موقعیت صفر، شروع آموزش مدرن در ایران
سال ۱۲۴۵ قمری را میتوان مبدا شروع آموزش مدرن در ایران دانست. آموزشی که به دست میسیونرهای خارجی وارد این شد. در ادامه اما با اقدامات افرادی چون امیرکبیر و میرزا حسن رشدیه ایرانیها نیز مدارسی برای خودشان تاسیس کردند.
نسیمآنلاین: جمهوری اسلامی درون خود یک عرصه گسترده و متنوع از مدارس را جای داده است. مدارس در ایران نظم خاص خود را دارند و از جهت تامین مالی و نظارت شرایط متفاوتی را تجربه میکنند. یکی از اختلافاتی که در مورد این مدارس وجود دارد لزوم وحدت یا تکثر اشکال مدرسه است. در سالهای اخیر مطالب متعددی در مورد این وضعیت منتشر شدهاست. برای مثال سال 98 ایسنا مطلبی را با تیتر یکسان سازی در نظام تعلیم و تربیت باعث تضعیف مدرسه می شود منتشر کرد. سال 89 ایمنا خبری با تیتر به سوی یکسان سازی مدارس حرکت می کنیم منتشر کرد. امسال فارس من میزبان فراخوانی با تیتر حذف مدارس غیرانتفاعی و یکسانسازی مدارس در کل کشور بود که اقبال زیادی را به همراه خود نداشت.
در این میان وزیر آموزش و پرورش در اظهاراتی اعلام کرد دبستانهای غیردولتی باید تعطیل بشوند. 6 شهریور 1402 صحرایی در گردهمایی معاونین آموزش ابتدایی سراسر کشور گفت: «باید سازوکاری داشه باشیم که مدرسه غیرانتفاعی ابتدایی نداشته باشیم و اگر در منطقهای کمبودی بود و ضرورت داشت، آن وقت مدرسه غیرانتفاعی ابتدایی داشته باشیم». اما این بحث مربوط به سالهای اخیر نیست و از ابتدای انقلاب به صورت جدی مطرح بود.
یکی از اولین اتفاقاتی که توسط شهید رجایی وزیر آموزش و پرورش وقت اتفاق افتاد قانون یکسانسازی مدارس بود. اردکانی که بعدتر وزیر آموزش و پرورش دوران میرحسین موسوی بود در مصاحبه با انصاف نیوز گفته است: «بنده و مرحوم شهید رجایی طرفدار اجرای قانون و دولتی شدن همه مدارس بودیم. یعنی مدارس رایگان و تحصیل برای همه یکسان باشد. خب عدهای از طرفداران و مؤسسان این مدارس به خدمت امام خمینی(ره) رفتند بنده مخالف نظر آنها بودم و گفتم که اجازه نمیدهم این مدارس کار خود را انجام دهند اما امام در پاسخ به آنها عنوان کردند که این کار را میتوان انجام داد به شرطی که به نفع محرومین و مستضعفین تمام شود. البته این موضوع عین کلمات ایشان نیست و من به صورت محتوایی آن را میگویم».
اکرمی در مصاحبه دیگری با سایت فراز دیلی دلیل این مخالفت را عمل کردن به قانون و مقابله با تبعیض میداند. شهید رجایی به دلیل اینکه وجود مدارس غیرانتفاعی و متفرقه سبب ناعدالتی در جامعه را بوجود میآورند این مدارس را غیرقانونی اعلام کرد. البته این تصمیم بطور کامل اجرایی نشد و دو مدرسهی نیکان و علوی به فعالیت خود ادامه دادند. در همان سالهای ابتدایی انقلاب تا به امروز این مسئله در میان فعالین حوزه عدالت و آموزش مطرح است و مخالفین و موافقین هر کدام سعی در مطرح کردن ایدههای خود دارند.
برای بررسی ریشه این اختلافات باید به عقب برگردیم، بسیار عقب. در نقطه آغاز آموزش مدرن در ایران بایستیم و در مورد چگونگی ایجاد نظام آموزشی و تحولات آن صحبت کنیم. مدارس در ایران هیچوقت یکدست نبوده و هرگز شرایط اینکه تنها یک شکل از آموزش برای همه وجود داشته باشد وجود نداشته است. در این متن به تنوع مدارس در دوره قاجار میپردازیم. در این بررسی به هدف تاسیس هر یک از انواع مدرسه و تاریخ آنها میپردازیم.
در دوره قاجار سه نوع عمده مدرسه وجود داشت:
مدارس میسیونری:
مدارس نوین در ایران از زمان حکومت قاجار و در سال 1245 قمری با ورود اولین گروه تبلیغی پروتستان آغاز به فعالیت کردند. تا قبل از این مردم در مکتبخانهها درس میخواندند. این افراد هدف خود را نشان دادن حقیقت و دین درستی که باعث سعادت انسان میشود عنوان میکردند. برای این کار به مردمی که میخواستند هدایت کنند خدماتی ارائه میدادند. ایران یکی از مقاصد مبلغین بود. خدماتی که گروههای تبلیغی در ایران ارائه میدادند جزو نیازهای ضروری مردم بود و اقبال جمعیت هدف را در پی داشت. فعالیتهای فرهنگی و پزشکی و آموزشی باعث میشد کیفیت زندگی مردم بهبود پیدا کند. گروههای مختلفی مثل لازاریستهای فرانسه و گروههای تبلیغی از کلیسای پرستبری آمریکا مسئول دیپلماسی عمومی کشورهای غربی در شرق بودند.
اولین مقصد این گروه در ایران ارومیه بود. مدارس متعددی در دورهی قاجار توسط افرادی مثل مستر باست، پرکینز، ساموئل جردن از آمریکا آمده بودند در ایران تاسیس شدند و بستر تحول نظام آموزشی ایران را فراهم کردند. یکی از هداف اصلی این گروه هم آموزش و تربیت مردم به شکل نوینی بود که تا قبل از آن وجود نداشت. بعد از مدتی و در سالهای بعد از جنگ جهانی اول ظرفیت این مدارس در ارومیه حتی به 700 نفر هم رسید. در حالی که در ابتدای فعالیت این مدارس 7 دانشآموز داشتند. اکثر فارغالتحصیلان این مدارس به آمریکا سفر کردند و عدهی کمی از آنها در اوایل نهضت مشروطه به ایران بازگشتند.
این مدارس در مقابل حکومت هم قرار نمیگرفتند. شاهان و روحانیون دربار قاجار هم بدلیل اینکه جامعه هدف این گروه مسلمانان نبودند با این مدارس مخالفتی نمیکردند. جمعیت هدف این گروه اقلیتهای ارمنی و آشوری و یهودی بود. دلیل دیگر عدم مخالفت با این گروهها نیاز ایران بعد از جنگ به تحول و نوسازی بود به همین دلیل عباس میرزا سیاست اعزام دانشجو به خارج را در دستور کار قرار داد که در ادامه حضور این مدارس قسمت دیگری از این پازل دیده شد.
سال 1307 ناصرالدین شاه به دیدن یکی از این مدارس در تهران رفت و این مدرسه توجه او را جلب کرد. شاه در همان لحظه دستور دارد سالی 100 تومان به این مدرسه عایدی مالی داده شود. در مقابل این مدارس برخی ارامنه در تهران مدرسهای به نام هایلازیان تاسیس کردند که در مقابله با آمریکاییها موفقیت کمتری را کسب کردند.
روسیه از کشورهایی بود که دیر به جمع این مدارس اضافه شد. امیرکبیر که دغدغه عدم نفوذ خارجیها در ایران را داشت با تاسیس مدرسه توسط دولت شوروی مخالفت کرد. بعد از قتل امیرکبیر این مشکل حل شد و روسها مدرسههایی را برای خودشان در شمال کشور و قزوین تاسیس کردند. روسها برخلاف کشورهای اروپایی که روی فعالیتهای فرهنگی و آموزشی تمرکز داشتند رویکرد عملیتری داشتند و تلاش میکردند فضای انقلاب کمونیستی را شهرهای مختلف ایران برپا کنند. مدارس روسی در سال 1886 میلادی در ایران تاسیس شدند. روسیه در ایران مقبولیت خاصی نداشت و بخاطر جنگهای گذشته نفرت مردم از این کشور بسیار زیاد بود. این حضور و فعالیتها از مهمترین ارکان تاسیس بسیاری از احزاب سیاسی چپ در ایران بود. حزب اجتماعیون عامیون و حزب کمونیست ایران در انزلی از جمله این حزبها بودند.
مدارس حکومتی
مدارس میسیونرها موفقیتهای خوبی را در ایران کسب کردند و بین جامعه هدف خود محبوب شدند. خروجیهای این مدارس در کشور افرادی بودند که بوجودشان نیاز بود. امیرکبیر و قائم مقام فراهانی تصمیم گرفتند برای بیشتر شدن تعداد این افراد و استفاده از سواد آنها مدرسه بسازند. یک وجهه مهم تاسیس این مدارس کنترل دولت بر خروجیهای این مدارس بود. استفاده از این افراد در بدنه حکومت باعث میشد دخالت قدرتهای خارجی مقداری کمتر بشود. قطعا متخصصین ایرانی که اگر زمام امور را بدست بگیرند میتوانند تصمیمات بهتری در جهت منافع کشور بگیرند.
دارالفنون توسط امیرکبیر تاسیس شد تا آغاز راهی جدید در نهاد آموزش کشور باشد. این مدرسه را میتوان اولین مدرسه مدرن ایرانی دانست. هرچند برخی از معلمین این مدرسه از ممالک اروپایی فراخوانده شده بودند. دارالفنون که یک مدرسه نوین بود در یک مکان حکومتی یعنی میدان توپخانه تاسیس شد. هزینههای این مدرسه از خزانه دولت تامین میشد. بعد از اینکه امیرکبیر کشته شد بازهم از این شکل مدارس حکومتی ساخته شدند. هر وزارتخانهای در ایران متناسب با نیاز خود اقدام به تاسیس مدرسه میکرد و خروجیهای این مدارس را برای انجام امور اداری خود بکار میگرفت.
وزرات امورخارجه برای دیپلماسی بینالملل، وزرات فلاحت برای بهبود بخش کشاورزی و باقی وزراتخانهها به همین ترتیب دست به تربیت افرادی زدند که اوضاع کنونی را تغییر بدهند و کشور را به سمت جلو ببرند.
مدارس غیردولتی
تا اینجا دوشکل مدرسه که یکی دولتی بود و دیگری خارجی وجود داشت. در ادامه اما فارغالتحصیلان این مدارس تصمیم گرفتند برای آگاهیبخشی به عموم مردم که از سوادی که آنها داشتند بیبهره بودند دست به تاسیس مدرسه بزنند.
از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه، جریان نوگرایی به سه حوزه انتشار نشریات، مدارس و انجمنها گسترش پیدا کرد. در این میان تاسیس مدارس مورد توجه خاص قرار گرفت. بخشی از کارگزاران حکومتی که از مدارس دولتی فارغالتحصیل شده بودند و برخی منورالفکران و حتی علمای نواندیش یک جای خالی را در عرصه آموزش دیدند و برای پر کردن آن تصمیم به تاسیس نوع دیگری از مدرسه گرفتند. این مدارس دیگر برای تربیت کادر اداری نبودند. در این مدارس آگاهی و ذات آموختن اهمیت داشت. این اقدام تاثیری مستقیم روی ممکن شدن نهضت مشروطه داشت. در واقع این رویکرد بود که باعث شد تحولات بزرگی در حوزه آموزش کشور اتفاق بیفتد و آموزش در ایران منحصر به علوم پایه و مهندسی نماند و علوم انسانی اهمیت پیدا کند. یکی از مهمترین تاثیرات این رویکرد، شکلگیری جنبش مدرسه سازی در یکی دو دهه آستانه مشروطه بود. در این جنبش افراد تاسیس این مدارس در این مرحله نه از طرف نهادهای حاکمیت، بلکه از طرف تعدادی از رجال دیوان سالار دست به تاسیس مدارس نوین غیردولتی و غیرحکومتی زدند. دیوان سالاران کسانی بودند که در حوزههای اداری و حکومتی سمتهایی داشتند، اما فارغ از سمتهای حکومتی، یک مسئولیت اجتماعی برای خود قائل بودند. این رجال معارفپرور از اواخر عصر ناصری فعالیت های خود را تشدید کرده و با هزینه خودشان، مدارس غیردولتی را تاسیس کردند. این مداری البته مثل امروز اسم خیلی مشخصی نداشتند و به نامهایی مثل مردمی، ملی، غیردولتی و غیرحکومتی خطاب میشوند.
افرادی مثل رشدیه، و امین الدوله صدر اعظم مظفر الدین شاه که یک رجل بلند پایه در نظام حکومتی بود به این فهم رسیدند از پیشگامان این جنبش بودند. این افراد با درک شرایط روز مدارس ابتدایی مردمی را تاسیس کردند.
ازآغاز تاسیس مدارس مدرن در ایران ما با فضای متنوعی روبرو هستیم. مدارس متناسب با اهداف خود و شرایط روز به شکلهای متفاوتی درآمدند. این تکثر در فضای آموزشی در دوران قاجار به پایان نرسید و بعدتر در دوران پهلوی و جهموری اسلامی هم ادامه پیدا کرد. ایرانیان در این دوره از آموزش کهنه خود فاصله گرفتند، مکتبخانهها دیگر مشتری زیادی نداشتند. با تحولات در نظام آموشی سنگبنای یک ایران رو به رشد بنا نهاده شد. در دوران پهلوی همین مدارس غیردولتی نقش بسیار عمدهای را در فعالیتهای انقلابی برعهده داشتند. فعالیت مدارس حتی در سرنگونی نظام پهلوی هم تاثیر زیادی داشت.
عکس: بنیاد ایرانشناسی آذربایجان غربی