بررسی عبدالملکی، گزینه‌ی پیشنهادی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی

جایی برای کارگران نیست

کدخبر: 2373583

وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی وزارتی پیچیده و گسترده است که به شخصی کاردان، متخصص و عملگرا احتیاج دارد و با توجه به اوضاع کارگران در چند سال گذشته، باید حامی کارگر در مقابل کارفرما باشد

نسیم‌آنلاین؛ محمدحسین نجابت: وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران به واسطه گستردگی و وظایفی که دارد یکی از حساس‌ترین وزارت‌خانه‌های جمهوری اسلامی است. لزوم مواجهه با بیکاری شدید حاصل از سیاست‌های اقتصادی غلط دولت گذشته، خدمت‌رسانی به جمعیت میلیونی کارگران و بازنشستگان، سامان‌ دادن به سازمان‌‌ بهزیستی، بانک‌های تعاونی، قانون کار و ... از وظایف سخت و پیچیده این وزارتخانه است. همچنین دو نفر از چهار وزیر گذشته‌ای که این وزارت‌خانه داشته است با استیضاح مجلس از مقام وزارت خارج شده‌اند که این مسئله نیز به نوعی حاکی از دشواری وظایف وزیر کار است. در نتیجه شخصی برای این وزارت‌خانه مناسب است که از طرفی درک صحیحی از شرایط حساس و پیچیده این وزارت‌خانه و معضلات کارگران و بازنشستگان داشته باشد و از طرف دیگر شخص باتجربه و کار آزموده‌ای باشد که توان مدیریت وزارت‌خانه‌ای به گستردگی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی را داشته باشد. اما برنامه دکتر عبدالملکی برای این وزارت‌خانه، این را نشان نمی‌دهد.

با مراجعه‌ای ساده به برنامه ایشان برای وزارت‌خانه با حجم انبوهی از کلی‌‌گویی‌ها، راهکارهای گنگ و نادقیق و بعضا غیرعملی مواجه‌ می‌شویم. برای مثال به فصل روابط کار رجوع می‌کنیم. ایشان در ذیل راهکارهای عملی خود، راهکارهایی اعم از تبدیل ۷ میلیون شغل غیر رسمی به رسمی و افزایش حداقل دستمزد کارگران و توسعه خدمات رفاهی برای آنان را نوشته‌اند. هزینه عملی شدن این راهکارها از کجا تامین می‌شود؟ آیا دکتر عبدالملکی به هزینه‌های توسعه خدمات رفاهی فکر کرده است و منبعی برای تامین هزینه‌ها در نظر گرفته است؟ دولت در شرایط فعلی اقتصادی خود آیا قادر به پرداخت این هزینه‌ها خواهد بود؟ این‌ها ساده‌ترین سوالاتی است که می‌توان از برنامه‌ و راهکارهای عملی دکتر عبدالملکی پرسید. سوالاتی که در هیچ جای برنامه کلی و گنگ ایشان نمی‌توان جوابی برایشان یافت.

در ادامه و با توجه به طرح و برنامه ایشان، به نظر می‌رسد دکتر عبدالملکی درک صحیحی از معضلات و پیچیدگی‌های مسائل کارگری ندارد. برای مثال در بخشی از راهکارهای خود در روابط حوزه کار، ایشان توسعه ورزش و تفریحات سالم در جهت حفظ سلامت نیروی کار را مطرح کرده‌اند! ما در چند سال گذشته با گستره‌ی کارگاه‌ها و کارخانه‌های مختلفی روبه‌رو بوده‌ایم که حقوق چند ماه گارگرانشان عقب افتاده است و در معیشت و توان تامین مایحتاج اولیه زندگی به مشکل خورده‌اند. آیا در چنین شرایطی وعده‌ی تفریحات سالم و ورزش به کارگران فریب و خدعه نیست؟ وجود این راهکار در طرح و برنامه ایشان غیر از پر کردن عریضه چه لزومی دارد؟ و یا در بخش دیگری از راهکارهای خود، برای حل مشکل بین کارفرما و کارگران، برگزاری دوره‌های آموزشی برای تشکل‌های کارگری را مطرح کرده‌اند! در سال‌های گذشته تشکل‌های کارگری از اولیه‌ترین حقوق قانونی خود نیز بهره‌مند نبوده‌اند، برای مثال نمایندگان کارگران هفت تپه در شورای اسلامی کار، بر خلاف حقوق قانونی خود بارها دستگیر شده‌اند. برخورد با نمایندگان هپکو، پتروشیمی‌ها، معلمین و سایر اقشار از همین قبیل‌اند. آیا مسئله شوراهای کارگری عدم آموزش و نابلدی آن‌هاست که راهکار حل مشکلات آنان برگزاری دوره‌های آموزشی باشد؟

البته بیرون از این طرح و برنامه نیز می‌توان ساده‌‌انگاری‌ مسائل پیچیده و نداشتن درک درست از معضلات را در دیدگاه جناب عبدالملکی مشاهده کرد. برای مثال ایشان ریشه اصلی عدم ازدواج جوانان را مسائل اقتصادی می‌داند. هر چند بسیاری از جامعه‌شناسان حوزه خانواده با این مسئله مخالف هستند و ریشه اصلی نه اقتصادی بلکه فرهنگی می‌دانند، اما با قبول پیشفرض ایشان، به سراغ راه‌حل‌شان برای حمایت از ازدواج جوانان می‌رویم. در نظر ایشان مشکل جوانان با ثبت شرکت به نام آن‌ها و عدم دریافت مالیات از آنان در سه سال ابتدائی ازدواج حل می‌شود! ابهامی که مطرح می‌شود این است که آیا جناب عبدالملکی توجه دارد که در این شرکت باید کالایی تولید و یا خدمتی ارائه شود و صرف ثبت شرکت، مشکلات اقتصادی زوج جوان را حل نمی‌کند؟ سرمایه اولیه این شرکت برای ارائه خدمات یا تولید از کجا تامین می‌شود؟ البته جواب این سوال در نظریات عجیب ایشان روشن است چرا که معتقدند با یک میلیون تومان نیز می‌توان کار تولیدی کرد!

جدای از این‌که ایشان درک صحیحی از معضلات و مشکلات عرصه رفاه و کار ندارد، به نظر می‌رسد که بر مفاهیم رشته تخصصی خودشان هم تسلط کافی ندارد. برای مثال یکی از گزاره‌های جنجالی ایشان، بازتر بودن اقتصاد ایران نسبت به اقتصاد چین است که در برنامه گفت‌وگو ویژه خبری شبکه دو مطرح شد. ایشان سپس در توئیتر مطرح کردند که شاخص مد نظر ایشان Trade Openness است. در حالی که Trade Openness معادل مناسبی برای باز بودن اقتصاد نیست و در اصل برای سنجش نقش تجارت خارجی در اقتصاد یک کشور است. شاخصی که برای باز بودن اقتصاد به معنایی که جناب عبدالملکی استفاده می‌کنند، شاخص Economic freedom است که در هیچ‌کدام از گزارش‌های جهانی ایران رتبه بهتری از چین ندارد. چنین اشتباهی و عدم درک تفاوت میان دو شاخص Economic freedom  و  Trade Openness از شخصی که دارای دکتری اقتصاد است و ادعای نظریه‌پردازی در حوزه اقتصاد مقاومتی دارد، عجیب به نظر می‌رسد.

مسئله دیگری که برای وزارت‌خانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی اهمیت دارد، اوضاع وخیم حقوق و معیشت کارگران است. بسیاری از کارخانه‌ها در طی فرآیند‌ اشتباه و غلط خصوصی‌سازی، چه در طرح چه در اجرا، رو به تعطیلی رفته‌اند و تعداد زیادی از کارگران با مشکلات بسیاری اعم از بیکاری، عدم دریافت حقوق و مزایا، نبود امنیت شغلی و ... مواجه شده‌اند. هفت تپه، هپکو، ماشین‌سازی تبریز، آذراب، پتروشیمی کرمانشاه، لوله‌سازی اهواز، تنها چند نمونه از مجموعه‌ها و کارخانه‌هایی هستند که در طول فرایندهای غلط خصوصی‌سازی با معضلات بسیاری مواجه‌ شده‌اند و بنابر گزارش رسمی سازمان بازرسی 80 درصد صنایع واگذار شده چنین مشکلاتی داشته‌اند. از این جهت وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بر خلاف وزرای دولت پیشین که حامی کارفرما بوده‌اند، باید شخصی باشد که حامی کارگران باشد و بتواند با تنظیم قانون کار و روابط بین کارفرما و کارگر، وضعیت اسفناک کارگران را سامان دهد. این در حالی است که با مراجعه به طرح و برنامه ایشان می‌توان نشانه‌هایی از ایده‌های اقتصاد بازار آزاد و حمایت از کارفرما را مشاهده کرد. در بخش راهکارهای حوزه روابط کار، ایشان بیان می‌کند که یکی از راهکارهای‌شان حمایت از تشکل‌های کارگری و کارفرمایی به جهت کاهش مداخله دولت است. بر کسی پوشیده نیست که کاهش مداخله دولت یعنی عدم حمایت از کارگر و اسم رمز فجایعی مثل خصوصی سازی گذشته بوده است. این ایده تنها باعث استثمار بیش‌تر کارگران توسط کارفرما می‌شود. 

نهایتا می‌توان گفت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی وزارتی پیچیده و گسترده است که به شخصی کاردان، متخصص و عملگرا احتیاج دارد و با توجه به اوضاع کارگران در چند سال گذشته، باید حامی کارگر در مقابل کارفرما باشد. اما دکتر عبدالملکی از طرفی نگاهی ساده‌انگارانه به معضلات دارد و متوجه پیچیدگی‌های مسائل نیست و از طرف دیگر حتی به نظر می‌رسد در فهم برخی مفاهیم و شاخص‌های اقتصادی نیز اشکالاتی دارد. در کنار این مسئله باید توجه داشت که ایده‌های ایشان با توجه به شرایط امروز جامعه کارگری تنها باعث افزایش مشکلات روز افزون این قشر عظیم و مظلوم خواهد شد. 

ارسال نظر: