تلخیص سه جلد کتاب شرح نهج‌البلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی)

آیت الله خامنه ای: معنای مستضعفین، فقرا و پابرهنگان نیست؛ آیین‌نامه انقلاب اسلامی (5)

کدخبر: 2352495

من میخواهم افسانه پنداری لزوم وابستگی انقلابیون به طبقات پرولتر به قول آقایان و طبقات مستمند و پابرهنه را با این بیان بشکنم؛ این افسانه یک افسانه دروغ است. اینکه گفته میشود انقلابی باید در طبقات مستمند و پابرهنه و کارگر به وجود آمده باشد و رشد کرده باشد، خلاف است. مادیّون و تحلیل کنندگان و مفسران مارکسیست به غلط این را گمان میکنند.

نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهج‌البلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آیین‌نامه این انقلاب به حساب می‌آید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهج‌البلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.

انقلاب اسلامی همه فرمول های سیاسی و اجتماعی و انقلابی را باطل کرد، زیرا طبق آن فرمول ها بایستی مسئله از یک انگیزه مادی شروع بشود: از اختلاف طبقاتی و جنگ طبقاتی اما ما دیدیم که ای این انگیزه بدین شکل در جامعه ما وجود نداشت. واقعیت قضیه این است که در اینجا دقیقا همان تجربه نبوت ها تکرار شد. یعنی چه؟ یعنی مردم در ضلالت بودند، از لحاظ ذهنی و از لحاظ فکری گمراه بودند، یک عامل هدایت به وجود آمد، پیدا شد، ذهن مردم را آگاه کرد.

همین توده های میلیونی مردم سالیان دراز زورگویی اربابان و سران و طاغوتان و طاغوتچه ها و طبقات پایین طاغوت را و تحمیل و حاکمیت و تحکم آنها را قبول می کردند و تحمل میکردند و دم برنمی آوردند؛ همین و توده های مردم ناگهان با این هدایت به خود آمدند، حرکت کردند، هیجان به راه انداختند، چون هدایت شده بودند و هر لحظه بگذرد، این هدایت بیشتر خواهد شد و این هدایت گسترش پیدا خواهد کرد و این هدایت عمق پیدا خواهد کرد. و آن کسانی که میخواهند این انقلاب تداوم پیدا کند، باید بیشترین تکیه شان بر روی عمق دادن به همین هدایت ذهنی و فکری مردم باشد؛ یعنی ایمان مردم را زیاد کنند، اعتقادشان را به اسلام و به خدا عمیق کنند، آنها را نسبت به آنچه شأن انسان و وظیفه انسان است بیشتر آگاه کنند.

پس همه تحلیلهای مادی و آنچه بنام جنگ طبقاتی و مبارزات طبقاتی در گفته تحلیلگران مادی وجود دارد خلاف واقع و دروغ محض است. داستانهایی که این آقایان چپ اندیش درست میکنند، غالباً تحریف واقعیتهای تاریخی است. قصه هایی که این آقایان درست میکنند، غالبا تحریف واقعیتها است برای اینکه تزهای خودشان را در ذهنها تثبیت کنند. امروز شما اگر نگاه کنید، جز جامعه ای که پرتو اسلام به آن تابیده که امروز مصداقش فقط جامعه ایرانی است و بس، بقیه جوامع دنیا یا اختناق سیاه است، مثل جامعه های به اصطلاح سوسیالیستی که دیکتاتوری پرولتاریا بر آنجا حاکم است و مراد از پرولتاریا هم البته افرادی از قبیل دبیرکل های احزاب کمونیست هستند و در حقیقت دیکتاتوری مستکبرین به معنای واقعی کلمه است و واقعا دیکتاتوری است؛ یا از نوع استبدادی است که در کشورهای مستبد پادشاهی و شبه پادشاهی است، مثل مصر و عربستان سعودی. و یا از نوع تحمیق به معنای واقعی کلمه است در دنیای غرب؛ یعنی سرگرم کردن مردم به شهوت ها، به شرب خمر و به انواع و اقسام بدبختی‌ها و فسادها و تباهی‌ها.

حالا مستضعف را معنا میکنم که یعنی چه گفتم مستضعف به معنای پابرهنگان و گرسنگان مستمندان نیست معنای وسیع‌تر و عمیق‌تری دارد. مستضعف یعنی آن کسی که در جو عمومی جامعه هیچ کاره مملکت است مثل رژیم طاغوتی گذشته همین مملکت. مستضعفینی که در توده مردم قرار دارند دو جور هستند: مستمند و غیر مستمند. انبیا طبق بیان امیرالمؤمنین جزو طبقات مستضعف جامعه اند. حالا برویم در واقعیت تاریخی ببینیم چه جوری بوده. از لحظه بعد از تولد، حضرت موسی به دامان یک خانواده مستکبر می افتد؛ یعنی فرعون. در همین طبقه بزرگ میشود. پیغمبر ما در یک خانواده از لحاظ قبایلی سطح بالا متولد میشود پس از ازدواج با حضرت خدیجه پیغمبر میشود ثروتمند نسبی مکه، همین است که شما میگویید که اسلام با شمشیر علی و ثروت خدیجه پیشرفت. ایوب پیغمبر مورد ابتلاء خدا قرار گرفت و باغستانهایش همه از بین رفتند؛ پس ثروت داشت. وقتی که داود پیغمبر به حکومت رسید، آن وقت فرزندش سلیمان متولد شد همین پیغمبر برگزیده خدا در خانه یک حاکم، یعنی داود به دنیا آمده و فرزند او است. ابراهیم در خانه یک بت تراش به دنیا آمده و بت تراش جزو آن طبقات پابرهنه مستضعف جامعه نبودند.

پس پیغمبران دارای خصلت جانب داری از حقوق مستضعفان هستند اما این لزوما به معنای آن نیست که از لحاظ طبقاتی و فامیلی و وابستگی های طبیعی نیز جزو خانواده های مستضعفان هستند؛ نه، میتوانند باشند، میتوانند نباشند. آیا اینها با هم منافات دارد؟ نه، با هم منافاتی ندارد این عدم منافاتی که من میخواهم بیان کنم، برای روشن شدن یک مسئله اصولی است. من میخواهم افسانه پنداری لزوم وابستگی انقلابیون به طبقات پرولتر به قول آقایان و طبقات مستمند و پابرهنه را با این بیان بشکنم؛ این افسانه یک افسانه دروغ است. اینکه گفته میشود انقلابی باید در طبقات مستمند و پابرهنه و کارگر به وجود آمده باشد و رشد کرده باشد، خلاف است. مادیّون و تحلیل کنندگان و مفسران مارکسیست به غلط این را گمان میکنند.

این تقسیم به مستکبر و مستضعف به این دو طبقه مخصوص جوامع جاهلی است. در جوامع توحیدی این تقسیم بندی اصلا نیست؛ یعنی جامعه را نمیتوانید شما به دو قسمت تقسیم کنید؛ مستکبرین و مستضعفین؛ نه، در آنجا نه مستکبر داریم و نه مستضعف، حاکم داریم، هیئت حاکمه داریم، خلیفه داریم، ولی امر داریم اما ولی امر مستکبر نیست. مردم عادی ای داریم که کارشان بنایی و بزازی و دهقانی و کارگری است و کاری به کار سیاست ندارند اما مستضعف نیستند یعنی خود میتوانند اختیاردار امر اجتماعی خود به قدر نسبت به خود در کل جامعه باشند.

منبع: بخش "طبقه اجتماعی پیامبران" از جلد "نبوتها در نهج‌البلاغه"

ارسال نظر: