسیاری دارند از جمله اینکه «خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینه‌ها در سطح کشور آنچنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید.»در اهمیت فرهنگ هرچه بگوییم کم گفته‌ایم و کمتر کسی است که این موضوع را کتمان کند. اما جایگاه فرهنگ در مجموعه حکمرانی ایران ما کجاست؟

«هدایت فرهنگی» یکی از وظایفی است که در بیان رهبران نظام جمهوری اسلامی به عنوان وظیفه‌ی حاکمیت عنوان شده است. رهبر انقلاب در این مورد عبارت «وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم» را به کار برده‌اند و افزوده‌اند: «آیا ما به عنوان دولت اسلامی میتوانیم هدایتِ فرهنگی جامعه‌‌‌‌‌‌ی خودمان را رها کنیم؟ قطعاً نه، جزو وظائف ماست.»2 امام خمینی نیز از همان ابتدای رهبری‌شان بر اهمیت هدایت فرهنگی تاکید داشته‌اند؛ از جمله در همان سالهای نخستین رهبری‌شان در حال و هوای سال 1343 راه اصلاح کشور را «فرهنگ» آن می‌دانند و تاکید می‌کنند که اصلاح باید از فرهنگ آغاز شود. ایشان همچنین در این سخنرانی خطاب به رژیم پهلوی می‌گویند:

«خوب بدهید این فرهنگ را دست ما؛ ما خودمان اداره [می‌کنیم]. ما یک کسی را وزیر فرهنگ می کنیم و اداره می کنیم. اگر از شما بهتر اداره نکردیم، بعد از ده‌پانزده سال ما را بیرون کنید... یک دوسه ساعت از برنامه رادیو دست ما بدهید، ما برایش تعیین می کنیم برنامه را که او صحبت کند... فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده، یک مقداری، در دست ما باشد ما مردم را آشنا می‌کنیم؛ دنیا را آشنا می‌کنیم به احکام اسلام و اسلام‌مان و فرهنگ را یک فرهنگ مستقل، یک فرهنگ مسْلم [بار می‌آوریم]»3

این‌ها نشان‌دهنده مبنای فکری رهبران انقلاب در اهمیت هدایت فرهنگی است. بر این اساس حکومت اسلامی‌ متولی امر هدایت فرهنگی جامعه است. البته شیوه‌ی هدایت فرهنگی نیز در این مورد اهمیت دارد. بطور مثال رهبر انقلاب شهریور 88 در دیدار با جمعی از شاعران با تاکید بر اینکه با شیوه‌های سیاسی یعنی شیوه‌های سیاستمداران نمی‌شود در عالم فرهنگ حرکت کرد، این روش را «خلاف شأن فرهنگ» دانسته‌اند.

گره خوردگی فرهنگ و سیاست

علاوه بر بنیان‌های نظری و فکری، در عمل نیز شاهد در هم تنیدگی فرهنگ و سیاست در ایران هستیم. این گره خوردگی به معنای این است که ارتباط مردم با نهادهای سیاسی که مدیریت فرهنگی را بعهده دارند از نوع مستقیم نیست و بسیاری از مسائل فرهنگی کاملا به یک مسئله سیاسی تبدیل شده‌اند و مردم خود را با آن بیگانه احساس می‌کنند. بطور مثال در موضوع حجاب، تحقیقات مرکز پژوهش‌های مجلس در سال 1397 نشان می‌دهد که 70 درصد زنان در محیط‌های عمومی «حجاب شرعی» ندارند و ۱۰ تا 15 درصد از این میزان هم عنوان «پوشش هنجارشکن» برای آنها بکار برده شده است. از این تعداد نیز 85 درصد با دخالت دولت در امر حجاب مخالف بوده‌اند.4 اما در عمل دیدیم که فعالیت گشت ارشاد تا میانه سال 1401 ادامه پیدا کرد. بنابراین اگر از نقش دولت‌های خارجی در دسیسه‌چینی و معضل‌آفرینی بگذریم حجاب به موضوع اختلاف فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی تبدیل شد و نزاع‌های سیاسی و امنیتی برانگیخت. در موضوعات دیگری نیز البته شاهد این شکاف هستیم.

مسجد 

نزدیک‌ترین ارتباط مردم با حوزه مدیریت فرهنگی مساجد و نمازجمعه است. اما آمارها در این مورد چه می‌گویند؟ آیت‌الله ایازی، عضو مجمع مدرسین حوزه علمیه قم مردادماه امسال در این مورد گفته است: «آمارها نشان می‌دهد که تنها "دو دهم درصد" از جمعیت مردم یک شهر در فریضه مهم نماز جمعه حضور پیدا می‌کنند. این آمار نشانگر آن است که تلاش‌های اشتباه موجب شده تا جایگاه مهم نماز جمعه تقلیل پیدا کند.» همچنین امام جمعه موقت شیراز در سال 94 گفته بود: «براساس نظرسنجی‌های انجام‌ شده از جوانان، دو درصد آنان اعلام کردند که به مسجد می‌رویم و 25 درصد گفته‌اند که گاهی به این‌گونه اماکن مراجعه می‌کنند و در نتیجه یک‌سوم بیشتر از اماکن مذهبی استفاده نمی‌کنند که زنگ خطری برای متولیان امور فرهنگی و دینی کشور به‌ ویژه استان فارس است.»

همچنین براساس نتایج یک پژوهش، 71 درصد مردم در سال 1353 گفته‌اند به مسجد می‌روند اما این آمار در سال 1382 به کمتر از 42 درصد کاهش یافته است. حضور و شرکت جوانان در نماز جماعت نیز طی یکی دهه گذشته علاوه بر اینکه نسبت به بزرگسالان کمتر بوده تقریبا روند نزولی داشته است.5 اینها همه در حالی است که رهبر انقلاب از مسجد با عنوان «پایگاه بزرگ بسیج فرهنگی و حرکت فرهنگی» یاد کرده‌اند.6

مجلس و انزوای فرهنگی

مجلس شورای اسلامی به عنوان نهاد قانونگذاری که اعضای آن با رای مستقیم مردم انتخاب می‌شوند یکی دیگر از نهادهایی است که رابطه مستقیمی با مردم دارد. اما عملکرد کمیسیون فرهنگی مجلس نشان می‌دهد این نهاد در حضور دیگر نهادهای رنگارنگ فرهنگی به انزوا کشیده شده است. از عوامل این انزوا می‌توان به توسعه فعالیت شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره کرد که مصوبات آن نه قابل‌ اجرا که حتی لازم‌الاجراست. این در حالی است که روند تصویب طرح‌های آن پشت درهای بسته و بدون هیچ‌گونه نظارت پسینی اتفاق می‌افتد. در حالی که طرح‌های مجلس در صحن علنی بررسی می‌شوند و بعد از تصویب نیز شورای نگهبان آنها را مورد ارزیابی دوباره قرار می‌دهد. همه‌ی اینها در حالی است که در آخرین انتخابات مجلس کمتر از نیمی از مردم شرکت کرده‌اند و این موضوع به خودی خود فاصله سیاستمداران و عموم مردم را بیشتر می‌کند.

این عامل و عوامل دیگر باعث بی‌عملی مجلس در تصویب طرح‌هایی است که به دلیل خصلت مردمی بودن مجلس شورای اسلامی می‌تواند بیش از دیگر طرح‌ها راهگشا باشد. به‌طور مثال مجلس شورای اسلامی در طول حیاتش تنها توانسته یک قانون در حوزه حجاب (آن‌هم ذیل قانون مجازات اسلامی) تصویب کند. در حالی که تکلیف موضوعی به حساسیت حجاب می‌تواند با اصلاح قوانین مشخص شود. در چنین شرایطی شکاف بین خواست مردم و فرهنگ رسمی و شیوه اعمال آن طبیعی خواهد بود.

رسانه‌ی ملی

آمار نزولی بینندگان برنامه‌های صداوسیما نیز مورد دیگری است که خبر از فاصله مردم از محتوای ارائه شده در چارچوب فرهنگ رسمی می‌دهد. محمدرضا مبلغی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس 17 اسفند در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به انتشار جدیدترین آمار از مخاطبان سریال‌های تلویزیونی و کاهش مخاطبان این سریال‌ها به کمترین میزان طی ۱۰ سال اخیر، یکی از عوامل کاهش مخاطبان تلویزیون را «کاهش تولید و حتی توقف تولید سریال‌ها و مجموعه های تلویزیونی» دانسته است. اما فارغ از علت این قضیه کاهش آمار مخاطبان خود موضوعی قابل تامل است.

همچنین تحقیقات نشان می‌دهد در حالی که در سال ۱۳۸۳، سازمان صداوسیما با بیش از ۷۰ درصد، انتخاب نخست مردم برای کسب اخبار بود، اما این اعتماد در یک بازه زمانی ۱۷ ساله و طی یک روند نزولی، به کمتر از ۴۵ درصد رسیده است. این کاهش مخاطب مورد اذعان رئیس سازمان صداوسیما نیز قرار گرفته است. پیمان جبلی رئیس رسانه‌ی ملی اردیبهشت امسال گفته بود: «باید از خودمان بپرسیم چرا احساس علاقه‌ای که مخاطب به هنرمندان و آثارشان داشت کاهش یافته است؟». بی‌شک میزان مخاطبان رسانه‌ی ملی به‌عنوان رسانه و صدای حاکمیت، از جهتی می‌تواند نشان‌دهنده میزان اقبال مردم به محتوای فرهنگی‌ای است که از سوی کلیت نظام منتشر می‌شود. جدایی هرچه بیشتر مردم از این محتوا، نشان‌دهنده شکاف میان فرهنگ رسمی و عمومی است.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

وزارت فرهنگ نیز به عنوان بازوی فرهنگی دولت در بسیاری موارد ارائه دهنده همان فرهنگ رسمی است که فاصله‌ی زیادی از فرهنگ عمومی دارد. به‌عنوان مثال بنیاد سینمایی فارابی که مسئول برگزاری بزرگترین رویداد فرهنگی ایران یعنی «جشنواره‌ی فجر» است، در اساسنامه‌اش با عنوان سازمانی «غیردولتی» و «غیرانتفاعی» شناخته می‌شود. اما سمت‌های سازمانی اعضای هیئت امنای براساس سایت این بنیاد بیش از هر چیز ماهیت حاکمیتی آن را مشخص می‌کند که عبارت‌اتند از: «مسعود میرکاظمی (معاون رییس جمهور و رییس سازمان برنامه و بودجه)، جواد اوجی (وزیر نفت)، سعید محمد(مشاور رییس جمهور در امور مناطق آزاد تجاری ـ صنعتی و ویژه اقتصادی و دبیر شورای عالی مناطق آزاد)، علی عسگری (معاون ستاد اجرایی فرمان امام)، علیرضا مختارپور قهرودی (رئیس کتابخانه ملی)، میثم نیلی (مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)، حسن خجسته (معاون پیشین صدا و سیما)، سیدمحسن مهاجرانی (معاون پیشین صدا و سیما و مشاور رئیس رسانه ملی) به همراه محمد خزاعی (رئیس سازمان سینمایی).

با این وجود نباید تعجب کرد که بسیاری از بازیگران و هنرمندان مطرح برای نشان دادن نوعی اعتراض سیاسی از شرکت در جشنواره پرهیز کنند. حتما سخنان بغض‌آلود محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی در اختتامیه جشنواره فجر امسال را فراموش نکرده‌اید که با صدای لرزان گفت: «امسال جشنواره فجر به بچه‌های انقلاب برگشت». این جمله لااقل اذعان غیرمستقیم به نوعی دوقطبی در فضای فرهنگی است که گویی پیش از این جشنواره در دست «بچه‌های انقلاب» نبوده و امسال به آنها برگشته است. به‌نظر می‌آید که این اظهارنظر نوعی اعتراف باشد. اعتراف به فضای دوقطبی بین حاکمیت و به‌اصطلاح «خودی‌ها» و گروه مقابلش که نمی‌دانیم چه نامی برایشان انتخاب کنیم و فقط تا همین حد می‌دانیم که پیش از این جشنواره فجر در دست آنها بوده است! تقابل بین فرهنگ رسمی و عمومی در این بعد هم خود را نشان می‌دهد و حتی در سخنان مقامات رسمی نیز تجلی می‌یابد.

سازمان‌های رسانه‌ای حاکمیتی

در کنار سازمان‌های دولتی که آثار رسانه‌ای تولید می‌کنند نهادهای اصطلاحا «حاکمیتی» نیز حضور دارند. رویکرد نهادهای دولتی با رای مستقیم مردم و تغییر دولت‌ها ممکن است تغییر کند اما نهادهای حاکمیتی رویکرد بلندمدت‌تری دارند و تغییر نگاه آنان به ندرت صورت می‌گیرد. یکی از موفق‌ترین این نهادهای رسانه‌ای در حوزه سینما «سازمان هنری‌رسانه‌ای اوج» است. با نگاه به کارنامه‌ی این سازمان می‌توانیم ببینیم که پرفروش‌ترین اثر آن در حوزه سینما فیلم «به وقت شام» است. این اثر در فهرست پرفروش ترین فیلم‌های سینمای ایران در رتبه سی‌ودوم قرار گرفته است. فیلم «موقعیت مهدی» اثر تولید شده‌ی «سیمافیلم» وابسته به سازمان صداوسیما نیز با کسب رتبه سی‌وپنج در رتبه‌ی بعدی قرار دارد. این درحالی است که این اثر در جشنواره فجر چهلم سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود کرد.  فیلم «ایستاده در غبار» نیز در جشنواره سی‌وچهارم فجر در حالی به‌عنوان بهترین فیلم انتخاب شد که از نظر میزان فروش حتی در میان پنجاه فیلم پرفروش سینما نیز قرار نگرفت. همه اینها می‌تواند نشان‌دهنده فاصله هرچه بیشتر رویکرد نهادهای دولتی و حاکمیتی و به‌اصطلاح فرهنگ رسمی با فرهنگ عمومی باشد.

شکاف میان فرهنگ عمومی و رسمی

این موارد باعث شده فرهنگ ارائه‌شده از سوی نهادهای فرهنگی حاکمیتی، هرچه بیشتر سنخیت خود را با فرهنگ عمومی از دست بدهد و ما به نوعی با «فرهنگ سیاسی‌شده» مواجه باشیم. فرهنگی که نماینده حاکمیت است و نحوه تعامل مردم با آن لاجرم نشان‌دهنده تعامل آنان با حکومت خواهد بود. شاید به همین دلیل است که تحریم صداوسیما، جشنواره فیلم فجر و... بعنوان نوعی فعالیت یا اعتراض سیاسی تلقی گردد و هرگونه همراهی و همکاری با این نهادها و رویدادها به منزله تایید و همراهی با کلیت نظام به‌حساب آید.

داده‌ها نشان می‌دهد این فاصله‌ی فرهنگ عامه با فرهنگ رسمی روز به روز بیشتر شده است. «سیاسی شدن فرهنگ» یکی از پیامدهای افزایش این شکاف است. در چنین حالتی فرهنگ به موضوعی حکومتی بدل می‌شود و همکاری یا عدم همکاری با نهادهای فرهنگی حاکمیتی، معنای سیاسی پیدا می‌کند. همچنین در این حالت، فرهنگ برچسب سیاسی می‌خورد و پیروی از آن به نوعی فعالیت سیاسی به حساب می‌آید. این شکاف مورد تایید کارشناسان و سیاسیون نیز قرار گرفته است.

حسن روحانی رئیس جمهور پیشین کشورمان در سال 97 در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته است: «هرگونه شکاف میان فرهنگ رسمی و غیررسمی تهدید قابل ملاحظه‌ای است که باید مورد توجه و برنامه‌ریزی قرار گیرد.» عماد افروغ، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم نیز اردیبهشت 1401 در مصاحبه با روزنامه‌ی ایران می‌گوید: «واقعیت این است که مردم ما به‌طور کلی در سیاستگذار‌ی‌های فرهنگی چندان که باید مشارکت داده نشده‌اند. اغلب، مسئولان بر اساس ذهنیت‌های فردی و ایدئولوژیک خود، برنامه‌ریزی کرده‌‌‌اند و بعد، از دلایل اجرایی و عملیاتی نشدن این سیاست‌ها پرسش می‌کنند.» علاوه بر این دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور نیز شهریورماه امسال وجود این شکاف را اینگونه تایید کرده است: «شکاف بین فرهنگ رسمی و عمومی کشور به قدری زیاد شده است که با آیین‌نامه، بخشنامه و برخی کارهای صوری فرهنگی پُر نمی‌شود.»

علاوه بر این «حاکمیتی» و «دولتی» بودن نهادهای فرهنگی نام برده از این جهت اهمیت دارد که همگی از «بودجه‌ی عمومی» ارتزاق می‌کنند و فاصله گرفتن هرچه بیشتر آنها از عامه‌ی مردم می‌تواند از این نظر نیز واجد آسیب باشد. در این شرایط سرمایه‌ی آنها از بودجه عمومی تامین می‌شود اما کارایی لازم را در رفع نیازهای فرهنگی جامعه نخواهند داشت و به نوعی شاهد «حیف و میل» بودجه عمومی خواهیم بود. این قضیه در برخی سریال‌های صداوسیما که با وجود تعداد پایین مخاطب به فصل دوم و سوم می‌رسند نیز صدق می‌کند. برای مثال سریال «چشم‌بندی» بر اساس آمار مرکز تحقیقات صداوسیما تنها 14/8 درصد بیننده داشته اما خبرها حاکی از ساخت فصل دوم این سریال‌اند.

علاوه بر این، شکاف میان فرهنگ عمومی و رسمی باعث نوعی دوقطبی در جامعه خواهد شد. گروهی از مردم که پیرو فرهنگ ارائه شده از سوی حاکمیت هستند در مقابل گروهی دیگر قرار می‌گیرند که الگوی فرهنگ ارائه شده از سوی حاکمیت را نمی‌پذیرند. در چنین شرایطی اگر حکومت بخواهد حامیان فرهنگی خود را علیه گروه مقابل بسیج کند زد و خوردهای اجتناب‌ناپذیری در جامعه پیش خواهد آمد و جامعه به سمت التهاب بیشتر پیش خواهد رفت. این موضوع در مورد حجاب به خوبی صدق می‌کند و نتایج آن را که هر از چندگاهی در جامعه برجسته می‌شود می‌توان دید.

«هدایت کردن مردم» همواره به عنوان یکی از اهداف نظام اسلامی مطرح شده است. این امر در بیانات رهبر معظم انقلاب، امام خمینی و همچنین دیگر رهبران فکری حاکمیت نیز مورد تاکید قرار گرفته است.  به نظر می‌آید این هدایت باید کیفیت خاصی داشته باشد تا آسیب‌های یاد شده را به همراه نداشته باشد. رهبر انقلاب البته سالها پیش کیفیت این «هدایت کردن» را بیان کرده‌اند:‌ «ما نه معتقد به ولنگاری و رهاسازی هستیم که به هرج و مرج خواهد انجامید نه معتقد به سختگیری شدید؛ اما معتقد به نظارت، مدیریت، دقت در برنامه‌ریزی و شناخت درست از واقعیات هستیم.»شاید یکی از نتایج همین «سختگیری شدید»‌ که رهبر انقلاب از آن منع کرده‌اند سیاسی شدن هرچه بیشتر فرهنگ باشد. به هر طریق این شرایط زنگ خطری است که خبر از فاصله‌ی فرهنگ رسمی و عمومی می‌دهد و باید برای این آسیب چاره‌ای اندیشید تا شاهد التهابات سیاسی و فرهنگی از جمله آنچه در ماههای اخیر بر جامعه گذشت نباشیم.

  1. سخنرانی امام خمینی(ره) در تاریخ 19/ 9/1363
  2. بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای هیئت دولت؛ 16/6/1388
  3. صحیفه‌ی امام؛ جلد1 صفحه 391
  4. khabaronline.ir/x8Lgb
  5. فرجی، مهدی، و عباس کاظمی. (1388). «بررسی وضعیت دین‌داری در ایران: (با تاکید بر داده‌های پیمایش‌های سه دهه‌ی گذشته)». فصلنامه تحقیقات فرهنگی. 2(6). 79-95
  6. بیانات رهبر انقلاب در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران؛ 31/5/1395
  7. بیانات رهبر انقلاب؛  23دی ۱۳۸۲
ارسال نظر: