سه جنبش موازی و یک انقلاب اسلامی

کدخبر: 2374559

نگاه رسانه‌زده و انفعالی به انقلاب تحلیل آن را در حد عکس‌هایی از حضور بی‌حجاب‌ها از روزهای پایانی پایین می‌آورد و چشمش را به شعار اصلی انقلاب «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» می‌بندد که در چند ماه آخر و به پیشنهاد بهشتی به جمهوری اسلامی تغییر کرد

نسیم‌آنلاین؛ مجتبی دانشطلب: انقلاب "یک نهضت ناهمگون" نبود تا ترازو بگذاریم که کدام گروه در آن سهم بیشتری داشته. نهضتِ ملی‌ها و چپ‌ها و اسلامی‌ها سه حرکت جداگانه بودند، دو تای اولی شکست خورد و سومی به پیروزی رسید. بسیاری از تحولات سیاسی - اجتماعی را باید در چنین بوته‌ای از تحلیل ببینیم و اسمش را هم می‌توانیم «نظریه جنبش‌های موازی» بگذاریم. 

جنبش‌ها تنها در مواردی و بیشتر در میدان عمل همپوشانی و همسویی دارند اما ماهیت‌شان اساسا متمایز است یعنی نقطه عزیمت‌های جداگانه دارند، روش‌ها و مسیر‌های متفاوتی را در مبارزه انتخاب می‌کنند و افق‌های ناهمگونی را برای آینده در نظر می‌گیرند. هر کدام هم که به قدرت برسد تلاش می‌کند دیگران را از کانون تصمیم‌گیری دور نگه دارد. 

شاه با کودتا ملی‌ها را از سیاست پس زد و ساواک هم با موفقیتِ چشمگیری چپ‌ها و مذهبی‌های مسلح را تا اواسط دهه ۵۰ سرکوب کرد. انقلاب اسلامی که در ۱۵ خرداد جرقه خورد ویژگی‌ها روشنی داشت: جنبش دینمدار بود و نه سکولار، رهبری آن به دست روحانیت بود نه روشنفکران، روش مبارزه هم مردمی بود نه فعالیت حزبی یا مسلحانه. 

مصدقی‌ها و چپ‌ها ۱۵ خرداد را ارتجاعی می‌دانستند و با آن همراه نشدند هرگز هم در مخیله‌شان نمی‌گنجید که پیشتازی روحانیت را بپذیرند. همانطور که در مشروطه و نفت تجربه شد انتظار دارند روحانیت مردم را به خیابان بیاورد اما قدرت را به آنها بسپارد چون به نظرشان دین از سیاست جدا است و «آخوندها» نباید در حیطه آنها دخالت کنند.

شاهد دیگر اینکه خیزش نهاییِ انقلاب نیز با توهین شاه به امام خمینی در مقاله روزنامه اطلاعات جرقه خورد و با چهلم‌ها که کاملا ماهیت مذهبی و سنتی دارد گسترده شد. مبارزه از نجف و پاریس به وسیله اعلامیه و نوار و توسط شبکه مساجد پیش می‌رفت و طرف اصلی مذاکره هم تنها امام خمینی بود نه هیچ شخصیت یا گروه دیگری.

با نمایان شدنِ افق پیروزی و اصرار امام به تغییر رژیم، ملی‌ها و چپ‌ها تغییر رویه دادند و خودشان را در صفوف انقلاب جا زدند به این امید که بعد از پیروزی ساختار را به میل خودشان شکل بدهند نه آنطوری که امام می‌خواست و در دهه چهل و در سخنرانی‌های نجف آشکارا تبیین کرده بود؛ یعنی حکومت اسلامی با نظارت عالی ولی‌فقیه.

طنز تاریخی است که ملی‌ها که در اصطلاحِ عرفی ضدآخوند هستند و توده‌ای‌ها که تمایلات کمونیستی دارند خودشان را در «خط امام» جای دادند و طنز دوم اینکه بعد از ناکامی ادعا کردند انقلاب از دستان آنها دزدیده شده. انقلاب اسلامی تلفات زیادی نداشت اما این سهم‌خواهی سال‌های پس از انقلاب را بسیار خونبار و پر از کشمکش و تلفات کرد. 

امام اشتباهات مشروطه و نفت را تکرار نکرد و کاملا با بی‌اعتمادی و با سپری آماده در برابر سکولارها ایستاد‌. در ابتدا به نهضت آزادی که ماهیتی میانه (بین ملی‌ها و اسلامی‌ها) داشت میدان داد که به خاطر گرایش به غرب به بن‌بست خوردند، سازمان مجاهدین هم که ماهیتی میانه (بین چپ‌ها و اسلامی‌ها) داشت کارش به خیانت رسید.

نگاه رسانه‌زده و انفعالی به انقلاب تحلیل آن را در حد عکس‌هایی از حضور بی‌حجاب‌ها از روزهای پایانی پایین می‌آورد و چشمش را به شعار اصلی انقلاب «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» می‌بندد که در چند ماه آخر و به پیشنهاد بهشتی به جمهوری اسلامی تغییر کرد. همچنین با سهم دادن به سکولارها برخورد جدی امام با آنها را زیر سوال می‌برند.

مصدقی‌ها و توده‌ای‌ها جنبش‌های خودشان را داشتند با اهدافی که ربطی به نهضت اسلامی پیدا نمی‌کرد و در واقع در آستانه پیروزی سر سفره جمع شدند. می‌توان پذیرفت که دیگران با تحلیلی متفاوت آنها را هم در انقلاب سهیم بدانند اما به شرطی که اول رفتار امام را انکار کنند. دم زدن از امام خمینی و سهم دادن به سکولارها تناقضِ آشکاری است.

ارسال نظر: