دوره فشرده افسرده‌سازی

کدخبر: 2330930

مسلم است که آثار عامه‌پسند باید ژانر داشته باشند و از قواعد آن ژانر پیروی کنند، اما گاهی مجموعه‌ای را در تلویزیون ایران می‌بینیم که ابتدایی‌ترین قواعد روایت یک ماجرا (ماجرا و نه حتی قصه) را رعایت نمی‌کند، چه رسد به قواعد یک ژانر مشخص. با این وصف، اصلا عجیب نیست که هر‌چند‌وقت یک‌بار سریالی روی آنتن تلویزیون ایران برود که شمارش کامل سوتی‌های فنی‌اش حجمی بیشتر از صفحات فیلمنامه آن پیدا می‌کند و اکثر مخاطبان به‌جای خود مجموعه، واکنش‌های منفی نسبت به آن در فضای رسانه‌ای را دیده و خوانده‌اند.

شاید شما هم از آن دسته از کسانی باشید که این شب‌ها ساعت 10:15 شبکه یک سیما را نگاه می‌کنید و بعد هم تا آخر سریالی که پخش می‌شود حرص می‌خورید و با خودتان قرار می‌گذارید که دیگر این سریال و سریال‌های دیگر را نبینید. شاید هم سریال را نمی‌بینید و سر در تلفن همراه دارید و در فضای مجازی هستید و هشتگ‌های شبکه‌های اجتماعی را دیده‌اید که درباره سریال این شب‌های شبکه یک، یعنی «بوی باران» افراد نقدها و واکنش‌های متفاوتی داشته‌اند. ماحصل جدید مدیران و سریال‌سازان تلویزیون، قرار است 75 قسمتی باشد و هنوز قسمت‌های پایانی آن در حال فیلمبرداری است. در این گزارش هم به نقدهایی که از این سریال در فضای مجازی منتشر شده است، پرداختیم و هم گاف‌ها و اشتباهاتی که در سیر قصه‌گویی آن وجود دارد. فضای مجازی و سریال بوی باران

فضای توئیتر و اینستاگرام از نقد به این سریال پر شده است، که بخشی از آن را در ادامه آورده‌ایم.

یک کاربر که بعد از قتل سهیل، همسر ترانه در این سریال عصبی بود، در توئیترش نوشت: «در سریال بوی باران شاهد ترکیبی از بالیوود، سریال ترکیه‌ای، ژانر وحشت، ژانر معمایی و آب بستن‌های متداول سریال‌های ایرانی هستیم که خب این ترکیب تا حالا سابقه نداشته و در نوع خودش یک اثر مازوخیستی بی‌نظیر ساخته!» یا کاربر دیگری به نقش پلیس در این سریال اشاره کرده است و نوشته: «این سریال بوی باران چرا آنقدر پلیس رو ابله بازنمایی کرده؟! آخه اینقدر ماست؟ اینقدر هردمبیل؟! بازپرس چاق هر چند قسمت یه بار میاد یه هارت و پورتی می‌کنه که تو کار ما دخالت نکنید خطرناکه و میذاره میره.» کاربر دیگری فیلمنامه «بوی باران» را مضحک نام برده و نوشته است: «۴۱ قسمت از سریال بوی باران می‌گذره و تا الان جز قتل، غارت، فقر و دروغ چیزی نداشته. در مضحکی سناریو همین بس که دو تا خواهر و برادر زدن نامزداشون رو کشتن و دستگیر‌شدن، میلیون‌ها تومان هزینه بیت‌المال صرف چی شده؟ هیچ!»

مساله دیگری که به آن اعتراض شده است، بحث پلیس کم حافظه این سریال است: «پیام بوی باران، پلیس آنقدر بی‌عرضه ا‌ست که حتی به یکی از نشانه‌هایی که خواهر قاتل بهش رسیده هم نمی‌تونسته برسه و آنقدر کم‌حافظه‌ است با اینکه نبش‌قبر کرده بازم یادش میره مقتول اول اونی نیست که فکر می‌کرده!» یا اینکه تکلیف فیلم با خودش مشخص نیست و کارگردانی که نمی‌داند چه چیزی ساخته است: «من نمی‌دونم این فیلم بوی باران چیو می‌خواد بفهمونه! تکلیف فیلم با خودش مشخص نیست، اون از اولش که اسم فیلمو عوض کردن، الان هم این نرگس محمدی شده اوشین... مامان ما هم که مثل قرص هر روز چند دفعه نگاه می‌کنه حرص میده مارو...» همان زمانی هم که گفتند سریال تا محرم ادامه دارد، باز باعث اعتراض در فضای مجازی شد، مثل این پیام که نوشته است: «تلویزیون در آستانه اعیاد ذیحجه، برنامه‌های دهه اول محرم رو معرفی کرد تا مخاطب‌هاش بدونن دوره سریال‌های شاد و مفرح و امیدبخشی مثل بوی باران می‌گذره و فضای سنگین محرم، فضای سریال‌های تلویزیونی رو هم تحت‌تاثیر قرار میده... !» اشتباهات سریال:

۱. سریال از آنجا شروع می‌شود که پسری برای قتل نامزد سابقش که حالا با مرد دیگری ازدواج کرده به زندان می‌افتد، شخصی وکالت او را به‌عهده می‌گیرد، اما به خواهر متهم به قتل می‌گوید، باید خودت کاری کنی تا برادرت آزاد شود، چون راه دیگری نداریم . در طول سریال شاهد این هستیم که این خواهر که نقشش را نرگس محمدی بازی می‌کند، هر کاری را حاضر است برای شناسایی قاتل انجام دهد تا برادرش آزاد شود! این هم نوع جدیدی از نمایش وکالت و حضور پلیس در یک سریال ایرانی است. پلیس در این مجموعه اصلا نقشی ندارد، تعجب نکنید پلیس هیچ‌کاری انجام نمی‌دهد، بلکه ترانه خواهر متهم به قتل (با بازی نرگس محمدی) و وکیلش کار پلیس را انجام می‌دهند و بعد هم اخبار را به پلیس و بازرس پرونده می‌رسانند، اما باز هم این پلیس واکنش خاصی ندارد! در یک هفته اخیر، هر شب یک قتل در این سریال می‌دیدید و هرکسی با یک جمع‌بندی ساده می‌تواند به این برسد که قتل به یک گروه خاص در این فیلم می‌رسد، اما باز هم می‌بینیم که پلیس هیچ کاری نمی‌کند و مرگ‌ها را عادی می‌داند.

۲. سریال که کمی پیش می‌رود، متوجه می‌شویم عروسی که در ابتدای سریال کشته شد، حالا زنده است اما پلیس با وجود فهمیدن این مساله باز هم اصرار دارد که آن فرد متهم به قتل فرشته (عروس ابتدای فیلم) را همچنان در زندان نگه دارد، آن هم به‌علت قتل فرشته. پلیس برای باز‌شدن گره قتل فرشته، نبش‌قبر می‌کند و می‌فهمد کسی که داخل قبر است، فرشته نیست. ولی همچنان متهم به‌عنوان قاتل فرشته در زندان باقی می‌ماند.

۳. یکی از شخصیت‌های این فیلم یک زن افغانستانی است که نویسنده است، اما تصویر نادرستی از او ارائه می‌شود، زنی که همسرش فوت کرده و برای داشتن اقامت، مجبور می‌شود با یک مرد ایرانی ازدواج کند. نقش این مرد را رضا کیانیان بازی کرده است و در فیلم به‌عنوان رئیس این زن نقش بازی می‌کند! ازدواجی صوری، اما چیزی که کارگردان نشان می‌دهد این است که زن دوست دارد این ازدواج واقعی باشد، حتی بعد از اینکه با خبر می‌شود شوهر سابق و افغانستانی‌اش زنده است، همچنان تاثر را در چهره و بازی این نقش می‌بینیم.

۴. شاید خنده‌دار باشد و فقط بتوان در بعضی سریال‌های دهه 60 تلویزیون این را ببینیم که یک کاراکتر در تمام قسمت‌های سریال، فقط یک دست لباس بپوشد. اما در این سریال، نرگس محمدی که ایفاگر نقش اصلی است، در همه قسمت‌ها پوشش یکسانی دارد و حتی در زندان هم لباسش تغییر نمی‌کند.

۵. در قسمتی که این هفته پخش شد، سهیل، همسر ترانه (با بازی شهاب شادابی) به قتل رسید. او به قتل رسید چون قاتل دنبال پیدا‌کردن فلشی بود که حاوی تصاویری است که از اتفاقات پشت‌پرده خبر می‌دهد. البته خود ذخیره تصاویر در فلش، در سال‌هایی که گوشی و شبکه‌های اجتماعی برای ارسال و ذخیره است هم محل سوال مخاطبان است. نکته دیگر اینکه قبل از اینکه سهیل به قتل برسد به همسرش ترانه (با بازی نرگس محمدی) گفت فلش را تحویل گرفته و پشت قاب‌عکس گذاشته، اما بعد از کشته‌شدن سهیل، ترانه حرف‌های سهیل را فراموش کرده تا داستان جور دیگری کش پیدا کند. جالب اینکه ترانه اصلا برای گرفتن فلش سراغ سهیل رفته بود، ولی او تصمیم می‌گیرد که به قتل شوهرش اعتراف کند و حتی به وکیلش می‌گوید من در زندان بمانم بهتر است چون ممکن است قاتلان به سراغ او هم بیایند.

۶. در نمونه‌های سریال‌سازی، موارد زیادی دیده می‌شود که چندین نویسنده به‌طور هماهنگ روی یک فیلمنامه کار می‌کنند، اما انگار در این سریال هیچ خبری از هماهنگی و سرپرست نویسنده نیست و مخاطب با اوضاعی روبه‌رو می‌شود که انگار هیچ‌کدام از نویسندگان نه با خود قصه و نه حتی با کارگردان هماهنگ نیستند و هر آنچه هست، به همان سبک و سیاق ضبط‌شده، پخش می‌شود.

یادداشت

در آمریکای لاتین نوعی از سریال‌سازی عامیانه وجود دارد که به تله‌نوولا معروف است. این سریال‌ها در آمریکای سفید با مقدار زیادی تفاوت در سطح مضمونی تحت‌عنوان سوپ‌اوپرا تولید می‌شوند. در کشورهای مختلف جهان به همین ترتیب تحت‌عناوین گوناگون، سریال‌های عامه‌پسندی ساخته می‌شوند که شاید از لحاظ کیفیت هنری انتقادات بسیاری درباره‌شان مطرح باشد، اما هم سبک و سیاق آنها مشخص است و هم جهان‌بینی واحدی را مد‌نظر قرار داده و آن را پیش می‌برند. مثلا تله‌نوولا که در آمریکای لاتین تولید می‌شود، بعضی از مظاهر سرمایه‌داری را مورد نقد قرار می‌دهد و با تولیدات معادل خود در آمریکای سفید، از این لحاظ تفاوت اساسی دارد. یا مثلا سریال‌های عامه‌پسند کره‌ای که تعدادی از آنها در ایران هم پرطرفدار شده‌اند، سعی‌شان بر این است که برای مردم شبه‌جزیره کره یک تاریخ و تمدن باشکوه بسازند؛ یعنی پیشینه مستقلی که این کشور در تاریخ واقعی چندان از آن برخوردار نیست را نرم‌نرم خلق کنند و جا بیندازند. داستان سریال‌های کره‌ای، آمریکای‌لاتین، ایالات متحده آمریکا، فرانسه، انگلستان، ایتالیا و کشورهای مختلف دیگر ممکن است عشقی یا معمایی، تلخ یا شیرین، مثبت‌اندیش یا منتقدانه یا هر شکل دیگری باشند؛ اما یک سری درون‌مایه‌های کلی هست که همیشه در آنها رعایت می‌شود و همچنین اصول‌ها، اسلوب‌ها و چارچوب‌هایی وجود دارد که تمام این مجموعه‌ها داخل آن تولید می‌شوند.

مثلا یک سریال کره‌ای چه عشقی باشد چه معمایی، چه تلخ باشد و چه شیرین، چه مثبت‌اندیش باشد و چه منتقدانه، به هر حال وظیفه تاریخ‌سازی برای شبه‌جزیره کره را انجام خواهد داد و به‌رغم عامه‌پسند بودنش، داخل یک ‌سری چارچوب‌های معین فنی برای سریال‌سازی عامه‌پسند ساخته می‌شود و سوتی‌های واضح ساختاری در آنها کمتر به‌چشم می‌خورد مگر اینکه کسی به‌طور کل مکتبی که تعریف جامع این مجموعه‌ها درونش گنجانده می‌شود را نقد کند. اما در ایران با اینکه سال‌هاست صنعت سریال‌سازی وجود دارد و نمونه‌های درخشانی تولید شده‌اند که تعدادشان هم کم نیست، هنوز برای سریال‌های عامه‌پسند، مکتبی مشخص به‌وجود نیامده است. هنوز بسیاری از اوقات مشاهده می‌شود که مجموعه‌های عامه‌پسند با پایین‌ترین سطح کارگردانی‌ها جلوی دوربین می‌روند؛ گو اینکه کارگردان‌شان حتی یک روز هم برای این کار آموزش ندیده است و اصول ابتدایی قاب‌بندی و تقطیع نما را نمی‌داند. هنوز داستان‌ها به‌قدری از لحاظ منطقی ضعف و تناقض درونی دارند که کودکان خردسال هم از روند روایت‌شان خرده می‌گیرند و هنوز به‌هیچ‌وجه مشخص نیست که هدف اصلی این مجموعه‌ها در پس‌زمینه قصه‌ها چیست؛ آنچنان که مشخص است هدف اصلی سریال‌های کره‌ای تاریخ‌سازی برای این کشور است، هدف مجموعه‌های تله‌نوولا رسمیت‌دادن به سبک زندگی غیر‌سرمایه‌داری است و هدف سوپ‌اوپراهای آمریکایی ترویج مصرف‌گرایی است، مجموعه‌های ایرانی حتی پس‌زمینه‌ای مشخص و همه‌پذیر که مطابق پسند و خلق‌و‌خو و نیاز کلیت جامعه ایران باشد، ندارند. حتی قضیه از این هم بدتر است و اکثر این مجموعه‌ها قابلیت تعریف در داخل یکی از ژانرهای مشخص قصه‌گویی ندارند.

مسلم است که آثار عامه‌پسند باید ژانر داشته باشند و از قواعد آن ژانر پیروی کنند، اما گاهی مجموعه‌ای را در تلویزیون ایران می‌بینیم که ابتدایی‌ترین قواعد روایت یک ماجرا (ماجرا و نه حتی قصه) را رعایت نمی‌کند، چه رسد به قواعد یک ژانر مشخص. با این وصف، اصلا عجیب نیست که هر‌چند‌وقت یک‌بار سریالی روی آنتن تلویزیون ایران برود که شمارش کامل سوتی‌های فنی‌اش حجمی بیشتر از صفحات فیلمنامه آن پیدا می‌کند و اکثر مخاطبان به‌جای خود مجموعه، واکنش‌های منفی نسبت به آن در فضای رسانه‌ای را دیده و خوانده‌اند.

روزنامه فرهیختگان

ارسال نظر: