تقسیمبندی ابتدایی اقلیم فرهنگی کشور انجام شد
چهارمین جلسه کمیته تدوین سند آمایش فرهنگ با حضور قاسم زائری، رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و دبیر و دیگر اعضای کمیته، برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، در ابتدای این جلسه بهروز روستاخیز عضو کمیته علمی تدوین سند آمایش فرهنگی، گزارش پهنهبندی فرهنگی کشور را ارائه کرد و گفت: از ابتدا در کمیته تدوین سند آمایش فرهنگ بحث درباره تأمل بر مفهوم کلانتر اقلیم فرهنگی وجود داشت که ما آن را در دو سطح «مفهومشناسی اقلیم فرهنگی» و «بازشناسی اقلیمهای فرهنگی» دنبال کردیم. در سطح مفهومشناسی بر مباحث موجود در این حوزه در دنیا و در سطح بازشناسی اقلیمهای فرهنگی، بر شناسایی کارهای انجامشده در ایران و نقاط ضعف و قوت آنها تمرکز کردیم. با توجه به کمتوجهی به مفهوم فرهنگ در سند ملی آمایش سرزمین، تأکید بر این بود که اگر از اقلیم فرهنگی صحبت میکنیم، این مفهوم بتواند وحدت و تکثر واحدهای فرهنگی را حفظ کند و چه بسا پیامدهای مثبتی چون توسعه دیپلماسی فرهنگی داشته باشد. این گزارش در سه بخش «مفهومشناسی»، «دستیابی به شاخصهای تعریف و تمایز» و «پیشنهاد فرآیند عملیاتی برای پژوهش گستردهتر» انجام شده است. در ادبیات نظری داخلی و خارجی در بررسی پهنههای فرهنگی، شاخصهایی برجستهتر بود اما در میان نکته اصلی ابهام در مرزبندی و امکان همپوشانیهای فرهنگی بود که این همپوشانیها در بحث مناطق فرهنگی کاملاً مشهود است.
او ضمن اشاره به نحوه تعیین پهنهها، به جزئیات این گزارش پرداخت و افزود: نکتهای که وجود دارد، تجلی ویژگی در هسته مرکز است. علیرغم همپوشانیهایی که ممکن است وجود داشته باشد، معمولاً هر پهنهای یک کانون اشاعه دارد و فعالیتها و نقشها بر اساس همین هستهها شکل میگیرند. به همین دلیل سراغ تقسیمبندی فضا رفتیم که دو مدل «دستهبندی» و «منطقهبندی» دارد. در دستهبندی، جنبههای تکرارشونده واحدهای فضایی را میبینیم. مثلاً اگر منطقهای، گردشگری است آن را بر اساس مفهوم گردشگری تقسیم میکنند که این ممکن است در همه اقلیمها وجود داشته باشد اما در منطقهبندی، به منحصربهفردبودن واحدها یا اقالیم فرهنگی تأکید میشود که در آن مناطق میتوانند کارکردی یا ساختاری باشند. بارزترین وجه مناطق کارکردی، مناطق اداری هستند که بر مبنای یک مرکزیت اداری تقسیمبندیهایی در آن صورت میگیرد. در مناطق ساختاری ویژگیهای دیگری مطرح هستند که معادل آن ممکن است مناطق مذهبی، صنعتی، کشاورزی، اجتماعی و ... داشته باشیم اما این منطقهبندی هم تناسبی با مقوله فرهنگی ندارد.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه میتوانیم سه منطقه فرهنگی داشته باشیم، در توضیح آنها گفت: ما میتوانیم سه منطقه فرهنگی کارکردی، رسمی و ادراکی یا بومی داشته باشیم که مبنای تقسیمبندی اقلیم فرهنگی کشور قرار گیرند. در منطقه فرهنگی کارکردی بیشتر روی جنبه عینی تأکید میکنند که ممکن است جنبههای دیگر مغفول واقع شوند. در این منطقهبندی، بیشتر کارکردهای سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی برجسته هستند. در منطقه فرهنگی رسمی علاوه بر ویژگیهای عینی به ویژگیهای ذهنی هم توجه میشود. از جمله اینکه در مناطق جغرافیایی همجوار نوعی همگنی فرهنگی را شاهد هستیم. مرزهای تقسیمبندی در این مدل نامشخص است. منطقه فرهنگی ادراکی یا بومی هم مبتنی بر ادراک و باور افراد است؛ اینکه افراد خود را متعلق به کجا میدانند و چه پهنه فرهنگی را برای خود متصور هستند. در این مدل هم ممکن است به تعداد افراد قائل به پهنه باشیم که این مسئله کار را برای برنامهریزی فرهنگی دشوار میکند. بنابراین بهترین نوعی که میتوان روی آن تمرکز کرد، «منطقه فرهنگی رسمی ترکیبی» است که ضمن دارابودن ویژگی فرهنگ رسمی، مبتنی بر یک مطالعه درزمانی است. این مدل تاریخ فرهنگی مردمان مناطق را کندوکاو و بر اساس آن برنامهریزی میکند. مدل «منطقه فرهنگی رسمی ترکیبی» میتواند بر اساس یک، دو یا سه ویژگی باشد که در حالت سوم، کانون اشاعه مدنظر قرار میگیرد.
روستاخیز انجام چنین تقسیمبندیهایی را مسبوق به سابقه دانست و ابراز کرد: مطالعات نشان میدهد از زمانهای بسیار دور چنین تقسیمبندیهایی وجود داشته است. مثلاً ابوریحان بیرونی زمین را بر اساس رنگ افراد بومی تقسیم میکند. تقسیمبندیهای حمدالله مستوفی و اقلیمبندیهای مقدسی نیز از این گونه هستند. در زمان حاضر نیز تقسیمبندیهایی چون تقسیمبندی فرهنگستان هنر، ابراهیم فیاض، پژوهش پورموسی و همکاران و امانالله بهاروند وجود دارند.
او ضمن اشاره به ویژگیهای فرهنگی تعیینکننده در تقسیمبندی فضایی فرهنگی کشور، به چالشهای موجود در مطالعات قبلی اشاره و خاطرنشان کرد: زبان، سکونتگاهها، نظام سیاسی، اساطیر، تابوها، دانش بومی و ...، ویژگیهای فرهنگی تعیینکننده در تقسیمبندی فضایی فرهنگی کشور هستند اما وقتی با نگاه نقادانه به آثار قبلی نگاه میکنیم، نقاط ضعف برجستهای دارند ازجمله اینکه جامعیت و شمول لازم را ندارند. در نتیجه از طریق مشورت با صاحبنظران روی چهار دسته شاخص معنوی، تاریخی، علمی و اجتماعی- فرهنگی تمرکز کردیم که چهار کانون اقلیمی متناسب با هر کدام تعیین کردیم. نکته قابل توجه در این کانونها این است که این کانونها، متفرق و از هم جدا نیستند و ما با تأمل در آنها میتوانیم ارتباط و تعامل خاصی میان آنها ببینیم. این کانونهای اقلیمی مختلف همه در دل اقلیم واحد فرهنگی ایران هستند که از هم گیرندگی و فرستندگی دارند.
روستاخیز در پایان با بیان اینکه مطالعه انجامشده و شاخصهای آن، کاری مقدماتی است، از 17 اقلیم شناساییشده یاد کرد که پس از کسب نقطهنظرات اعضای کمیته اصلاح و نهایی خواهد شد.
در ادامه هر یک از حاضران به ارائه نظرات خود پرداختند که بحث از چگونگی قرارگیری عشایر در پهنههای فرهنگی، امکان درنظرگرفتن پهنهبندیهای متغیر با توجه به قرابت برخی کنشهای فرهنگی و اجتماعی مردم در استانهای مختلف، همخوانی بیشتر تقسیمبندیهای سیاسی با پذیرش و اعمال سیاستهای فرهنگی در مقایسه با تقسیمبندی فرهنگی، سیاستگذاری دشوار در تقسیمبندی ریزتر و ... ازجمله آنها بود.
در پایان محمدرضا روحانی رئیس پژوهشکده فرهنگ پژوهشگاه کار انجامشده را به دلیل رویکرد توجه به اقلیمهای فرهنگی و ایده هسته و پیرامون، کار ارزشمندی دانست و با اشاره به رویکرد هویتی اظهار داشت: این اقلیمها را نه باید آنقدر کلی و جامع دید و نه آنقدر جزئی که کار سیاستگذاری را دشوار کند. رویکرد هویتی میتواند در این زمینه راهگشا باشد. این رویکرد در پیچیدگیهای جامعه ایرانی به دلیل دارابودن مولفههای طیفی و رویکرد تحلیلی بسیار مفید است. اگر این اقلیمها را با نگاه هویتی ببینیم چند مولفه محوری هویتی از ان خارج خواهد شد. این جهتگیری هویتی در تقسیمبندی اقلیمی میتواند آن رویکرد میانه باشد که ما را بهتر به هدف نزدیک کند.
گفتنی است محمدرضا باقری، عبدالمهدی همتپور، اکرم علیمردانی، عمادالدین ثقفی، حجتالله غلامعلی، عاطفه خادمی و مهدی اکبری گلزار از دیگر حاضران در این جلسه بودند.
ین سند آمایش فرهنگی، گزارش پهنهبندی فرهنگی کشور را ارائه کرد و گفت: از ابتدا در کمیته تدوین سند آمایش فرهنگ بحث درباره تأمل بر مفهوم کلانتر اقلیم فرهنگی وجود داشت که ما آن را در دو سطح «مفهومشناسی اقلیم فرهنگی» و «بازشناسی اقلیمهای فرهنگی» دنبال کردیم. در سطح مفهومشناسی بر مباحث موجود در این حوزه در دنیا و در سطح بازشناسی اقلیمهای فرهنگی، بر شناسایی کارهای انجامشده در ایران و نقاط ضعف و قوت آنها تمرکز کردیم. با توجه به کمتوجهی به مفهوم فرهنگ در سند ملی آمایش سرزمین، تأکید بر این بود که اگر از اقلیم فرهنگی صحبت میکنیم، این مفهوم بتواند وحدت و تکثر واحدهای فرهنگی را حفظ کند و چه بسا پیامدهای مثبتی چون توسعه دیپلماسی فرهنگی داشته باشد. این گزارش در سه بخش «مفهومشناسی»، «دستیابی به شاخصهای تعریف و تمایز» و «پیشنهاد فرآیند عملیاتی برای پژوهش گستردهتر» انجام شده است. در ادبیات نظری داخلی و خارجی در بررسی پهنههای فرهنگی، شاخصهایی برجستهتر بود اما در میان نکته اصلی ابهام در مرزبندی و امکان همپوشانیهای فرهنگی بود که این همپوشانیها در بحث مناطق فرهنگی کاملاً مشهود است.
او ضمن اشاره به نحوه تعیین پهنهها، به جزئیات این گزارش پرداخت و افزود: نکتهای که وجود دارد، تجلی ویژگی در هسته مرکز است. علیرغم همپوشانیهایی که ممکن است وجود داشته باشد، معمولاً هر پهنهای یک کانون اشاعه دارد و فعالیتها و نقشها بر اساس همین هستهها شکل میگیرند. به همین دلیل سراغ تقسیمبندی فضا رفتیم که دو مدل «دستهبندی» و «منطقهبندی» دارد. در دستهبندی، جنبههای تکرارشونده واحدهای فضایی را میبینیم. مثلاً اگر منطقهای، گردشگری است آن را بر اساس مفهوم گردشگری تقسیم میکنند که این ممکن است در همه اقلیمها وجود داشته باشد اما در منطقهبندی، به منحصربهفردبودن واحدها یا اقالیم فرهنگی تأکید میشود که در آن مناطق میتوانند کارکردی یا ساختاری باشند. بارزترین وجه مناطق کارکردی، مناطق اداری هستند که بر مبنای یک مرکزیت اداری تقسیمبندیهایی در آن صورت میگیرد. در مناطق ساختاری ویژگیهای دیگری مطرح هستند که معادل آن ممکن است مناطق مذهبی، صنعتی، کشاورزی، اجتماعی و ... داشته باشیم اما این منطقهبندی هم تناسبی با مقوله فرهنگی ندارد.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه میتوانیم سه منطقه فرهنگی داشته باشیم، در توضیح آنها گفت: ما میتوانیم سه منطقه فرهنگی کارکردی، رسمی و ادراکی یا بومی داشته باشیم که مبنای تقسیمبندی اقلیم فرهنگی کشور قرار گیرند. در منطقه فرهنگی کارکردی بیشتر روی جنبه عینی تأکید میکنند که ممکن است جنبههای دیگر مغفول واقع شوند. در این منطقهبندی، بیشتر کارکردهای سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی برجسته هستند. در منطقه فرهنگی رسمی علاوه بر ویژگیهای عینی به ویژگیهای ذهنی هم توجه میشود. از جمله اینکه در مناطق جغرافیایی همجوار نوعی همگنی فرهنگی را شاهد هستیم. مرزهای تقسیمبندی در این مدل نامشخص است. منطقه فرهنگی ادراکی یا بومی هم مبتنی بر ادراک و باور افراد است؛ اینکه افراد خود را متعلق به کجا میدانند و چه پهنه فرهنگی را برای خود متصور هستند. در این مدل هم ممکن است به تعداد افراد قائل به پهنه باشیم که این مسئله کار را برای برنامهریزی فرهنگی دشوار میکند. بنابراین بهترین نوعی که میتوان روی آن تمرکز کرد، «منطقه فرهنگی رسمی ترکیبی» است که ضمن دارابودن ویژگی فرهنگ رسمی، مبتنی بر یک مطالعه درزمانی است. این مدل تاریخ فرهنگی مردمان مناطق را کندوکاو و بر اساس آن برنامهریزی میکند. مدل «منطقه فرهنگی رسمی ترکیبی» میتواند بر اساس یک، دو یا سه ویژگی باشد که در حالت سوم، کانون اشاعه مدنظر قرار میگیرد.
روستاخیز انجام چنین تقسیمبندیهایی را مسبوق به سابقه دانست و ابراز کرد: مطالعات نشان میدهد از زمانهای بسیار دور چنین تقسیمبندیهایی وجود داشته است. مثلاً ابوریحان بیرونی زمین را بر اساس رنگ افراد بومی تقسیم میکند. تقسیمبندیهای حمدالله مستوفی و اقلیمبندیهای مقدسی نیز از این گونه هستند. در زمان حاضر نیز تقسیمبندیهایی چون تقسیمبندی فرهنگستان هنر، ابراهیم فیاض، پژوهش پورموسی و همکاران و امانالله بهاروند وجود دارند.
او ضمن اشاره به ویژگیهای فرهنگی تعیینکننده در تقسیمبندی فضایی فرهنگی کشور، به چالشهای موجود در مطالعات قبلی اشاره و خاطرنشان کرد: زبان، سکونتگاهها، نظام سیاسی، اساطیر، تابوها، دانش بومی و ...، ویژگیهای فرهنگی تعیینکننده در تقسیمبندی فضایی فرهنگی کشور هستند اما وقتی با نگاه نقادانه به آثار قبلی نگاه میکنیم، نقاط ضعف برجستهای دارند ازجمله اینکه جامعیت و شمول لازم را ندارند. در نتیجه از طریق مشورت با صاحبنظران روی چهار دسته شاخص معنوی، تاریخی، علمی و اجتماعی- فرهنگی تمرکز کردیم که چهار کانون اقلیمی متناسب با هر کدام تعیین کردیم. نکته قابل توجه در این کانونها این است که این کانونها، متفرق و از هم جدا نیستند و ما با تأمل در آنها میتوانیم ارتباط و تعامل خاصی میان آنها ببینیم. این کانونهای اقلیمی مختلف همه در دل اقلیم واحد فرهنگی ایران هستند که از هم گیرندگی و فرستندگی دارند.
روستاخیز در پایان با بیان اینکه مطالعه انجامشده و شاخصهای آن، کاری مقدماتی است، از 17 اقلیم شناساییشده یاد کرد که پس از کسب نقطهنظرات اعضای کمیته اصلاح و نهایی خواهد شد.
در ادامه هر یک از حاضران به ارائه نظرات خود پرداختند که بحث از چگونگی قرارگیری عشایر در پهنههای فرهنگی، امکان درنظرگرفتن پهنهبندیهای متغیر با توجه به قرابت برخی کنشهای فرهنگی و اجتماعی مردم در استانهای مختلف، همخوانی بیشتر تقسیمبندیهای سیاسی با پذیرش و اعمال سیاستهای فرهنگی در مقایسه با تقسیمبندی فرهنگی، سیاستگذاری دشوار در تقسیمبندی ریزتر و ... ازجمله آنها بود.
در پایان محمدرضا روحانی رئیس پژوهشکده فرهنگ پژوهشگاه کار انجامشده را به دلیل رویکرد توجه به اقلیمهای فرهنگی و ایده هسته و پیرامون، کار ارزشمندی دانست و با اشاره به رویکرد هویتی اظهار داشت: این اقلیمها را نه باید آنقدر کلی و جامع دید و نه آنقدر جزئی که کار سیاستگذاری را دشوار کند. رویکرد هویتی میتواند در این زمینه راهگشا باشد. این رویکرد در پیچیدگیهای جامعه ایرانی به دلیل دارابودن مولفههای طیفی و رویکرد تحلیلی بسیار مفید است. اگر این اقلیمها را با نگاه هویتی ببینیم چند مولفه محوری هویتی از ان خارج خواهد شد. این جهتگیری هویتی در تقسیمبندی اقلیمی میتواند آن رویکرد میانه باشد که ما را بهتر به هدف نزدیک کند.
گفتنی است محمدرضا باقری، عبدالمهدی همتپور، اکرم علیمردانی، عمادالدین ثقفی، حجتالله غلامعلی، عاطفه خادمی و مهدی اکبری گلزار از دیگر حاضران در این جلسه بودند.