از نقاط قوت هم زخم می‌سازند

کدخبر: 2375920

دستگاه براندازی پدیده‌ای است که تابع هیچ واقعیت بیرونی و منطق قابل بحثی نیست. همه توانش بر سیاه کردن وضع موجود و ترور کردنِ طرفداران ثبات (نه فقط نظام) متمرکز شده و با قدرت به کارش ادامه می‌دهد

نسیم آنلاین؛ مجتبی دانشطلب: تجربه‌ای که در سال‌های پس از ۸۸ از «دستگاه براندازی» به دست آورده‌ایم چنین است که می‌توانند از قیافه‌تان هم بهانه بسازند تا بخشی از مردم را عصبانی کرده و به خیابان بریزند، نقاط قوت را چنان تخریب کنند که مایه ننگ و سرافکندگی به نظر برسد، از هر میزانی از آزادی برای شدیدتر و خشن‌تر کردن حملات استفاده می‌کنند، هر نوع مدارا را شکست تلقی کرده و برای ادامه جنگ در رسانه و در خیابان از آن روحیه می‌گیرند. 

اگر کسی به چنین دریافتی از «دستگاه براندازی» نرسیده بهتر است ادامه این نوشته را رها کند. در واقع با پدیده‌ای مواجهیم که تابع هیچ واقعیت بیرونی و منطق قابل بحثی نیست. همه توانش بر سیاه کردن وضع موجود و ترور کردنِ طرفداران ثبات (نه فقط نظام) متمرکز شده و با قدرت به کارش ادامه می‌دهد. بدون هیچ‌ نوع پرده‌پوشی موفقیت‌های چشمگیری هم به دست آورده و به تعبیر مدافعانِ نظام: ریزش‌ها زیاد بوده‌اند.

وقتی با چنین نیرویی پوچ‌گرا و فاقد ارزش (نیهیلیست) درگیر هستیم هر نوع تحلیل علّی و مشروط (که اگر فلان نمی‌کردیم بهمان نمی‌شد) گُم کردن صورت مسئله است. ذکر آسیب‌ها و اشتباهات حکومت در جایی که بحث از «دستگاه براندازی» در میان است معنایی جز باج دادن پیدا نمی‌کند. در عمل نوعی کمک به توجیه ویرانی‌خواهان و تبرئه‌شان از جنایت‌هایی است که مرتکب می‌شوند. شبیه صداوسیما که به جانیان اجازه بهانه تراشیدن می‌دهد.

طرفداران ثبات می‌توانند بین خودشان بحث کنند که دشمن روی زخم می‌نشیند پس هر چه می‌توانیم باید از اندازه و تعداد زخم‌ها کم کنیم اما در برابر براندازها چرا باید به زخم‌ها علیت داد؟ مگر معطل زخم می‌مانند؟ رابطه با روسیه به سود ایران بوده یا به زیانش؟ عضویت در شانگهای افقی از منافع بلندمدت دارد یا خیر؟ «دستگاه براندازی» همین موفقیت‌ها را با عنوان مستعمره شدن به زخم تبدیل کرده است. از صنعت هسته‌ای تا ساخت موشک و پهپاد مثال‌ها فراوان هستند، حتی از خواندن سرود ملی توسط ورزشکاران هم ننگ می‌سازند. 

قوانین و محدودیت‌ها همیشه بهانه شورش بوده‌اند اما اگر آزادی بدهید از همان فرصتی می‌سازند برای زخم زدن و تخریب. نمونه بارز انتخابات ۸۸ است: آزادانه در خیابان رئیس جمهور کشور را کوتوله، چیتوز، حموم‌نرفته، مردم‌فریب، و دیکتاتور خواندند و مرگش را خواستند (تناقض با فحش دیکتاتور را ببینید) نظام را هم به قیامت در روز شنبه تهدید کردند. آن آزادی چه حاصلی داشت؟ انتخابات تمام نشده حرکت صعودی کشور متوقف و دوره بحران و نزول آغاز شد که هنوز هم از آن خارج نشده‌ایم.

هیچ کدام از روسای دولت در دوره پس از جنگ سخت‌گیری در حجاب را نمی‌خواستند بر عکس بدون اینکه فشار و جنبش درونی در میان باشد خودشان قانون را به اصطلاح عوام شُل کردند (اینجا با خوب یا بدش کاری نداریم) نتیجه چه شد؟ اگر نرمش نشان بدهید می‌گویند یک مرحله شکست‌شان دادیم و عقب نشستند پس مبارزه باید شدیدتر شود، اگر مقاومت کنید می‌گویند چون کوتاه نیامدید و حرف‌های ما را نشنیدید آتش به پا کردیم. 

هدف سوزاندن است، آنچه ساخته شده و بسیار هم آسیب دیده اما هنوز سرپا است باید تبدیل به خاکستر شود. هر چه بکنید یا نکنید «دستگاه براندازی» متوقف نخواهد شد. دائم کار می‌کند و گروه‌هایی از مردم را هم به خودش جذب خواهد کرد. اینکه شما فلان کردید که آنها توانستند بهمان کنند (والا نمی‌توانستند!) صرفا روایتی در لفافه از کلیشه «تقصیر نظام» و «باد کاشتید» است که در شورش‌ها نیز پشت‌بند هر جنایتی تکرارش می‌کنند. 

اگر طراحی کلان را ببینیم چنین باجی به براندازان نخواهیم داد. آسیب‌شناسی فقط در میان کسانی معنی دارد که رویکرد درمانگر داشته باشند نه ویرانگر. واضح است که هیچ حکومتی بدون زخم (جز در خیالاتِ بعضی افراطی‌ها) وجود ندارد و از آن روشن‌تر اینکه اگر نظام بهترین عملکرد ممکن را نشان بدهد باز بیشترین فشار ممکن را می‌آورند تا مردم را عاصی کرده و به خیابان بریزند.‌ همه چیز بستگی به اتفاقات و جرقه‌ها دارد. 

آیا نظام طبقه برخورداری نساخته که زندگی در مناطق مرفه و توسعه یافته، خودروهای گران‌قیمت، ویلاهای دوم در مناطق خوش آب و هوا و سفرهای تفریحی به ترکیه و امارات برایشان فراهم بوده؟ پس چرا همین برخورداران هر بار که دولتی از طیف دینمداران به قدرت می‌رسد مثل ۸۸ و 1401 سر به شورش می‌گذارند؟ چرا وقتی قدرت به سلیقه‌شان نزدیک‌ می‌شود طبقات فقیر را مثل دوره هاشمی یا مثل ۹۶ و ۹۸ عاصی می‌کنند؟

تلاقی کاملا روشن است: «دستگاه براندازی» که رسما درنده و نهیلیست عمل می‌کند بر طیفی از طبقه نوکیسه که هیچ پایبندی اخلاقی و ارزشی و حتی تعهدی به وطن، یا توده مردم، یا فقرا ندارند سوار شده و از این همسازیِ شوم ویرانی‌خواهی و‌ جنگ‌طلبی بیرون آمده است.

به هر قیمت می‌خواهند کشور را آسیب‌زده کنند تا زورمندان جهان بهانه کافی برای دخالت بیشتر (معتدل‌ها) یا اقدام نهایی (جنگ‌طلب‌ها) به دست بیاورند. به سرانجام کار هم اصلا فکر نمی‌کنند.

در هر بحرانی بهتر و بدتر معنایشان را تغییر می‌دهند. کسی که شرایطِ ایران را استثنایی نمی‌بیند لابد مشکلی دارد و آنکه بهتر و بدتر را با شرایط عادی (نه زیر بدترین فشارها) تعریف می‌کند نادان است یا نفوذی. اقدامات عادی و تبلیغاتی مثل آزادی دادن یا مدارا گاهی مثل تلنگر نهایی برای فروپاشی عمل می‌کنند، همانطور که مصدق و آلنده یا دیگران را به سرنگونی رساندند. حالا می‌توانیم صریح‌تر بپرسیم: آنها هم مثل اسد آزادی ندادند که «دستگاه براندازی» علیه‌شان کار کرد و موفق شد؟

ارسال نظر: